واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ملاقات کنندگان دختر پیغمبر در بستر بیماری
دختر پیغمبر چند روز را در بستر بیمارى بسر برده؟ درست نمىدانیم،اما مشهور این است که آن حضرت هفتاد و پنج یا نود و پنج روز پس از پیامبر اکرم به شهادت رسیده است. قدر مسلم آن که حضرتش مدتی را در بستر بیماری به سر بردند. دختر پیغمبر به آنان گفت نشنیدید كه پدرم فرمود فاطمه پاره تن من است هر كه او را بیازارد مرا آزرده است؟ گفتند چنین است! فاطمه گفت شما مرا آزردید و من از شما ناخشنودم و آنان از خانه او بیرون رفتند. بخارى در صحیح نویسد: پس از آن كه دختر پیغمبر میراث خود را از خلیفه خواست و او گفت از پیغمبر شنیدم كه ما میراث نمىگذاریم زهرا دیگر با او سخن نگفت تا درگذشت. به نقل مجلسى از دلائل الامامه در این بیمارى - که منجر به شهادت حضرت شد - دو تن از صحابى پیغمبر، ابوبكر و عمر خواستار دیدار ایشان شدند. اما دختر پیغمبر رخصت این دیدار را نداد. حضرت على علیه السلام گفت من پذیرفتهام كه تو به آنان اجازه ملاقات دهى. فاطمه گفت حال كه چنین است خانه خانه تو است. (7) اما ظاهرا از این ملاقات نتیجهاى به دست نیامد. دختر پیغمبر به آنان گفت نشنیدید كه پدرم فرمود فاطمه پاره تن من است هر كه او را بیازارد مرا آزرده است؟ گفتند: چنین است! فاطمه گفت شما مرا آزردید و من از شما ناخشنودم (8) و آنان از خانه او بیرون رفتند. بخارى در صحیح می نویسد: پس از آن كه دختر پیغمبر میراث خود را از خلیفه خواست و او گفت از پیغمبر شنیدم كه ما میراث نمىگذاریم زهرا دیگر با او سخن نگفت تا درگذشت.(9)در واپسین روزهاى زندگى، اسماء دختر عمیس را كه از مهاجران حبشه و از نزدیكان وى بود طلبید. اسماء نخست زن جعفر بن ابى طالب بود، چون جعفر در نبرد موته شهید شد به ابوبكر بن ابى قحافه شوهر كرد. دختر پیغمبر به اسماء گفت:- من خوش نمىدارم بر جسد زن، جامهاى بیفكنند و اندام او از زیر جامه نمایان باشد.- من در حبشه چیزى دیدم، اكنون صورت آن را به تو نشان مىدهم. سپس چند شاخه تر خواست. شاخهها را خم كرد. پارچهاى به روى آن كشید. دختر پیغمبر گفت:- چه چیز خوبى است. نعش زن را از نعش مرد مشخص مىسازد. (10)
در آخرین روز زندگانى آبى خواست. بدن خود را نیكو شست و شو داد، جامههاى نو پوشید و به غرفه خود رفت. خادمه خویش را گفت تا بستر او را در وسط غرفه بگستراند. سپس روى به قبله دراز كشید دستها را بر گونهها نهاد و گفت من همین ساعت خواهم مُرد. (11) به نقل علماى شیعه، شوهرش على علیهالسلام او را شست و شو داد. ابن سعد نیز همین روایت را اختیار كرده است.(12) لیكن ابن عبد البر گوید دختر پیغمبر اسماء را گفت تا متصدى شست و شوى او باشد. و گویا اسماء در شست و شوى فاطمه با على علیهماالسلام همكارى داشته است. ابن عبد البر نوشته است چون دختر پیغمبر زندگانى را بدرود گفت، عایشه خواست به حجره او برود اسماء طبق وصیت، او را راه نداد. عایشه شكایت به پدر برد كه: - این زن خثعمیه (13) میان من و دختر پیغمبر در آمده است و نمىگذارد من نزد جسد او بروم. به علاوه براى او حجلهاى چون حجله عروسان ساخته است. ابوبكر در حجره دختر پیغمبر آمد و گفت: - اسماء چرا نمىگذارى زنان پیغمبر نزد دختر او بروند؟ چرا براى دختر پیغمبر حجله ساختهاى؟ - زهرا به من وصیت كرده است كسى بر او داخل نشود. چیزى را كه براى نعش او ساختهام، وقتى زنده بود به او نشان دادم و به من دستور داد مانند آن را برایش بسازم. - حال كه چنین است هر چه به تو گفته چنان كن. (14)ابن عبدالبر نوشته است نخستین كس از زنان كه در اسلام براى او بدین سان نعش ساختند فاطمه علیهاالسلام دختر پیغمبر بود. سپس مانند آن را براى زینب بنت جحش (زن پیغمبر) آماده كردند. پىنوشتها: 1. بحارالانوار، ص 191، ج 43/ روضة الواعظین، ص 151. 2. الاستیعاب، ص 749. 3. بحارالانوار، ص 213، ج 43.4. عیون المعجزات، به نقل مجلسى، ص 212. 5. طبقات، ج 8، ص 18. 6. انساب الاشراف، بلاذرى، ص 402. 7. بحارالانوار، ج 43، ص 170، به نقل از دلائل الامامه و نیز رجوع شود به علل الشرائع، ج 1، ص 178. 8. بحارالانوار، ص 171. 9. صحیح، ج 5، ص 177. 10. استیعاب، ص 751/ طبقات ابن سعد، ج 8، ص 18/ انساب الاشراف، ص 405/ بحارالانوار، ج 43، ص 189.11. بحارالانوار، ج 43، ص 172 به نقل از امالى شیخ طوسى/ انساب الاشراف، ص 402/ طبقات، ج 8، ص 17- 18. 12. طبقات، ج 8، ص 18. 13. خثعم از قحطانیان و از عربهاى جنوبى بوده است. و این سرزنشى است كه عدنانیان (و از جمله قریش) به قحطانیان مىكردند. 14. استیعاب، ص 751، چنان كه نوشتیم اسماء در این تاریخ زن ابوبكر بوده است. منبع:کتاب زندگانی فاطمه زهرا، جعفر شهیدی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]