تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به نيازمند كمك مالى كند و با مردم منصفانه رفتار نمايد چنين كسى مؤمن حقيقى اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833629176




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نام تو راز تمام زندگی هاست


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان:  "نام تو راز تمام زندگی هاست"
نام تو راز تمام زندگی هاست
دنیا چاه یوسف بود. برادرهایمان ما را در چاه انداخته بودند. ما را گرگ نخورده بود، اما گرگ  های زیادی بیرون چاه منتظرمان بودند. ما گرگ ها را نمی شناختیم. آخر ما هیچ وقت در زندگی مان گوسفند نبودیم. ما هر کدام چوپان زندگی خودمان بودیم. برای گوسفندهای کوچک زندگی مان نی می زدیم و دلمان به این خوش بود که چراگاه خوبی پیدا کنیم.اما زندگی ما به چوپانی نمی گذشت. ما هر کدام توی سینه مان یک پیامبر داشتیم. پیامبری که توی سینه ما بود، فقط تمرین چوبانی می کرد. تمرین چوپانی یعنی تمرین تنهایی و صبوری، یعنی تمرین نی زدن، نی، همدم است، چون قصه های زیادی بلد است؛ قصه هایی که درباره آدم هاست. یکی از این قصه ها این است:قصه نیدختر کوچکی که تنها زندگی می کرد، یک روز از خانه بیرون آمد و به سفر رفت. دختر در راه به یک نیزار بزرگ رسید. نی ها صدایش کردند: «دختر! دختر! بیا این جا و برای ما قصه بگو. ما خیلی تنها هستیم!»
نام تو راز تمام زندگی هاست
دختر کنار نی ها نشست و قصه گفت: «یکی بود، یکی نبود. روی زمین هیچ کس نبود. خدا مرا از بهشت بیرون آورد و به زمین فرستاد. خدا وقتی مرا به زمین فرستاد، رازی را توی گوشم گفت. من آن راز را با خودم به زمین آوردم.»نی ها گفتند: «آن راز را به ما هم بگو! آن راز را به ما هم بگو!»دختر سرش را به گوش یک نی نزدیک کرد و راز را گفت. نی اول، دهانش را به گوش نی دوم نزدیک کرد و راز را گفت. نی دوم به نی سوم و... همین طور تمام نیزار، راز را فهمیدند. دختر که دیگر سینه اش سبک شده بود، نی ها را با رازشان تنها گذاشت و به سفرش ادامه داد.
نام تو راز تمام زندگی هاست
چند روز بعد، مردی که معلم بود به نیزار آمد. مرد معلم، 15 شاگرد داشت که هیچ کدام قلم نداشتند تا نوشتن را تمرین کنند. مرد معلم به نی زار آمده بود تا برای شاگردهایش قلم بتراشد. او 15 نی انتخاب کرد. قلم تراشید و برگشت.معلم به شاگردهایش سرمشق داد، اما قلم ها سرمشق معلم را نمی نوشتند. آنها سرخود، قبل از سرمشق معلم، چیز دیگری می نوشتند.شاگردها دفترچه هایشان را به معلم نشان دادند. معلم عصبانی شد. بعد با تک تک قلم ها نوشت. همه قلم ها سرخود می نوشتند. هیچ کدام به فرمان او نبودند.معلم فهمید که در این قلم های نی، رازی هست. به نی زار رفت و از نی ها سؤال کرد.نی ها نشانی دختری را دادند که چند روز پیش به نیزار آمده و رازی را به آنها گفته بود.معلم شاگردها را با نی هایشان رها کرد و به دنبال دختر رفت. معلم دختر را در یک غار پیدا کرد. دختر داشت در آن غار با یک فرشته حرف می زد. معلم او را دید و داستان نی ها را تعریف کرد و خواست آن راز را بشنود.دختر گفت: «خواب دیده بودم در این شهر معلمی هست که به بچه ها درس می دهد. خواب دیدم هر سرمشقی که به بچه ها می دهد، سیاه می شود و کاغذها توی دست بچه ها ریز می شوند و به زمین می ریزند. دیدم سرمشق های آن معلم «به نام خدا» ندارد.من به نی ها گفتم: راز زندگی این است که هر کاری را به نام او شروع کنند. من به نام او به سفر آمده ام، به نام او رازم را به نی ها گفتم و به نام او با تو برمی گردم.»
نام تو راز تمام زندگی هاست
معلم گفت: «از کجا فهمیدی که می خواستم از تو بخواهم که با من برگردی و با من زندگی کنی؟»دختر گفت: «قلب من آیینه است. آنچه تو به آن فکر می کنی، به قلب من می افتد و آنچه را دیگران باید بدانند به خواب می بینم.»دختر و معلم با هم برگشتند و به 15 شاگرد خود چیزهای زیادی یاد دادند. یکی از آن شاگردها که هر روز سرمشق تازه ای می گرفت. یک روز فهمید که یک نفر توی قلبش زندگی می کند.توی قلب او،یک پیامبر زندگی می کرد،همانطور که توی قلب همه ما زندگی می کند؛ اما او پیامبری را که توی قلبش زندگی می کرد، شناخت و سعی کرد به جای پنهان کردنش، او را بیرون بیاورد و بزرگش کند. یک روز که از پیامبرش غافل شد، برادرها، پیامبرش را بردند و توی چاه انداختند. او را گرگ نخورده بود، اما گرگ های زیادی بیرون چاه منتظرش بودند. پیامبر توی چاه زندگی می کرد  و منتظر رحمت خداوند بود.نوشته : حدیث لزرغلامی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن