محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827609734
نويسنده:محمد توحيدي تحريف آيين مسيح در گذر تاريخ
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده:محمد توحيدي تحريف آيين مسيح در گذر تاريخ
خبرگزاري فارس: بررسي تحريف در آيين مسيحيت در گروي مطالعه ي تاريخ زندگاني حضرت مسيح و آشنايي با تاريخ كليسا است. در مورد تاريخ مسيحيت اولين سؤالي كه به ذهن مي رسد اين است كه آيا مجموعه ي مدون و معتبري از زندگاني حضرت مسيح وجود دارد؟ و يا اينكه تا چه حد مي توان به سيره ي حضرت مسيح دست يافت؟
بررسي تحريف در آيين مسيحيت در گروي مطالعه ي تاريخ زندگاني حضرت مسيح و آشنايي با تاريخ كليسا است.
در مورد تاريخ مسيحيت اولين سؤالي كه به ذهن مي رسد اين است كه آيا مجموعه ي مدون و معتبري از زندگاني حضرت مسيح وجود دارد؟ و يا اينكه تا چه حد مي توان به سيره ي حضرت مسيح دست يافت؟
در پاسخ به اين سؤال بايد يادآور شويم تنها كتاب هايي كه كلمات و سيره ي حضرت مسيح را به تصوير كشيده اند، كتاب هايي است كه امروزه به عنوان انجيل شناخته مي شوند. به جز انجيل ها، كتاب ديگري در مورد تاريخ زندگاني حضرت مسيح در دست نيست.
مسلمانان غالباً از انجيل به عنوان كتابي آسماني كه بر حضرت مسيح نازل شد ياد مي كنند، اما مسيحيان وجود كتابي را كه بر حضرت مسيح نازل شده باشد انكار مي كنند. انجيل هاي كنوني كتاب هايي است كه مسيحيان اوليه در مورد زندگاني مسيح به نگارش در آورده اند.
حال اين سؤال پيش مي آيد كه اين كتاب ها تا چه حد معتبر است؟ نسخه هاي انجيل ها مربوط به چه زماني است؟ و آيا براستي انجيل هاي كنوني نوشته ي نويسندگان ياد شده است يا خير؟
در مورد اعتبار انجيل ها قبل از هر چيز بايد ياد آور شويم كه هرگز دليل معتبري از سوي مسيحيان بر اعتبار انجيل ها ارائه نشده است. ادعاي مسيحيان آن است كه اين انجيل ها زير نظر روح القدس نگاشته شده و از خطا مصون مانده است. اما براستي دليل اين ادعا چيست؟!
طبق گزارشات تاريخي، تا پايان قرن اول ميلادي بيش از صد انجيل در مورد زندگاني حضرت مسيح نگاشته شد، اما بعدها و به مرور زمان چهار انجيل از ميان اين كتاب ها رسميت يافت و در نهايت به عنوان بخشي از كتاب مقدس مسيحيان انتخاب شد.
يك نويسنده ي مسيحي در اين باره مي نويسد: « اناجيل و رساله هاي پولس بيش از ساير نوشته ها بين كليساها مي گشت و قرائت مي شد و به همين دليل زودتر از همه مورد قبول واقع شد. اعلام رسمي كتاب هاي عهد جديد به وسيله ي كليسا قبل از قرن چهارم ميلادي ميسر نشد... آتاناسيوس از آباء مقتدر كليسا در سال 367 م تمام 27 كتاب عهد جديد را نام برده مي افزايد هيچ كس به اين كتاب ها چيزي اضافه نكند و چيزي از آن كم نشود ». 1
اين سؤال هنوز پاسخ معتبري نيافته است كه چگونه مسيحيان توانستند دريابند از ميان ده ها انجيل، اين چهار كتاب زير نظر روح القدس نگاشته شده و بايد جزء كتاب مقدس قرار بگيرد؟! اين مشكل در مورد ساير كتاب ها و نامه هاي عهد جديد به مراتب مشكل تر است.
دليل اعتبار كتاب مقدس، دو چيز مي تواند باشد:
اول هدايت روح القدس كه اين مسأله، خود به عبارتي از عهد جديد مستند است.
دوم فتاواي آباء كليسا كه اعتبار آن هم به كتاب مقدس باز مي گردد و بديهي است كه براي اثبات كتاب مقدس نمي توان به خود آن استناد جست.
فقدان گزارش معتبري از زندگاني، گفتار و سيره ي حضرت مسيح بهترين زمينه را براي تحريف در آيين مسيحيت به وجود آورد. اما با اين حال بررسي بخش هايي از كتاب مقدس فعلي نيز مي تواند گوياي وقوع تحريف در كليساي مسيح باشد؛ به اين مهم خواهيم پرداخت.
طبق گزارش انجيل ها، حضرت مسيح در آخرين روزهاي زندگي خويش و پيش از مصلوب شدن، "شمعون" را كه بزرگترين شاگرد و حواري محسوب مي شد، به عنوان جانشين خويش برگزيد و سرپرستي كليسا را به او سپرد؛ « و من نيز تو را مي گويم كه تويي پطرس و بر اين صخره كليساي خود را بنا ميكنم و ابواب جهنم بر آن استيلا نخواهد يافت. كليدهاي ملكوت آسمان را به تو مي سپارم و آنچه بر زمين ببندي در آسمان بسته گردد و آنچه در زمين گشايي در آسمان گشاده شود». 2
پس از حضرت مسيح، يهوديان به آزار و اذيت پيروان آن حضرت پرداختند. يكي از كساني كه در تعقيب و شكنجه ي مسيحيان سهم مهمي را ايفا مي كرد، فردي يهودي به نام "شائول" بود. اما پس از مدتي وي ادعا كرد كه حضرت مسيح بر وي ظاهر شده و او را به خاطر تعقيب و آزار مسيحيان توبيخ نموده است. وي همچنين ادعا نمود كه مسيح وي را مأمور تبليغ مسيحيت و رساندن پيغام مسيح به جهانيان كرده است، « و در اثناي راه چون نزديك به دمشق رسيدم، قريب به ظهر ناگاه نوري عظيم از آسمان گرد من درخشيد. پس بر زمين افتاده هاتفي را شنيدم كه بر من مي گويد: اي شائول چرا بر من جفا مي كني؟ من جواب دادم: خداوندا تو كيستي؟ او مرا گفت: من آن عيسي ناصري هستم كه تو بر وي جفا مي كني... او به من گفت روانه شو زيرا كه من تو را به سوي امت هاي بعد مي فرستم». 3
شائول (كه نامش را به پولس تغيير داد) پس از اين ادعا به عنوان مبلغ مسيحيت، به ترويج مسيحيت پرداخت؛ مسيحيتي كه در تضادي آشكار با مسيحيت ارائه شده از سوي حواريون بود.
چنانچه از كتاب مقدس بر مي آيد، پولس بدون آنكه به شاگردي حواريون بپردازد و تعاليم مسيح را از آنان فرا بگيرد، مستقلاً شروع به تبليغ و ترويج مسيحيت نمود. او كه خود را رسول ويژه ي مسيح مي دانست، با پطرس نيز به مخالفت علني پرداخت؛ « و اما چون پطرس به انطاكيه آمد، او را روبرو مخالفت نمودم زيرا كه مستوجب ملامت بود » 4
پولس كار را به جايي رسانيد كه پطرس را به نفاق و دورويي نيز متهم نمود!؛ « و ساير يهوديان هم با وي (پطرس) نفاق كردند، بحدي كه برنابا نيز در نفاق ايشان گرفتار شد». 5
اينكه چگونه پولس به خود اجازه مي دهد با پطرس مخالفت كند، جزء نقاط مبهم و تاريك زندگي پولس به شمار مي آيد. مگر نه اين است كه حضرت مسيح، كليسا را بر پطرس بنا نمود؟ مگر جز اين است كه حضرت مسيح كليدهاي آسمان را به او سپرد؟ و مگر در مورد وي نفرمود : « آنچه بر زمين ببندي در آسمان بسته گردد و آنچه در زمين گشايي در آسمان گشاده شود».
تغييرهاي بنيادين پولس در مسيحيت سبب شد تا بسياري از دين شناسان و محققين از وي به عنوان مؤسس دوم مسيحت ياد كنند. يك نويسنده ي مسيحي در اين باره مي نويسد : « پولس به خاطر توسعه يافتن افكارش متهم شده است كه آن قدر مسيحيت را تغيير داد كه گويي مؤسسس دوم آن است » 6
"جان ناس"، دين شناس و پژوهشگر معروف مي نويسد: « پولس رسول را غالباً دومين مؤسس مسيحيت لقب داده اند... چون وي نزد امم غير يهودي به دعوت مبعوث بود، فكر مسيحيت و بعثت و رجعت او به كلي نزد ايشان فكري بيگانه بود. از اين رو پولس از راه ديگري كه متناسب با فكر و انديشه ي آن اقوام بود در آمد... و اظهار داشت عيسي مسيح موجودي آسماني است كه طبيعت و ذاتيت الوهي دارد، ولي خود تنازل فرموده، صورت و پيكر انساني را قبول كرد». 7
با مطالعه ي كتاب مقدس و تاريخ مسيحيت به روشني مي توان به اين نتيجه دست يافت كه بسياري از تفكرات مسيحيت كنوني، ريشه در تعاليم پولس دارد. به برخي از اين عقايد و تعاليم خواهيم پرداخت؛
1 ـ گناه اوليه و فداء
آدم در بهشت از خوردن ميوه ي يك درخت منع شد، اما مار او را فريب داد و آدم از آن درخت استفاده كرد و بدينسان آدم كه سمبل انسان ها بود، گناه كرد. خدا بر انسان ها غضب كرد و همه ي مردم به خاطر گناه آدم كه سمبل انسان ها بوده، محكوم به جهنم هستند. از طرفي از آنجا كه خداوند عادل است و نمي تواند گناه آدم را بدون دليل ببخشد، نياز به واسطه اي است كه با فدا شدن، مردم را از زير بار سنگين اين گناه رها سازد. مسيح به عنوان يگانه پسر حقيقي خداوند (و خداي حقيقي) حاضر شد تا به لباس انساني در آيد و با تحمل درد و رنج و در نهايت به صليب كشيده شدن، مردم را از خشم و غضب خداي پدر برهاند.
اين عقيده از جمله اصولي است كه اكثريت قريب به اتفاق مسيحيان بدان معتقدند. اين عقيده در هيچ يك از كتب عهد عتيق سابقه ندارد و هيچكدام از پيامبران از آن صحبت نكردهاند، در هيچ يك از كتب مقدس از محكوميت همه ي مردم به جهنم و عذاب الهي سخن نيامده است و حضرت مسيح نيز هرگز و هرگز سخني از اين عقيده به ميان نياورده است. اما با اين وجود پولس مدعي اين دكترين بود و براي اولين بار اين نظريه را مطرح كرد.
در شوراي ترنت (كه از شوراهاي جهاني مسيحت به شمار مي رود)، به روشني بر اين مسأله تأكيد شد كه اين دكترين ساخته و پرداخته ي پولس است؛ « اگر كسي ادعا كند كه گناه آدم فقط به خودش صدمه رسانده است و به فرزندانش آسيبي نميرساند... يا بگويد... گناه را كه مرگ نفس است منتقل نكرد، چنين كسي ملعون است. چون با اين سخنان پولس مغايرت دارد: لهذا همچنان كه به وساطت يك آدم گناه داخل جهان شد و به گناه موت و به اينگونه موت بر همه ي مردم طاري شد از آن جا كه همه گناه كردند ( نامه ي پولس به روميان باب 5 آيه ي 12) ». 8
پولس در نامه به فيليپيان اين عقيده را شرح مي دهد كه خداوند (خداي پسر) به صورت انساني در آمد؛ « لكن خود را خالي كرده، صورت غلام را پذيرفت و در شباهت مردمان شد ». 9
پولس در جاي جاي نامه هايش بر گناه اوليه تأكيد مي كند و تمام مردم را به خاطر گناه جدشان آدم، گناهكار مي شمارد و بر اين نكته تأكيد مي كند كه تنها راه رهايي از اين گناه، مصلوب شدن مسيح بوده است؛ « چنانكه در آدم همه مي ميرند، در مسيح نيز همه زنده خواهند شد». 10
2 ـ نفي شريعت
از ديگر ادعاهاي پولس، برداشته شدن شريعت است. وي ادعا مي كند كه شريعت و احكام، فقط به خاطر گناه آدم نهاده شده است و حالا كه با مصلوب شدن مسيح، گناه آدم پاك شد ديگر نيازي به عمل به شريعت وجود ندارد؛ « خدا پسر خود را فرستاد كه از زن زاييده شد و زير شريعت متولد، تا آناني را كه زير شريعت باشند فديه كند ». 11
اين در حالي است كه حضرت عيسي به روشني و با قاطعيت مسيحيان را موظف به انجام دستورات شريعت نموده بود؛ « گمان مبريد كه آمده ام تا تورات يا صحف انبياء را باطل سازم، نيامده ام تا باطل نمايم بلكه تا تمام كنم، زيرا هر آينه به شما مي گويم تا آسمان و زمين زايل نشود، همزه يا نقطه اي از تورات هرگز زايل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر كه يكي از اين احكام كوچكترين را بشكند و به مردم چنين تعليم دهد، در ملكوت آسمان كمترين شمرده شود. اما هر كه به عمل آورد و تعليم نمايد، او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد». 12
3- اطاعت بي قيد و شرط از حاكمان
يكي از تعاليم پولس كه با تعاليم حضرت مسيح در تقابل و تضادي آشكار قرار دارد، اطاعت بي قيد و شرط از حاكمان است. « هر شخصي مطيع قدرت هاي برتر بشود، زيرا كه قدرتي جز از خدا نيست و آنهايي كه هست از جانب خدا مرتب شده است، حتي هر كه با قدرت مقاومت نمايد، مقاومت با ترتيب خدا نموده باشد... زيرا خادم خداست براي توبه نيكويي، لكن هر گاه بدي كني بترس، چون كه شمشير را عبث بر نميدارد، زيرا او خادم خداست و با غضب انتقام از بدكاران ميكشد، لهذا لازم است كه مطيع او شوي». 13
البته صدور اين كلام از پولس چندان عجيب نيست. زيرا او هرگز با عيسي نبوده و از شيوه و سنت عيسوي اطلاع نداشت.
در انجيل "لوقا" مي خوانيم « در همان روز چند نفر از فريسيان آمده به وي گفتند دور شو و از اينجا برو زيرا كه هيروديس ميخواهد تو را به قتل برساند »
اما جالب است كه عكسالعمل مسيح را بدانيم؛ « ايشان را گفت: برويد و به آن روباه بگوييد اينك امروز و فردا ديوها را بيرون ميكنم و مريضان را صحت ميبخشم و در روز سوم كامل خواهم شد، ليكن ميبايد امروز و فردا راه روم ». 14
مطابق نقل انجيل لوقا، حضرت مسيح نه تنها به حاكم و پادشاه احترام نگذاشت، بلكه با صراحت وي را روباه خطاب نمود. گذشته از اين مسيح در شب آخر حواريون را امر به خريد اسلحه فرمود؛ « پس به ايشان گفت: ليكن الآن هر كه كيسه دارد، آن را بردارد و همچنين توشه دان را و كسي كه شمشير ندارد، جامه ي خود را فروخته، آن را بخرد ». 15
براستي مسيح چرا به حواريون دستور به خريد شمشير داد؟ آن هم حتي به قيمت فروختن جامه ها و عريان ماندن! مگر نه اين است كه انسان بايد مطيع قدرت هاي برتر باشد!؟
4 - مسيح، ملعون است!
يكي از نظريات عجيب و غير قابل قبول پولس، ملعون خواندن حضرت مسيح است! پولس در جسارتي آشكار و با برداشتي غير منطقي از كتاب مقدس اعلام كرد كه مسيح در راه مردم، ملعون نيز شده است! « مسيح ما را از لعنت شريعت فدا كرد، چون كه در راه ما لعنت شد. چنانكه مكتوب است، ملعون است هر كه بر دار آويخته شود ». 16
آيه ي مورد نظر پولس كدام است؟
پاسخ: در كتاب "تثنيه" ي تورات كه به اعتقاد عموم مسيحيان و يهوديان، نوشته ي حضرت موسي است، چنين آمده است: « و اگر كسي گناهي را كه مستلزم موت است، كرده باشد و كشته شود و او را به دار كشيده باشي، بدنش در شب بر دار نماند. او را البته در همان روز دفن كن زيرا آنكه بر دار آويخته شود ملعون است ». 17
بدون شك اين آيه در مورد كساني است كه مرتكب جرمي شده و به خاطر آن و به فرمان شريعت به دار كشيده شدهاند، نه در مورد مظلومي كه در عين بيگناهي او را به دار كشيده باشند. كدام منطق ميتواند بپذيرد شخصي كه توسط حاكم ظالم بر دار آويخته شده، ملعون باشد؟ آيا مسيحيان ميپذيرند كه مبشرين و مبلغيني كه در نقاط مختلف جهان به جرم تبليغ مسيحيت به دار آويخته شدند، ملعون باشند!!
مطابق اين نظريه ي پولس، نه تنها مسيح، بلكه بسياري از پيامبران الهي نيز ملعون مي باشند، چرا كه وي در نامه ي به غلاطيان، باب 3، آيه ي 10، مينويسد « زيرا جميع آناني كه از اعمال شريعت هستند، زير لعنت ميباشند. زيرا مكتوب است ملعون است هر كه ثابت نماند در تمام نوشتههاي شريعت تا آنها را به جا آورد».
با اين حساب و از آنجا كه مطابق كتاب مقدس، بسياري از پيامبران و برگزيدگان الهي مرتكب گناه شده اند، تمامي ايشان ملعون شمرده مي شوند ( براي آشنايي با گناهان پيامبران مي توانيد به مقاله : http://rahemasih.blogfa.com/post-7.aspx ) مراجعه كنيد.
آنچه برشمرديم برخي از تحريفات پولس بود كه در نهايت، مسيحيتي متفاوت با آنچه مسيح به ارمغان آورد را به جهان مسيحيت ارائه نمود.
از آنجا كه پولس، تبليغ خود را در ميان غير يهوديان و بت پرستان آغاز نمود، افكار وي به راحتي مورد قبول آنان قرار گرفت. وي با ترسيم چهره اي از مسيح كه با اعتقادات آنان هماهنگي داشت، به موفقيتي قابل توجه دست يافت. با اين حال تفكرات پولس براي يهوديان و كساني كه از نزديك با حضرت مسيح در ارتباط بودند، هرگز قابل قبول نبود. اما "كنستانتين" پادشاه روم، تاريخ را به نفع پولس رقم زد و مسيحيت پولسي بر ساير مكاتب فكري پيروزي يافت.
كنستانتين، شخصيتي كه حق بزرگي بر مسيحيت پولسي دارد
پس از حضرت مسيح و با گسترش مسيحيت، آزار و اذيت امپراتورهاي روم بر مسيحيان افزايش يافت و مسيحيان براي پيروي از آيين رسمي كشور روم در فشار بودند. در طول سيصد سال سخت ترين فشارها بر كليساي مسيح وارد آمد. پطرس در سال 68 ميلادي و در زمان "نرون" به صليب كشيده شد. پس از پطرس، نوبت به ساير رهبران مسيحي رسيد. اسقف هاي رم ( كه امروزه از آنها به عنوان پاپ ياد مي شود ) يا در ميادين ورزشي طعمه ي حيوانات وحشي مي شدند، و يا در همان ميادين به آتش كشيده مي شدند. البته برخي نيز به مرگ طبيعي از بين رفتند و از تحمل مرگي دردناك در امان ماندند.
اين وضع تا سال 312 ميلادي ادامه يافت. در آن زمان كنستانتين سربازان خويش را به دنبال "ميل تيادس" (mil tiades) رهبر مسيحيان فرستاد. همگان بر اين باور بودند كه ميل تيادس نيز بايد به ساير رهبران كليسا بپيوندد و سرنوشتي تلخ در انتظارش خواهد بود اما در كمال تعجب چنين اتفاقي نيفتاد. كنستانتين نه تنها دستور به كشتن وي نداد، بلكه او را در آغوش كشيده و شنل ارغواني روحاني معبد بزرگ رم را نيز بر دوش او انداخت! پادشاه به اين نيز اكتفا نكرد، بلكه دستور داد كه اسقف ميل تيادس به كاخ با شكوه سلطنتي كه بر بالاي بلندي لاتران قرار داشت، نقل مكان كند!
اسقف رم كه تا پيش از اين در خانه اي محقر و هميشه در هراس از پادشاهان و با سختي، زندگي را سپري مي كرد، به يكباره از كوخ نشيني به كاخ نشيني رسيده بود. جالب اين كه كنستانتين كاخ ديگري را نيز به عنوان اقامتگاه ييلاقي اسقف مقدس رم در نظر گرفت. 18
اما هدف كنستانتين از اين كار چه بود؟ بدون شك اين سلطان خودكامه در فكر خدمت به مسيحيت نبود، بلكه در مقابل اين نيكي و خدمت، چشم داشتي بسي مهمتر را در نظر داشت.
"جوان گريدي" نويسنده و دانشمند مسيحي مي نويسد «او اميد داشت كه بدين وسيله كليسا را به شكل ابزاري براي استحكام قدرت مطلق امپراتور درآورد». 19
يك سند تاريخي
پس از آنكه اختلافات ميان مسيحيان پولسي و سايرين به درازا كشيد، كنستانتين احساس كرد اين اختلافات به سست شدن پايه هاي حكومت وي خواهد انجاميد. در اين زمان وي نامه اي به طرفين درگير نوشت. اطلاع از متن اين نامه مي تواند به روشني هدف امپراتور را برملا سازد.
« من فرض را بر آن گذاشته بودم كه انديشههايي را كه همه ي مردم از خدايان دارند به يك شكل واحد بازگردانم، زيرا قوياً حس ميكردم اگر بتوانم مردم را متقاعد سازم كه در اين باره متحد شوند، اداره ي امور عامه به طور قابل ملاحظهاي آسان خواهد شد... ظاهراً علت اين مجادلات، پوچ به نظر ميرسد و در خور چنين معارضات تند نيست، تو الكساندر! اگر ميخواستي بداني كشيشانت درباره ي يك مسأله ي حقوقي يا حتي درباره ي جرئي از مسألهاي كه هيچ اهميتي ندارد چگونه فكر ميكنند و تو آريوس! اگر چنين افكاري داشتي ميبايست سكوت ميكردي... لزومي نداشت كه اين مسايل را به ميان مردم بكشانيد، زيرا اينها مسايلي است كه فقط بيكاري محرك آنهاست... كارهايي است احمقانه در خور كودكان بيتجربه، نه شايسته ي كشيش ها». 20
پس از آنكه نزاع پايان نيافت امپراتور دستور تشكيل شورايي متشكل از اسقف هاي مسيحي را صادر كرد. امپراتور به اين هم بسنده نكرد و خود رياست اين شورا را نيز برعهده گرفت! در اين شورا كه زير نظر مستقيم امپراتور برگزار مي شد نظريه ي آريوس محكوم شد.
عجيب آنكه همين جناب امپراتور، در طي فرماني مقرر داشت كه همه ي كتابهاي آريوس سوزانده شود و مجازات پنهان نگاه داشتن آنها اعدام باشد. 21
حال اين سؤال پيش ميآيد كه يك مسأله ي بي اهميت كه از بيكاري سرچشمه گرفته است چگونه امپراتور را وا داشت كه حكم اعدام را براي آن صادر كند؟! آري امپراتور فقط و فقط در فكر ايجاد حكومت مقتدر و يكپارچه بود و اصلاً اين مسايل الهياتي براي او ذرهاي اهميت نداشت. متأسفانه مسيحيت كه زخم هاي سه قرن ظلم و جفا را بر پيكره ي خود احساس ميكرد براحتي در مقابل كنستانتين و حمايت هايش قامت خم كرد و تسليم هوسراني هاي او شد.
آري با دفاع همه جانبه ي كنستانتين، باورهاي پولسي بر جامعه ي مسيحيت تحميل شد و آخرين بازماندگان تفكرات حواريون به دست فراموشي سپرده شدند.
--------------------------------------------------------------------------------
1- كتاب مقدس را بهتر بشناسيم / سارو خاچيكي / ص 31 و 32
2- انجيل متي باب 16 آيه ي 18 - 19
3- اعمال رسولان باب 22 آيه ي 6 – 21
4- نامه ي پولس به غلاطيان باب 2 آيه ي 11
5- نامه ي پولس به غلاطيان باب 2 آيه ي 13
6- مسيحيت و بدعتها/ جوان گريدي ص47
7- تاريخ جامع اديان ص 614
8- آيين كاتوليك/جورج برانتل/فصل سوم/ ص74
9- نامه ي پولس به فيليپيان باب 2 آيه ي 7 – 8
10- نامه ي اول پولس به قرنتيان باب 15 آيه ي 22
11- نامه ي پولس به غلاطيان باب 4 آيه ي 4 – 5
12- انجيل متي باب 5 آيات 17 ـ 19
13- (روميان 13 :1 ـ5 )
14- انجيل لوقا باب 13 آيه ي 31 ـ 33
15- انجيل لوقا باب 22 آيه ي 36
16- نامه ي پولس به غلاطيان باب 3 آيه ي 13
17- كتاب تثنيه باب 21 آيه ي 22 - 23
18- افشاي واتيكان / پل ويليامز / مقدمه
19- مسيحيت و بدعتها / ص131
20- تاريخ تمدن / ويل دورانت / ج3 ص769
21- تاريخ تمدن/ ويل دورانت/ ج3 ص771
..................................................................................
منبع: كانون انديشه جوان
انتهاي پيام/
دوشنبه 23 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 577]
-
گوناگون
پربازدیدترینها