پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851376011
معماري مساجد و ابنيه در عصر پيامبر(ص)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: معماري مساجد و ابنيه در عصر پيامبر(ص)
خبرگزاري فارس:سخن از معماريِ عصر حضرت رسول خدا ، به سبب كميِِ منابع و اطلاعات، كار چندان سادهاي نيست. آنچه روشناست اينكه فن ساختن بنا در آن دوران، تا حدّي ساده و به دور از هرگونه ظرائف خاصِ هنري و ملهم از معماري عصر جاهليت است.
چكيده
سخن از معماريِ عصر حضرت رسول خدا ، به سبب كميِِ منابع و اطلاعات، كار چندان سادهاي نيست. آنچه روشناست اينكه فن ساختن بنا در آن دوران، تا حدّي ساده و به دور از هرگونه ظرائف خاصِ هنري و ملهم از معماري عصر جاهليت است. معماري در ميان عرب عصر جاهلي، چندان داراي پيچيدگي و مهندسي خاصي نبوده، بلكه عمدتاً از معيشت صحرايي و بدوي آنان و طبيعت خشك و خشن، الهام گرفته است. مسألة امنيت و حفاظت از توفانهاي شن و بارانهاي سيلآسا، دو مقولة مهم و مورد توجه از نوع معماري آن دوران بوده است. عربِ عصر جاهليت را به دو دستة «اهل مدَر» و «اهل وَبَر» تقسيم كردهاند.
مَدَر به معناي گِل است؛ زيرا آنان خانههاي خود را از گِِل و خشت ميساختند.
و وَبَر به معناي پوست است؛ زيرا صحرانشينان خيمهها و محل سكونت خود را ازآن ميبافتند.
از هنگاميكه عرب بدوي به شهر نشيني و سكونت درشهر روآورد، تحوّلي در معماري پديدآمد. مدينه يا يثرب، كه از شهرهاي مهم عرب محسوب ميشد، به سبب هجرت پيامبر خدا| و پذيرش دين جديد از سوي مردم آن شهر، تحوّلات قابل توجهي در معماري آن پديد آمد. ساخت مسجد و عبادتگاه، بهويژه مساجد مهمي چون قبا و مسجد النبي، كه پيامبر| خود در كار ساختن آنها نقش داشتند و همچنين ساختن خانههايي به وسيلة مهاجران و علاوه بر آن، ساختن قلعههايي به دست يهوديان در مدينه و منطقة خيبر، كه از استحكام بسيار عالي برخوردار بود، از جلوههاي مهم تكاملي در اين عرصه است.
در اين پژوهش و تحقيق، بر آنيم تا معماري عصر پيامبر| را در دو محورِ «بناي مسجد» و نيز «ساخت ابنيه» (شامل خانهها و اطمها ) تشريح و با شيوهها، مصالح، مهندسي، ابزارها و در مجموع هنرِ ساخت آنها آشنا شويم.
مقدمه
«كذب أصحاب الحجر المرسلين آتيناهم آياتنا فكانوا عنها معرضين وكانو ا تيحيتون من الجبال بيوتاً آمنين».
«و همانا مردمِ حِجر (ثمود و قوم صالح) فرستادگان خداوند را دروغگو شمردند. نشانههاي خود را به آنان داديم. پس، از آنها رويگردانيدند، آنان، ازكوهها، خانهها ميتراشيدند، در حالي كه ايمن و آسوده بودند]»[i]
اين آية شريفه، اشاره به نوعي خاص از معماري عرب در عصر قبل از اسلام دارد، كه امروزه شهر پترا در اردن مصداق آن تشخيص داده شده است؛ زيرا در آنجا اقوام ثمود و صالح ميزيستند . اين شهر بهطور كامل در دل صخرهها و كوهها ايجاد شده است. قصر، معابد، گورها، خانهها و حتي ورزشگاه شهر در داخل كوهها و صخرهها تراشيده شدهاند و امنيت بسيار بالايي دارند. اين تمدّن در تاريخ عرب، به تمدّن صخرهاي يا عربستان صخرهاي معروف است. اين نوعي از معماري در شمال غربي عربستان قديم (شبه جزيره) است.
براين اساس، بخشي از ساكنان شبه جزيره و اعراب اين منطقه، داراي چنين ويژگي و نوع خاص از معماري بودهاند. البته آنان بر اثر عذاب الهي از ميان رفتهاند اما آثارشان امروزه در شهر ياد شده مورد بازديد سيّاحان است.
معيشت بخش ديگري از مردم عربستان، در صحراها و باديهها بوده است و به همين علت، آنان در كتيبههاي عبري، «عربه» به معناي باديه نشين يا صحرانشين و به عبارتي، بدوي ناميده شدهاند. صحراهاي سوزان، لم يزرع و خشكي كه مساحت يكي از آنها پانصد هزار كيلومتر مربع (الربع الخالي) و حدود يك پنجم عربستان است و نيز بيابانهايي كه شرق، غرب، شمال و جنوب عربستان را از يكديگرجداساخته است. براساس وضعيت اقليمي و توپوگرافيِ، نوعي سكونت و معيشت را بر اين مردم رقم زده است كه با جابهجايي و نقل و انتقال و عدم ثبات بر روي زمين همراه است.
جاييكه ثبات نباشد، شهري پديد نميآيد و وقتي شهري نباشد، تمدّن، معماري و آباداني پديد نميآيد. بنابراين، اقليم و آب و هوا در پيدايي معماري و حتي نوع آن، تأثير گذار است. اعراب اهل مَدَر؛ همان كساني بودند كه زندگي ثابتي داشتند و يكجا نشين بودند. آنان خانههاي خود را از مَدَر؛ يعني گِل ميساختند. لذا شهر پديد آوردند و خانهها ساختند.
اما دستة ديگر، اعرابِ اهل وَبَر هستند كه خانههاي خود را از خيمههاي بافته شده از پوست (وَبَر ) بر پا ميكردند. خانههاي آنان بايد آنچنان سبك باشد كه هرگاه بخواهند آن را از زمين بركنند و با خود ببرند و در جاي ديگري برپا سازند. خيمهها معمولاً با چند شاخه درخت خرما استوار ميگشت . اينجا جاي خفتن و استراحت بدوي از گرماي شديد آفتاب و توفان بادهاي موسمي و بارانهاي پراكنده و نيز سرما بود. اثاث خانة عرب بدوي، مشك آبي بود و ظرفي براي گرم كردن، خوردنيِ مختصري و نيز شتري باركش و شايد هم گوسفندي.
درگيري بر سر آب و چراگاه، از رخدادهاي روزمرة زندگي آنان بود. بديهي است اين نوع زندگي كه يراساس وضعيت اقليمي به آنان تحميل شده است، آنان را با شهر و شهرنشيني بيگانه ميسازد، مگر آنكه حادثهاي خاص رخ دهد؛ مانند وضعيتيكه در سده پنجم ميلادي رخ داد و در زندگي مردم اين مناطق دگرگونيِ محسوس پديدآمد. تغيير مسير جادة كاروانرو، موجب پيدايش شهرها وشهركهاي تازه گرديد و پيدا شدن اين شهرها، بيابان نشينان را به خود جذب كرد. ازآن هنگام زندگي اجتماعي عرب تا ظهور اسلام در دو بخش صحرانشين و شهر نشين تداوم يافت. شهر نشينان جديد، با الهام از طبيعت پيراموني خويش در صحرا، بهساختن خانههايي از گِل و خشت و چوب و نخل پرداختند. خانههايي كه بتواند آنان را از گرماي سوزان، بارانهاي سيلآسا و نيز سرما حفظ كند و بر اين اساس نوعي از تكامل در زندگي اجتماعي عرب صحرا نشين، كه اكنون شهرنشين شده بودند، پديدار شد كه مهمترين جلوة آن، در معماري و شهرسازي بود. اين وضعيت تا زمان ظهور اسلام استمرار داشت . دورانيكه پيامبر| مبعوث شد، ازچنين ويژگيهايي برخوردار بود. اما آن حضرت، با هجرت به شهر مدينه، تحوّلي بس عظيم در معماري عرب پديد آورد و آن، گره زدنِ اين نوع از معماري با مذهب بود؛ چيزي كه تا آن زمان پيشينه نداشت، يعني ساختن بناي كه به نام او و مسجدالنبي| اشتهار يافت. اين بناي مذهبي و مقدس، كه پيرامون آن خانههاي زيادي ساخته شد و مانند نگين انگشتري در مركزيت شهر قرار گرفت، نخستين تجربة اعراب در زمينة معماري در عصر اسلامي بود و بدين وسيله مسلمانان را با ميراث معماري قبل از اسلام پيوند مي زد.
معماري در عصر پيامبر پرداختن بهمعماري عصر پيامبر| و دوران حيات ايشان، كاري است دشوار؛ از يك سو، سادگي معيشت مسلمانان و محل سكونت ونيز شهر نشينيآنان، و درحقيقت بومي بودن معماري وعدم اقتباس والگوگيري ازمعماريهاي سرزمينهاي متمدّني چون روم، ايران و مصر و از سوي ديگر، سكوت منابع عمدة تاريخي و معماريِ پيرامون اين مباحث و نيز برجا نماندن آثاري از آن دوران، پژوهش و تحقيق در اين زمينه را با دشواريهاي زيادي مواجه ميسازد. رشد چشمگير معماري و هنر در سدههاي پس از رحلت حضرت رسول| ، كه بيشتر به يك معجزه شبيه بود و آثار باشكوه آن در اقصي نقاط سرزمينهاي تحت سلطة مسلمين؛ از هند تا ايران، آسياي صغير، شامات، آفريقا و مصر و نيز اندلس كه در مساجد، ابنيهها، كاخها، قصرها، خانهها، كاروانسراها و رباطهها و ... محققان و پژوهشگران عرصة هنر و معماري را مجذوب خود ساخته و آن را محور اصلي كار ايشان قرار داده است. لذا نسبت به بحث پيرامون معماري عصر پيامبر| آنان را غافل ساخته است. با اين وجود در آثار تاريخي و متون جفرافيايي و حديثي، ميتوان تا حدودي وضعيت روشني از معماري آن عصر به دست داد. ما بحث معماري در آن دوران را بر محور مسجد، خانه ، اطم و قلعه ها دنبال مي كنيم:
الف ـ مسجد
مسجد و به تعبير ديگر عبادتگاه مسلمانان، تحوّلي عظيم در معماري ايجاد كرد. مسلمانان همواره كوشيدند تا اين مكان مهم عبادي و سياسي را ـ كه محلّ اجتماع و تصميم سازيهاي سياسي و اجتماعي نيز بوده استـ به بهترين وجه استوار سازند. آن را تزيين كنند و بيشترين ظرافتهاي هنري را در آن بهكار ببرند. براين اساس، مسجد داراي جايگاه ويژهاي در معماري اسلامي است. نخستين مسجد در اسلام، كه به دست پيامبرخدا| برپا شد، به عنوان كانوني فروزان در مدينه يا يثرب، دلها را تا عصر حاضر متوجه خود ساخت. اين مسجدكه به صورتي بسيار ساده ساخته شده بود، چون نگين انگشتري، در ميان شهر ميدرخشيد؛ بهويژه اينكه خانة پيامبر| دركنار مسجد ونيز خانههاي صحابه درپيرامونآن، شكل وماهيت مدينه را دگرگون كرد. اهميت بر پايي مسجد تا آنجاست كه در قرآن كريم، عمارت كنندگان آن ستوده شده اند و حضرت رسول| نيز بلافاصله پس از مهاجرت به مدينه، به بزرگترين و مهمترين كار؛ يعني ساخت و بر پايي مسجد دست زد. اين امر اهميت و ضرورت چنين اقدامي را روشنتر ميسازد و نخستين كار رسول الله| پس از ورود به قبا، ساختن مسجد قبا و پس از ورود به يثرب ساختن مسجد النبي| بود. جاييكه در همان آغاز تأسيس، تبديل به مركز فرمان جامعه در حال رشد مسلمانان گرديد. اين مكان غير از عبادت، كاركردهاي متنوعي چون محل شورا، قضاوت، تقسيم بيت المال، مداوا كردن مجروحان جنگ، ملاقات با گروهها و وفود، عقد پيمانهاي سياسي و اقتصادي نيز داشت و به عبارتي دارالحكومة مسلمانان بود. «مساجد بعدها به لحاظ نظري وفاداري به اين هر دو جنبه را حفظ كردند و فقدان نهادهاي رسمي در دنياياسلام، با فقدان متقابل بناهاي رسمي عمومي؛ نظير تالار شهر و يا محاكم، به نقش دوگانة مسجد اهميت بيشتري بخشيد. بدين ترتيب طي فراگردي طبيعي به مركز جامعه، اعتقادي جديد گرديد»[ii].
در اين مسجد مقدمات تشكيل امت واحد، براساس انعقاد پيماننامة وطني يا مدني، كه تشكيل جامعة مدني رسول الله| را نويد ميداد، فراهم شد؛ امت واحدي كه آن حضرت در مدينه شكل داد، شهري بر همان مبنا نيز ايجاد كرد؛ شهري ايدهآلكه مسجد نسبتاً سادة آن، در مركز شهر، همة نگاهها را بهخود معطوف ميساخت و مردم را بههنگام نماز به سوي خود فرا ميخواند. اين نقطة ثقل و دايرة شهر اسلامي است. «اين فضا، فضاي عرصه و نمايشي است كه جنبة مذهبي و همچنين اجتماعي دارد. امت، اجتماعي است كه برخي از افراد آن، آداب و روش زندگي را مشتركاً رعايت ميكنند، به سوي قبلة واحد روي ميگردانند. تصوّر ذهني امت در جامعة اسلامي ايدهاي ارگانيك دارد كه در قرآن به صورت بنيان مرصوص مطرح شده است. كلمة بنيان؛ يعني بنا و كلمة مرصوص به معناي ساختماني است كه با رصاص سفيد (قلع) و رصاص سياه (سرب) محكم كاري شده؛ بهطوريكه در مقابل عوامل انهدام مقاوم شده است ».[iii]
مسجد، مكاني است كه پيروان دين، درصفهاي طويل (در عرض) ميايستند و نگاه خود را به سوي قبله معطوف ميدارند، مسجد مانندكليسا يك سالن اجتماع است، با اين تفاوت كه اين سالن، محور بزرگ آن در عرض جهتيابي شده است. اين سالن بهجاي آنكه در عمق يا طول توسعه يابد، در عرض گسترش مي يابد و اين حالت جدا از اختلاف سبكها، حالتي به مجموعه ميدهد كه آن را از بناهاي مسيحي متمايز ميسازد.[iv] براين اساس است كه عرض مسجدالنبي| بيشتر از طول آن است؛ 60 ذرع (طول)، 70 ذرع (عرض) و همينطور مسجد قبا و ساير مساجد عصر پيامبر| .
مسجد النبي به تعبير قرآني، مسجد النبي، نخستين مسجد در اسلام است كه به دست پيامبر خدا| بنا گرديد؛ }.[v]
پيامبرخدا| در نخستين روز ورود به مدينه يا يثرب، به ساختن مسجدي پرداخت كه نخستين تجربه جمعي اعراب در معماري بود. صحابه؛ اعم از مهاجر و انصار و حتي شخص پيامبر| و نيز زنان در ساختن آن دخيل و سهيم بودند. چون اين مكان براي همه بنا ميشد، بايد در ساختن آن نيز همه شريك مي شدند.[vi] پيامبر| در حقيقت طراح مسجد و به عبارتي ناظر و همكار در معماري آن محسوب ميشوند؛ زيرا ايشان با دستان مبارك خود، خطي بر روي زمين به صورت مستطيل كشيدند و حد مسجد را تعيين كردند. با يك نيزه ويك خط، به تقسيم زمين به مكاني براي زيستن (خانهاش در كنار مسجد) و فضايي براي نيايش؛ به تعبيري، زندگي مادي و معنوي را با هم توأم ساخت و دين و دنيا را با هم مرتبط كرد و مركزيتي مقدس براي برپايي و شكلگيري شهري اسلامي و مذهبي فراهم ساخت.
در زمين انتخاب شده براي مسجد، چندين قبر از مشركان قرار داشت كه پيامبر| دستور داد آنها را نبشكردند و نيز كمي پستي وبلندي داشتكه آنرا هموار نمودند و نيز نخلي داخل آن بود كه قطع كردند و آن را آمادة ساختن ديوارها كردند. طول مسجد هفتاد ذرع (35 متر) و عرض آن شصت ذرع(30 متر) كه مساحت آن 4200 ذراع برابر با 1025 متر مربع ميشد . پايهها و پي ديوارها را از سنگ قرار دادند و ديوارها را از لَبِن (خشت خام ) غير قابل احتراق (آجرِ نسوز ) برپا ساختند . پيِ ديوارهاي مسجد به عمق سه ذراع (حدود 1/5 متر ) با سنگ پر شد و ديوار نيز با پهناي 75 سانتيمتر بنا گرديد.[vii]
د رانجام اين كارها، رسول الله| نيز همراه مهاجران و انصار به ساختن مسجد ميپرداختند و خشت و سنگ را منتقل و تا كنار ديوارها ميآوردند. در اين حال بود كه صحابه اشعاري را زمزمه ميكردند.[viii]
سقف مسجد و ستونها
ديوارهاي مسجد تا 5 ذراع (2 متر ) بالا رفت. صحابه اموالي را گرد آوردند و آن را به پيامبر| تقدم كردند كه با آن مسجد را تزيين و مسقّف كنند و از آن حضرت پرسيدند: آيا آن را مسقف كنيم؟ فرمودند: «مابي رغبة عن أخي موسي، عريش كعريش موسي»[ix] و به عبارتي ديگر « ابْنُوا لِي عَرِيشاً كَعَرِيشِ مُوسَي، ثمامات و خشبات و ظله كظلة موسي أو الأمر العجل من ذلك » پرسيدند: «و ماظلّة موسي» قال : «كان إذا أقام أصاب رأسه سقف».[x]
يعني «من ميل دارم مانند برادرم موسي، سايهباني داشته باشم» عريش، سايهبان را گويند. اعراب آنرا از چوب ثمام كه نوعيگياه معروف در باديه بوده، ميساختند و به آن «مظال» ميگفتندكه به معناي سايهبان است. اين سخن پيامبر| يكي حكايت از سادگي بنا دارد و ديگر آنكه به كار نبردن آجر و خشت در سقف و استفاده از برگها و شاخهاي نخل خرما ميتواند نور لازم را براي فضا فراهم سازد و آن را روشنگرداند و علاوه بر آن، به سبب وجود بادهاييكه معمولاً در اين اقليم ميوزد هواي مطبوع را داخل فضا به جريان در آورد و باعث خنكي محلً اقامة نماز گردد.
ابنرسته اشاره ميكند كه اين سقف با خاك رُس اندود نشده بود، به هنگام ريزش باران، مسجد پر از گِل ميشد.[xi] بر اين اساس لازم بود ستونهايي تعبيه و استوار سازند تا بر فراز آن ستونها سايهبان يا به عبارتي سقف را قرار دهند. بديهي است، اين ستونها جز تنة درختان خرما و به عبارتي ستون چوبي مدوّر، چيز ديگري نخواهد بود؛ مصالحي كه در مدينه و عربستان فراوان است. وجود نخلستانهاي انبوه در مدينه ودستيابي به تنة درختان خرما و برگهاي نخل، معماري اينشهر و سرزمين خشك وصحراييكه داراي تابستانهاي طولاني وگرم وبادهاي سوزان و زمستانهاي كوتاه را شكلي ديگر بخشيده است.
بديهي است كاربرد چوب و تنههاي درختان، به سبب گرميِ هوا، برخلاف مناطق سردسير و رطوبتزا، مصالح مناسبي محسوب ميشوند كه مناسب اين توپوگرافي و وضعيت اقليمي خاص هستند و درحقيقت دچار انبساط و انجماد نميشوند. اين همان تأثير آب و هوا در معماري است كه در عصر حاضر بدان توجّه ويژه وجود دارد. اسكلت بندي از تنة درخت، با برپا كردن چندين تنه و پوشاندن روي آن با برگهاي نخل براي سقف مسجدالنبي، حلقة ارتباطي معماري عصر اسلامي و عصر جاهليت عرب است كه اعراب مناطق صحرانشين از ديرباز به اين نوع راه حل، براي زدن سقف، البته در سطوح كم عرض، روي ميآوردند.[xii]
حدود يازده ستون در فضاي مورد نظر بر افراشته شد و روي آن، از برگهاي نخلكه به يكديگر بافته شده و با شاخههاي محكم به صورت كلاف بر روي سطح تنهها قرار ميگرفت پوشيده شد. يا به عبارت صالح لمعي، پلهايي از چوب بر روي تنة نخلها استوار و روي آن با برگ نخل پوشيده شد كه حدود 2 متر ارتفاع سقف را تشكيل ميداد.[xiii] تعدادي از اين يازده ستون، پس از چندي، يادآور خاطرههاي مهمي از دوران پيامبر| گرديد و هر يك نامي به خود گرفت كه اكنون پس از 14 قرن، آن ستونها، البته با بازسازيهايي استوار و نامهاي آنها بر فرازشان يادآور حوادث تاريخيِ عصر پيامبر| هستند؛ مانند ستون توبه. البته برخي كاركردهايي هم داشتند، مانند ستون «مخلقه» كه عطر و خلوق بر آن ميآويختند تا فضاي دروني مسجد را خوشبو سازند و نيز ستون «وفود» كه محل ديدارهاي پيامبر با قبايل بود؛ نوعي محلّ بار عام. همچنين ستون «محرس» كه محلّ نگهباني از رسول الله| بوده است.[xiv]
اين ستونها سقف سمت مصلاّ و قبله را پوشش ميداد و بقيه به صورت صحن و بدون سقف ماند.[xv]
و اما تعداد ستونهايي كه سقف مسجد بر روي آن استوار گشت:
1. ستونهاي ميان منبر و محلّ اقامت پيامبر | (روضةالنبي|)؛ در طول، 6 ستون قرار داشته كه امروزه با سنگهاي سبز و سفيد مجزّا و مشخّص شدهاند و در عرض، 22ستون كه البته بر اساس نظر شيعه در داخل روضه قرار دارند.
2. ستونهاي حدّ اولية مسجد؛ دو صف از ستونهاي غرب و دو صف از ستونهاي شمال، پس از روضة شريفه، حدّ اولية مسجد را نشان ميدهندكه در زمان رسول الله| مسقف بوده است. اين مكان اولية مسجد، تا قبل ازتوسعه توسط پيامبر بعد از غزوة خيبر است.
3. ستونهاي پس از توسعه، در زمان پيامبر| ؛ دو صف از ستونها در غرب و چهار صف در سمت شمال را دربر ميگيرد.
4. ستونهاي حدّ غربي مسجد پس از توسعه در عصر پيامبر| ؛ درغرب مسجد، يازده ستون در يك صف، حدّ مسجد پس از توسعة خيبر را شكل ميدهند.
5 . ستونهاي حد شمالي مسجد پس از توسعة عصر پيامبر| ؛ يك صف شامل ده ستون در شمال مسجد، در عصر پيامبر| كه مسجد و صحن امروزي را ازهم جدا ميكند.[xvi]
اما اين ستونها درآغاز، درسمت قبله قرار داشت؛ البته زمانيكه قبله به سمت بيتالمقدس بود و زمانيكه پيامبر| قسمت ديوار شمالي را با دو رديف ستون مسقّف ساخت، در اين حال قبله به ديوار جنوبي تغيير يافت و سمت مسقف در دو ستون، در اين ديوار نيز برپا شد و درِ سمت جنوبي بسته و اينجا محلّ برگزاري نماز جماعت شد. [xvii]
درهاي مسجد
پيامبر| پس از پايان كار بناي ديوار وسقف، سه ورودي براي مسجد قرار دادند و سه درِ چوبي ساخته، روي پايهها ي سنگي آن بابها استوار كردند. اين سه در، هريك به نامي معروف شد:
1. باب جبرئيل(ع)
و آن، از درهاي مهم مسجد در عصر رسول الله| بود كه به نامهاي باب الجبر و باب الجنائز نيز معروف بود. اين در، بر ديوار شرقيِ مسجد (ميانة ديوار ) قرار داشت. بعدها در توسعة مسجد، در زمان رسول الله| ؛ يعني پس از غزوة خيبر حدود چند متر به پايينتر، به سمت شمال منتقل شد. اين باب، هنوز هم البته كمي بيرونتر از مكان اصلي باقي مانده است.
2. باب الرحمه
اين در، بر ديوار شمال غربي مسجد قرار گرفت و اكنون با فاصلة بسيار، با جاي اصليِ خود به سمت غرب، همچنان پا برجاست.
3. باب عاتكه
اين در، بر ديوار جنوبي، مقابل خانة عاتكه، دختر عباس قرار داشت. در داخل مسجد، ابتدا محل نماز پيامبر به سمت بيت المقدس، در پايان حد مسجد، از سمت شمال بود؛ بهگونهاي كه ستون عايشه پشت ايشان و كمي به سمت شمال مايل ميشد تا به موضع ستون پنجم در موازات باب جبرئيل قرار ميگرفت و باب جبرئيل بر شانة راست ايشان واقع ميشد.[xviii] پس از تغيير قبله، پيامبر| در سمت ديوار جنوبي نماز گزاردند و درِ جنوبي را بستند.
كف مسجد
كفِ مسجدالنبي داراي پوششي ازسنگريزههايكوچك بود وچون نمازگزاران بايد بدون كفش وارد مسجد ميشدند، رسم پوشاندن كف مسجد معمول شد. پيامبر نيز خود گاهي به هنگام نماز از زيرانداز (حصير) استفاده ميكردند. [xix]
ابوسعيد خدري در روايتي گويد: در مسجد بر پيامبرخدا| وارد شديم و پرسيديم: اي پيامبر خدا، كدام مسجد بر اساس تقوي بنا نهاده شد؟ پيامبر| مشتي سنگريزه از كف مسجد برداشت و آن را بر زمين پاشيد و فرمود: «هذا مسجدي و مسجدكم»؛ يعني مسجد مدينه.[xx]
4. ايوان صفه
در شمال مسجد نيز ايوان و سايهباني براي مهاجران فقير ساختند كه به ايوان صُفّه معروف شد.گفته اند حدود هفتاد تن از مهاجران، كه جايي براي سكونت نداشتند،[xxi] بر روي آن زندگي ميكردند. اين ايوان در كنار ديوار شمالي ساخته شد و مسقّف گرديد. اين كار پس از تغيير قبله انجام شد كه در دومين سال از هجرت بود. ايوان صفه، البته اندكي با تغيير مكان، همچنان موجود است.
5 . منبر مسجدالنبي
منبر محل وعظ و خطابه و از مهمترين آثار داخل يك مسجد و مكان مقدس و مذهبي است. منبر معمولاً در سمت راست محراب يا محل اقامة نماز قرار ميگيرد. نمونة مشابه منبر، در مراسم عبادي مسيحي، سكوي وعظ و خطابه است. آمبو (Ambo) كلمهاي كه در كليساي اوايل قرون وسطي براي اشاره به سكوي خطابه دار كليساي بيزانس به عنوان نامي براي تخت استفاده ميشد. نزديكترين نوع سكوي خطابه، منبر بود. [xxii]
پيامبر خدا| هنگام خواندن خطبه در مسجد النبي| به تنه درختي از خرما تكيه ميدادند و چون از حالت ايستاده، اظهار خستگي كردند، به روايتي، غلام عباسبن عبدالمطّلب و به روايتي ديگر زني از انصار براي ايشان پلكاني كه داراي سه پله بود به صورت منبر ساخت و حضرت رسول| در روز جمعهاي بر روي آن نشست و خطبه خواند.[xxiii] آن حضرت روي پلة سوم نشستند و پاهاي خود را بر روي پلة دوم گذاشتند. با گذشت ايام، منبر يكي از لوازم حتمي مساجد عمده شهرهاي بزرگ شدكه براي مسلمانان نشانهاي بود از حكومت الهي، بهمعناي تلفيق قدرتهاي سياسي، نظامي و مالي با دين و نه نشانگر جنبة مذهبي صرف.
منبر حضرت محمد| نشانة كامل اينقدرتها بود. يكياز نخستين شكلهاي نمادين اسلام را به وجود آورد و به مثابة يك شكل زيبا شناختي، تحوّلِ نسبتاً چشمگيري يافت.[xxiv]
برخي نيز گفتهاند: منبري كه براي پيامبر| ساخته شد، مرتفع و از گِل بود؛ يعني پله نداشت. برخي ديگر گفته اند: مانند كرسي يا صندلي بوده كه از چوب گزساخته شده بود.
توسعة مسجد در زمان پيامبر خدا در سال هفتم هجرت، پس از غزوة خيبر، به سبب گسترش جمعيت مسلمانان، پيامبر| احساس كردند كه مسجد گنجايش نمازگزاران را ندارد و بايد آن را توسعه دهد، لذا ديوارهاي مسجد را تخريب و ابعاد آن را به 100 ذرع در 100 ذرع؛ يعني به صورت مربع 49*49 متر در آوردند. در حالي كه پيش از آن،ا مستطيل شكل بود. مربع يكي از شكلهاي هندسي است كه نقشي بزرگ در معماري اسلامي داشته است و پيامبر| در اين توسعه، مسجد را با نقشة مربع برگزيد كه نمايانگر شكل بنيادين كعبه است. شكل مربع، غالباً در كهنترين مساجد ديده شده است. از جمله مسجد كوفه و به مرور شيوة كاربرد مربع در معماري مساجد بسيار دقيقتر از نقشة ساده و كلي آن شد و به اين ترتيب، نخستين فرايند معماري كه از عربستان و از خود پيامبر| آغاز شد.[xxv] مساحت توسعه يافته، به ده هزار ذراع؛ يعني برابر با 4900 متر مربع تقريباً بيش از سه برابر مساحت قبلي رسيد. ايشان ستونهايي را به ستونهاي پيشين افزودند كه پيشتر اشاره شد. همچنين بر ارتفاع سقف مسجد افزودند و آن را از 75/1 متر به 5/3 مترمربع رسانيدند كه هفت ذرع بود.[xxvi] اين توسعه سنتي شد براي خلفاي پس از ايشان، كه مساحت مسجد را گسترش دادند.
نمازگاه ميّت
در سمت شرق مسجد النبي، كه البته اكنون در داخل مسجد و در شرق حجره و مرقد رسول الله| قرار يافته، مكاني براي نماز بر مردگان ساخته شد كه به «مصلّي الجنائز» معروف گرديد. مؤمنان اموات خود را به اين مكان ميآوردند و پيامبر | بر آنان نماز ميزاردند كه اين رسم همچنان برقرار است و از آنجا ميت را به سوي بقيع، براي دفن ميبرند. گفتهاند در اين مكان، پيامبر| يك مرد و زن يهودي زناكار را رجم كردهاند. اين كار دركنار ديوار، در نزديكي باب مسجد انجام شد.[xxvii]
ب) معماري خانهها
با ساختن مسجد النبي| شهر مدينه تحوّلي عظيم يافت. علاوه بر پيدايي يك كانون اجتماع و حضور گستردة عبادي براي مردم، هر يك از مهاجران از مردم مكه، در كنار مسجد خانهاي براي سكونت خود بنا كردند و پس از مدت كوتاهي، دهها خانه در كنار و اطراف مسجدالنبي برپا شد.
خانة پيامبر خدا از مهمترين خانههاييكه بنا شد، خانه و حجرههاي پيامبرخدا| بود. آن حضرت پس از سكونت در منزل ابو ايوب انصاري، كه البته شش ماه طول كشيد، به احداث مسجد پرداختند و در كنار آن، خانهاي براي خود ساختند. خانة رهبر ديني، كه با استقبال باشكوه مردم وارد اين سرزمين گرديده، بايد بهگونهاي طراحي شود كه بتواند بخشهايي از وظايف رهبري را، علاوه بر وظايف مربوط به زندگي مادّي، در آن انجام دهد تا هم براي جامعه و هم براي خانوادهاش كاربرد داشته باشد. بر ما چندان روشن نيست كه معماريِ اين خانه، متأثر از نوع معماري مردم مكه بوده يا نه.
در معماريِ مكه، آنچه بيشتر نمود مييافت، استفاده از خِشت و گِل در سقف و استحكام بنا از نظر استفاده از سنگ و مصالحِ محكم بود كه براساس وضعيت اقليميِ مكه به سبب بارانهاي سيلآسا و گرماي طاقت فرسا بود، اما در مدينه، به دليل داشتن هواي نسبتاً مطبوع و بارش باران كم و به ويژه غني بودن اين سرزمين از نخل خرما و چوب، مصالح بيشتر خانهها و معماري آنها را چوب تشكيل ميداد كه در سقفها بهكار ميرفت . ويژگي خاص اين بنا، سادگي بينهايت آن بود؛ همانند مسجدي كه آن را ساخته بود. او به دنبال ساخت دارالخلافه و يا قصر نبود، بلكه سرپناهي براي آسايش و آرامش خود و همسرانش ميخواست. او ابتدا يك اتاق از خشت براي همسرخود سوده ساخت كه دوتنة نخل خرما سقف آن را تشكيل ميداد و سال بعد اتاق ديگري براي عايشه و سپس براي حفصه و آنگاه دو اتاق ديگر براي دو همسر ديگرش ساخت، در نهايت سادگي و بيپيرايگي.
براساس گفتة هيلن براند؛ «وجه شاخص ديگر اين خانه، ابعاد قابلتوجه آناست. خانه در واقع ميدان مربع بازي را تشكيل ميداد كه هريك از اضلاع آن 56 متر بود و اتاقها پهلو به پهلوي يكديگر در ضلع شرقي مسجد ساخته شدند و ويژگي ديگرش آنكه اين بنا صرفاً كاركردي مسكوني يافت .حجرهها در داخل محصوره بودند، نه در خارج از آن، و بدين ترتيب كنه متناقض اين بنا نمايان ميشد؛ بناييكه ظاهراً به عنوان يك خانة مسكوني ساخته شد. و آن با توجه كامل به ديگر كاركردها طراحي گرديد. به بيان ديگر، نيّت آن بوده كه بيت محمد به عنوان كانون جامعة جديد اسلامي عمل كند.»[xxviii]
اگر پيامبر| ميخواست زندگي ساده و بي پيراية خويش را به عنوان يك شهروند، در خلوتي بي سر و صدا داشته باشد، بعيد بود آن را به شكلي كه گفته شد ميساخت. البته مأموريت او اسلوبي از زندگي با طبيعتي عمومي را ايجاب ميكرد و خانة او نيز به همان نسبت خانهاي عمومي بود.[xxix]
اين اتاقها مانند ديوارهاي مسجد، سبك بودهاند . ابن سعد گفتة يك شاهد عيني را نقل ميكند كه ناظر تخريب اتاقهاي همسران پيامبر| بوده و ميگويد:
«من اتاقهاي همسران پيامبر را كه از شاخ و برگ درخت خرما ساخته و جلو درهاي آنها پردههايي بافته شده از موي سياه بزآويخته شده بود، ديدهام.»[xxx]
پيامبر| اتاقي عمومي براي پذيرايي منظور نكرده بود و احتمالاً اين كار را در حياط، كه همان مسجد بوده، انجام ميداد؛ زيرا در مجاورت درِ خانة آن حضرت به سوي مسجد (البته از خانة عايشه كه باب النبي خوانده ميشد)، ستوني به نام سرير وجود دارد كه آن حضرت تختي بر كنار آن زده و روي آن مينشستند و نيز ستوني ديگر كه نام وفود بر خود گرفته بود. وفود يا دستهها براي ديدار پيامبر| در كنار آن مي نشستند و با ايشان پيمان ميبستند . اين نشان ميدهد كه پيامبر| ديدارها و بخشي از امور مربوط به رهبري و دعوت را در خارج از منزل و در مسجد به انجام مي رسانده است.
بهگفتة پاپادوپولو، اين قسمت، به مثابة تالار بار رسمي طبعاً جزئي از منزل بود (همانجا) . ساختمان و بناي خانة پيامبر| بسيار سبك بود؛ مانند الگويي از زندگي بدوي و چادرنشيني عرب صحراگرد و تركيبي از درخت خرما. جريان هوا وآفتاب، سايهگاهها نگران كننده مينمود، اما نمونة خوب و گويايي بود از معماري مجرد و غير عادي باديه نشينان و توحيد، بدون امتيازي كه با توجه به عدم شناخت قبايل عرب از هرگونه هنر تزييني و نقاشي، منزل را كاملاً برهنه و بيزيور نشان مي داد. براين اساس، ديدگاههاي زيبا شناختي هرگز در انديشة پيامبر| و مسلمانان آن عصر نبوده، بلكه رفع نيازهاي كيش و آيين جديد و ادارة جامعة نوين بهوسيلة امكانات معمولي محيط كه از لحاظ فني در دسترسبود، مدّ نظر قرار ميگرفت.[xxxi]
نكتة قابل ذكر ديگر در شكل معماري و هندسي منزل پيامبر| مربع بودن آن در ابتداي احداث است . منزل عايشه و سوده، هر دو به صورت مربع، حدود 50 متر ساخته شد. مربع از شكلهاي هندسي است كه نقشي بزرگ در معماري اسلامي داشته است. اين نقشهايكه پيامبر| برگزيد، درست هندسي ودقيقاً مربع، كه شكل بنيادي كعبه است.
به گفتة سمهودي، اتاق پيامبر| كه به آرامگاه ايشان تبديل شد، همچنان باز و آشكار بود تا اينكه عمر بن عبدالعزيز، در زمان خلافت وليد، در هنگام بازسازي مسجد، حفاظي پنج ضلعي نامنظم برگرد آن احداث كرد و اين كار ناشي از هراسي بود كه مبادا با پيروي از همان شكل مكعب كعبه، اين اتاق نيز به صورت قبله در آيد و به سوي آن نمازگزارده شود.[xxxii]
نكتة ديگر كه «پايا دو لو» به آن اشاره دارد، اين است كه: هر چند اين ديوارها به ارتفاع 5/3 متر با خشت خام ساخته شده بود، ليكن ميتوانست براي پيامبر و پيروانش در صورت حملة دشمن، كه بارها رخ داد، به منزلة يك پناهگاه ويا احتمالاً يك دژ كوچك عمل كند و اين نكتة مفهوم مربع را ـ كه يك شكل منطقي دفاعي و بسان اردوگاههاي رومي و دژهاي متعدد بيزانس بود ـ آشكار مي سازد. ازاينرو، اين ديوارها نه فقط به حريم مكاني مقدس و نه تنها منزل پيشواي امت، كه برپناهگاه و دژ اسلامي نيز دلالت داشت.[xxxiii] اين نظرِ پاپادپولو، به هيچرو نميتواند درست باشد؛ زيرا بعيد است كه چنين كاركردي مورد نظر پيامبر| بوده باشد. در هر حال، اين خانة كوچك، همانند مسجد با خشت و شاخههاي درخت خرما بنا گرديد. سقفي كوتاه داشت كه دست بدان مي رسيد و همچنين داراي دو درِ يك لنگه، بدون قفل بود كه يكي از غرب خانه به مسجد و ديگري از ضلع شمالي آن به بيرون گشوده ميشد.[xxxiv]
ابن سعد، توصيف ميكند كه عبدالله بن يزيد پيش از تخريب خانهها به دست وليد، آنها را ديده و چنين توصيف كرده است:
«چهار خانه با ديوارهايي از گِل و كاه (خشت) كه شاخة درخت خرما در آن به كار رفته بود، به اتاقهاي مجزّا تقسيم ميشد و پنج خانهاي كه از شاخههاي گلاندود نخل بنا شده بود، فاقد تقسيمات داخلي بود. بالاي درها پردههايي از پارچه موئين سياه آويخته شده بود كه هر ضلع آن سه ذرع طول داشت. ارتفاع سقفها به اندازهاي بود كه دست به آنها ميرسيد.»[xxxv]
و نيز از محمد بن هلال نقل شده است كه خانه هاي همسران رسول الله| را ديدم كه از شاخههاي نخل خرما، كه سطحي از مو بر روي آن پوشيده شده بود، در جنوب ساخته شد.[xxxvi] همچنين گفته شده است كه ديوارهاي خانة پيامبر| را با خشتيكه قابل احتراق نبود و شاخة خرما كه كنار هم در مساحت و ارتفاع گذاشته شده بود، ساخته بودند. هريك از حجرهها دري كوچك به سوي مسجد داشت و بر آن، پردهاي از مو آويزان شده بود. از داود بن قيس نقل شده است كه گفت:
«حجرههاي پيامبر| را ديدم كه ديوارهاي آن از شاخههاي نخل ساخته شده بود و بر سطح خارجي آن لايهاي ازمو پوشيده بود.»
عرض خانه از درِ اتاق تا درِ خانه، حدود هفت ذرع (5/3 متر) و طول آن حدود ده ذرع (5 متر) بود و نيز از حسن بصري نقل شده كه داخل خانة رسول الله| شدم، دستم به سقف مي رسيد. براي هر خانه اتاقي و هر اتاقي از چوب عرعر(سرو) پوشيده (تزيين) شده بود. [xxxvii] پيامبر خدا| پس از وفات در همين مكان؛ يعني در جاييكه با عايشه زندگي ميكرد در نيمهاي از منزل عايشه دفن شد. در زمان عمربن عبدالعزيز خانههاي محل سكونت ساير همسران پيامبر| خراب شد و قبرهاي سهگانه پديدار گشت. عمر خود شخصاً دست به كار مرمّت قبرها شد و وردان را مأموركرد تا ديوارهاي خانه را تا پيِ در، بردارد و پي را نيز بكند.[xxxviii] بسياري از صحابه از تخريب خانهها ناراحت شدند و ميگفتند: اي كاش خانه ها به همان وضع باقي ميماند تا مردم ميديدند كه پيامبرشان چه محلّ سكونت سادهاي داشته و چگونه به چند خشت گِل قناعت و اكتفا كرده است! كسي كه كليدهاي خزائن دنيا به دست اوست.[xxxix] ترتيب خانه ها اينگونه بود: حجرة حفصه، اولين اتاقي كه درِ كوچكي از آن به سوي خانة عمر گشوده ميشد. در سمت جنوب و سپس كنار آن (در غرب) حجرة عايشه بودكه قبر پيامبر خدا| در داخل آن قرار گرفت و پس از آن، حجرة فاطمه÷ نزديك باب جبرئيل و پس از آن حجرة امّ سلمه و آخرين حجره نيز در سمت شمال، اتاق جويريه بود.[xl] خانة حفصه چسبيده به خانة عايشه بود از طرف قبله و بين دو خانه، راه باريك و تنگي به اندازة عبور يك نفر وجود داشت كه از پهلو حركت كند. آن دو، با يكديگر از داخل اتاقها صحبت ميكردند. [xli]
اما سادگي ديوارهاي حجرهها آنگونه بود كه رسول الله| نمي پسنديد در آن مالِ زيادي صرف شود. امّ سلمه در حجرة خود به جاي جريد (شاخه نخل) از آجر وخشت نسوز استفادهكرد. پيامبر| وقتي آن را ديدند، پرسيدند: اين چيست؟ گفت: ميخواهم چشم مردم را از ديدن خود (خانهام ) بازدارم . پيامبر| فرمود: اي امّ سلمه، بدترين راهيكه انسان به سوي آن ميرود، خرج كردن مال مرد مسلمان براي ساختمان و بنا است.[xlii]
ج) خانههاي صحابه
به هنگام مهاجرت پيامبر| و صحابه ايشان از مكه، شهر مدينه دچار تحوّلي چشمگير در معماري و شهر سازي شد. مدينه به شهري اسلامي تبديل گشت كه مركزيت آن را مسجد شكل مي داد و به عبارتي مسجد چون نگيني در داخل انگشتري قرار يافت و صحابه معاجر پيرامون مسجد به صورت حلقه وار، خانه هاي خود را بنا كردند و سجد النبي را چون نگيني در بر گرفتند. رسول خدا| براي برخي از آنها به تقسيم و توزيع زمين پرداخت. ايشان با دست مبارك خود براي آنان خطي روي زمين كشيده و حدود آن را تعيين مي كردند.[xliii] برخي از آنان در خانه هاي انصار ساكن شدند و بسياري خود به ساخت خانه پرداختند. از آنجا كه سرزمين مكه و مدينه به لحاظ موقعيت جغرافيايي و توپوگرافي متفاوت بودند نوع معماري اين دو منطقه نيز متفاوت بود. براين اساس مردم مكه از معماري مدينه در خانه سازي خود تأثير پذيرفتند بدان نحو كه چون در مدينه نخلستانها فراوان و تنه هاي نخل و شاخه هاي خرما به عنوان مصالح ساختماني استفاده مي شد آ نان نيز كه د رمكه عادت كرده بودند خانه هايشان به و يژه سقف ها را از سنگ بنا كنند و ستونهاي محكم از سنگ و به صورت مربع يا مدور استوار سازند، در مدينه تحت تأثير معماري شهر و شرايط جديد، استفاده از چوب ونخل و تنه درخت براي زدن سقفها بهره بردند و براي ديوارها نيز از خشت و آجر نسوز (لِبن) و سنگ بهره بردند و چوبهايي كه بر فراز آن تزيين شده بود بر بالاي درب ها مي گذاشتند . اين موضوع از گفته عباس عموي پيامبر| روشن مي گردد كه وقتي رسول خدا| براي وي خطي جهت ساختن خانه اش بر روي زمين كشيدند و وي از بناي آن فارغ شد با صداي بلند گفت: «بنيتها باللِبن و الحجارة.... والخشبات فوقها مطارة .... يا ربنا بارك لاهل داره ....» و رسول خدا| نيز فرمود: «اللهم بارك في هذه الدارة» «من اين خانه را با (لِبن) خشت و آجر نسوز و سنگ بنا كردم و چوبهايي كه بر بالاي آن بر آمدگي هايي ايجاد كردم بر فراز آن گذاشتم، خداوندا! اين خانه را براي ساكنانش مبارك بگردان و رسول خدا| نيز دعا فرمودند: خداوند براي ساكنان آن بركت قرار ده} رسول خدا| هم چنين ناوداني براي سقف اين خانه قرار داد و اين كار را با گذاشتن پاهاي مبارك بر روي شانه هاي عباس انجام دادند[xliv] كه اين تقريباً ارتفاع ديوارها و سقف را نشان مي دهد.
آنها خانه هاي خود را در كنار مسجد النبي، كه مكاني مقدس براي عبادت بود بنا كردند وهر يك دو درب براي خانه هايشان قرار دادند، يكي دري كه مستقيماً به مسجد باز مي شد تا انها را با اين مكان مقدس مرتبط سازد و درب ديگري كه به كوچه و بيرون باز مي شد و محل تردد آنان به خارج از خانه بود.پس از توسعه خيبر پيامبر| امر فرمود كه همه درهايي كه به مسجد باز مي شد جز درب خانه علي(ع) بسته شود « امر بسد الابواب الا باب علي » و اين كار به فرمان خداوند انجام شده بود.
در اين نوع معماري به گفته اگوست شوازي «پايه عربي » يك تنه درخت نخل است كه بين دو تخته متصل گرديده است. اعراب تخته هاي بريده شده به انضمام چند اتصال از طريق گچ، سقفهايي با كيفيت استثنايي بوجود مي آوردند، چوب در آب و هواي گرم نقش مهمي بازي مي كند به كمك قطعات كوچك چوب متصل به هم كه در وسط با هم تلاقي ميكنند و نوعي شبكه را تشكيل مي دهند انجام مي گيرد. چون نقوش و نمايش تصاوير حيوانات زنده از طرف قرآن ممنوع گرديد .، از اين رو تمامي دكوراسيون افسانه اي از هنر حذف شده است. طبق يك عادت نژادي، اعراب ساكن، در دكوراسيون معماري خود از دكورهاي پرده اي استفاده كرده باشند يعني دكورهايي كه در دوران زندگي باديه نشين ها تنها تزيينات امكان پذير منازل آنها بود.[xlv]
آويختن پرده هايي از پوست مو و بز بر روي درب خانه ها و يا اتاقها معمولاً رسم بود. گاهي نيز پرده اي بافته شده از پارچه نيز بر درب اتاقها آويزان و نوعي تزيين محسوب مي گرديد. نمونه اي در دست داريم كه حضرت فاطمه(س) بر روي درب اتاقشان پرده اي زيبا آويختند و فرشي در كف گسترانيدند و چون رسول خدا| وارد منزل وي شدند و اين زينت را نپسنديدند، فاطمه(س) آن را به سرعت برداشتند، آن ها را به پيامبر| رسانيدند و گفتند تا بين مستمندان تقسيم كنند.[xlvi]
در اين معماري تا آن جا كه ممكن بود از پشت دري، مشبك ها و پرده هاي تسبيحي براي تخفيف تابش خيره كننده نور آفتاب به هنگام نفوذ به داخل ساختمان استفاده مي شد. پاهاي برهنه در تماس با حصير پوش آرام مي گرفت . فقدان اثاثيه در درون فضاها به جريان آزاد هوا كمك مي كرد. پنجره ها معدود بودند .تركيب تمام ابن عناصر جوي كم نور و مذهبي را به وجود مي آورد كه روح و جسم را آرامش مي داد.[xlvii]
گسترش فضا در سطح وارتفاع
اما مواردي البته به ندرت هم در دست داريم كه برخي خانه ها در دو طبقه ساخته مي شدند مثل خانه ابو ايوب انصاري كه وقتي رسول خدا| به مدينه آمدند براي سكونت در يكي از منازل به خانه او رفتند و در طبقه پايين ساكن شدند و ابوايوب در طبقه بالا، كه البته ابو ايوب بعد از چندي از اين امر نگران شد كه مبادا بي حرمتي به پيامبر| كرده باشد، چون بر بالاي سر آن حضرت زندگي مي كند لذا به طبقه پايين آمد و رسول خدا| به طبقه بالا رفتند.[xlviii]
اطم (قلعه كوچك)
برخي از خانه ها نيز حالت قلعه و حصن داشته است وبه صورت بسيارمستحكمي از سنگهاي كوهي بنا مي شده است كه به آنها اُطم مي گفتند. اين شيوه معماري مخصوص يهوديان مدينه بود كه آنها از هنگام سكونت در مدينه 40 اَطم ساختند .قلعه هاي يهوديان بني نظير و بني قريظه در مدينه معروفند. وقتي رسول خدا| به مدينه آمدند و به اخراج يهوديان پرداختند صحابه مي خواستند اطم هاي آنان را اخراب كنند و پيامبر| مانع شدند. اين نوع معماري مورد تقليد اعراب مدينه هم قرار گرفت لذا چند نمونه ازآن ساخته شد، يكي خانه حسن بن زيد بود[xlix] و ديگري اطم حسان بن ثابت بود كه بسيار مستحكم و مرتفع بود. حسان بن ثابت از شعراي عصر پيامبر| بود كه در آن جا مي زيست. اين اطم در سمت غرب مسجد قرار داشت. ديوارهاي آن بسيار بلند و شكلي هندسي زيبا داشت.
اما كف برخي از خانه ها را نيز سنگفرش مي كردند مثل خانه ابراهيم بن هشام در كنار خانه حسن بن زيد در مجاورت مسجد النبي كه سمهودي ذكر مي كند با بلاط (سنگ مفروش در كف) تزيين شده بود. او محدوده سنگفرش خانه وي را در جهات مختلف مشخص مي كند.[l]
زقاق (كوچه )
اما برخي از گفته ها حكايت از آن دارد كه اين خانه ها كه البته نزديك يكديگر ساخته مي شدند به وسيله كوچه هايي با پهناي 5/2 متر به هم مرتبط و راه عبور و مرور مردم را تأمين ميكرد . هر يك از اين كوچه ها نامگذاري مي شد مثل زقاق القشاشين كه پهناي آن سه متر بود و يكي ديگر از اين كوچه ها معروف به زقاق المناصع است. بر اساس گفته ياقوت حموي كوچه اي بوده كه از خانه پيامبر| به خارج مناطق مسكوني مدينه در شرق و كنار چاه ابو ايوب راه داشته است و شبها زنان به آنجا رفته و قضاي حاجت مي كردند. چيزي شبيه توالتهاي عمومي . از عايشه نيز روايتي در دست است كه زنان پيامبر| هم براي اين كار شبها به سوي آنجا مي رفتند كه بسيار وسيع و پهن بوده و پيرامون آن نيز ديواري كشيده شده بود. اين كار به رسم عصر جاهليت صورت مي گرفت[li]. تا اين كه بعدها ديوار آن خراب شده و زنان در داخل خانه خود ديوار و حائطي براي اين كار درست كردند.[lii]
رباط (ميهمانسرا)
برخي از متمولان و كساني كه از وضعيت مالي خوبي برخوردار بودند براي خود دوخانه بنا مي كردند يكي خانه اي بزرگ كه براي ديدار و پذيرايي از ميهمانان و خانه اي كه محل سكونت آنان بود از جمله عثمان به عفان، كه در جهت شرقي مسجد مقابل باب جبرئيل دو خانه متصل بهم داشت يكي معروف به دارالكبري و ديگري دارالصغراي[liii]. روايتي ديگر حاكي از آن است كه دارالكبري ابتدا خانه كوچكي بود كه رسول خدا| به عثمان به اقطاع اگذار كرده بودو او خانه هايي در كنار آن را خريد و به توسعه خانه اش پرداخت وا ز سمت جنوب آن را توسعه داد[liv] يكي از كاربردهاي خانه ها، ميهمانسرا و محلي براي ضيافت مسلمانان بود علاوه بر دار عثمان، خانه عبدالرحمان بن عوف نيز به همين منظور ساخته شد اين خانه به دارالضيفان معروف شد كه به منزله ميهمانسراي امروزي است و نام ديگرش دارالكبري، چون بسيار بزرگ بود .اين اولين خانه اي با اين بزرگي و وسعت بود كه توسط يكي از مهاجران براي پذيرايي از ميهمانان رسول خدا| ساخته شد[lv]. اين مكان را نيز رسول خدا| براي او ترسيم و خط بناي آن را كشيده بود. آن حضرت براي بني زهره در سمت پاياني مسجد خط خانه هايشان را در روي زمين كشيده و مشخص كرد و سهم عبدالرحمن زميني پر از گياه شد كه او آنها را قطع وخانه ياد شده كه به عبارتي مي توان ان را قلعه يا اطم نيز ناميد بنا كرد[lvi].
اما براي توسعه خانه ها نيز علاوه بر گسترش در طول وعرض در ارتفاع هم نمونه هايي روشن درد ست است از جمله خانه خالدبن وليد چون بين خانه جبلة بن عمرو و عمروبن عاص قرار داشت و خانه او كوچك و تنگ بود به رسول خدا| ازكوچكي آن شكايت كرد و آن حضرت به او فرمود: «ارفع في السماء و سل الله السعه ».[ آن را به سوي آسمان بالا ببر كه خداوند آن را براي تو بركشد و گسترش دهد][lvii] كه البته به نظر مي رسد بيشتر از دو طبقه ساخته نمي شده است. و ما نمونه اي ازخانه هاي سه طبقه نداريم . اما برخي از خانه ها نيز بسيار باشكوه و عالي ساخته مي شده است و غير از خانه عثمان، ابو سفيان خانه اي عالي داشته كه با شكوه ترين خانه در مدينه از لحاظ بنا و مرتفع ترين آنها بوده ا ست شايد بتوان گفت چون عنوان مرتفع تر آمده شايد خانه اش يا سه طبقه بوده و يا ديوارهاي آن خيلي بلند بوده است « كانت اشرف دار بالمدينة بناء و اذهبها في السماء».[lviii]
جنابذ (گنبد)
چنانكه روشن است طراحي گنبد در معماري اسلامي اله
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-