واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - عدهای از زعمای قوم دارند دم از آشتی و مصالحه میزنند و معلوم است می خواهند نه سیخ بسوزد، نه کباب. عدهای از زعمای قوم دارند دم از آشتی و مصالحه میزنند و معلوم است که روزها و شبهای زیادی دور هم نشستهاند و فکر کردهاند و همه جوانب را سنجیدهاند و میخواهند «نه سیخ بسوزد، نه کباب» مسائل پیشآمده را حل کنند و تا آنجا که میشود و مصلحت هست، حق را به حقدار بدهند. در این بین، از اخبار و شواهد معلوم است که برای عملی شدن ایدهشان دست به دامان ریش سفیدانی شدهاند که پا به میدان بگذارند و با کدخدامنشی، خیلی چیزها را به مدار سابق برگردانند و بین خودیها یک صلح پایدار برقرار کنند. اینکه این طرح بشود یا نشود و این گره به دست مصلحت اندیشان باز شود یا نه، سیبی است که فعلاً به هوا پرتاب شده و تا به زمین برسد، هزار چرخ میخورد و کسی نمیداند که به چه فرجامی منتهی میشود، اما هستند جوانترهای پرشوری که در برابر معمرین نظام موضع گرفتهاند که چه صلحی؟ چه کشکی؟ چه پشمی؟ اینها هم برای خود دلایلی دارند که مثلاً میگویند این طرحها و پیشنهادها، آب به آسیاب طرف مقابل ریختن است و اتفاقاً باعث تداوم شلوغیها و اعتراضات میشود و. . . این گروه چنان خود را در موضع قدرت میبیند که اصلاً پیش پای خود بحران جدی و نگران کنندهای نمیبینند که بخواهند با احتیاط از کنار آن عبور کنند. لابد شما هم استدلالهای این گروه را خواندهاید، یا شنیدهاید. بالاخره کسی که غالب شده میلی به آشتی و امتیاز دادن و روشهای دیپلماتیک -لااقل در این ماجرای اخیر- ندارد و بدش نمیآید کار نیمه تمامش را تمام کند و باکلاً طرف مقابل را حذف کند. طبعاً گناه این حذف را نیز به گردن نمیگیرد و همه کاسه و کوزهها و خشونتها و ضرر و زیانها را به گردن همان طرف مقابل میاندازد. البته بحث به همین نکات ابتدایی محدود نمیشود و خیلی مسائل عمیقتر و پیچیدهتری هم در این بین هست، اما کلیتش همین است که عرض کردم. یعنی اینکه در برابر وقایع اخیر، از طرف دستاندرکاران اصلی نظام، دو دیدگاه وجود دارد؛ یکی مصلحتاندیشانه و مصالحه جویانه، و یکی هم با شدت و حدت و مقتدرانه. اینکه حرف کدامیک از این دو دیدگاه بر کرسی مینشیند، هنوز قابل پیشبینی نیست، گرچه فعلاً حرف گروه غالب پیش است که به قول عرب «الحکم لمن الغلب»، اما طی این سی سال به تجربه دریافتهایم که همیشه در بر یک پاشنه نمیچرخد و فرجام داستان، چیزی نیست که سناریویش را روزنامهنگاران حدس میزنند. باید صبر کرد و منتظر ماند و دید که حرف کدامیک در رو دارد. اما تا آن موقع میتوانیم بدون جانبداری از این طرف، یا آن طرف، این سؤال را پیش بکشیم که آیا واقعاً بحرانی نیست؟ یا اگر بحرانی هم بوده، اینطور که عدهای مدعیاند، این بحران ختم به خیر شده و همه چیز تمام شده و همه امور سامان گرفته و. . .؟ آیا واقعاً میتوانیم با خیال راحت سرمان را به کار و زندگی خودمان گرم کنیم؟ آیا واقعاً در برابر اوتوریته گروه غالب، قدرتی نمانده که بخواهد عرض اندام کند؟ چه میخواهم بگویم؟ آیا میخواهم دلایلی بیاورم که بعدش بگویم «منطق حکم میکند که به تدبیر معمرین خیرخواه نظام و ریش سفیدان مصلحت اندیش، گردن بگذاریم؟» به فرض اینکه من بخواهم چنین کنم، آیا اصلاً کسی هست که گوشش بدهکار این حرفها باشد؟ رهبر معظم انقلاب، در خطبه فطر، اشارهای به طرح اصلاح الگوی مصرف کردند که متأسفانه، در این چند ماهه، به خاطر همین مناقشات و شلوغیها، مورد غفلت قرار گرفته است. کسانی که دستاندر کار اقتصاد باشند و از سوخت و انرژی و این چیزها سر در بیاورند، میدانند که این اصلاح الگوی مصرف، چقدر مهم و ضروری و الزامی است. آنقدر جدی است که حتی بخش عظیمی از توسعه ما بسته به همین است که ما روشها مصرفی خودمان را اصلاح کنیم و دست از این همه اسراف برداریم. اما حقیقت این است که مناقشات سیاسی آنقدر فضا را اشغال کردهاند که دیگر جایی برای این چیزها نگذاشتهاند. فقط اصلاح الگوی مصرف نیست که معطل نگه داشته شده، بلکه کلیت امر توسعه هم ماههاست که لنگ در هوا مانده. اقتصاد و سرمایهگذاری و آموزش و. . . هم اوضاعشان آنقدر عیان است که دیگر حاجت به بیان نیست. اینها به علاوه هزار اتفاق دیگر، قبل از هر چیز نشان از این دارند که برخلاف گفته بعضی دوستان، هنوز ماجراها، ختم به خیر که نشده، هیچ، تمام هم نشده و هنوز امور زندگی و کار به مدار اصلی خودش برنگشته. معنی این حرفها این است که تدبیر و حکمت حکما و زعما و کدخدایان ضروری است و اگر دیر بجنبیم، چیزهایی بیش از زمان از دست میدهیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]