واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: حاشيه يي بر پديده فرار مغزها پرستوها به خانه بازنمي گردند
فريبرز لطفي
موضوع جذب و نگهداري نخبگان و افراد متخصص يكي از چالش هاي عمده كشورهاي در حال توسعه است. در اين ارتباط نظريه هاي مختلفي ارائه شده كه هر يك از اين نظريات تنها بخشي از ابعاد موضوع را پوشش داده و به آن مي پردازد. ارائه اين نظريات در كنار يكديگر مي تواند امكان تلفيق و تركيب عناصر و مفاهيم سازگار آنان را فراهم كرده و ما را در دستيابي به يك نظريه جامع تر ياري رساند. برخي از اين نظريه ها حاصل تجربه منحصر به فرد در يك جامعه مشخص است و ممكن است قابليت تعميم نداشته باشد، ضمن آنكه بعضي از اين آموزه ها هم، صرفاً به جنبه ايجابي موضوع (جذب و نگهداري) و چگونگي آن توجه نشان مي دهند.
نظريه سرمايه انساني كه در دهه 60 توسط برخي اقتصاددانان مطرح شد از ديدگاه برخي تحليلگران، براي نيروي انساني متخصص بسيار مناسب شناخته شد. اين نگرش با برداشتي اقتصادي از مهارت و تخصص انسان به عنوان كالايي در بازار عرضه و تقاضا، به تجزيه و تحليل و چرايي مهاجرت نخبگان مي پردازد. در اين نظريه فرض بر آن است كه نيروي انساني متخصص براي كسب دستاوردها و مطلوبيت هاي بهتر و بيشتر و همچنين به منظور داشتن بيشترين بازدهي از سازماني به سازماني يا از كشوري به كشور ديگر نقل مكان مي كند. بنابراين تصميم گيري افراد متخصص به مهاجرت، به مثابه نوعي تصميم گيري براي سرمايه گذاري و بهره برداري از مزاياي آن تلقي مي شود.
پژوهشگران و توليدكنندگان علم در يك جامعه در صورت فقدان اين مناسبات و اجتماعات، براي حفظ هويت علمي و پژوهشي خود، به سمت فضاها و مجامع علمي بيرون كشانده مي شوند تا از اين طريق احساس خوشايند قرار گرفتن در يك اجتماع علمي در آنان پديد آيد. اين نظريه با احساس رضايتمندي يك پژوهشگر ارتباط دارد. نظريه بحران منزلتي كه رويكردي فرهنگي- اجتماعي به مقوله انتقال نخبگان و متخصصان دارد، تصميم به جابه جايي و انتقال را بازتابي از نوع نگاه افراد نخبه به شأن و منزلت اجتماعي خود در جامعه مي داند.
منزلت اجتماعي نيز داراي دو جنبه عيني و ذهني است؛ جنبه عيني به رفاه، معيشت، سبك زندگي و ميزان برخورداري از مواهب و مزاياي اجتماعي مربوط مي شود و جنبه هاي ذهني و ادراكي، به برداشت نخبگان و متخصصان جامعه از شأن، منزلت و جايگاه آنان برمي گردد.
اين نظريه به شكلي غيرمستقيم نشان مي دهد منزلت اجتماعي نخبگان با فرديت و هويت فردي قوام يافته در يك سامانه دموكراتيك و همچنين با توزيع عادلانه ثروت ملي توسط ساختار سياسي و بوروكراتيك جامعه ارتباطي محكم دارد.
چنانچه از نظر شاخص هاي عيني، اين گروه واقعاً در رفاه نباشند و توزيع ثروت و منزلت، متناسب با جايگاه واقعي و درخور شأن آنها نباشد، فرد نخبه و متخصص ممكن است در صورت مهيا بودن شرايط و به علت ايجاد محروميت نسبي (شكاف بين ذهنيت و عينيت) تصميم به مهاجرت به مكاني بگيرد كه فضاي عمومي اجتماعي و سياسي در آن، جايگاه و منزلت بالاتري براي فرهيختگان و متخصصان قائل است.
نظام هاي مديريتي هوشمند هم اكنون چالش منزلت نخبگان و متخصصان را در دستور كار خويش قرار داده اند تا بتوانند نخبگان و متخصصان را به عنوان اصلي ترين سرمايه به منظور توليد و كسب جايگاه و قدرت در عرصه داخلي و بين المللي حفظ كنند. سازمان هاي بزرگ و بوروكراسي هاي ناتوان و حجيم، سرآمدان را تحقير مي كنند و امنيت شغلي آنها را به خطر مي اندازند.
فرانسيس هسلبين به عنوان يك جامعه شناس توضيح مي دهد مهم ترين ابزار حفظ نخبگان، ايجاد شرايطي است كه بالندگي آنها را تضمين كند. سودمند و ثمربخش بودن كار مديران در دنياي آينده به مقبوليت آنها در چشم پيروان خود از جمله نخبگان شاغل در سازمان ها وابسته است.
مقبوليت، وقتي تحقق مي يابد كه مدير سازمان به راستي در جهت فراهم كردن شرايط عيني و ذهني احساس منزلت در نخبگان حركت كند و با ايمان راسخ و شهامت و لياقتي مثال زدني در اين راه گام بردارد و چه بهتر كه خود يك نخبه باشد. در مجموع، بي اعتبار شدن مدير يك سازمان نزد كاركنان، باعث ايجاد شرايط گريز از مركز نخبگان خواهد شد و زمينه را براي فكر كردن به گزينه هاي ديگر نزد آنان فراهم مي كند. علاوه بر اين، معمولاً اشخاص معتبر، تمايلي به كار با افراد بي اعتبار ندارند.
مارشال گلداسميت معتقد است كوچك كردن سازمان ها و بيرون راندن افراد ناتوان، اطلاع نخبگان و متخصصان از نگاه مثبت نظام مديريت به آنان، قدرشناسي از سرآمدان، مهيا كردن فرصت جنب و جوش و پيشرفت، تجديدنظر در نظام پرداخت ها، تسامح فرهنگي و ايجاد فرصت تهور و بحث و مناظره در حوزه عمومي مي تواند راهكارهايي براي جلوگيري از خروج نخبگان باشد. در اين ميان توسعه آموزش عالي مي تواند قدري اين شرايط را مهيا كند.
به عنوان نمونه دانشگاه آزاد در قامت فراگيرترين نهاد آموزش عالي در كشور، مرحله بهبود كيفيت آموزشي و پژوهشي خود را آغاز كرده است؛ اگرچه از بعد اقتصادي و معيشتي تاثير چندان قابل قبولي ارائه نكرده و با استانداردها فاصله دارد. اما با نزديك كردن شاخصه هاي علمي، پژوهشي، آموزشي، فرهنگي و اقتصادي خود به استانداردهاي جهاني توانسته است نقشي در نگهداري آنها ايفا كند.
يکشنبه 15 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]