واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آمریکا - جعفر قامت میگوید: از آنجا که شرایط انتفاع شرکتهای نفتی و تسلیحاتی که عمدتا به جمهوریخواهان وابسته اند در گرو جنگ است، پیشبینی میکنم از این به بعد سیاست خارجی آمریکا به سمت تنشزایی بیشتر حرکت کند. قاره آسیا چند روزی پذیرای ریاستجمهوری آمریکاست که با کولهباری از شکست در انتخابات میاندورهای مجلس نمایندگان،به دنبال حل بحرانهای آمریکا در ورای مرزهای کشورش است. سفر اوباما به آسیا در حالی صورت میگیرد که دمکراتها در زمان حضورشان در کاخ سفید نتوانستند استراتژی مشخصی برای حل بحران افغانستان و پاکستان بیابند و شاید بتوان گفت که ناکارآمدی سیاست خارجی دمکراتها بخشی از دلایل شکست آنها در انتخابات اخیر بود.یافتن راهکار برای حل بحرانهای شبه قاره از مهمترین محورهای مذاکره در سفر آسیایی اوباماست تا شاید بعد از شکست اخیر وی بتواند اندک موفقیتی را در کارنامهاش به ثبت برساند. خبر در گفتگو با جعفر قامت،کارشناس مسائل سیاسی به بررسی سیاستهای آتی آمریکا در حوزه داخلی، منطقهای و بینالمللی بعد از انتخابات میاندورهای آمریکا و سفر آسیایی اوباما پرداخته است. دلایل اصلی شکست دمکراتها در انتخابات میاندورهای آمریکا چه بود؟این مسئله را باید در سه سطح تحلیل داخلی،منطقهای و بینالمللی مورد بررسی قرار داد.در سطح تحلیل داخلی باید گفت از زمانی که اوباما سکان ریاستجمهوری آمریکا را در دست گرفت،براساس شرایط داخلی و خارجی آمریکا نتوانست انتظاری که ملت بر اساس "شعار تغییر" او داشت، به صورت کامل عملیاتی کند.شرایط اقتصادی در دوره اوباما نه تنها بهتر بلکه روند بدتری نیز داشت. این در حالی است که بهبود وضعیت اقتصادی زمانی در یک کشور محقق میشود که شرایط مناسب برای سرمایهدار وجود داشته باشد. اما با توجه به بحرانهای موجود در طول سالهای اخیر، سرمایههای زیادی از آمریکا خارج شده و به کشورهای دیگر انتقال یافت. این مسئله خسارات و صدمات زیادی به اقتصاد آمریکا وارد آورد. آیا سیاست اوباما،دلیل این کوچ اقتصادی بود؟اقتصاد آمریکا در اختیار دو قشر عمده است: یکی شرکتهای نفتی و دیگری شرکتهای تسلیحاتی.سیاستی که اوباما در طول این دو سال در پیش گرفت سیاست Stick and Carrot یعنی هویج و چماق بود. این سیاست نیز معمولا سیاست تنشزایی نیست بلکه اعمالکننده فضای جنگ سرد است و بحرانساز نیست.به عبارتی این سیاست یکی به نعل میزند و یکی به میخ و این به نفع شرکتهای نفتی و تسلیحاتی آمریکا نبود.شرکتهای مذکور به عنوان مهمترین کارتلهای سیاسی و اقتصادی تنها به دنبال نفوذ و رخنه در مناطق مختلف جهان برای فروش تسلیحات خود هستند. در نتیجه سیاست خارجی اوباما در طول این دو سال منافع آنها را تأمین نکرد.لذا پیشبینی میشود با پیروزی جمهوریخواهان شرایط برای اوباما بسیار سختتر شود.از آنجایی که دمکراتها بیشتر به مسائل داخلی و جمهوریخواهان بیشتر به سیاست خارجی توجه دارند به نظر میرسد که زینپس تضاد در سیاست خارجی آمریکا امری اجتنابناپذیر باشد. چون اوباما بیشتر مجری تصمیماتی است که کنگره میگیرد.(هر چند که وی تصمیمساز نیز هست)ولی موضوع مهم اینست که چه جمهوریخواهان و چه دمکراتها بر سر کار باشند برای حل مشکلات داخلی آمریکا باید از مسائل بینالمللی و سیاست خارجی کمک گرفت. برخی بر این اعتقادند که طرحهای اقتصادی اوباما بیش از همه بانکها را منتفع کرده، بانکهایی که خود زمینه تشدید بحران را به وجود آوردهاند و دیگر آنکه شکست اخیر در واقع نه شکست اوباما بلکه معلول عواملی است که پیشتر در زمان جمهوریخواهان به وجود آمده بود........بله دقیقا همینظور است اکثر شرکتهای نفتی و تسلیحاتی آمریکا و یا شرکتهای وابسته به آنها از طرحهای اوباما منتفع نشدهاند. شرایط انتفاع این شرکتها دراوضاع و شرایط تنش فراهم میشود به عبارتی در صورت بروز جنگ است که این شرکتها منتفع میشوند.بر همین اساس پیشبینی میکنم که از این به بعد سیاست خارجی آمریکا به سمت تنشزایی بیشتر حرکت کند. کمااینکه مصادیق این تنشزایی را طی روزهای اخیر در حمله تروریستی به آمریکا و تحرکات کاخ سفید در قبال یمن نیز شاهد بودهایم. لذا کشورهای واقع در حوزه جغرافیایی خاورمیانه باید با احتیاط بیشتری به این موضوع بنگرند. برخی از ناظران بر این اعتقادند که فضای این دوره از انتخابات در آمریکا برخلاف دوره قبل که متأثر از سیاست خارجی آمریکا بود، در این دوره متأثر از فضای داخلی است به عبارتی در حال حاضر دغدغه اصلی مردم آمریکا، مسائل اقتصادی کشور است تا مسائل خارجی،آیا شما نیز بر این اعتقادید؟خیر. قطعا شهروندان آمریکایی در کنار مسائل داخلی به سیاست خارجی اوباما نیز توجه داشتهاند.در اصول روابط بینالملل سیاست خارجی هر کشور ادامه سیاست داخلی است. بر همین اساس زمانی که سیاست داخلی پاسخگوی مردم نباشد،سیاست خارجی هم قطعا نمیتواند پاسخگو باشد. تجربه ثابت کرده که وضعیت اقتصادی آمریکا در شرایط تنش و بحران رشد کرده است.دلیل این امر نیز آنست که اقتصاد آمریکا تا حد زیادی بر پایه فروش تسلیحات و جنگافزارهای نظامی است و همین امر میتواند درآمد و عایدی قابل توجهی را برای این کشور به همراه داشته باشد.کما اینکه قرارداد 60 میلیاردی دلاری که به تازگی میان آمریکا و عربستان منعقد شده و یا سایر پروژههای نظامی، فارغ از اهداف منطقهای، با هدف بهبود وضعیت اقتصادی این کشور در حال انجام است.لذا از این زاویه زینپس سیاست خارجی آمریکا به دنبال تغییر و تحول در ساختار قدرت این کشور و روی کارآمدن جمهوریخواهان،به دنبال بحرانآفرینی برای حل چالشهای داخلی خواهد بود. همانطور که اشاره کردید آمریکا دقیقا دو روز پیش از برگزاری انتخابات ،شاهد یک حمله تروریستی بود که از یمن مدیریت میشد،با توجه به اینکه اوباما بعد از این حمله بر مبارزه با تروریسم تأکید کرد، آیا تروریسم میتواند بهانهای برای آتشافروزی مجدد باشد؟بله.به نظر من این احتمال وجود دارد که زینپس شاهد اتفاقات بحرانساز در مناطق حساس به خصوص خاورمیانه باشیم همانطور که در یمن شاهد آن بودیم.این اتفاقات در زمان ریاستجمهوری اوباما دومین باری است که اتفاق میافتد و هیچ تضمینی وجود ندارد که جمهوریخواهان نیز همانند اوباما سیاست منفعلانهای را در قبال آن در پیش گیرند. سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرده است که انتخابات، تغییری در سیاست خارجی آمریکا و روند صلح خاورمیانه به وجود نخواهد آورد.با توجه به حضور دولت راست افراطی در اسراییل، آیا این امر میتواند صحت داشته باشد؟هر چند آمریکا صحنه رقابت دو حزب دمکرات و جمهوریخواه است،اما زمانی که پای منافع ملی کشور در میان باشد،هر دو حزب یک نظر را اعمال میکنند؛مثلا در مورد مسائل ایران هر دو حزب جمهوریخواه و دمکرات یک نظر دارند.لذا در حوزه سیاست خارجی از آنجایی که جمهوریخواهان تصمیمگیرنده هستند،پیشبینی میشود که دمکراتها نیز مخالفتی با آن نداشته باشند. اوباما قرار است در سفر آسیایی خود از هند و چین و چند کشور دیگر دیدن کند ،آیا این سفرها را باید تقلای اوباما برای بهبود شرایط اقتصادی آمریکا ارزیابی کرد؟سفر وی با توجه به فضای رقابتی میان آمریکا و قدرتهای آسیایی در چه قالبی قابل تحلیل و ارزیابی است؟فضای رقابتی میان آمریکا و قدرتهای آسیایی را باید "بازی فیلها" نامید. آمریکا به خوبی میداند که بازیگران اصلی در عرصه جهانی بازیگرانی مثل چین،هند و ژاپن هستند. این مسائل در حوزه بازیهای کلان آمریکا جای میگنجد.البته موضوع ایران و نحوه تعامل قدرتهای آسیایی با کشورمان نیز بخشی از اهداف سفر اوباماست. اما در حوزه رقابت میان قدرتهای بزرگ باید گفت که چین طی سالهای اخیر گوی سبقت از آمریکا را ربوده و با پایین نگه داشتن ارزش پول خود سعی کرده که اقتصاد آمریکا را تحت فشار قرار دهد. از سوی دیگر کالاهای وارداتی به چین نیز تا حدی به صنایع داخلی آمریکا صدمه زده است.به عبارتی چین توانسته عملیاتی ایزایی را در مقابل اقتصاد آمریکا در دستور کار خود قرار دهد و همین مسئله همواره دغدغه و نگرانی اصلی آمریکاست.امروز آمریکا،دیگر آن آمریکای سابق نیست و در کنار چالشهای داخلی، باید با قدرتنمایی کشورهای نوظهور نیز دست و پنچه نرم میکند. به نظر میرسد که این رقابت با نوعی همسویی نیز همراه است........بله. مبادلاتی که چین امروز با آمریکا دارد،سالانه بالغ بر 400 میلیارد دلار است.به عبارتی این رابطه متقابل است.حتی میتوان گفت که چینیها اولویتهای کلان خود را قربانی اهداف منطقهای نمیکنند. مثلا چینیها در رابطه با تحریمهای ایران علیرغم وعدههایی که به ایران در مورد وتو کردن قطعنامه تحریم داده بود؛ولی با افزایش مالیات بر عوارض کالاهای چینی که به آمریکا وارد میشد به آن پایبند نبوده و به اصطلاح زیر قولشان زدند. و یا براساس شایعاتی از جمله وجود سرب در عروسکهای چینی وارداتی به آمریکا که بسیاری از کالاهای چینی از بازارهای آمریکا جمع شد دیدیم که متعاقبا چینیها به راحتی بر حسب منافع خود به سمت آمریکا گرایش پیدا کردند.چین به عنوان یک قدرت بزرگ در قالب تجارت جهانی در حال حرکت است؛ این کشور عضو سازمان تجارت جهانی است و در همان مسیری گام برمیدارد که قدرتهای بزرگ در حال حرکتند.لذا روابط دو کشور(آمریکا و چین) بیشتر بر سر مسائل کلان است و هیچوقت چین در حوزه مسائل منطقهای منافع کلان خود را به خطر نمی اندازند. با توجه به قدرت گرفتن جمهوریخواهان، پیشبینی شما از آینده سیاستهای آمریکا در سه حوزه داخلی،منطقهای و بینالمللی چیست؟ در عالم سیاست نمی توان به صورت مطلق پیشبینی ارائه داد.اما در نگاهی کلی میتوان گفت که در حوزه صلح خاورمیانه سعی و تلاش آمریکا بر این خواهد بود که این مسئله را به نتیجه و سرانجامی برساند. اینکه چه میزان در این مسیر موفق خواهد بود، باید به نقش و اراده سایر عوامل از جمله کشورهای منطقه که در این میان دارای منافع نیز هستند نیز اشاره کرد.چرا که در بسیاری از مواقع منافعی مغایر با منافع آمریکا دارند. در خصوص عراق و افغانستان نیز آمریکا در راستای کاهش حضور گام برمیدارد که البته ممکن است این سیاست کاهش حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان تعارضاتی بین کنگره و ریاست جمهوری به وجود بیاورد.و اما درباره ایران نیز شاید بتوان گفت که با قدرت گرفتن جمهوریخواهان زینپس شاهد افزایش فشارها از سوی آمریکا بر کشورمان خواهیم بود. نقش اجماع جهانی در این میان چگونه خواهد بود؟کشورهای مهم و اثرگذار در حوزه روابط بینالملل که با آمریکا همراه هستند،تعدادشان کم نیست؛ 27 کشور عضو اتحادیه اروپا و کشورهای عضو دائم شورای امنیت. قواعد بازی در عرصه بینالملل سیاست Cost and Benefit را به کشورها دیکته میکند.بدون شک کشورها منافع ملی خود را در اولویت قرار میدهند.لذا از دیدگاه رئال پالیتیک به کرات دیدهایم که هر چقدر کشوری به ما اطمینان بدهد که از ما حمایت میکند،اما در نهایت در صحنه عمل منافع ملی کشورش را در اولویت قرار میدهد.همانند لبنان که در زمان صدور قطعنامه تحریم علیه ایران در شورای امنیت به ما رأی ممتنع داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 389]