واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > دیدگاه ها - این حقیقتی است که الان شبه عرفان در جامعه در میان جوانان وجود دارد و روز به روز رو به افزایش است، به خاطر اینکه مطالبات جوانان افزایش پیدا کرده و ارتباط آنها با جهان غرب باعث شده که انتظارات شان از محیط بالاتر برود و در عین حال اگر احساس کنند امکانات لازم برای پاسخگویی را ندارند ، به امور ماورایی که بخشی می تواند اصل باشد و برخی غیر اصل روی بیاورند. لیلا ضامنی: عرفان و سیر و سلوک عرفانی با فرهنگ ایرانی و اسلامی پیوند نزدیکی دارد، گواه این پیوند سبک ها ، آیین ها و در نتیجه کتاب های بازمانده از عرفای ایرانی در قرنهاست که آمیخته با ارزش های بلند اخلاقی و انسانی است اما آنچه این روزها با عنوان عرفان به خورد جوانان داده می شود بدلی از عرفان ناب است که نه نشانی از ایران در آن یافت می شود و نه اسلام و ارزش های والای انسانی، در سال های اخیر عرفان های نوظهوری در میان جوانان و زنان و گاهی میانسالان رو به گسترش بوده تا جایی که نحوه پوشش، آرایش و حتی صحبت کردن این افراد با تاثیرپذیری از هنجارهای این مکاتب عرفانی کاذب، به خرده فرهنگ تبدیل شده است که مصادیق آن در کوچه و خیابان های شهر قابل رویت است. اینکه چه عواملی دخیل در گرایش جوانان به این نوع عرفان بوده و این روند را تشدید کرده است موضوع گفتگوی خبرآنلاین با دکتر ابوالفضل کیاشمشکی ، عضو هیات علمی دانشگاه امیر کبیر و مدرس فلسفه و عرفان در جامعه المصطفی است. چه عواملی در گرایش جوانان به عرفان های نوظهور دخیل است و باعث حذب جوانان در این مکاتب شبه عرفانی می شود؟ مطلب مهمی را که باید به ان اشاره ای کنم اتفاقی است که در 200 و 300 سال گذشته در غرب افتاده است و به دنبال آن وقایعی روی داد که موج آن جامعه ما را هم گرفته است، ظهور عرفان های نوپدید از پیامدهای این اتفاق در جامعه ماست، تعبیری که من برای عرفان های نوظهور به کار می برم شبه عرفان است نه عرفان نوپدید، این عرفان ها شباهت های ظاهری با عرفان اصلی دارند، همانند جنس تغلبی در برابر جنس اصل هستند، همانطور که می دانید عرفان اصل یک سری ارزش ها و کارکردهای حقیقی دارد که شبه عرفان علی رغم ادعا فاقد آن است، عرفان اصل با اخلاق، معنویت و ارزش های الهی پیوند نزدیک دارد ، ولی بسیاری از شبه عرفان ها شیوه ها ی زندگی و راه و رسم هایی را توصیه می کنند که با اخلاق، معنویت و ارزش های انسانی ناسازگار است، شیطان پرستی با کدام ویژگی اخلاقی همراه است ، در عرفان های نوظهور و به تعبیر من شبه عرفان تصور می کنند هرچیزی جادویی و ماورایی باشد ، عرفان است در صورتی که اینطور نیست، در آموزه های دینی ما شیطان و جن موجوداتی منفی و منفورند که هویت عرفانی ندارند ، گویی در این شبه عرفان ها اموری که ماورایی و جادویی باشد اصالت دارد ، اینها برداشتی نادرست از عرفان غربی که توجه به امور ماورایی و جادویی دارد، کردند ، در دین ما عرفان یعنی ارتباط با نیروهای متعالی و خداند است ، در عرفان های نوظهور هر ارتباطی با امور نامحسوس و ناپیدا عرفان تلقی می شود که این اشتباه است در واقع این شبه عرفان و تغلبی است. چرا در عصر ما انسان به عرفان کاذب روی آورده است؟ در فلسفه فلاسفه یک بحثی را به نام از< خودبیگانگی> یا <الیناسیون> مطرح می کنند ، اکثر فلاسفه معتقدند انسان با همه موجودات کره زمین فرقی اساسی دارد، انسان موجودی دولایه است که یک خود حقیقی دارد و یک خود غیر حقیقی ، این خود حقیقی ناسازگاری با جهان دارد ، اما خود غیر حقیقی تلاش می کند تا ما را با جهان سازگار کند، خود حقیقی ما موجودی فراتر از این جهان است و تلاش می کند از محدودیت مکان و زمان فراتر برود و لذا با مختصات زمانی و مکانی این جهان سازگار نیست و همین باعث می شود که احساس نارضایتی ، ناآرامی و اضطراب بکند ، این ویژگی مختص انسان است گیاه و یا حیوان که درکی از ناآرامی ندارند ، فلاسفه جهان ما را به جهان تاریکی و ظلمت ها تعبیر می کنند ، برای انسان این جهان جهان تاریکی است، قران کریم نیز جهان را به محیط تاریک تشبیه می کند، بر این اساس ممکن است ما در جهان تاریک اشتباه انتخاب کنیم و به دنبال عرفان کاذب برویم،. دلیل اینکه انسان مضطرب وناآرام است و به دنبال خوشبختی می گردد، چیست؟ خود حقیقی ما نیازهایی دارد که شاید مهمترین شان احساس خشنودی و آرامش باشد حتی در زندگی دنیایی انسان به دنبال موقعیت هایی است که احساس رضایتش را تامین کند، وجود ما در جهان سایه ها باعث می شود فکر کنیم و ارتباط برقرار کنیم تا احساس رضایت پیدا کنیم، بر اساس آموزه های فلسفی آرامش و رضایتمندی در این جهان قابل دسترسی نیست و همین غیر قابل دسترس بودن آرامش و رضایتمندی باعث می شود که به دنبال امور ماورایی برود و این روی آوردن به ماوراء به خود حقیقی برمی گردد .ما معتقدیم این احساس رضایتمندی و آرامش در آموزه های حقیقی ارتباط با خدا مثل دعا و نیایش قابل حصول است ولی در شبه عرفان ممکن است در غیر خدا و امور جادویی و شیطانی پیدا شود که این اشتباه است، وقتی حقیقت روشن شود فرد می بیند به موجودی تکیه کرده که ارزشی ندارد ، قرآن در این باره تمثیل زیبا یی دارد و می گوید < انسان همانند فرد تشنه می ماند ، یک فرد تشنه نیاز به آب دارد این فرد تشنه در بیابان برهوت دنبال آب می گردد و در بیابان به دلیل انعکاس نور خورشید آب می بیند ولی این آب نیست و سراب است> انسان دنبال رضایتمندی و خوشنودی کامل در این جهان می گردد که این جهان به همان بیابان شبیه است و احتمال اینکه در بیابان سراب را آب ببیند زیاد است. عرفان حقیقی آب در بیابان و شبه عرفان سرآب است. آیا توجه انسان به مطالبات و نیازهایش باعث روی آوردنش به امور ماورایی و عرفانی شده است؟ ببینید در دوره جدید توجه به انسان باعث بوجود آمدن مکتبی به نام اومانیسم شده است که این مکتب مشکلات و محاسن خود را دارد، ویژگی مثبت این مکتب این است که انسان را متوجه نیازها و مطالباتش می کند ، اتفاقاتی که در این سالها در کشور ما افتاده بی تاثیر از مکتب اومانیسم نبوده است ، چرا که انسان ها را ترغیب کرده است که به دنبال مطالبات خود بروند ، اگرچه در غرب سعی کردند در طول سالیان نیازهای حقیقی را با مسایل مادی برآورده کنند ولی نتوانستند، چرا که نیاز رضایتمندی ادمی با امکانات طبعت برآورده نمی شود ، انسان دوره جدید فکر می کند تا این حد رسیدن به امکانات خوشبخت می شود ، ولی نمی شود و به دنبال ماوراء می رود انسان دوره مدرن طبیعت را به خدمت گرفت برای رسیدن به آرامش اما بدستش نیاورد و به سمت امور ماورایی گرایش پیدا کرد، شاید بتوان گفت که نیمه دوم قرن بیستم اوج بهرمندی انسان از طبیعت و گرایش به سمت ماوراءاست، یعنی در دوره پست مدرن انسان به امور ماورایی روی آورده است. چرا جامعه ما توجه و گرایش فزاینده به عرفان های نوظهوردارد؟ جامعه ما مستثنی از جامعه جهانی نیست، ما در دهکده جهانی زندگی می کنیم و وقتی موجی شکل می گیرد ما هم در ان موج واقع می شویم ، علت اصلی که شاید بتوان به ان اشاره کرد این است که از دهه اول انقلاب به دهه سوم گرایش به سمت عرفان های نوظهور افزایش پیدا کرده این است ، افزایش مطالبات و بالا رفتن آگاهی از نیازها و خواسته ها باعث شده است که گرایش به امور ماورایی بیشتر شود نکته دیگری هم که باید بر ان تاکید کرد این است که فقدان پاسخگویی مناسب به مطالبات جوانان باعث شده جذب شبه عرفان ها شوند ، ببینید اگر مطالبلت افزایش پیدا کند و امکانات متناسب بوجود نیاید گرایش به امور ماوراء بیشتر می شود . چه افرادی مستعدتر برای رفتن به سمت عرفان های نوظهورند؟ هر فردی ممکن است وقتی به بن بست برسد گرایش پیدا کند به عرفان، مثلا افرادی که بیماری لاعلاجی مبتلا می شوند و پزشکان از درمان آنها ناتوانند امکان دارد در این شرایط به عرفان روی بیاورد منتها بعضی شیوه ها عرفان متعارف است مثل دعا و نیایش اما برخی شیوه ها نامتعارف است مثل دکان های دعا و جادو کردن و خرافت. چرا عرفان های نوظهور جوانان را روز به روز بیشتر جذب می کند؟ این حقیقتی است که الان شبه عرفان در جامعه در میان جوانان وجود دارد و روز به روز رو به افزایش است، به خاطر اینکه مطالبات جوانان افزایش پیدا کرده و ارتباط آنها با جهان غرب باعث شده که انتظارات شان از محیط بالاتر برود و در عین حال اگر احساس کنند امکانات لازم برای پاسخگویی را ندارند ، به امور ماورایی که بخشی می تواند اصل باشد و برخی غیر اصل روی بیاورند. چرا در پاسخگویی به نیازهای معنوی جوانان کوتاهی کردیم که نتیجه اش این است که در جامعه می بینیم؟ اموزه های عرفانی و دینی ما اصل است ما کوتاهی کردیم و مراکزی که باید پاسخگوی نیازهای انسان به امور معنوی باشند درست عمل نکردند، باید پاسخی حقیقی در اختیار جوانان قرار می گرفت که به سمت شبه عرفان نمی رفتند ، مراکز فرهنگی، دانشگاهی، حوزه های علمیه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیما کوتاهی کردند و نتوانستند خلا معنویت و ارتباط با عرفان حقیقی را پر کنند این کمبود باعث شده که جوان ما فکر کند مادیات نمی تواند خلاء زندگی اش را پر کند و به سمت ماوراء می رود .در فضای اجتماعی بیمار ناخودآگاه به سمت امور درمانی نادرست می رویم لذا اگر برخی ارزش های اخلاقی در جامعه توصیه و ترویج شود همانطور که قراآن می گوید<د الا بذکر الله تطمئن القلوب > جوانان هدایت می شوند. باید چکار کرد که جوانان را از این دام انحرافی نجات داد؟ متولیان امور فرهنگی و دینی جوانان باید با زبان امروز آموزه های دینی و عرفانی را به جوانان بازگو کنند همانطور که می دانید عرفان ایرانی اسلامی خیلی از زبان حکایت و تمثیل استفاده می کرده است ، زبان مولوی در مثنوی معنوی تمثیل است ، ما باید آموزه های قرآنی را با متد روز به جوان آموزش دهیم مفاهیم قرآنی را می شود در قالب فیلم به جوان ارایه داد. راهکار نهایی چیست؟ پیشگیری مناسب تر از درمان است ما اگر ریشه ها راپیدا نکنیم و اگر بنیان ها را محکم نکنیم درمان ممکن نیست در برخورد با این قضیه هم باید به صورت نرم افزاری عمل کنیم نه فیزیکی، البته با کسانی که انحراف را تا حد جرم می برند باید برخورد شود ، باید سعی کنیم نگرش فرد را تغییر دهم، نگرش که تغییر کرد رفتار هم عوض می شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 287]