واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: یكی از قابل توجهترین انتقاداتی كه متوجه این فیلم شده، تلاش آلن برای فرهنگسازی و تبلیغ ایده ازدواج پیرمردان عبوس و بدخلق با زنان جوان و زیباست كه البته... وودیآلن در بازگشت به شهر پر زرقوبرق نیویورك به 9سال حضور در اروپا و احساس نوستالژیك برای فیلمسازی در زادگاهش پایان داد. با «هر چه كارگر افتد» آلن مجددا در سیمای فیلمسازی نیویوركی ظاهر شده و در واقع به صورت توأمان هم به خواست طرفدارانش پاسخ مثبت داده و هم نیاز درونیاش را برای فیلمسازی در شهر محبوبش سیراب كرده؛ هرچند این ساخته آلن از اولین نمایشاش در بخش افتتاحیه جشنواره ترابیكا با واكنشهای متفاوتی مواجه شده است. اگر خروج از نیویورك و فیلمسازی در اروپا به فیلمهای فوقالعادهای چون «امتیاز نهایی» و «ویكی، كریسیتیانا بارسلونا» منجر شده و تصویر تازهای از آلن ارائه كرده بود، این بار بازگشت او به مولفههای همیشگیاش و توسل به عناصری چون تضاد تلخی و شیرینی، علاقه پایان ناپذیرش به جاز دیكسی، زادگاهش نیویورك و كلاسیكهای هالیوودی چندان ثمربخش جلوه نكرده است. فیلمنامهای كه 3دهه پیش نوشته شده فاقد پختگی كلام او در طول این سالهاست و تركیب ناهمگون بازیگران نیز مزید بر علت شده تا «آنچه كارگر افتد» ناموفقترین فیلم یك دهه اخیر آلن لقب بگیرد. هرچند در این فیلم هم آلن بارقههای نبوغ خود را به نمایش میگذارد و با آفریدن شمایلی از زندگی شخصی خود، مهر تالیفی خود را بر پرده نقرهای ثبت میكند. فیلم تازه آلن به عنوان رسالهای تصویری از نتایج سالها پژوهش او در عشق و شانس و فیزیك كوانتوم در حالی روی پرده رفت كه اغلب منتقدان آن را فیلمی آشفته خواندند و معتقد بودند كه با فاصله قاطعی از 4 فیلم آخر او اثری متوسط و نهچندان قابل اعتناست. یكی از قابل توجهترین انتقاداتی كه متوجه این فیلم شده، تلاش آلن برای فرهنگسازی و تبلیغ ایده ازدواج پیرمردان عبوس و بدخلق با زنان جوان و زیباست كه البته در این فیلم به مراتب پررنگتر از آثار قبلی اوست. به قول منتقد مجله تایم «تكرار این تم آشنا كه به نظر میرسد پرداختن به آن تمامی ندارد، توهین جنایی آلن به سینماست كه البته برای تماشاگر هم تأسفآور است.» فیلم تازه آلن، تریبونی برای نطقهای غرای پیرمرد 73سالهای است كه میكوشد جهانبینی و طرز تفكرش را بار دیگر در روزهای افول هنریاش یادآور شود. «متاسفم از اینكه میگویم ما انسانها موجودات ناتوان، ناكام و ناموفقی هستیم. البته من جهانبینی گسترده و در خور تحسینی دارم اما چه فایده در كشوری كه یك سیاهپوست به كاخ سفید میرود، حتی نمیتوانم در نیویورك یك تاكسی بگیرم و زندگی آرام و بیدغدغهای داشته باشم.» این تنها بخشی از سخنان عجیب و غریب بورس یلنیكوف، نظریهپرداز باهوش و با استعدادی است كه بارها نامزد دریافت جایزه نوبل شده است. این پیرمرد 60ساله تصویر بزرگی از دنیا را در ذهن دارد كه در سرازیری افتاده و با سرعت هرچه تمامتر به سمت نابودی در حركت است. او معتقد است كه انسانها در گرداب توهمات، آرزوهای معدوم و امیال سركوبشدهشان دست و پا میزنند. به همین خاطر از نوع بشر بیزار است و از حماقت آنانی كه این عمر كوتاه را هم در بهت و حزن و غمزدگی میگذرانند عصبانی است! مونولوگهای فكورانه و در عین حال كمیك او در برخی سكانسها در قالب عقاید روشنفكرانه و ایدئولوژی خاص آلن تجلی مییابند اما به نظر میرسد كه هدف دیگری را هم دنبال میكنند. وقتی این جملات با زبان توهینآمیز و كنایهدار لریدیوید بیان میشوند در معرفی بیشتر كاراكتر بوریس و پی بردن تماشاگر به عمق و پیچیدگیهای شخصیتی او هم كاربرد دارند. در فیلم روی صحبت او با دوستان قدیمیاش در آكادمی (مایكل مككین و كانلس هیل) است كه در پاتوقشان جمع میشوند و با وجود آنكه با او سرگرم و همكلام میشوند هم منتقد اخلاق تند و حرفهای نابهجای او هستند و هم معتقدند كه او كمی خلوضع است. بوریس شهریار ملك بدبینهاست اما برای حفظ بقای هر سلطنتی نابود كردن زندگی چند قربانی لازم است. در اینجا قربانی دختر جوان حدودا 20سالهای به نام ملودی (ایوان راشلوود) است كه خانوادهاش را در میسیسیپی ترك كرده و در منهتن سرگردان است. وقتی ملودی برای كمك خواستن به بوریس پناه میآورد، واكنشی احساسی میان آنها روی میدهد و خیلی زود با هم ازدواج میكنند. بوریس سالها پیش در یك اقدام ناموفق برای خودكشی از پنجره بیرون پرید و همسر ثروتمند و آپارتمان بالای شهرش را برای همیشه ترك كرد. او سالهاست كه در یك آپارتمان قدیمی در نزدیكی محله چینیها زندگی میكند و به جای تحقیق و پژوهش با تدریس شطرنج به بچههای كوچك زندگیاش را میگذراند. دختر جوانی كه از دل جنوب نزد او آمده، به زندگی بسته و تاریك او طراوت میبخشد اما بوریس احساس دوگانهای به او دارد؛ طبیعت نافرمان و پرشور این پرنده شیرین برایش جذاب و دوستداشتنی است. اما از نظر او گاها به اندازه یك موجود بیمصرف، ساكت و پخمه است. وقتی ملودی برایش ماهی سرخ میكند یا با فیلمهای فرد استیر سعی در آرامكردن حملات عصبی او دارد، بوریس از حمایت او ابراز تاسف میكند و او را كه سرشار از عشق و اشتیاق است را با همه چیز از اصل قطعیت ورنر هایزنبرگ (فیزیكدان آلمانی) گرفته تا لیست جرائم در خور مجازات میكادو (عنوان سابق امپراتور ژاپن) تیرباران میكند. تدریس شطرنج بوریس، ناخشنودی ملودی از وضعیت كار او و موقعیتهای طنزآمیزی كه دو شخصیت در آن قرار میگیرند در محوریت بخش كمدی فیلم قرار دارند و آلن با ظرافت، تكامل تدریجی هر دو شخصیت دیزنیمایی را هدایت میكند. یكسال از ازدواج آنها میگذرد كه تقدیر با نوای آرام و دلنشینی از «Fifth» بتهوون در میزند؛ ماریتا (كلرسن متاثر از فضایی فرا دراماتیك) مادر ملودی است كه رد دخترش را تا نیویورك و آپارتمان بوریس گرفته است. او نماد تفكری مذهبی است كه با عقاید متعصبانه و رفتار مقدسمأبانهاش ملودی را از خانه فراری داده و حال او را در كنار همسری میبیند كه به هیچوجه او را مناسب دخترش نمیداند؛ پیرمردی بداخلاق، تندخو و نامتعادل كه ماریتا در اولین برخورد با او جا میخورد و رنگپریده از قاب دوربین آلن بیرون میرود. ازدواج نامتعارف ملودی و بوریس شاید در نگاه اول برای جلب نظر مساعد مخالفان باشد اما از احترام عمیق وودیآلن به سینمای اروپایی فلینی و به طور مشخص انیگمار برگمان حكایت دارد. آلن در نخستین گام كمدین بزرگ و موفقی بود كه به فیلمسازی روی آورد و رفتهرفته بدنه و قالب كارهایش به نحو شگفتانگیزی غنیتر شد جنبههای روانشناسانهتری به چاشنی كمدی آثارش اضافه شد و غالبا همچون زوبینهایی دردناك به سوی مسائلی چون جنسیت، عشق و ازدواج نشانه رفته است. «هر چه كارگر افتد» ادای دین روشن و مشخص كارگردان به فیلم مورد علاقهاش «لبخندهای یك شب تابستانی» اثر برگمان است كه تا حد زیادی جنبههای هجایی این اثر سادیسمی- روشنفكرانه را غنیتر كرده اما متاسفانه در مقایسه با دیگر آثار فیلمساز، پختگی لازم را ندارد. به هر ترتیب فیلم با ساختارشكنی كارگردان هنجارشكن روابط را از قید و بندهای عرفی رها میسازد و آنچه كه از یك جنس میداند را به هم پیوند میدهد؛ دوستی با دوستی، عشق با عشق، عاشق با معشوق و البته این گاهی هم میتواند با برخی ایدهآلها در تضاد باشد یا هزینههایی را برای دو طرف دربر داشته باشد و از این روست كه پیوند جوانی و پیری را هم جایز میشمارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 582]