واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: سرشت و سرنوشت
فلسفه به هر معنايي كه گرفته شود و به هر صورت كه تعريف شود، در ذات خويشداراي وصف پويايي و ناميرايي است. شايد بتوان گفت: قابليت تعريف فلسفه به صورتهايمختلف و به عنوانهاي گوناگون، خود از پويايي فلسفه است و نشاني از اين موضوع تواند بودكه هرگز نميتوان فلسفه را در بيان يا انگارهاي خاص محدود ساخت. اما ناميرايي فلسفه بهناميرايي انديشه برميگردد؛ چيزي كه همزاد آدمي و معنابخش حيات انساني است. ترديدنداريم كه انديشه و تفكر، گذشته از آن كه برآيند حيات آدمي است، در عين حال، در موارديبسيار، تجلي حيات و حاوي معناي ژرف آن نيز هست. هم از اينروست كه بدون استناد بهلايههاي عميق انديشه، هرگز نميتوان نسبت به درك و فهم زندگي و توابع آن توفيق يافت.تعامل چندسويه موجود ميان حقيقت حيات و حقيقت انديشه، داراي پيچيدگيها و مراتبياست كه درنگها و تاملهايي ژرف را ميطلبد و ميسزد كه از حيثهايي گوناگون بدان پرداخته شود.
مفهومي نوپديد نيست و نه مفهومي ناآشنا. در عين حال، به صورت خاصبهگونهاي است كه ميتواند فلسفيترين مضمون و يا يكي از شگفتترين مضمونهاي فكرفلسفي در طول تاريخ فلسفه، اعم از فلسفه جديد و فلسفه قديم شرق و غرب به شمار بيايد. وچندان جاي شگفت نيست كه اين حالت و چگونگي، با گذشت دهههاي بسيار و تطور يافتننحلهها و مشربهاي گوناگون، همچنان بر مضمون بودن و شگفت مضمون بودن خويش استوارو باقي باشد. نيك ميدانيم كه بحث - كه ميتوان آن را شكلي ديگر از قضيهانسان و جهان محسوب داشت - براي گروهي از پيشتازان دنياي فلسفه از اهميتي خاصبرخوردار است. هم از اينروست كه ميزان تاملها در بحثهاي صورت گرفته در باب اين دومساله و روابط آنها با همديگر و مسائل اصلي و جانبي آن، به احتمال زياد جديترين بخشفلسفه را تشكيل ميدهد، هر چند كه همواره به يك صورت و يك اسلوب صورت نگرفتهاست.
يكي از فيلسوفان معاصر كه در باب انسان و جهان بسيار انديشيده و در اين باب دارايرتبهاي شاخص و بارز است، دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني است. گذري كوتاه بر انديشههاو آثار متقدم و متاخر اين فلسفي بزرگ، براي اثبات اين سخن و حقيقي بودن آن كفايتميكند. چيزي كه در اين ميان از اهميتي خاص برخوردار است، سريان و تداوم انديشه در بابمن و جز من و بنيانهاي فلسفي آن است كه در مجموع تكاپوها و پويشهاي فلسفي دكترديناني امري محسوس و شايان تامل است.
توجه ويژه ايشان در مقام يك فيلسوف به حقيقت من و كوشش خستگيناپذير درتحديد جايگاه بيبديل آن، نشان از آن دارد كه دكتر ديناني اين موضوع را و هر نوع تفكر فلسفي ميداند. از اينروست كه در آثار متعدد فلسفي ايشان،همواره فكري موج ميزند كه در جستجوي مباني و مبادي است و ميكوشد از مسيري ديگربه سرچشمههاي فكر راه ببرد و از منظري متفاوت به روابط موجود در ميان حقايق و اشياچشم بدوزد. بيجهت نيست كه در منطق فلسفي آثار بر قلم آمده دكتر ديناني، آشكارا شاهد و اسلوبي اساسا متفاوت و متمايز هستيم. باز بيجهت نيست كه در نگاهفيلسوفانه دكتر ديناني شاهد طرح شدن نوين مسائلي ديرين در كنار طرح مسائلي نوين باچارچوب و موازين ديرين هستيم. چنان كه ظاهر است، اين مجال براي وارد شدن به نظامفكري - فلسفي دكتر ديناني تنگ است.ويژگي دكتر ديناني، در ساحت فلسفه، گذشته از بهرهمندي از فيلسوفاننامآور و در پي حكماي عصر رفتن، بيشتر به اين لحاظ است كه با عمق و دقت نظر گرهخورده است. اين عامل سبب شده است وي مدارج دانشگاهي را با سرعت و قدرت طي كند ووارد مرحله تحقيق و اجتهاد در آفاق فلسفه گردد. اين مرحله با تاليف اثر به يادماندني آغاز ميگردد و صورت تحقق به خود ميگيرد. اثر يادشدهرساله دكتري است كه بعد از دفاع با صرف فرصتي مشبع در 3 جلد به مجموعهاي اصيل وتراز اول بدل شد و در عصر خود مورد استقبال و حتي شگفتي اصحاب فكر و فلسفه واقع شد.به نظر ميرسد اين اثر، يكي از قويترين و عزيزترين رسالههاي فلسفي در چند دهه اخيراست كه با شمي استدلالي و اجتهادي به قلم آمده و از ويژگيهايي منحصر بهفرد برخورداراست.
خالي از لطف نخواهد بود اگر اشاره كنم كه آشنايي اين جانب با انديشهها و سپسشخصيت دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني با درنگ و تامل در كتاب صورت گرفت كه سابقه آن به ساليان قبل برميگردد. اين كمترين به هنگام خوشهچيني ازحكمايي چند كه در پي آن ملزم به تصحيح و تحقيق درانديشههاي حكيم بزرگ اسلامي ملاهادي سبزواري گشت، با اين كتاب آشنا شد و آن را مائدهاي سرشار در واحه فلسفه و حكمت اسلامي يافت كه با اسلوبي علمي و طرزي استادانهو درسآموز تحرير شده است و همين، در عين حال كه مجوز بهرهوريهاي فراوان ازتحقيقهاي استاد در پيرامون قواعد فلسفه اسلامي - به صورت مكرر - بود، مجوز داعي ارادتيعميق و زوالناپذير به شخصيت علمي و فلسفي دكتر ديناني نيز بود كه بعدها با ملاحظه آثارديگر تحكيم يافت. از اين آثار ميتوانم به تحقيق ارزنده ، ، ، و همچنين اشارهكنم كه هر كدام در شرايطي خاص مورد ملاحظه و بررسي اين قلمزن قرار گرفت و طبيعي بودكه در برخي از نوشتهها و رسالههاي اين كمين مورد ارجاع و استناد قرار بگيرد.
با گذشت زمان، آثاري ديگر از دكتر ديناني به چاپ رسيد كه نشان از پويايي وروزآمدي داشت. در صدر اين آثار قرار دارد. اين كتابنيز همچون از مفاخر فكري - فلسفي عصر ما به شمارميآيد كه بعدها با مجموعه همسنگ سه جلدي خويش ، منظومهايرا كامل ميكند كه در خلال آن ميتوان با تاريخي عظيم از يك فصل درخشان از انديشههايفلسفي و عرفاني دست يافت.
به هر روي، طرح انديشههايي نو و نوين، از اين دست كه به اجمال به آنها اشاره رفت،اين كمين را براي بهرهمندي از دانش و بينش استاد دكتر ديناني الزام مينمود. پس از مطالعهدر و كه در اولينفرصت ممكن صورت گرفت، عزم آن داشتم كه گفتگوهايي را با دارنده انديشههايي گوناگونآغاز كنم.
پس از لطف مهرورزانه استاد در تحرير ديباچهاي عميق بر كتاب كه از خطاهاي قلمي اين كمين است، نخست از آخرين اثر قلمي دكتر ديناني شروع كرديم كهقضا را نخستين پرسش آن و آغاز بود. بيهيچ مقدمهاي پرسيدم: از مطلق آغاز سخنبگوييد و پاسخي شگفت شنيدم كه براي رسيدنم به چيزي كه پايان تواند بود، كفايت كرد:
آغاز همه آن چيزي است كه مورد نظر است. اگر >آغازغير من جمعه 27 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]