واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عامل جهل در افول امپراتوری آمریكا
پروفسور حمید مولانااز سه عامل بحران افول امپراتوری آمریكا، جهالت، طمع و ترس عامل جهالت عمق و بعد جدیدتری را در سال های اخیر پیدا كرده است.جهل در اینجا به عنوان فقدان و كمبود اطلاعات و دانش در آمریكا نیست بلكه كوتاهی در استفاده مفید از اطلاعات و دانش است و ما آن را فقدان فضیلت و حكمت در سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می خوانیم. مدیریت و دوام یك امپراتوری همیشه با استفاده مفید از اطلاعات و دانش رابطه مستقیم دارد ولی طمع، تكبر، خودخواهی و تعصبات فوق العاده، چشم امپراتوری ها را كور می كند و بدین ترتیب فضیلت و حكمت نیز نایاب می شود. این یكی از مشكلات بزرگ امروزی آمریكاست. در پائیز سال 2002 میلادی وقتی كه طنین جنگ و حمله آمریكا به عراق در واشنگتن به صدا درآمد، جرج كنان، دیپلمات سالخورده 98 ساله آمریكایی و معمار جنگ سرد چند دهه گذشته بین آمریكا و شوروی خطاب به جرج دبلیو بوش رئیس جمهور آمریكا چنین گفت: «شما می دانید كجا جنگ را شروع كرده اید ولی شما نمی دانید كجا آن را خاتمه خواهید داد.» «كنان» سیاستمدار باتجربه ای بود كه سال ها در وزارت خارجه آمریكا چگونگی شروع و پایان جنگ جهانی دوم را از ورشو و پراگ و برلین مشاهده كرده بود. او در سال های خاتمه جنگ نقشه مهار كردن شوروی را برای وزارت خارجه آمریكا ریخت و سال ها بعد خود شاهد سقوط دولت های كمونیستی در اروپای شرقی و روسیه بود. در آغاز حمله آمریكا به عراق و اشغال آن كشور او از جهالت، كجروی و لغزشی كه نخبگان حاكم بر آمریكا در سیاست خارجی اعمال می كردند متعجب بود. «كنان» دقیقاً موقعی كه آمریكا كاملا در گرداب جنگ عراق گرفتار شده و شكست سیاست خارجی واشنگتن در خاورمیانه، عملیات آینده نظامی آمریكا را در این منطقه با بن بست مواجه كرده بود در مارس 2006 میلادی در 101 سالگی درگذشت.هركس كه تاریخ دیپلماسی آمریكا و به ویژه دیپلماسی نظامی آن كشور را مطالعه كرده است می داند كه دخالت های نظامی آمریكا در نقاط مختلف دنیا همیشه با پرسش های ساده تر شروع شده ولی در انتها آمریكائی ها خود با پرسش های دیگری كه برای آن جنگ می كنند روبه رو شده اند. جنگ و شكست آمریكائی ها در ویتنام مثال خوبی در این مورد است و جنگ هوس و خیالاتی را كه گروه نومحافظه كاران تیم بوش چند سال قبل در عراق شروع كردند نشانه دیگری از این غفلت و جهالت است. جنگ خیالاتی آمریكا درعراق كه روی صفحات مطبوعات و تصاویر تلویزیون و ماهواره ها ظاهر شد كاملا با جنگ واقعی كه در داخل عراق صورت می گرفت دو چیز متفاوت بود. تناقضات حاصل از جهل نخبگان و افكار عمومی، آمریكا را به تدریج به چند دستگی و تفرقه انداخت. حقایق را نمی توان برای همیشه پنهان نگاه داشت. آمریكائی ها اكنون آنچه را كه نمی دانستند و از آنها پنهان نگاه داشته شده بود، می دانند. تابستان سال گذشته دكتر احمدی نژاد رئیس جمهور ایران در مصاحبه ای كه «مایك والاس» گزارشگر شبكه تلویزیونی سی.بی.اس آمریكا با او داشت خطاب به این روزنامه نگار آمریكایی این سؤال را مطرح كرد: «ارتش آمریكا در داخل عراق چه می كند؟ داستان صدام نزدیك به سه سال است كه تمام شده است.» 20 میلیون مخاطب آمریكایی به این برنامه و مصاحبه نگاه می كردند ولی گزارشگر آمریكایی كه همیشه كوشش دارد بر برنامه خود مسلط باشد جوابی برای رئیس جمهور ایران نداشت.تكذیب حقایق، فقدان شجاعت در مقابل واقعیات تاریخی، و دو پهلو صحبت كردن همیشه نشان ضعف امپراتوری هاست. به كلمات و سخنان دونالد رامسفلد وزیر دفاع سابق دولت بوش كه یكی از معماران اصلی حمله به عراق بود و دو روز پس از انتخاب مجدد بوش به ریاست جمهوری در 9 نوامبر 2006 از سمت خود عزل گردید، توجه كنید: «خیلی روشن است كه عملیات بزرگ نظامی (در عراق) با موفقیت شایانی همراه بود. این نیز روشن است كه مرحله دوم این عملیات به قدر كافی خوب و با سرعت انجام نشده است.» به عبارت دیگر، آمریكا در نبرد و اشغال بغداد موفق بود ولی در جنگ و اداره اشغال آن شكست خورده است. در تسخیر بغداد و خاك عراق و براندازی رژیم صدام آمریكائی ها 140 نفر تلفات دادند ولی تعداد كشته شدگان در ارتش آمریكا پس از اشغالگری اكنون از 4000 نفر تجاوز می كند و تعداد مجروحان ارتش آمریكا بیش از 50 هزار نفر است. آمریكائی ها ادعا می كنند كه آمار دقیقی از كشته شدگان و مجروحان عراقی در جنگ وجود ندارد ولی روزنامه واشنگتن پست تعداد كشته شدگان عراقی این جنگ را تا امروز به 35 هزار نفر تخمین زده است. گروه پژوهشگران دانشكده بهداشت دانشگاه جان هاپكینز آمریكا و وزارت بهداری عراق سال گذشته تعداد تلفات عراقی ها را 150 هزار نفر اعلام كرد. عده مجروحان عراقی نیز به صدها هزار نفر می رسد و هر روز این تعداد رو به ازدیاد است.تعداد بمباران و عملیات مسلحانه در عراق در سال اول اشغالگری آمریكایی ها 109 مورد بود و در سال دوم به 613 مورد و در شش ماه اول سال سوم به 1002 مورد افزایش پیدا كرد. این آمار شامل حمله مسلحانه به قوای اشغالگر آمریكایی نیست كه روزانه ده ها بار تكرار می شود. اگر جمعیت دو كشور عراق و آمریكا را در نظر بگیریم تلفات جانی روزانه در عراق كه متجاوز از یكصد نفر است مساوی و برابر 1100 نفر كشته روزانه یا 33 هزار نفر تلفات جانی در آمریكاست. به عبارت دیگر، طبق نوشته روزنامه گاردین تعداد كشته شدگان در عراق امروز به مراتب بیش از تلفات مردم عراق در زمان رژیم صدام است. (گاردین، 21 سپتامبر2006)شكست سیاست های نظامی و سیاسی آمریكا درعراق، هرج و مرج و ناامنی و اوضاع نامطلوبی كه در نتیجه جنگ و اشغالگری در این كشور به وجود آمده است، كاملا قابل پیش بینی بود. حدود شش ماه قبل از آغاز حملات نظامی آمریكا به عراق در یك كارگاهی كه در بنیاد فرهنگی غرب شناسی درتهران تشكیل شد ما دقیقاً پیش بینی كردیم كه نه تنها آمریكا به عراق حمله خواهد كرد بلكه بالاتر از همه، هرج و مرج پس از حمله آمریكا در عراق به وجود آمده و این جنگ طولانی بوده و ثبات سیاسی عراق را تهدید خواهد كرد. در آمریكا نیز نه تنها دولتمردان حاكم بلكه مطبوعات و رسانه های مسلط بر این كشور به این نوع تحلیل و بررسی در موضوع عراق توجهی نكرده و آن را پوشش ندادند. در بسیاری از دانشگاه های مهم آمریكا كه ادعای شرق شناسی و اسلام شناسی و عرب شناسی دارند این اندیشه حاكم بر نظام آمریكا بود كه بر افكار و اندیشه استادان و دانشجویان حكومت می كرد، همان نوع اندیشه ای كه از ظهور و پیدایش انقلاب اسلامی ایران غفلت كرد و در مقابل سقوط سیستم و امپراتوری شوروی حیرت زده شد.اطلاعات موجود در واشنگتن نشان می داد، آمریكائی ها نقشه حمله و تسلط نظامی عراق را كاملا آماده كرده اند ولی نقشه اداره آن را به صورتی كه پیچیدگی جامعه و سیاست آن سرزمین و منطقه را دربرگیرد در دست ندارند. این جهالت و ناشیگری همراه با طمع و ترس و فریب بود كه به شكست سیاست های آمریكا درعراق و افتضاحات حاصله از آن منجر شد.منبع: کیهان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 297]