تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 25 دی 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):خداوند اجابت دعاى مؤمن را به شوق (شنيدن) دعايش به تأخير مى اندازد و مى گويد: «صداي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1853105875




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بهاري كه زود به خزان نشست


واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: بهاري كه زود به خزان نشست
سراب

بهاري كه زود به خزان نشست
صفحه N05 حقوق (شمالي) ، شماره سريال 17216 ، تاريخ انتشار 871214

خندان بود، اما در چشمانش غم موج مي زد. اين جا زندان است، بند بانوان. اما او كه حالا ديگر به رنگ و روي ديوارها، درها و ميله هاي زندان عادت كرده است و اولين نگاهش هنگام صبح به چهارديواري زندان مي افتد، از بيشتر رخنه كردن اندوه بيزار است و با سعي و كوشش در زندان درس مي خواند. درس مي خواند تا به گفته خودش باسواد شود و گليمش را از آب بيرون بكشد، تا فريب هر نامردي را نخورد، تا بتواند بار ديگر فرزندش را در آغوش بكشد، تا....30 ساله به نظر مي رسد. به گفته خودش پدر و مادرش او را در 13 سالگي مجبور به ازدواج كردند. او كه در يكي از شهرهاي غربي كشور ساكن بود و پس از ازدواج به بجنورد آمد و مدت كوتاهي پس از زندگي در حالي كه فرزندي داشت، از همسرش جدا شد.او مي گويد: پس از جدايي روي برگشتن به زادگاهم را نداشتم و در بجنورد ساكن شدم. در يكي از رفت و آمدهايي كه به شهر خودم داشتم در اتوبوس با فردي هم صحبت شدم، او كه خود را زني آبرودار معرفي مي كرد و ظاهر او نيز خلاف اين را نشان نمي داد، با حرف هايش مرا اغفال كرد.او توضيح مي دهد: آن زن از فقر و نداري خود قصه هاي تلخي برايم گفت و گفت كه به علت نداشتن هزينه عمل همسرش كه به سرطان مبتلا بوده ناچار شده است به قاچاق موادمخدر روي آورد. او اشكي را كه بر پهناي صورتش جاري است، پاك مي كند و ادامه مي دهد: وقتي از او پرسيدم چه طور راضي مي شود يك عمر زندگي آبرومندانه را فنا كند و با اين كارش جوانان زيادي را به كام سياه اعتياد بكشاند، آن زن پاسخ داد: فقر، تنگدستي و نداري اين چيزها را نمي فهمد، گذشته از آن گناهي به گردن من نيست چون من فقط حمل كننده مواد هستم و با خريد و فروش آن كاري ندارم.بعد از رسيدن به مقصد، او با گرفتن نام و آدرس من خداحافظي كرد و رفت. او هر قدر دورتر مي شد فكر من بيشتر درگير اين كار پليد مي شد. يكي 2 روز بعد با من تماس گرفت و از من خواست تا با او همراه شوم. من كه ابتدا خيلي مي ترسيدم مخالفت كردم اما او به من اطمينان داد اتفاق خاصي نمي افتد، من هم قبول كردم كه اي كاش....در اين هنگام قدري سكوت مي كند. سپس مي گويد: با او راه افتادم و به منزلي رفتيم مدتي دم در منتظر ماندم تا او بازگشت و بسته اي را به من داد من هم بسته را در كيف خودم جاسازي كردم و به آدرسي كه او داده بود رفتم. با هر قدم كه برمي داشتم نفس هايم، به شماره مي افتاد، سنگيني نگاهي را پشت سرم احساس مي كردم. مي ترسيدم، مي ايستادم و پشت سرم را نگاه مي كردم و وقتي مطمئن مي شدم كسي نيست دوباره به راه مي افتادم تا اين كه به مقصد رسيدم، بسته را تحويل دادم، نفس راحتي كشيدم و بازگشتم. چند روز بعد آن زن تماس گرفت. حالا ديگر كمي ترسم ريخته بود. اين كار چندين بار ديگر نيز تكرار شد يك بار كه 500 گرم هروئين را از يكي از شهرهاي غربي كشور به يكي از استان هاي شمال شرقي حمل مي كردم در بين راه، در ايست و بازرسي، ماموران مرا شناسايي و بازداشت كردند و از آن موقع تاكنون در زندان به سر مي برم. فرزندم كه آن موقع يك ساله بود به دليل نداشتن سرپرست به بهزيستي سپرده شد.از آن زمان بيش از يكي 2 بار او را نديده ام. تا الان 15 سال از زمان حبس من مي گذرد و نمي دانم تا كي بايد اين جا بمانم؟ جواني، زندگي، لذت مادر بودن، همه را به پاي افيوني ريختم كه روزانه هزاران قرباني مي گيرد، از كرده خود سخت پشيمانم، با توكل به خداوند در زندان تا كلاس پنجم درس خواندم و چندين بار درخواست عفو داده ام اما قبل از آن، درخواست عفو از بارگاه ايزد يكتا را دارم... ديگر اشك امانش نمي دهد.

چهارشنبه|ا|14|ا|اسفند|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن