واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آفتاب آمد دلیل آفتاب
مانند ناپذیری سوره كوثرسوال: سورهای كه در مقابل سوره كوثر ساخته شده، چه اشكالی دارد؟ سوره این است: «انا اعطیناك الجواهر* فصل لربك و هاجر* إن شانئك هو الكافر» یعنی به نظر شما آیا این سوره مثل سوره كوثر یا سورههای دیگر نیست؟جواب:باید دانست كه معارضه آداب مخصوص خود را دارد و نمیتوان به هر گفته معارض اطلاق كرد. در معارضه با یك كلام باید یه چند نكته توجه داشت:1- روش كاملا باید فرق كند؛ بنابراین همان طور كه قرآن روش جدیدی آورده، گفتههای معارضان نیز باید روش جدید داشته باشد؛ یعنی نه شعر باشد و نه نثر مسجع؛ بلكه دارای سبكی ناشناخته باشد.مقایسه چنین گفتههای ضعیف و بی محتوایی با كلام مبین و معجزه الهی جایی ندارد و تنها فایده آن روشنتر شدن زیباییها و چهرههای فرا بشری قرآن است2- معارض نباید از واژههای كلامی كه میخواهد مقابل [آن را] بیاورد، استفاده نماید و تنها یكی از دو كلمه آن را تغییر دهد؛ چرا كه در این صورت معارضه نیست؛ بلكه یك دزدی آشكار است.3- معارض باید به معنای كلامی كه میخواهد با آن معارضه كند توجه داشته باشد؛ بنابراین اگر كلامی كه میخواهد مقابل آن را بیاورد از جهت معانی، مافوق سطح معمولی كلام مردم باشد، باید كلام وی نیز این چنین باشد؛ نه این كه فقط به روش و یا به واژههای كلام توجه داشته باشد؛ برای نمونه یك نوع معارضه را مطرح می كنیم: جریر شاعر، بنی تمیم را این گونه مدح میكند:اذا غضبت علیك بنو تمیم حسبت الناس كلهم غِضاباً«اگر بنی تمیم بر تو غضب كنند، گویی همه مردم غضبناك شدهاند» ابو نواس شاعر نیز در همین راستا چنین میسراید:لیس علی الله بمستنكر ان یجمع العالم فی واحد«برای خدا دور نیست كه عالمی را در یك جا جمع كند»باید دانست كه معارضه آداب مخصوص خود را دارد و نمیتوان به هر گفته معارض اطلاق كرد. چنان كه ملاحظه میكنید، ابونراس علاوه بر این كه از واژههای كاملا تازه بهره جسته، یك مطلب را از جهت معنا، بر معنای كلام جریر افزوده است و آن این كه جریر، بنی تمیم را گویی همه مردم پنداشت ؛ ولی ابونواس، همه عالم را در بنی تمیم دید و این مدح، بلیغ تر، قوی تر و رساتر است.(1)اما در مورد عبارتی كه در برابر سوره كوثر در پرسش آمده : «انا اعطیناك الجواهر، فصل لربك و هاجر، ان شانئك هو الكافر» باید گفت سازنده این عبارت علاوه بر این كه روش آن را از سوره كوثر دزدیده و از كلمات این سوره نیز كاملا استفاده كرده (انا اعطیناك، فصل لربك، إن شانئك) با تعویض بعضی از كلمات، معنای آن را به حضیض ذلت و بی مایگی كشانیده و به شدت نزول داده است.تمام فقرات این جملهها، بر اثر تعویض كلمات آن به مشكل برخورده و معانی درهم و برهمی ساخته كه جای تعجب است. واقعا گوینده این جملات چگونه آن را در مقابل سوره كوثر ارائه داده است؟!باید پرسید: منظور از «الجواهر» چیست؟ و «ال» آن، چه وجهی دارد؟ اگر منظور از «جواهر» سنگ قیمتی و یا به تعبیر دیگر امكانات مادی باشد، چه احتیاج به مهاجرت است (وهاجر) و آن، چه ارتباطی به تكفیر دارد؟ اگر مقصود امكانات مادی باشد، آیا باید در مكان و وطن خود بماند و از امكانات مادی –كه وجودش در امر تبلیغ بسیار مهم است- كاملا استفاده كرده، از عقاید و افكار خویش دفاع كند؟ یا مانند كسانی كه هیچ ندارند، كوچ كرده و در دیاری دیگر و به امید موفقیت مسكن گزیند؟ از طرفی اگر مقصود جواهر باشد، چرا امر به نماز (فصلّ) میشود؟ آیا مال و منال دنیا این قدر مهم است كه برای آن و به شكرانه آن نماز گذارد؟ درست مانند كسی كه قبله و آرزو و مقصد و هدفشان دنیا است و برای رسیدن به آن حاضرند حتی بر ابلیس سجده كنند! چرا كه از امر به نماز، تاكید بر این مطلب استفاده میشود؛ اگر منظور از «جواهر» حقایق باشد، باز پرسیده میشود چه ارتباطی بین این حقایق و هجرت وجود دارد؟ آیا كسی كه حقایقی دارد، باید در آن را آشكار و از آن دفاع كند یا صرفا هجرت كند و مخالفان را در گمراهی و ظلالت باقی بگذارد! از اینها گذشته، چه تناسبی با اعطای خدا و تشنیع كافر وجود دارد و خدا چگونه مدعی نبوت دفاع كرده است؟! تمام فقرات این جملهها، بر اثر تعویض كلمات آن به مشكل برخورده و معانی درهم و برهمی ساخته كه جای تعجب است. واقعا گوینده این جملات چگونه آن را در مقابل سوره كوثر ارائه داده است؟!حال به «ال» «الجواهر» بپردازیم: اگر «ال» عهد باشد، چیزی در كلام نداریم تا مرجع آن را مشخص كند و اگر «ال» برای عموم جواهرات باشد، میگوییم این یك دروغ بسیار بزرگ است؛ چرا كه خداوند همه جواهرات را به مخاطب این جملات (مدعی دروغگو) نداده است!بنابراین، مقایسه چنین گفتههای ضعیف و بی محتوایی با كلام مبین و معجزه الهی جایی ندارد و تنها فایده آن روشنتر شدن زیباییها و چهرههای فرا بشری قرآن است.منبع: جواهری، سید محمد حسن، پرسمان علوم قرآنی پی نوشت:1- ر.ك: جعفر سبحانی، الهیات فی الكتاب و السنه، ج 3، ص356-357 مطلب گذشته:اعجاز ادبی قرآن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 507]