واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: معنویت تشیع (3)
در اینكه بحث و كنجكاوی از علل و اسباب و حوادث و بیان استدلال نظریات قابل تردید و شك, یكی از شئون غریزی و خواص فطری انسان است، تردید نمیتوان كرد. انسان به هر وسیله باشد، چیزهایی را درك میكند و اضطرارا «به طور جبر» میپذیرد و نمیتواند آنها را نادیده انگارد و درك میكند، اطلاع بر هر چیز كه علل و اسبابی دارد،منوط به اطلاع بر علل و اسباب آن است و از اینرو هر وقت به فكر درك چیزی میافتد اول به بحث و كنجكاوی از علل و اسباب آن مبادرت میورزد تا از راه اطلاع بر آنها آن چیز را درك كند.در اینكه بحث و كنجكاوی از علل و اسباب و حوادث و بیان استدلال نظریات قابل تردید و شك, یكی از شئون غریزی و خواص فطری انسان است، تردید نمیتوان كردانسان با فطرت خدادادی خود، واقعبین است و تا زنده است از حصار فكر، لحظهای بیرون نمیافتد و هرچه دستگیر او میشود همان فكر است ولی در عین حال هرگز فكر را نخواسته، پیوسته خارج از فكر را میخواهد و هیچگاه موضوعیت برای فكر قایل نیست و دایما در پی«واقعیت خارج» و مستقل از فكر است. مانند كسی كه به صورت خود در آیینه نگاه میكند. وی با اینكه میداند آیینه تصرفاتی در صورت او – مانند معكوس نمودن و بزرگتر یا كوچكتر از واقع نشان دادن و تغییرات دیگر- انجام میدهد، باز سروكارش با صورت خودش میباشد، نه صورتی موهوم كه در آیینه نقش بسته است.به هرحال انسان، فطرتا واقعبین است. حتی اشخاصی كه از راه بحث یا به واسطهی عوامل دیگری از این اعتقاد منحرف شده، مسلك «سوفسطاییان» یا «شكاكان» را اختیار كردهاند، وقتی كه مجموع افكار خود را در یك جمله جمعآوری كرده و میگویند: «در همه چیز شك داریم، یا در بیرون از خود تردید داریم یا جز فكر و اندیشههای خود چیزی نداریم» هنگامی كه در همین سخن دقیق میشویم، میبینیم این جملهها را به عنوان یك خبر علمی و قطعی به ما میرسانند و به مقصد واقعبینی مطرح میكنند.علاوه بر این، آنان در زندگی روزانه – مانند ما- با افكار خود معاملهی «واقعنمایی» میكنند و درجایی كه با منافع خارجی خود برخورد میكنند به سوی آنها میشتابند و در جاییی كه با زیان مواجه میشوند، اجتناب میورزند و هرگز با این امور، معاملهی افكار ذهنی خالی از واقعیت را نمینمایند و در نتیجه عملا واقعبینی خود را تصدیق مینمایند. حتی اشخاصی كه از راه بحث یا به واسطهی عوامل دیگری از این اعتقاد منحرف شده، مسلك «سوفسطاییان» یا «شكاكان» را اختیار كردهاند، وقتی كه مجموع افكار خود را در یك جمله جمعآوری كرده و میگویند: «در همه چیز شك داریم» میبینیم این جملهها را به عنوان یك خبر علمی و قطعی به ما میرسانند و به مقصد واقعبینی مطرح میكنندو حتی صاحبان مكتب «اصالت عمل» كه ارزش واقعنمایی را از افكار سلب كرده، تنها ارزش عملی آن را قبول دارند،وقتی كه خلاصهی نظر خود را به ما اطلاع داده میگویند: «افكار ارزش عملی دارند» خود این فكر را با ارزش واقعی به ما تلقین میكنند.زیرا پر روشن است كه اینان میخواهند ما اعتقاد پیدا كنیم كه واقعا افكار ارزش عملی دارند و این خود یك واقیت علمی است و اگر تنها ارزش عملی این فكر منظورشان بود، جزءِ «لا اَدرِیون و شكاكها» قرار میگرفتند و در این صورت باز از راه دیگر، مانند شكاكان واقعی افكار را قولا و فعلا تصدیق مینمودند (چنانكه گذشت) پس در هر حال انسان از واقعبینی گریزی ندارد.البته نباید اشتباه كرده و از مسألهی واقعبینی انسان این نتیجه را گرفت كه هرگونه فكر صحیحی كه حتی از محسوسات پیش انسان هست صد در صد مطابق واقع میباشد و بی این كه از جهاز ادراك انسان تصرفی در وی به عمل آید عین معلوم خارجی است.بلكه منظور این است كه میان انسان و جهان خارج به كلی مسدود نبوده فیالجمله واقعیت خارج به ذهن انسان راه دارد. (توضیح بیشتر دربارهی این مسأله موكول به محل خودش میباشد)البته نباید اشتباه كرده و از مسألهی واقعبینی انسان این نتیجه را گرفت كه هرگونه فكر صحیحی كه حتی از محسوسات پیش انسان هست صد در صد مطابق واقع میباشد و بی این كه از جهاز ادراك انسان تصرفی در وی به عمل آید عین معلوم خارجی استاین دو مسأله، یعنی مسألهی "واقعبین" بودن انسان و مسألهی "شعور استدلالی بشر"، به حسب فطرت و آفرینش؛ توجه اسلام را- كه روی اساس آفرینش وضع شده- به خود جلب نموده و در نتیجه چنان كه تعلیمات خود را از راه وحی مجرد بیان نموده، در این مقصد؛ راه استدلال آزاد را نیز پیموده؛ خود به اتخاذ این طریقه ترغیب و اكیداً توصیه كرده است.برای مثال: در میان شش هزار و ششصد و اندی آیات كریم قرآن؛ آیات زیادی را میتوان یافت كه معارف اعتقادی و عملی اسلام را با سبك استدلالی بیان مینماید، این آیات مقاصد خود را با دلایل و حجتهای كافی به غریزهی واقعبینی و درك استدلالی انسان عرضه میدارد.هیچیك از این آیات نمیگوید كه مقصد مرا بیچون و چرا بپذیریذ و پس از آن به عنوان تفنن یا هدف دیگری به استدلال بپردازید. بلكه میگوید: «آزادانه به عقل سلیم خود مراجعه كنید. چنانچه سخن مرا به همراه دلایل و شواهدی كه ذكر میكنیم تصدیق نمودید (و قطعا هم تصدیق خواهید كرد) بپذیرید. (و این همان طرز تفكر فلسفی و استدلال آزاد است).مثال دیگر: همچنین در خلال آیات شریفهی قرآنی، آیات بسیاری به چشم میخورد كه جهل و نادانی و جمود را مذمّت و علم و فهم را مدح مینماید و انسان را به تعقل و تفكر و تدبیر و اعتبار و بحث و كنجكاوی در هر گوشه و كنار جهان آفرینش امر میكند. (این آیات به اندازهای زیاد و روشن هستند كه به نقل آنها نیازی نمیبینیم)حتی در مورد عدهای از احكام عملی كه امر آنها را به طریق «مولویت» صادر میكند، امثال این جمله «ذَلِكُم خَیرٌ لَكُم اِن كُنتُم تَعلَمُون» (1) پیدا میشود و این جملهها به انضمام آیات دیگری كه امر به تعقل و تفكر و تدبیر میفرماید، میرساند كه بر هر مسلمانی لازم است كه از راه تعقل، مصالح و مفاسد كلیات احكام را درك كند اگرچه جزئیات و خصوصیات آنها بیرون از حوصلهی ادراك او باشد.در سنت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) و بیانات اهل بیت گرامی او علیهمالسلام نیز صدها روایت در اینباره میتوان یافت. پیوند به: معنویت تشیع : قسمت دوم معنویت تشیع : قسمت اول 1) آن برای شما بهتر است اگر بدانید «سورهتوبه آیه 41» معنویت تشیع، علامه طباطبایی (قده) صص33-35
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 523]