واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: آثاري كه تجديد بنايشان ممكن نيست
در سيوچهارمين نشست سازمان يونسكو در برازيليا، مجموعه بازار تاريخي تبريز در شمار آثار جهاني جاي گرفت.
كشور ما همواره گواهِ استقرار و زيست تيرههاي گوناگون بر گستره خويش بوده است و براي همين، برخوردار از پيشينه ژرف تاريخي و تمدن كهن و در نتيجه داراي هزاران قلمرو باستاني ارزشمند است.
در اين ميان، تپههاي باستانيكوچكوبزرگ، سهم بزرگي از اين يادگارها را ويژه خود كرده است و به سبب يادگار چندهزار ساله و پنهانكردن راز زيست تيرهها و قومها در دل خود، داراي اهميت بسزايي است و لزوم توجه بيشتر و حفاظت از آنها را مدام گوشزد ميكند.
اين در حالي است كه در گذشتههاي دور، ايران از چهارسوي مرز خود مورد تاخت و تاز و غارتگري بسيار قرار گرفته است و بيشتر ميراث فرهنگي و ملي خود را از دست داده است. پس اكنون بايد آنچه را كه باقي مانده است، پاس داشت و در حفظ آنها كوشيد. چرا كه احترام به آثار باستاني، احترام به شناسنامه، هويت و زبان و فرهنگ ملي خود است.
نگاه دوسويه
مهندس ابراهيم ري، باستانشناس در باره چيستي تخريب آثار باستاني ميگويد: «نبايد تنها چشم به تخريب و ويرانگريهاي بزرگ دوخت و زيانهاي تدريجي وارده از سوي گردشگران به آثار باستاني را ناديده گرفت. پس اجازه دهيد نخست از تخريب ناديدهاي كه از سوي گردشگران به آثار باستاني ميرسد، بگويم. اصطلاحي در ميان پژوهشگران و دلسوزان آثار باستاني هست با اين مضمون كه آنان به هم ميگويند، برويم باز هم ببينيم؟ و سپس در پاسخ به هم ميگويند: «نه، بهتر است خوابشان را آشفته نكنيم!» ميدانيد كه هيچكس به اندازه دلسوزان آثار باستاني، مشتاق ديدن چندباره اين بقاياي كهن نيستند، ولي آنان مبادا كه به اين آثار آسيب برسد، اشتياق ديدار را از خود ميرانند.
وي ميافزايد: سوال ديگر اين است كه چرا تنها در پيك سفرهاي گردشگري از آثار باستاني حفاظت ميشود و در بقيه فصلها اين مكانها به باد سپرده ميشود تا همه چيز بر باد رود. در فصلهاي ديگر نيز اين پديدهها مشتاق دارد و بسياري به سبب خلوت بودن مكان، فصلهاي پاييز را براي ديدن آثار باستاني ترجيح ميدهند.
ابراهيم ري با بيان اينكه هر سال به ويژه در اوج سفرهاي تابستاني و نوروزي، گردشگران زيادي، در كنار سفر خود سري نيز به سايتهاي تاريخي ميزنند، ادامه ميدهد: همه آنان ناخودآگاه به آثار باستاني آسيب ميرسانند، و اين نشان از نبود برنامههاي آموزشي، فرهنگسازي و خلا آگاهيرساني است. بهتر است براي آگاهي مردم، هر سال و در كنار ارائه آمار گردشگران، ميزان تخريبها نيز واگو شود تا مردم در راه حفظ آنها بيشتر بكوشند؛ با توجه به اينكه آثار باستاني، سازههاي توليدي و نيز متعلق به عصر كنوني نيست كه بشود سفارش داد تا دوباره ساخته شوند. آنها يك بار و براي هميشه ساخته شدهاند و اهميت آنها تنها در پيشينگي و قدمت آنهاست و رازهايي كه در خود نهفته دارند و هنوز پژوهشگران بر همه آنها دست نيافتهاند.
دامنه تخريب
هر روز از گوشه و كنار كشور، آواي انهدام و تخريب و ويرانگري به گوش ميرسد.
مهندس ابراهيم ري در اين مورد ميگويد: براي نمونه، مجموعه يافتههاي باستانشناسي در تمدن جيرفت در نتيجه ناكارآمديهاي مديران از سويي و سوءاستفاده قاچاقچيان از سوي ديگر، در حال فناست. نمونه دوم آرامگاه كوروش است كه به سبب ناآشنايي با دانش مرمت آثار باستاني، آسيب ديده است. نمونه سوم پل خواجوست كه پس از چهار سده پايداري، درهم ميشكند.
اين باستانشناس سپس فهرستي از ويرانگريها را پيشرو ميگذارد: «تخريب خانه مدرس، تخريب كتيبههاي نقش رستم، آسفالت كانال آبي تختجمشيد و شهر استخر، تخريب خانه كمالالملك، فروريزي ساباط حاجيوند در زمان مرمت، تخريب شهر تاريخي ازم اهواز، تخريب قلمرو باستاني اشكانيان در اهواز، تخريب بقاياي كاخ داريوش برازجان، ويراني سنگ جانپناه پلكان شمالي كاخ شوراي تخت جمشيد.»
ابراهيم ري ميافزايد: انگار هشدارهاي 2 سال گذشته دلسوزان، هيچ تاثيري نداشته است و ريزش «پل گرگر» ادامه دارد. اين پل به تدريج فرو ميريزد تا به كلي نابود شود. برخلاف گفته برخي افراد، اهميت اين پل در اين نيست كه گذرگاه مردم از شمال به جنوب شهرستان شوشتر است، بلكه اهميتاش به سبب تاريخي بودنش است و در اصل براي همين در سازمان جهاني يونسكو به ثبت رسيده است.
مهندس ابراهيم ري با اشاره به سنگنگارههاي دوازده هزارساله ميگويد: غار «ميرملاس» در شهرستان كوهدشت استان لرستان، نخستين غاري است كه بر روي ديوار آن رنگين نگارههايي به جا مانده از 12 هزار سال پيش يافت شده است، اما به سبب نبود محافظت كافي از اين غار، چندي پيش بخشي از سنگ نگارههاي آن از سوي فرد يا افرادي به يغما رفت. يا كاخ فيروزآباد (ساخته اردشير بابكان در سال 209 پيش از ترسايي) كمكم از ميان ميرود.
اين باستانشناس در ادامه بيان خرابيها ميافرايد: معتادان شهرستان كازرون با نردبام از سقف يكي از زيباترين گرمابههاي تاريخي فارس به درون بنا ميروند و زمينه را براي فروپاشي هرچه بيشتر آن، فراهم ميآورند.
ابراهيم ري ادامه ميدهد: گستره يغما و ويرانگريها، قابل مرزبندي نيست و بسيار است، مانند تخريب سقف آرامگاه كوروش و ويرانشدن سنگفرشهاي مسجد وكيل شيراز در زمان مرمت، ترك سيوسه پل اصفهان، تخريب كتيبه هخامنشي در جزيره خارك، تخريب خانه شيخبهايي در اصفهان، بيسرانجامي دهها هزار لوح گلين هخامنشي در آمريكا، نابودي آب انبار سپهداري اراك، سرقت كتيبه تاريخي قجري در گرمابه پاگرد چهارمحال و بختياري، تخريب كاخ شهرستانك، ويراني مدرسه تاريخي گلشن نيشابور، تخريب تپههاي باستاني مراونه اهواز، ويران شدن مدرسه مروي، ناتمام ماندن پروژه مرمت مدرسه دارالفنون، تخريب ارگ بهارستان، تخريب مقبره 580 ساله شهشهان، ويراني كتيبه تاريخي چشمه علي و ساخت پل بر سازههاي آبي شوشتر.
گلناز سراواني، موزهدار نيز در اين مورد ميگويد: «بسياري از سازمانهاي مردمنهاد از سراسر كشور با انتشار بياننامههايي به مسئولان هشدار دادهاند كه با جلوگيري از ساخت كتابخانه مركزي در يزد، جلوي يك اشتباه بزرگ تاريخي ديگر را بگيرند.
اين موزهدار در ادامه گفتوشنود با روزنامه اطلاعات ميافزايد: يكي از اين هشدارها در پي از سرگيري ساخت ساختمان كتابخانه مركزي يزد و بدون در نظرگيري برنامههاي تصويب شده استاني ـ در باره كاهش طبقات بالايي براي جلوگيري از به خطر افتادن منظر بافت تاريخي يزد ـ
داده شده است و سفارش شده كه كتابخانه را بهگونهاي بسازند كه منظر بافت تاريخي شهر يزد آسيب نبيند و پيامدهاي تلخي مانند به عقب افتادن ثبت جهاني بافت تاريخي شهر كهن يزد را به همراه نداشته باشد.
كتيبه و نقش برجسته
بزرگترين كتيبه خط پهلوي جهان به نام «كتيبه باستاني كرتير» به سبب بهره نبردن از دانش روز براي نگهداري آن، در حال محو شدن است.
گلناز سراواني در اين باره ميگويد: اين كتيبه 11 متر مربعي كه در نزديكي شهرستان كازرون قرار دارد، در ارتفاع 30 متري از سطح زمين و بر بالاي نقش برجسته بهرام دوم ساساني ديده ميشود. اين كتيبه از سال 1318 خورشيدي در رديف فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است، اما هنوز هيچگونه پشتوانهاي براي حفظ اين خطوط باستاني وجود ندارد.
سراواني در ادامه برشمردن نمونههاي ديگر تخريب آثار باستاني ميافزايد: ديگر بهرام دوم نميتواند سوار بر اسب و گرز به دست از تازيهاي بيابانگرد، پيشكشي دريافت كند.
او در توضيح كنايه خود ميگويد: در بهار امسال، رشد گياهان گوناگون بر روي نقشبرجستههاي تنگه چوگان (شهر باستاني بيشابور شيراز) گزارش شده بود. اكنون نيز خبر رسيده است كه بخشي از نقش برجسته بهرام دوم در تنگ چوگان به وسيله پتك تخريب شده است.
او ميافزايد: روشن نيست چه فرد يا افرادي ناشناس با ورود به قلمروهاي تحت حفاظت شهر باستاني بيشابور (شهرستان كازرون) سنگنگاره گرز در دست بهرام دوم (پادشاه ساساني) را با پتك خرد كردند.
به اعتقاد گلناز سراواني، در «تنگ چوگان» شهر كازرون، شش نقشبرجسته ساساني وجود دارد كه در سال 1310 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيدهاند. اين شش نقش برجسته، همپاي نقشهاي ساساني در بيستون و جزو زيباترين آثار تاريخي كنده كاري سنگي در ايران است. اين را نيز بگويم كه «چوگان» در شمال بيشابور و در چنبرهاي از كوه و تنگه قرار دارد. «بيشابور» شهري بازمانده از شاپور اول (شهريار ساساني) است كه پس از پيروزي بر والرين (امپراتور روم) ساخته شد.
عامل ريشهيابي ويرانگريها
در ريشهيابي ويرانگريها به عوامل گوناگوني برميخوريم كه يكي از آنها نبود سيستم حفاظت هشدار است كه هر بار بخشي از آثار شگفتانگيزي همچو نقش ساساني، ويران ميشود.
مهندس ابراهيم ري در اين باره ميگويد: اين كه چگونه تخريبگران از فنس گذشتند و به تخريب اثر تاريخي مهم «تنگه چوگان» هرمزگان دست زدهاند، بايد گفت كه كار چندان سختي نيست، چون سيستم هشدار دهندهاي وجود ندارد.
وي در برابر اين پرسش كه سبب ريزش «پل گرگر» چيست، پاسخ ميدهد: گستردگي سازههاي آبي شوشتر و پيچيدگي كه در اين سيستمها از يكسو و وجود فاضلابهاي شهري سبب ايجاد شكاف در بخش جنوبي آن شد. در اين ميان مرمتهاي ناكارشناسانه نيز نجاتبخش نبود و منجر به رسوب شد. روزشمار تخريب «پل گرگر» را مهندس ابراهيم ري چنين واگو ميكند: ريزش پل با نشستهاي شديد آغاز شد و تركها چند ميليمتري به چند سانتيمتر رسيد و از هم شكافت و پل ريزش كرد. از آن جا كه مجموعه بزرگ سازههاي آبي شوشتر به هم پيوند دارند، آسيبها زنجيرهاي است. مهمترين بخش سازههاي آبي شوشتر، آسيابهاست كه در بخش شمالي قرار گرفته و تخريب آن، جبرانناپذير است.
وي ميافزايد: نزديك به دو سال پيش كه نشانگان فروريزي «پل گرگر» هويدا شد، بارها كارشناسان و دوستداران در اين زمينه به مسئولان هشدار داده بودند؛ تا اين كه با فرارسيدن موسم باران در شهرستان شوشتر، اين پل تاريخي در آستانه آسيب جدي قرار گرفت و فرورفتگيهايي در آن ايجاد شد و بخشهايي از ديواره آن فرو پاشيد.
پيامدها
گلناز سراواني نيز از پيامدهاي تخريب آثار باستاني ميگويد: «فرو ريختن پل گرگر (بخشي از مجموعه سازههاي آبي شوشتر) به اين اثر ثبت شده در فهرست آثار جهاني، آسيب جدي وارد ميكند. سنگنگاره «تنگچوگان»، يكي از چهار نقشبرجسته در آن قلمرو است و روشن نيست هدف از تخريب چه بوده، زيرا سرقتي در كار نبوده است!
او معتقد است: امكان ساخت دوباره هيچ پديده باستاني وجود ندارد. چيزي كه از دست برود، براي هميشه از دست رفته است. حتي مرمت نيز نجاتبخش نيست و برخلاف برخي نگارهها كه هرچه پديدهها خاكآلود و تركبرداشته، بهتر؛ بايدگفت كه ترك طبيعي در طول سدهها با شكستگيها وتخريبها متفاوت است و از هيب پديده باستاني ميكاهد و نشاندهنده كوتاهي مسئولان است.
به باور سراواني، نقشبرجستههايي مانند «تنگه چوگان» دربرگيرنده جنگها، پيروزيها و تاجستانيهاي شهرياران است. از مجموع شش نقشبرجسته موجود، دو نقش در سمت راست و چهارنقش در سمت چپ تنگه قرار دارند. سه نقش، دربرگيرنده پيروزي شاپور اول بر امپراتوران رومي و سه نقش ديگر به ترتيب پيروزي بهرام دوم بر تازيها، تاجستاني بهرام اول از اهورامزدا و پيروزي بهرامشاه بر دشمنان است.
ميپرسم: آيا تاكنون براي مرمت آثار باستاني «تنگه چوگان» كاري نيز انجام گرفته است؟ وي ميگويد: قرار است يك تيم مرمتي تشكيل شود و با توجه به بخشهاي تخريب شده موجود نقش برجسته، امكانات لازم در اختيار مهندسان قرار داده شود.
هشدارها
در اين ميان، كارشناسان و سازمانهاي مردمنهاد فعال در زمينه ميراث فرهنگي، توجه همگان را به برخي از تپهها و قلمروهاي در آستانه آسيب بر ميانگيزند و نياز به توجه بيشتر مسئولان را در حفظ بيشتر كهن يادگارها، گوشزد ميكنند.
فرخ ياران، يكي از اين فعالان در بيان پارامترهاي تخريبگر ميگويد: تونلهايي مانند آنچه در چهارباغ اصفهان زده شده است و گذر مترو مثلا از ميدان نقش جهان، سدسازيهايي مانند سد سيوند، كنده كاريها،
مرمتهاي فاقد دانش روز و نبود هشداردهندهاي پيشرفته، از عوامل مهم تخريبهاست.
وي ميافزايد: چه بسا مهندسان دانشآموختهاي هم در ميان مرمتگران باشند، ولي داشتن مدرك و دانش، يك چيز است و به كار بردن تجربه و دانش، چيز ديگر. استفاده از چكشهاي بادي براي سوراخ كردن سنگها يكي ديگر از مواردي است كه مورد انتقاد است و به جاي بازساخت، خرابيهاي زيادي به بار آورده است. چرا كه اين چكشها به نام ابزار ضربه زننده قوي (شوك سنگين) معروف است و سبب فرود آمدن ضربهاي كوبنده بر بدنه سنگ ميشود و تركهاي مويرگي را عمق ميبخشد.
ع. درويشي
چهارشنبه|ا|14|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]