واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ - علیرضا مجمع 1: بالاخره یک نفر پیدا شد و دستخطی را به چاپ سپرد و بعد از دو سال کلیگویی در باب اهمیت مخاطب در سینما، مشخصاً با دفاع سرسختانه از فیلم «اخراجیها 1»- و البته «اخراجیها 2» - مسعود فراستی، این جدیترین منتقد مدافع «اخراجیها» - شاید هم تنها منتقد مدافع فیلم مسعود دهنمکی! - را وادار کرد تا در زمینه دفاع بیشائبه و گاه جسورانهاش از پرفروشترین فیلم سالهای اخیر، از پوسته کلینگری خارج شود، دلایلش را جزئیتر بیان کند (مسئله سرگرمی، مسئله هنر-29/2/88) و اندکی از نگاه مهاجمش بکاهد و به جای آنکه یکسره به دلایل مخالفان بیشمار فیلم بتازد و آنها را سبک بشمارد، در جایگاه واقعی خود ظاهر شود و همان گونه که بارها و بارها در مقالات تئوریکش گفته؛ «نیمه خالی لیوان را ببیند» و در کنار محاسن بیشمار (! ) که نثار هر دو «اخراجیها» کرده، ضعفهای اندکش (! ) را هم در ترازوی نقد قرار دهد. این همه محصول تلنگر سیدعبدالجواد موسوی در یادداشتش بود.2: اما در همان ستون «ضدیادداشتها» که به انگیزه پاسخ منتقدی به اسم مسعود فراستی به سیدعبدالجواد موسوی (و البته بسیاری دیگر که مثل او فکر میکردند) نوشته شده بود، هم نکاتی وجود داشت که تصور میکنم نیاز به توضیح بیشتر دارد و من به عنوان کسی که سالها است «مسعود» را میشناسند و نگاهش را در بسیاری جاها در باب سینما و هنر- و مسائل اجتماعی و. . . - میپسندد، پس از این یکی دو سال دفاع بلاانقطاع او از فیلم مسعود دهنمکی و حتی تاختن به فیلمهای دیگر در مقایسه با «اخراجیها»، وقتی دیدم او بر روی صندلی درستش نشسته است و با لحنی - مهربانانه و رفیقانه - که کمتر از او سراغ داشتم، ضعفهای «اخراجیها» را هم تحریر - و فهرست - کرده است، فضا را مهیا دیدم تا برای اولین بار از زمان اکران اولین «اخراجیها» و با محور قرار دادن هر دو قسمت فیلم، نکاتی از نوشتهاش را که برایم ایجاد سؤال کرده بود، بیاورم تا خواننده این یادداشت با سؤالهای بیشمار دیگری به سراغ مسعود فراستی برود و باز او وادار شود تا نقدی با جزئیات بیشتر بنویسد و چرایی علاقهاش به «اخراجیها» را بیشتر باز کند، و این مسئله بیشک به رشد فضای نقد کمک میکند. راستش من بر خلاف سیدبزرگوار سیدعبدالجواد موسوی، با مسعود فراستی مشکلی ندارم و اصلاً هم از دفاع او از فیلم دهنمکی و «زدن» یوسف پیامبر (ع) گیج نشدهام. چون به هر حال او منتقدی جدی است که میتواند اثری را با دلایلش دوست داشته باشد یا نداشته باشد. اما بههر حال از زاویهای که فراستی وارد بحث شده است، تصور میکنم این شبهه - یا تناقض - برای هر کسی پیش بیاید که «چرا آن یکی آری و این یکی نه». این اولین سؤال هر کسی است که مطالب او را پیگیری میکند.3: فراستی در یادداشتش از زوایای دیگری به موضوع «اخراجیها» نگاه کرده است. یکی از این زاویهها این است که «اگر موضوع اصلی اخراجیها جبهه و جنگ نبود و فیلم ضدجنگ نبود، از آن دفاع نمیکردم. حداکثر از «سرگرمی» میگفتم که خوب است. همین، و به برخی شوخیهای سبک آن میتاختم.»خب، هضم این جملات برای من سخت است؛ «اگر موضوع اصلی آن جبهه و جنگ نبود» نمیفهمم یعنی چه؟ مگر صرف جنگی بودن فیلم و «ضدجنگ بودن» آن امتیاز است؟ فراستی ادامه میدهد: «اخراجیها، اما از دفاع ما میگوید و مخاطب عام را با خود همصدا میکند.» اگر اخراجیها نمیفروخت هم باز مسعود همین نگاه را به فیلم داشت؟ پاسخش احتمالاً خیر است، چون هم «اخراجیها1» و هم «2» هر دو فروختهاند - چه جور هم فروختهاند! - اما یادم هست که بعد از جشنواره 25 فجر، زمانی که «اخراجیها1»هنوز اکران نشده بود هم در بحثی دیگر که چاپ هم شده است، او با همین شدت از فیلم دفاع کرده است. پس نمیتوان گفت صرف مخاطب داشتن فیلم، معادلهای را حل میکند. همینجا بد نیست تکلیف یک مسئله را تا اطلاع ثانوی روشن کنیم. بیشمار فیلمها در تاریخ سینمای ایران - و جهان- هستند که در زمان اکران مخاطب نداشتهاند، اما محک زمان، ماندگارشان کرده است. حتی از فیلمهایی که مسعود دوست دارد میتوانم مثال بیاورم که نفروختهاند - ناخدا خورشید و باشو غریبه کوچک-، البته فیلمهای خوبی هم بودهاند که مخاطب داشتهاند - اجارهنشینها - در سر دیگر طیف هم البته وفور فیلمهای بدی که خوب فروختهاند یا نفروختهاند وجود دارد. پس به عقیده من تکلیف روشن است. جنگی بودن و مخاطب داشتن صرفاً ملاک خوب یا بد بودن فیلم نیست. بعید میدانم اکثر تماشاگران «اخراجیها» فیلم را به عنوان فیلم مسعود دهنمکی دیده باشند. فیلم را به انگیزه لشکر ستارههای فیلم و ادا و اطوارهای لودر و گرینف و سوزوکی و بزغاله دیدهاند و خندیدهاند و از سالن بیرون آمدهاند، همین. از سالن هم که بیرون آمدهاند فیلم تمام شده است. کارگردان و تهیهکننده هم به هدفشان رسیدهاند. با عرض معذرت تصور هم نمیکنم در ادعاهای نامفهومی که بارها توسط کارگردان مطرح شده و در آن حضور اقشار مختلف در فیلم نشانه همت ملی و وحدت ملی است و جنگ به همه مردم متعلق بود نه یک قشر خاص و خواندن سرود «ای ایران» در پایان «اخراجیها2» توسط بازیگران نشانه همراه بودن همه مردم با هم است، کمترین صداقتی موجود باشد و اساساً قرار نیست با تفسیرهای بیربط، کیفیت فیلم را از چیزی که هست بالاتر ببریم.4: اما نکته دیگری که در نوشته مسعود بود و خوب است بازشود، نگرانیاش از «اخراجیها3» بود. مسعود سابقه عجیبی از این «دلنگرانیها» دارد. نقد «مهاجر»ش را بخوانید، همین دلنگرانی را بیان کرده است- و چه درست-، در نقد «رنگ خدا» و در گفتوگوهای شفاهی بعد از فیلم مجید مجیدی هم به نوعی این دلنگرانی را آورده بود. نتیجه این دلنگرانی هم اگر به هدف بخورد، «هتتریک» مسعود فراستی کامل میشود و این مسئله به نظرم جای تأمل دارد. او این دلنگرانی را در جایی بازمیگوید که تقریباً کسی به جز او فیلمساز مورد علاقهاش را جدی نگرفته، در حالی که ابراهیم حاتمیکیا و مجید مجیدی را دیگران چنان جدی گرفته بودند که از آن سوی بام افتادند و نگرانی او از سرنوشت این سینماگران، نگاه تیرهبینانه و البته روشنفکرانهاش را بازتاب میداد. این هشدار به مسعود دهنمکی در موقعیتی است که فروش فیلم او از مرز 8میلیارد تومان گذشته است و میشود به این طرز فکر منتقد جدی سینمای ایران احترام گذاشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]