تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836422687
ميروم جبهه تا امام تنها نماند
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: خلاصه خوبيها ـ 8 خبرگزاري فارس: جنگ كه شروع شد، درس و مدرسه را رها كرد و رفت تا از قافله عقب نماند، گفت «ميروم جبهه تا امام تنها نماند» و در جواب چشمان پر از خواهش مادر گفت « ما اهل كوفه نيستيم». به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت خبرگزاري فارس، «گلاب سياه» عنوان هشتمين كتاب خلاصه خوبي‌هاست كه شامل مجموعه‌اي از خاطرات دانش‌آموزان شهيد استان‌هاي چهارمحال و بختياري، كهگيلويه و بوير احمد و لرستان است. در اين كتاب زندگينامه، خاطرات و وصيت‌نامه شهيد بختياري احمدي، شهيد سيدناصر حسيني دستناد و شهيد عبدالله قلي‌پور طالقاني از استان چهارمحال و بختياري، شهيد سيد سجاد خاضع، شهيد بهاءالدين حسيني و شهيد فرامرز رحيم نژاد از استان كهگيلويه و بوير احمد و شهيد سعيد افتاده هرسيني، شهيد عبدالمراد مرادپور و شهيد محمدجواد كامراني از استان لرستان منتشر شده است. در بخشي از اين كتاب درباره زندگينامه شهيد سيد سجاد خاضع آمده است: با بچه‌هاي ستاد در دشت عباس بودند، بعد از نماز سفره نهار پهن شد، آبگوشت‌ها را در پياله ريختند و آوردند. يكي يكي جلوي بچه‌ها گذاشتند، به تو كه رسيدند بلند شدي رفتي سراغ نان‌هاي خشكي كه گذاشته بودند براي دور ريختن! آنها را آوردي و شروع كردي به خوردن! گفتند «چرا اين‌ها را مي‌خوري، غذا كه هست؟» گفتي «پيرزن‌هاي بيچاره با عشق اين‌ها را مي‌فرستند جبهه، آن وقت شما مي‌گذاريدشان توي آشغالي»، گفتي «فرداي قيامت پاسخ زحمت آنها را چه كسي مي‌دهد؟» دلت با پيرزن‌ها بود كه دلشان با شما بود و دعايتان مي‌كردند، خوردي و دعايشان كردي تو هم. اين كتاب به همت اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانش‌آموزان و بر اساس سرگذشت پژوهشي شهداي دانش‌آموز توسط دانش‌آموزان تهيه شده است. انتهاي پيام/ز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]
-
گوناگون
پربازدیدترینها