واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وهابیت مبانی فکری و کارنامهی عملی
نواندیشی دینی که امروز بر سر زبانها افتاده و خوراک پارهای از مطبوعات شده است، پدیدة جدید و تازهای نیست. در تاریخ، سابقهی دیرینهای دارد و تاریخ عقاید و فرهنگ اسلامی بر قدمت آن گواهی میدهد.پس از درگذشت پیامبرگرامی(ص) و اصطکاک فرهنگ اسلامی با اندیشههای وارداتی رومی و ایرانی و هندی، پدیدة نواندیشی در دین، در مجامع علمی قد برافراشت و گروهی تحت عنوان اصلاحگران دینی و مبارزه با بدعتها و پیرایهها مکتبهایی را پیریزی کردند که متأسفانه نه تنها به بدعت ستیزی نیانجامید بلکه منشأ یک رشته بدعتهای تازه بر پیکر دین گردید. برخی که از دور شاهد جریانها هستند آنان را مصلح و نواندیش میشمرند در حالی که آنان به حق مصداق این آیهی مبارکه میباشند: «و اذا قیل لهم لاتفسدوا فیالارض قالوا انما نحن مصلحون»(1) «آنگاه که به آنان گفته میشود: از فساد بپرهیزید میگویند ما اصلاحگران هستیم.»متنی که فرا روی خویش دارید به تحلیل مکتب وهابیت پرداخته و حقایق علمی را در لباس بس ساده بیان نموده است. امید آن که این نوشته، مشعل فروزانی فرا راه جوانان اسلام باشد و آنان را از سقوط در دامهای گستردهی مروجان این کتب باز دارد.اخیرا نواندیشی دینی در قالب «مبارزه با شرک و بدعت» ظهور کرده و از این عنوان بس زیبا، که قلب هر موحدی برای آن میتپد. در ترویج برداشتهای شخصی خود بهره گرفته میشود. پایهگذار اصلی این نوع طرز تفکر در قرن هشتم میزیست و پس از خاموشی موج اندیشههای او بار دیگر در قرن دوازدهم فردی احیاگر اندیشههای مرده و متروک او گشت و در قرن چهاردهم اسلامی این مکتب به عنوان کالای سیاسی از نقطهای به نقطهی دیگر صادر میگردید.برای این که خواننده گرامی با پایهگذار و احیاگر اندیشهها و نتیجة شرک ستیز آنان آگاه شود کمی در این باره سخن میگوییم.احمد تیمیه حرانی دمشقی در سال 662 ه. ق. در منطقهای به نام «حران» دیده به جهان گشود و در سال 726 ه.ق. در زندان دمشق دیده از جهان فروبست. از سال 698 به بعد به نشر افکار خود پرداخت و چیزی نگذشت که آرای وی به وسیلهی دانشمندان و محققان معاصر خود مورد انتقاد قرارگرفت. مناظرات علما با وی سبب شد که اندیشههایش در انزوا قرارگرفته نتواند حرکت چشمگیری را پدید آورد و افکار وی جز در لابلای کتابها او و نوشتههای شاگردش ابن قیم الجوزیه (691-751) در جایی به چشم نخورد. اما با مرور چهار قرن بار دیگر محیط اسلامی با افکار او روبرو گردید زیرا محمد بن عبدالوهاب نجدی (1115-1206) به تجدید حیات این مکتب پرداخت و به اشاعة آن همت گمارد. و با پشتیبانی خاندان آل سعود به اشاعه آن پرداخت ولی در عین حال فقط محیط نجد با اندیشههای او آشنا شد و به نقاط دیگر سرایت نکرد.اخیرا نواندیشی دینی در قالب «مبارزه با شرک و بدعت» ظهور کرده و از این عنوان بس زیبا، که قلب هر موحدی برای آن میتپد. در ترویج برداشتهای شخصی خود بهره گرفته میشود. پایهگذار اصلی این نوع طرز تفکر در قرن هشتم میزیست و پس از خاموشی موج اندیشههای او بار دیگر در قرن دوازدهم فردی احیاگر اندیشههای مرده و متروک او گشت و در قرن چهاردهم اسلامی این مکتب به عنوان کالای سیاسی از نقطهای به نقطهی دیگر صادر میگردید.پس از سقوط دولت عثمانی و روی کار آمدن آل سعود و سیطره بر مراکز مهمی مانند مکه و مدینه بار دیگر این مکتب روبه گسترش نهاد. با پیدایش نفت و افزایش توان مالی دولت جدید نویسندگان غیر متعهد خریداری شدند و در اشاعة مکتب نقش بسزایی ایفا کردند. در مقابل موج وهابیگری، دانشمندان سنی و شیعه در عراق و شام و مصر به وظیفة خطیر خود قیام نموده و به نقد این مکتب پرداختند و شما در آینده با اسامی برخی از شخصیتهای برجسته هردو گروه آشنا خواهید شد.ما در این مقدمه به ارزیابی اجمالی این مکتب میپردازیم و به حکم این که واقعیت هر درختی را باید از کیفیت میوهی او شناخت شما از ثمرات ناگوار و تلخ این کتب میتوانید به واقعیت آن پیببرید.ویژگیهای این مکتب را میتوان در سه مسأله خلاصه کرد. 1. دعوت به تجسیم: از افتخارات اسلام تنزیه حق تعالی از هرنوع جسم و جسمانیات بوده و شعار مسلمانان «لیس کمثله شئ» است. فلاسفه و متکلمان اسلامی سالیان درازی به نقد مجسِّمه پرداختهاند و در نتیجه آنان را به حظیرهی اسلام راه ندادند. آنان پیوسته به نقد تورات فعلی (نه تورات واقعی که قرآن آن را هدایت و نور میخواند) (2) پرداخته که خدا را جسم و جسمانی میداند و احیانا از مقام والای خود به زمین فرود آمده و وارد خیمهی یعقوب میگردد و با او کشتی میگیرد.(3)اما متأسفانه توحید مورد نظر ابن تیمیه، توحید جسمانی بود که سرانجام خدا را بر عرش نشانده و احیانا از آن نیز پایینتر میآورد و در حد تعبیر خود ابن تیمیه «بسان واعظی که از پلة منبری به پلة دیگر آن منتقل میشود» او نیز از نقطهای به نقطة دیگر فرو میآید. (4) 2. کاستن از مقامات انبیا و اولیای الهی:پیامبر و اولیای الهی گرامیترین و عزیزترین مخلوق روی زمین میباشند. قرآن و روایات بر مقامات معنوی آنان گواهی میدهد و این که مرده و زندة آنان یکسان بوده و همچنین ارتباط آنان همچنان با امت اسلامی خود برقرار میباشد.در مکتب ابن تیمیه، پیامبر و اولیای پاک الهی به صورت یک انسان عادی درمیآید که پس از مرگ رابطة آنان با امت خود گسسته شده و کمترین سودی به حال امت ندارند. 3. تکفیر مسلمینپیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله با تلاشهای بیوقفهی خود، پیوند اخوت در میان منادیان توحید پدید آورد و همگان را در مقابل کفر جهانی بسیج کرد. مسلمانان در پرتو کلمه توحید و توحید کلمه توانستند در برابر ضربات سهمگین صلیبیان و قساوتهای ثنویان (مغول) ثابت و استوار بمانند.تا آنجا که دشمن را به کیش خود وارد سازند و از دشمن خونخوار مروجی برای آیین خود تربیت کنند.ولی متأسفانه این وحدت کلمه به وسیلة پایهگذار مکتب وهابیت درهم شکست و در زیر آسمان افتخار مدال اسلام تنها نصیب گروهی میشود که مکتب وهابیت را دربست بپذیرند و در غیر این صورت از حظیرهی اسلام بیرون میروند.اینها بخشی از نتایج اسفبار این مکتب است. آیا در چنین شرایطی میتوان پایهگذار این مکتب را پیشوای اسلام، زنده کنندهی سنت و نابود کنندهی بدعت نامید؟متنی که فرا روی خویش دارید به تحلیل این مکتب پرداخته و حقایق علمی را در لباس بس ساده بیان نموده است. امید آن که این نوشته، مشعل فروزانی فرا راه جوانان اسلام باشد و آنان را از سقوط در دامهای گستردهی مروجان این کتب باز دارد.-1) بقره/112) مائده/443) تورات، سفر تکوین فصل 32 عبارتهای 26-304) رحله ابن بطوطه 95-96 طبع دار صادر سال 1384منبع: وهابیت مبانی فکری و کارنامهی عملینویسنده: آیت الله جعفر سبحانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 490]