تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس نيّتش خوب باشد، توفيق ياريش خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834994173




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سفره‌هاي رنگين ، چهره‌هاي غمگين


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: سفره‌هاي رنگين ، چهره‌هاي غمگين جام جم آنلاين: بوي تظاهر و خودنمايي بيشتر از بوي زرشك‌پلو و مرغي بود كه جماعت خدمه و سرپايي‌ آماده كرده بودند. در هال و پذيرايي بزرگي كه مزين به انواع تابلوهاي نفيس و فرش‌هاي قيمتي بود، كيپ تا كيپ آدم‌هايي نشسته بودند كه هر دم براي چيده شدن سفره افطاري لحظه‌شماري مي‌كردند. از طرز نشست و برخاست و صحبت‌هايي كه بين اشخاص حاضر رد و بدل مي‌شد‌ فهميد كه همه از رجال و تجار و از ما بهتران هستند. بالاخره انتظار سرآمد و سفره بزرگي پهن شد و به عنوان پيش‌غذا ابتدا نان و پنير اعلا با سبزي خوردن و سه رقم سالاد فصل كه به طرز زيبا و ماهرانه‌اي تزيين شده بود، روي سفره چيدند. بعد از آن انواع و اقسام شيشه‌هاي نوشابه و شربت كنار هم قرار گرفت، پشت‌سرش ديس‌هاي بزرگ باقالي‌پلو و زرشك‌پلو همراه با ظرف‌هايي پر از مرغ‌هاي سرخ كرده و خوش آب و رنگ سر سفره گذاشته شد. سرانجام با اعلام حاج‌آقا و دعوت از مهمانان براي افطار، سيل جمعيت هجوم آوردند و بر سر سفره ريختند. انسان‌هاي از همه جا بي‌خبري كه بيشتر شبيه جاروبرقي عمل مي‌كردند تا بندگان مومن و مخلص خدا. بالاخره سروصداي قاشق و چنگال‌ها خوابيد و بشقاب‌ها خالي شد و جماعت يكي يكي خودشان را كنار كشيدند و براي سلامتي و بقاي عمر و عزت حاج‌آقا دعا كردند، البته به جز من كه نه از سر نمك‌نشناسي و ناسپاسي بلكه از باب اعتقاداتم كه اصولا مخالف دعا و ثنايي هستم كه بوي چاپلوسي بدهد. راستش من از اول هم نمي‌خواستم قبول كنم كه به اين مهماني بيايم، ولي به خاطر پدرم كه مريض شده و نتوانسته بود خودش شخصا دعوت حاج آقا را قبول كند، به اينجا كشيده شدم، حاج‌آقا گويا ظاهرا مي‌خواسته لابه‌لاي آن همه كله‌گنده براي خالي نبودن عريضه چند نفر محتاج و مستمند واقعي را هم بگنجاند. اين بود كه از پدرم كه در زير پله يكي از مغازه‌هاي زنجيره‌اي او به صورت استيجاري كفاشي مي‌كرد، دعوت كرد. بگذريم، رفته‌رفته مجلس رو به ساكتي مي‌رفت و من هم گوشه‌اي غرق در افكارم نشسته بودم. نمي‌‌دانم چرا دلم مي‌خواست بلند شوم و در ميان همه فرياد بزنم و بگويم اي جماعت كه در اعماق وجودتان ترس از جهنم و عذاب آن مثل خوره رخنه كرده است و سعي داريد با انجام به اصطلاح اعمال نيكي اين چنين خودتان را از سعادت آن دنيا نيز بهره‌مند سازيد، بدانيد و آگاه باشيد كه خواهرم عاطفه مدت‌هاست براي تهيه جهيزيه‌اش، پشت سد عقد و عروسي گير كرده و حرص مي‌خورد. برادر كوچكم ناچار شده است درسش را رها كند و روزنامه‌فروشي كند و با دست‌‌هاي كوچكش كمك خرجي براي خانه بياورد. مادرم گاهي اوقات 3 شيفته در بيمارستان نظافت مي‌كند. پدرم از بس روي جعبه پينه‌دوزي خم شده، مدت‌هاست كه قوز در آورده است. دلم مي‌خواست بگويم با پول اين ضيافت شاهانه مي‌شد 8 يخچال خريد و 8 نفر مثل عاطفه را به خانه بخت فرستاد. با اين پول مي‌شد چند دست لباس و كيف و كفش نو براي بچه‌هاي يتيم و صغير خريد، مي‌شد... افسوس نگاه‌ها، صورت‌ها و اشكال همه بيهوده بود و من كوچك‌تر از آن بودم كه بتوانم ميان آن جماعت حرفي بزنم، چون حرف‌هاي آدم‌هاي كوچك هم مثل خودشان كوچك و بي‌ارزش است. سرانجام مهماني افطار تمام شد و من در حالي كه از جلوي صف قابلمه به دست‌هايي كه پشت در منزل منتظر گرفتن غذا بودند، آرام‌آرام و پر درد رد مي‌شدم با خودم مي‌انديشيدم كه من تنها فرد خانواده هستم كه امشب به بركت اين بريز و بپاش با يك شكم سير شب را به صبح مي‌رسانم. محمود دالايي




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 602]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن