واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عرفان نظری (3)
محییالدین شاگردان زیادی داشته است كه این كتب عرفانی علمی را اینها نوشتهاند. از قبیل صدرالدین قونوی كه ضمنا پسر خواندهاش (یعنی پسر زن محییالدین از همسری دیگر) نیز هست. او شاگرد و مرید فوقالعادهی وی بود و در واقع شارح گفتههای محییالدین، صدرالدین قونوی است.ابن فارض مصری در میان شعرای عرب نظیر حافظ است. یعنی دیوان ابنفارض در شعر عربی نظیر دیوان حافظ است. با یك تفاوت كه آنهایی كه اهل فناند مدعیاند كه حافظ از نظر لطف و ظرافت بالاتر از ابنفارض است ولی ابنفارض در مقامات عرفانی بالاتر است. یعنی چیزهایی از مقامات عرفانی را منعكس كرده است كه حافظ در آن موضوعات سكوت كرده. ابنفارض خیلی فوقالعاده است. عمر زیادی هم نكرد یعنی 56 سال بیشتر از عمرش نگذشته بود كه فوت كرد. ابن فارض مصری در میان شعرای عرب نظیر حافظ است. یعنی دیوان ابنفارض در شعر عربی نظیر دیوان حافظ است. با یك تفاوت كه آنهایی كه اهل فناند مدعیاند كه حافظ از نظر لطف و ظرافت بالاتر از ابنفارض است ولی ابنفارض در مقامات عرفانی بالاتر استاو هم گاهی در مكه بوده و گاهی در مصر. در كوههای مكه گردش میكرد و تنها تحت تأثیر حالات عرفانی خودش بود. در مصر نیز همینطور. میگویند در مكه بود با مصر مغازله میكرد و در مصر با مكه مغازله داشت. او هم از عجایب دنیای اسلام است. قصیدهای به نام تائیه دارد در حدود هزار شعر كه همهی آنها به «ت» ختم میشود. شعرهای معروفی است كه این شعرها از اوست: و انی و ان كنت ابن آدم صورة ولكـن فـیّ شاهـد بأبوةو میگویند تمام این شعرها را در حالت بیخودی گفته و دیگران نوشتهاند.داود قیصری، شارح فصوص از این گروه است. یعنی از احیا شدهگان و زنده شدههای محییالدین است. عبدالرزاق كاشانی شارح دیگر است. مولوی بلخی رومی با صدرالدین قونوی معاصر بوده و در قونیه با او مجالست داشته است. ملای رومی در حدود چهل سال بعد از محییالدین فوت كرده است. یعنی رحلت محییالدین در حدود سال 635 و رحلت ملای رومی در 672 است. (سال رحلت ملای رومی و خواجه نصیرالدین طوسی یك سال است) بعد از او هم كسانی كه آمدند، مثل محمود شبستری صاحب گلشن راز، جامی كه از شارحین فصوص الحكم است، همه سخت تحت تأثیر محییالدین عربی هستند و در اشعار شبستری انسان كلمات محییالدین را كاملا میتواند ببیند.محور جهانبینی عرفانی «وحدت وجود» است. این نكته را مخصوصا توجه بفرمایید عرض این است كه محییالدین تأثیر عجیبی روی عرفای بعد از خودش گذاشته است و دیگران به این مطلب اعتراف كردهاند. در میان نویسندگان فارسیزبان، كسی كه اگر در این مسائل اظهار نظر میكند تا اندازهای روی مطالعات است و بیحساب حرف نمیزند, آقای دكتر زرین كوب است. وی در كتابی كه به نام ارزش میراث صوفیه نوشته، این حرف را اعتراف میكند، میگوید: «محققان صوفیه بعد از محییالدین علیالخصوص شعرای صوفیهی ایران از آن بهرهی بسیار یافتهاند. (1)محییالدین شعر هم میگفته. البته شعرهایش در حد شعرهای ابنفارض در عربی یا حافظ در فارسی نیست ولی شعر زیاد گفته و اصلا شعر برای او حالت شعری ندارد، در واقع موج است و بعضی شعرهایش هم در آن حد اعلای از زیبایی است كه گاهی در اسفار شعرهایش را نقل میكند.در شعری مقام آخر عرفانی توحیدی خودش را میگوید: لقد صار قلبی قابلا كل صورة فمـرعی لغـزلان و دیر لرهبان و بیت لأوثان و كعـبة طـائف و الواح توراة و مصحف قرآن ادین بدین الحب أنّی توجهت ركائبه فالدین دینی و ایمانیشعرهای عجیبی دارد و از كسانی كه سخت در مقابل محییالدین خاضع و فروتن و كوچك است صدرالمتألهین است. غرض این است كه پدر عرفان نظری محییالدین است. اصول جهانبینی عرفانیمحور جهانبینی عرفانی «وحدت وجود» است. این نكته را مخصوصا توجه بفرمایید (این اشتباه را خیلیها كردهاند) چون بیان فلسفی وحدت وجود در دورههای متأخرتر پیدا شده (همانطور كه عرض كردم به وسیلهی محییالدین و شاگردانش پیدا شد، یعنی قبلا نامی از وحدت وجود و این اصطلاح در میان عرفا نبود) بعضی خیال كردهاند كه در عرفان قبل از محییالدین اصلا وحدت وجود نبوده و به قول برخی وحدت شهود بوده نه وحدت وجود. وحدت وجود اساسا یك فكری است كه بعدها پیدا شده.ولی این درست نیست. قبل از محییالدین هم وحدت وجود بوده منتها به این نام نبوده. عرفای دیگر آن را به بیان دیگر ذكر میكردند بدون آن كه نام «وحدت وجود» به آن بدهند. نه صرف وحدت شهود است و نه با نام وحدت وجود. وحدت وجود بیان فلسفی همان مطلبی است كه عرفا از قدیم در میان خودشان به آن معتقد بودهاند كه این خودش یك داستانی است. قبل از محییالدین هم وحدت وجود بوده منتها به این نام نبوده. عرفای دیگر آن را به بیان دیگر ذكر میكردند بدون آن كه نام «وحدت وجود» به آن بدهندمثلا عطار تحتتأثیر محییالدین نیست. چون تقریبا با او معاصر است و شاید كمی جلوتر از محییالدین باشد و به فرض اینكه معاصر هم باشد، فلسفه و فكر محییالدین به او نرسیده است. اگر كسی آثار عطار را بخواند میبیند وحدت وجود بدون آن كه نام آن آمده باشد به شدت در كلمات عطار آمده است. اساس و محور بینش عرفانی همان وحدت وجود است. یكی دیگر مسئلهی وحدت تجلی است. یعنی اینكه جهان با یك تجلی حق به وجود آمده است. در مقابل نظریهی فلاسفه و متكلمان كه به شكل دیگر است و بعد توضیح میدهیم. پیوند به : عرفان عملی قسمت دوم عرفان عملی قسمت اول 1) ارزش میراث صوفیه، ص 116 ، انتشارات امیركبیر منبع : عرفان حافظ؛ استاد شهید مرتضی مطهری ص15-17 و ص93-94
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 442]