واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > محمدی، علیاصغر - علی اصغر محمدی: در دودهه اخیر و در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و سقوط نظام دوقطبی در جهان، دیپلماسی به مانند بسیاری از واژه های اجتماعی، دچار تحول شد. در روند تطور مفهوم دیپلماسی مقوله هایی همچون دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی اجتماعی، دیپلماسی ورزشی، دیپلماسی رسانه ای بیش از هر وقت دیگر از تاریخ بشری تداول یافته و نقش فزاینده ای در زندگی بشری می یابند. در این میان دیپلماسی عمومی که شاید بتوان آن را ارتباط مستقیم بی واسطه با ملتهای دنیا دانست به طور جدی در صحنه مناسبات بین الملل مطرح شده است و شاید بتوان دیپلماسی پارلمانی را برجسته ترین شکل آن به شمار آورد.در جهانی که همگرایی و همکاری در تمامی زمینه های اساسی زندگی بشری به یک امر مسلم مبدل شده است شرایط به گونه ای است که هیچ موضوعی اعم از بهداشت، ورزش، رسانه، فرهنگ، محیط زیست، امنیت و... نمی تواند صرفا در چهارچوبهای ملی و به دور از ارتباط با دیگران معنی و مفهوم بیابد. چنین است که تحول دیپلماسی از مفهوم سنتی آن رخ می نماید. نقش برجسته ای که افکار عمومی در سیاست سازی و شکل دهی به مناسبات خارجی ایفا می کنند موجب شده است که اکثر دولتها ناگزیر حداقل نیم نگاهی به ملتهای خود داشته باشند. از این رو، دیگر آن گونه نیست که دولتها به دور از توجه به افکار عمومی خود بتوانند به طور پنهانی با قدرتهای بین المللی و یا حتی منطقه ای در مورد مسائل استراتژیک تفاهم کنند. به همین دلیل است که برخی از دستگاههای دیپلماسی جهان، ناگزیر بخشی با عنوان دیپلماسی عمومی تشکیل داده اند. این روند موجب شده است تا پارلمانهای کشورهای مختلف نقش موثری در مناسبات بین المللی بیابند. مخدوش شدن مرزها و در هم آمیختن مسائل ملی با موضوعات فراملی و بین المللی منجر به آفرینش فضایی شده است که کشورها ناگزیر دست یاری به سوی مجالس دراز می کنند، تا در حل وفصل مسائل پیش رو با دیدی جهان شمول به آنان کمک کنند. هم اینک پارلمانهای مختلف به طور فزاینده به مسائلی می پردازند که ریشه درجریانات یا ساختارهای بین المللی دارند. تقویت بعد نظارتی مجالس در کشورهای جهان موجب شده است تا ساختارهای جدید نظارتی شکل گیرند. ساختارهایی که از استحکام بیشتری نسبت به گذشته برخوردارند. از سوی دیگر مجالس خود نیز به این باور رسیده اند که برای فائق آمدن بر مشکلات جهانی و حل و فصل آنان دیگر نمی توان همچون گذشته فقط به دولتها بسنده کرد. لذا امروزه شاهدیم که نمایندگان مجالس در بسیاری از کشورهای جهان چه بصورت فردی و چه در چهارچوب مجالس خود در مسائل بغرنج جهانی ایفای نقش می کنند. این گونه فعالیتهای پارلمانها چه در بعد نظارت بر کارکرد دولتها در امر سیاست خارجی و چه در بعد ایفای نقش مستقیم برای یافتن راه حل جهت حل مشکلات جهانی روند روبه رشدی را تجربه می کند. شاید جالب توجه باشد که بدانیم اتحادیه مجالس جهانی (IPU) در سال 1889 تاسیس شد یعنی در واپسین سالهای قرن 19 و پیش از آغاز قرن 20؛ آن هنگام که هنوز نه از مجمع ملل متحد خبری بود و نه سازمان ملل متحد، که به ترتیب بعد از جنگهای جهانی اول و دوم سازمان یافتند تا به ساماندهی مناسبات بین الملل بپردازند و به نماد نظم حاکم بر جهان مبدل شوند.اما حقیقت این است که تا پیش از فرو پاشی شوروی و آغاز روند تغییر در نطام بین المللی، این اتحادیه جهانی حضور پررنگی در عرصه مناسبات بین الملل نداشت و بیشتر به یک گردهمایی بزرگ جهانی می ماند که فرصت را برای بیان نظرات نمایندگان فراهم سازد. البته بیشتر، نمایندگان مجالس کشورهایی که از پارلمانهای قوی تری برخوردار بودند از این فرصت بهره می جستند چرایی ناتوانی در ایفای نقش مؤثر از سوی IPU کاملا روشن است. علیرغم اینکه دمکراسی روند روبه رشدی را در طول این سالها تجربه کرده است لیکن حقیقیت این است که اقتدار دولتها مانع از آن می شد که مجالس بتوانند نقشی فراتر از اعطای مشورت به دولتها ایفا کنند. اما با تحولاتی که درنظام بین الملل صورت گرفت که البته هنوز هم دوران گذار خود را طی می کند، شاهد روند کاسته شدن از قدرت مطلقه دولتها هستیم، در این شرایط مجالس فرصتی یافتند تا هم درچهار چون درون مرزی و هم در قالب فرامرزی نقش مؤثرتری برای خود تعریف کنند. بدین ترتیب در دو دهه اخیرIPU دچار تحول شده است و مجالس کشورهای مختلف توجه بیشتری به حضور پررنگ خود در آن مبذول می دارند. شاید بتوان چنین گفت که IPU رفته رفته به یک Forum(مجمع) جهانی مبدل می شود که همه افکار و آراء در آن فرصت ارائه می یابند تا از این رهگذر زمینه نزدیک شدن افکار به یکدیگر را فراهم سازند. درIPU شاهد آن هستیم که کشورهای جنوب و شمال درگیر نبردی سنگین هستند. این نبرد الزاما در بعد سیاسی خلاصه نمی شود بلکه هویتی بودن آن بر دیگر ابعاد غلبه دارد. ناگفته نماند که کشورهای غربی در چند سال اخیردرصدد برآمده اند تا با به کارگیری سیاستهای واقع بینانه تر این فضا را تغییر دهند، هرچند که هنوز در این امر به موفقیت کامل دست نیافته اند. اما روند فعال تر شدن مجالس در عرصه مناسبات بین المللی به ویژه و در بعد چند جانبه ای آن صرفا به فعالیت در چهارچوب IPU محدود نشده است و شاهد تاسیس اتحادیه های متعدد پارلمانی و فعال تر شدن برخی دیگر از اتحادیه های نسبتا با سابقه هستیم همچون: شورای مجالس کشورهای اروپایی، پارلمان اروپا،اتحادیه مجالس کشورهای آفریقایی، اتحادیه مجالس کشورهای عربی، مجلس در حال تاسیس عربی، اتحادیه مجالس کشورهای ساحل دریای مدیترانه، اتحادیه مجالس کشورهای ساحل دریای سیاه، اتحادیه پارلمانهای کشورهای مغرب عربی،اتحادیه مجالس کشورهای آسیایی برای صلح که به تشکیل مجلس آسیایی انجامید. اتحایه مجالس کشورهای مشترک المنافع ( جمهوریهای شوروی سابق )، پارلمان آمریکای لاتین، پارلمان آمریکای مرکزی، اتحادیه همکاریهای اقتصادی کشورهای غرب آفریقا، پارلمان مجمع اقتصادی کشورهای غرب آفریقا،مجلس قانونگذاری آفریقای شرقی، اتحادیه مجالس کشورهای فرانسوی زبان، اتحادیه مجالس کشورهای اروپای غربی، اتحادیه مجالس سنا و شورای آفریقا وعرب، مجلس کشورهای حوزه بالتیک، اتحادیه مجالس کشورهای ارتدوکس، مجمع پارلمانهای قاره آمریکا، اتحادیه پارلمانهای کشورهای عضو ناتو، شورای مجالس شمال اروپا، مجمع پارلمانهای تحولات اقتصادی در جنوب آفریقا، اتحادیه مجالس کشورهای عضو همکاری خلیج فارس و اتحادیه مجالس کشورهای ترک زبان که در حال تاسیس هستند. و همچنین سازمانهای مشابه بسیاری وجود دارند که به صورت تخصصی تر فعالیت دارند. اما اینگونه نیست که دیپلماسی پارلمانی در بعد چندجانبه آن راه همواری را پیش رو داشته باشد. بسیار طبیعی است که دولتها در برابر کاسته شدن از میزان اختیارات خود مقاومت کنند و وجود شریکی قدرتمند را در کنار خود به آسانی تحمل نکنند. به ویژه که این شریک هم متکی به آرای مردم است و هم به دلیل برخورداری از فراغ بال بیشتر و ارتباط بی واسطه با مردم اطلاعات دقیق تر و کارشناسی تری نسبت به مشکلات ملتها و نوع نگاه آنان به ارتباطات و مناسبات بین الملل دارد. البته انتظارات موکلین از نمایندگان که لزوم مستمر آنان در مجلس و یا حوزه انتخابیه شان را ضروری می سازد و همچنین ضرروت مشارکت در جلسات مجلس به دلیل رای گیری، گاه فرصت حضور درمجامع بین المللی را از آنان سلب می کند. همچنین در برخی کشورها متاسفانه به دلیل مسائل داخلی یا حتی مجادلات در عرصه بین المللی، پارلمانها از موقعیت بسیار ضعیفی برخوردارند. چه بسا پارلمانهایی که به دلیل ضعف منابع مالی حتی قادر نیستند در گردهم آیی های بین المللی حضور یابند تا چه رسد به آنکه در تصمیم سازی مشارکت داشته باشند. اما دیپلماسی پارلمانی صرفا به همکاریهای چند جانبه محدود نمی شود، در مناسبات دوجانبه نیز پارلمانها گاه نقش برجسته ای ایفا می کنند. دیپلمات نماینده رسمی کشور است که ناگزیر برای دفاع از منافع کشور خود باید چهارچوبهای مناسبات رسمی را مراعات کند و در کنار پرداختن به «جوهر» به «شکل» ارتباطات نیز توجه لازم را مبذول دارد. امری که تا حد زیادی از میزان انعطاف دیپلماتها در مذاکرات می کاهد و مانع از دستیابی سریع به راه حلهایی می شود که می توانند از هدر رفتن نیروها جلوگیری کنند و همکاریهای دوجانبه را سرعت بخشند. اما نمایندگان مجالس در حقیقت سیاستمدارانی هستند که بیشتر به گفتگوی واقعی می اندیشند تا توجه به یک گفتگوی رسمی. نمایندگان مجالس به عنوان نمایندگان ملتها نباید الزاما و به طور صددرصدی در چهارچوبهای رسمی حرکت کنند امری که انعطاف پذیری بالایی را برای آنان فراهم می سازد که ابزار بسیار مناسبی برای دستیابی به تفاهم جدی و سریع است. همچنین روحیه حق جویی و اخلاق مداری که به طور طبیعی در میان نمایندگان ملتها بیش از کارمندان رسمی دولتها یافت می شود، فرصتی فراهم می آورد تا حساسیتهای غیر ضروری میان کشورها مرتفع شود و در فضایی صمیمی امکان گفتگوی خالصانه و دقیق تر فراهم آید. گاه ملاحظه می کنیم که کشوری همچون آمریکا از پارلمانتاریستهای خود اعم از سناتورها و یا نمایندگان کنگره، برای ارتباط با کشورها یی بهره می گیرد که شاید ارتباط مستقیم سیاسی با آنان میسر و یا روان نباشد. این امر فقط مختص آمریکا نیست، بلکه در بسیاری از کشورهای اروپایی و در برخی دیگر از کشورهای جهان نیز مرسوم است. ما درآغاز راه طولانی و بس دشوار تعریف دیپلماسی پارلمانی، اتخاذ شیوه ها وتبیین اهداف آن هستیم. مسائل بسیاری در این زمینه مطرح می باشند که به عنوان مثال عبارتند از: نوع ارتباط دیپلماسی پارلمانی با دولتها و اینکه چگونه آنها می توانند به عنوان مکمل یکدیگر عمل کنند یا اینکه در چه هنگام ممکن است یکی نقش دیگری را به مخاطره اندازد. پیدا کردن راهی برای استقرار رابطه بین مفهوم دیپلماسی پارلمانی و تبادل نظر درمورد منطقی کردن و انسجام همکاری پارلمانی با مرتفع ساختن کاستی های موجود در برخی نهادهای پارلمانی از ضرورتهای روند تکامل این مقوله بسیار مهم است. در تلاش برای فعال تر کردن دیپلماسی پارلمانی، سازمان ها و نهادهای پارلمانی می بایست از کارایی بیشتر و وضوح کامل تری برخوردار شوند و برامده از نهادهای دمکراتیک واقعی باشند تا پاسخگوی کارکرد خود در عرصه بین المللی باشند؛و همچنین باید راه حل های بهتری برای ترجمان سیاست خارجی به داخلی جستجو کرد. وبالاخره نمایندگان مردم باید توانایی این را داشته باشند که نگرشی فرامرزی داشته و این موضوع مهم را درک نمایند که جهان بیرونی دیگر در درون ماست. همچنین مجالس می توانند با دقت در رفتار خود به دولتها تفهیم کنند که در حقیقت یاریگر آنانند و نه رقیب ستیزه جو. هر چند که نقش دولتها در این روند و بهره گیری از امکانات مجلس مستلزم درک دقیق از شرایط جدید در مناسبات بین الملل و میزان بالاتری از قدرت تحمل است. در جهان امروز دیپلماسی پارلمانی به عنوان مکمل و یاریگر دستگاه دیپلماسی می تواند بیش از هر زمانی در خدمت منافع ملی قرار گیرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]