واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: كلمات در دستان قیصر همچون موم نرم است
حسین اسرافیلی گفت: دعوت به فتوت و آزادگی از ویژگیهای شعری قیصر امینپور است و كلمات در دستان او همچون موم نرم است. اسرافیلی با تاكید بر این نكته كه من بیش از آثار امینپور به شخصیت و ادب و رفتار ایشان ارزش قایل هستم، افزود: ایشان بسیار روحیه فتوت و جوانمردی دارند و از آن دسته انسانهایی هستند كه برای دیگران حاضرند حتی از حق و حقوق خود بگذرند و در نهایت این كه ایثار در وجودشان موج میزند. وی ادامه داد: منش انسانی و رفتاری ایشان برای من بیشتر از كارهای ادبی امینپور آموزنده بوده است. البته این در حالی است كه آثار وی هم بسیار حسابشده و دقیق است و كلمات همچون موم در دستان وی نرم است و میتواند كلمات را به هر شكلی در آورد. اسرافیلی با اشاره به این كه امینپور به هر صورت كه بخواهد میتواند از كلمات استفاده كند، بیان داشت: قیصر، هم مخاطب را میشناسد و هم شعر را؛ چون از مدتهاست كه در مدرسه و دانشگاه معلم است و این ارتباطات باعث شده كه نیازهای جامعه و روحیات مردم اطراف خود را بشناسد.
وی با بیان این مطلب كه سرودن شعر به بسیاری از موارد بستگی دارد، گفت: امینپور تمامی مولفههای شعر سرودن را میشناسد، به عنوان مثال اگر میخواهد شعر عاشورایی بگوید، میداند كه باید چه جنبههایی از شعر را مورد استفاده قرار دهد و همچنین در سرودن شعر عاشقانه، دفاع مقدس و... متبحر است. این شاعر و منتقد ادبی در ادامه به مناسبات نزدیك قیصر امینپور و سیدحسن حسینی پرداخت و بیان داشت: آقای امینپور و سیدحسن حسینی دوستان گرمابه و گلستان بودند؛ به طوری كه سید برای چاپ كارهایش میگفت:«اگر قیصر كارهای من را بخواند و بپسندد، كافی است.» معتقد بود كه هر چه قیصر درباره كارهای او بگوید درست است. یعنی سیدحسن حسینی در واقع قیصر را وصی ادبی خود كرده بود. اسرافیلی با تاكید بر این نكته كه آثار امینپور نشاندهنده افكار و اندیشههای ایشان است، گفت: زبان در اشعار سیدحسن حسینی كمی سنگین و درشتناك است، اما زبان قیصر امینپور تلطیف شده است و مقداری عاطفیتر است. این هم به خاطر این است كه امینپور در شعر كودك فعالیت زیادی دارد. وی در پایان شعری را كه امینپور برای دوست نزدیك خود مرحوم حسینی سروده بود، خواند: «سنگ ناله میكند: رود، رود بیقرار/ كوه گریه میكند: آبشار، آبشار!/ آه سرد میكشد باد، باد داغدار/ خاك میزند به سر، آسمان سوگوار/ سرو از كمر خمید، لاله واژگون دمید/ برگ و بار باغ ریخت، سبز سبز در بهار/ ذره ذره آب شد، التهاب آفتاب/ غرق پیچوتاب شد، جستوجوی جویبار/ در لبش ترانه آب، از گدازههای درد/ در دلش غمی مذاب، صخره صخره كوهوار/ از سلالهی سحاب، از تبار آفتاب/ آتش زبان او، ذوالفقار آبدار/ باورم نمیشود! كی كسی شنیده است/ زیر خاك گم شوند، قلههای استوار؟/ بیتو گر دمی زنم، هر دمی هزار غم/ روی شانهی دلم، هر غمی هزار بار/ هر چه شعر گل كنم، گوشهی جمال تو!/ هر چه نثر بشكفم، پیش پای تو نثار!» مطالب مرتبط:درباره قیصر امین پورقیصر امینپور دربارهی «درآمدی بر زیباییشناسی هنر سنتی و نو» سخنرانی كردبا گزینش نهایی قیصر امینپور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]