واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: معنویت تشیع (2)
خلاصه: اسلام تعلیمات خود را از همهی راههای ممكن برای ما قابل هضم قرار میدهد: راه ارشاد و راهنمایی مولوی راه استدلال و بیان منطقی راه وجدان و مشاهده طریق ارشاد مولویخدای متعال در كتاب آسمانی، مستقیماً بندگان خود را مخاطب قرار داده، با ما سخن میگوید و مقام الوهیت و اوصاف پاك خود را شرح میدهد و كلیات نظام آفرینش را كه خود آفریدگار دانا و بینای آنهاست و پیدایش و پایان آفرینش را كه خود گردانندهی آن است، بیان مینماید و فرمانها و دستوراتی كه طبق همان نظام در عالم انسانی باید به جریان افتد، توضیح میدهد.این طرز بیان كه در میان منابع دینی یعنی آیات قرآن شریف و اخبار نبیاكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهلبیت گرامی وی پیداست، تنها از جنبهی «ارشاد مولوی» است و اینكه انسان ناچیز دربرابر ساحت كبریای آفریدگار خود باید سر تعظیم فرود آورده چنانكه فرمان تكوینی او را اطاعت میكند، فرمان تشریعی او را نیز اطاعت نماید.تردید نیست كه این طرز بیان نسبت به پیروان حقیقی اسلام و شاگردان مكتب قرآن، یعنی اشخاصی كه از راه علم و یقین حقانیت اسلام و سخن خدا بودن قرآن را به دست آوردهاند، قابل هضم است. زیرا از یك طرف مقام الوهیت كه هر چون و چرا را او به وجود آورده و سازمان علیت و معلولیت را او ساخته، خود محكوم ساختهی خویش نخواهد بود. او مافوق این علل است نه محكوم آنها.وقتی به كسی میگوییم: چرا فلان كار را كردی؟ و چرا فلان سخن را گفتی؟ سؤالی است كه از علت میكنیم و معنایش این است كه كدام علت و سبب خارجی حق انجام فلان كار و یا گفتن فلان سخن را به تو داد؟البته این سؤال و یا اعتراض نسبت به كسی صحیح است كه محكوم علت خارجی بوده در داشتن حقی نیاز به فعالیت و تأثیر و حكومت سبب خارجی داشته باشد، ولی نسبت به مقامی كه مفهوم احتیاج و تأثیر سبب خارجی از ساختههای اوست هرگز این گونه سؤال و اعتراض مورد ندارد.او هرچه بگوید، اگر امری است تكوینی وجود خارجیاش همان گفتن اوست. بدون مغایرت (1) و اگر امری است تشریعی، همان صلاح و فساد خارجی است كه به قالب امر و نهی در آمده است(2) و چنین چیزی البته قابل هضم است.و از طرف دیگر نظر به این كه اسلام دین فطری است و مواد اعتقادی و عملی آن براساس آفرینش گذاشته شده به چیزهایی دعوت میكند كه آفرینش انسان با آنها موافقت دارد و ساختمان وجودی انسان با قوا و ابزاری مجهز است كه همان خواستههای دعوت دینی را میخواهد و چنین چیزی طبعا نیازی به استدلال تفصیلی ندارد.مثلا انسانی كه نظر به ساختمان بدنی خود از فرق تا قدم با جهاز تغذیه مجهز است. در پذیرفتن سخن كسی كه برای وی غذا تجویز میكند احتیاج به استدلال ندارد. همچنین انسانی كه با دستگاه توالد و تناسل تجهیز شده اگر انحراف مزاجی یا روانی نداشته باشد هرگز از قبول سنت ازدواج استنكاف نخواهد وزید و نیاز به استدلال تفصیلی نخواهد داشت و همچنین....بدیهی است تجهیزات تكوینی، خواستههای خود را برای موضوع مجهز خود، قابل هضم قرار میدهد (در صورتی كه به واسطهی عروض آفتی، از مجرای تكوینی خود منحرف نشده باشد).این طریق- یعنی طریق ارشاد مولوی- كه در بیانات قرآن مجید مشهود است، یكی از سه طریقی است كه سابقا اشاره شد و البته تعرض ما به توضیح اجمالی این طریق از هدف این نوشته بیرون بوده و مقصد اصلی بیان اعتباری است كه دین اسلام به دو طریق دیگر، یعنی «طریق استدلال» و بیان «طریق مشاهده و عیان» در نظر گرفته است و از این میان نیز نظر اساسی متوجه طریق مشاهده و عیان، یعنی «حیات معنوی اسلام» است كه به اصطلاح محاورهی خودمان «معادشناسی اسلام» مینامیم. پیوند به:معنویت تشیع (1) 1- كلام خداوند مانند كلام ما عبارت از یك رشته صداهای تألیف یافته كه به حسب وضع و قرار داد به معنی مخصوص دلالت نماید نیست و سخن خدا مانند سخن گفتن مخلوق نیست. زیرا این نوع سخن گفتن بدون جسم بودن متكلم و گویند ممكن نیست و خداوند از جسمیت منزه است. بلكه سخن گفتن خدا آفریدن چیزی است كه حاكی ازكمال خالق باشد و از كلمات امیرمؤمنان علیعلیهالسلام است: «قوله فعله» سخن او كار اوست.2- امر و نهی و سایر فرمانهای معمولی یك نوع اعتبار اجتماعی است كه غالبا به واسطهی لفظ یا اشاره انجام میگیرد. و البته از هر جهت احتیاج به جسمانی بودن آمر و ناهی و اجتماعی بودن او دارد و چنین چیزی برای خداوند محال است. بلكه امر و نهی او این است كه چیزی را خلق نماید. این مطلب را در معنی «كلام» در تفسیر المیزان مشروحا بحث نمودهایم.منبع: معنویت تشیع ص31-33 نوشتهی مرحوم علامه طباطبایی (قدسسره)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]