واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > چهرهها - محمود فرشیدی وزیر سابق آموزش و پرورش که در 2 سال ابتدای کار دولت نهم سکان وزارت آموزش و پرورش را هدایت میکرد. سپیده سعیدی: وزارت آموزش و پرورش با وجود اهمیت و ویژگیای که دارد همواره دستخوش مسائل سیاسی است و از این رو آنطور که باید هیچگاه نمیتواند به درستی نقش فرهنگی و پرورشیاش را ایفا کند. وزارتخانهای که با وجود حساسیتاش هنوز رئیس دولت موفق به تعیین وزیر آن و گرفتن رأی اعتماد از مجلس برای آن نشده است. فاطمه آلیا و سوسن کشاورز از جمله وزرای پیشنهادی احمدینژاد بودند که به نظر بسیاری از نمایندگان مجلس با دیدگاه سیاسی برای این وزارتخانه پیشنهاد شده بودند و با این وجود نتوانستهاند رأی اعتماد نمایندگان را کسب کنند و نتیجه آنکه هنوز این کرسی خالی از وزیر در انتظار وزیری کارآمد و باتجربه است که امید میرود فردی فرهنگی باشد و نه فردی با گرایشهای سیاسی خاص. محمود فرشیدی وزیر سابق آموزش و پرورش که در 2 سال ابتدای کار دولت نهم سکان وزارت آموزش و پرورش را هدایت میکرد معتقد است که این وزارتخانه تأثیرگذار در جامعه نباید درگیر مسائل سیاسی باشد و به طور کلی باید از مدیریت مقطعی آن در دولت جلوگیری کرد. فرشیدی اظهار میکند بهتر است این وزارتخانه را به رهبری بسپارند تا بتوان برنامههای بلندمدت برای آن طراحی کرد؛مقولهای که به نظر میرسد همیشه مغفول باقی میماند.آقای فرشیدی شما 2 سال در سال 1384 و 1385 وزیر آموزش و پرورش در دولت نهم بودید. با این حساب رویکرد این دولت و اهداف آن در وزارتخانه چیست؟ به نظر شما انتخاب وزیران پیشنهادی احمدینژاد، یعنی خانم آلیا و کشاورز با این اهداف همخوانی داشتند؟من فکر میکنم این انتخابها نوعی تخصیص بودند و تخصیصها همواره اهداف را ناکام میگذارند و محدود میکنند. رویکردی که دولت نهم و دولت دهم در پی آن درخصوص مسائل وزارت آموزش و پرورش دارد با همان شعار همیشگی عدالتمحوری همراه است با همان شدت و حدت. اما نکته اینجاست که چنین تخصیص ویژهای شعار عدالت را مخدوش میکند و آن را محدود میکند.منظورتان از تخصیصها در انتخاب، پیشنهاد زنان است؟بله حتماً همین است. چرا باید وزرای بهداشت، آموزش و پرورش و رفاه از خانمها انتخاب شوند؟ نمیگویم که چرا این وزرا از مردان پیشنهاد نشدهاند منظورم آن است که شاید مثلاً خانمی میتوانست وزیر مسکن باشد یا اقتصاد و برعکس. اینچنین نباید تخصیص دهیم. این شعار عدالت را خدشهدار میکند. در همه وزارتخانهها قطعاً حقی برای زنان قائل هستیم و برای مردان هم. نگاه باید اینچنین باشد. وزرا باید براساس صلاحیتها انتخاب شوند.یعنی پیشنهاد خانمها آلیا و کشاورز نشان میدهد که انتخاب براساس صلاحیت نبوده است؟من نمیتوانم واضح و چنین صریح جواب شما را بدهم. اما در مورد این دو نفر هم پاسخی قانعکننده به شما خواهم داد. خانم سوسن کشاورز از مدرک تحصیلی دکترا برخوردار است و سابقه اجراییاش قابل توجه است. اما این سابقه اجرایی در حوزه کلان کشور بوده است. ایشان نماینده مجلس بودهاند و عضو خانواده آموزش و پرورش نیستند. سوسن کشاورز فردی دانشگاهی است.اما یک سال در حوزه آموزش و پرورش سابقه کاری دارند؟آیا یک سال کافی است؟ تجربه و حضور باسابقهای در این حوزه نداشتند. خانم فاطمه آلیا هم همینطور. سابقه سیاسی ایشان بیشتر از سابقه فرهنگی ایشان است و فعالیت سیاسیشان شناخته شدهتر است. خانم آلیا چهره فعال فرهنگی نیست چهره فعال سیاسی است. مشخص است دیگر او عضو کمیسیون امنیتملی بود.به نظر شما در این حوزه یعنی مدیریت آموزش و پرورش گزینههای توانمندتری از بین گزینهها در جامعه بانوان فرهنگی داشتیم؟بله اگر بخواهیم توانمندی، تجربه و حضور در آموزش و پرورش را ملاک قرار دهیم بسیاری بودهاند که میتوانستند به خوبی خدمت کنند و جنبه فرهنگی این وزارتخانه را پرورش دهند نه و وجهه سیاسی آن را.چه چیز مانع انتخاب وزیری با ملاک فرهنگی بودنش در این وزارتخانه میشود؟به نظر میرسد باز هم تخصیص مانع میشود.تخصیص از نگاه شما چه تعریفی دارد؟من تخصیص را در دولت نهم و دهم برایتان تعریف میکنم. به نظر میرسد که هر تخصیصی باید مبتنی بر عدالت باشد و اگر نباشد ما را از عدالت دور میکند. در حوزه انتخاب وزیر هم اگر بخواهیم مثلاً چند وزارتخانه را وزارتخانه بانوان بدانیم این تخصیص است و اگر مثلاً برعکس وزارتخانههایی را به بانوان اختصاص ندهیم باز هم عدالت زیر سؤال رفته است. به نظر میرسد بعد از این مورد تخصیص در مجموعه یاران و آشنایان رئیسجمهور هم رخنمایی میکنند. این مشخصه در دولت نهم هم محقق شد و عدالت را محدود کرد. عضویت در یاران و آشنایان همان وجهی است که مانع انتخاب صحیح میشود. نباید صرفاً وزیر از بانوان باشد یا صرفاً از آشنایان و یاران مثلاً الان شاهد هستیم که بانوان مدیر و توانمند بسیاری داریم که در حوزه آموزش و پرورش تجارب زیادی دارند اما دیده نمیشوند چون فعال سیاسی نیستند.یعنی به نظر شما در انتخاب وزرا با رویکردی عام و فراگیر مواجه نبودیم؟از جانب رئیسجمهور؟بله.اتفاقاً ایشان در گزینش وزرا با رویکردی عام و فراگیر سعی در اجرای عدالت کردند. محدودیت عضویت یاران و آشنایان به چشم میخورد، بسیاری از افراد ناشناخته روی کار آمدند و توانمندیهایشان را نشان دادند؛ در دولت نهم و ادامهاش در دولت دهم. اما عدالت در اسلام میگوید که هر چیزی باید سر جای خودش باشد. در این میان زن و مرد ملاک نیست. ملاک صلاحیت است. ببینید که مجلس به دکتر دستجردی رأی اعتماد داد. وزارت آموزش و پرورش طی 30 سال اخیر همواره با معضلات عمده و اساسی روبهرو بوده است که دولتها و مجلسها نتوانستند آن را به وزارتخانهای بدون مشکل و وزیری بیدغدغه تبدیل کنند. این وزارتخانه وزیری را برای خود طلب میکند که بتواند از پس همه مشکلات جاری آن که پایانی ندارد بربیاید. شما به عنوان یکی از وزرای این وزارتخانه طی این سالها عمدهترین مشکل این وزارتخانه را چه میدانید و بهترین گزینه برای اداره آن چه فردی است؟به نظر من حل معضلات اساسی این وزارتخانه نیاز به تصمیمگیری کلان دارد. متأسفانه نباید در این وزارتخانه با این همه پرسنل و دانشآموز که آیندهساز هستند با نگاهی سیاسی آن را اداره کرد. این رویکرد فرهنگی نیست و به نظر میرسد که مغایر با رهنمودهای امام و مقام معظم رهبری است. همچنین میتوان به جرأت گفت که هویت اصلی و اهداف والایی که در این وزارتخانه دنبال میکردیم از بین میرود.در چه مواقعی رویکرد آموزش و پرورش سیاسی میشود. آیا سیاسی شدن آن بارز است؟از همین انتخاب وزرا دریابید. گاهی وزارت آموزش و پرورش ابزاری برای اهداف سیاسی میشود. در حوزه اخذ رأی در دولتها و مجلسها در این 30 سال یک نمونه از این استفاده ابزاری از آموزش و پرورش است. گاهی نیز این رویکرد اقتصادی میشود. مثلاً با خود فکر میکنند که کمتر بدان اعتبار بدهند تا در امور دیگر صرفهجویی شود. ما در نگاهمان به آموزش و پرورش مشکل اندیشهای داریم و به اصطلاح نگاهمان متناسب با اصالت و هویت این وزارتخانه نیست.اما بودجه قابل ملاحظهای به این وزارتخانه اعطا شده است.بله در سال 1384 که من وزیر بودم 4 هزار میلیارد تومان بودجه داشتیم و الان یعنی سال 88 ده هزار میلیارد تومان یعنی طی 2 سال اخیر بیش از دو برابر به این بودجه افزودهاند. این مسئله را دلیلی بر توجه ویژه به این وزارتخانه تلقی نمیکنید در حالی که مدتها بود که کارشناسان آموزش و پرورش گله از کمی بودجه دولت به این وزارتخانه داشتند؟به نظر من این یک رویکرد اقتصادی است نه فرهنگی و تربیتی.شما در جایی اظهار کردید که وزارت آموزش و پرورش نباید تحت اداره دولت باشد و باید به رهبری سپره شود. آیا چنین تغییراتی امکانپذیر است و به دنبال ثبات دادن به برنامههای این وزارتخانه اهداف فرهنگی و تربیتی محقق میشوند؟در حال حاضر بسیاری از کشورهای موفق، آموزش و پرورش خود را با مدیریتی 12 ساله تدوین میکنند و تحت نظر هیچ دولتی نیست و مستقیم رهبران آن را زیر نظر دارند.مثلاً کدام کشورها؟ژاپن اینچنین است و دانشآموزان از اول ابتدایی تا پایان دوره متوسطه تحت یک برنامه مدون اداره میشوند و ثبات در آموزش و پرورش عامل موفقیت است.همانطور که میگویید ثبات در آموزش و پرورش اهداف بلندمدت را محقق میکند. باتوجه به این که ثبات اهمیت ویژهای در این وزارتخانه دارد چرا رئیسجمهور وزیران این وزارتخانه را تغییر میدهد و از وزیر قبلی برای ادامه کار بهرهگیری نکرد؟رئیسجمهور در این خصوص استدلالی دارد که من هم آن را قبول دارم. ایشان نمیخواستند مدیریت اقتصادی بر این وزارتخانه حاکم شود. ایشان به دنبال مدیریت فرهنگی و تربیتی هستند.همانطور که میدانید دولتها همواره به دنبال راههای زودبازده هستند تا عملکرد فعالیتهایشان مشخصتر شود. این موضوع دلایل چنین تغییراتی نیست؟این یک ساختار کلی در آموزش و پرورش ماست. آموزش و پرورش براساس دولتها تغییر میکند و برنامههایش هم همینطور. هیچ رئیسجمهور و وزیری نمیخواهد که عملکردش نامحسوس باشد. شاید به همین منظور است که کارها اصولی و زیربنایی دنبال نمیشوند. دولتها براساس رأی و مجلسها تابع رأی هستند بنابراین تنها باید اقداماتی انجام دهند که در کوتاهمدت بروز کند و برای مردم مشخص باشد. این در حالی است که در آموزش و پرورش نمیتواند اقدامات و عملکرد دولتها جای گیرد. در حالی که رویکرد و برون داد دولتها سیاسی و اقتصادی است چه فرصتی باقی میماند برای طرح مسائل فرهنگی.تغییرات در آموزش و پرورش چه آسیبهایی به این وزارتخانه و سیستم آموزشی وارد میکند؟دولتها میآیند و میروند و در حالی این دورههای 4 ساله تغییر پیدا میکند که هر وزیری سیاستها و خطمشی خاص خود را در نظام آموزشی دنبال میکند. با سپری شدن هر دوره 4 ساله به طور کلی آموزش و پرورش دگرگون میشود. وزیر تغییر پیدا میکند، رؤسای مناطق عوض میشوند رؤسا مدیران مدارس و معلمان را جابهجا میکنند. تغییر در عادات دانشآموزان نسبت به پرسنل مدارس و وابستگی آنها به نوع سیستم آموزشی همگی ساختار آموزش و پرورش را دستخوش تغییراتی میکند که بالقوه آسیبرسان هستند. به نظر من باید حرکتی ماندگار در این راستا انجام داد و سیاستی درازمدت را تدوین و تعقیب کرد.با این حساب باید در قانون اساسی بازنگری شود؟من پیشنهاد میدهم که به مقوله آموزش و پرورش جدیتر بیندیشند. در قانون اساسی هم بازنگری شود و آموزش و پرورش را از دولتها جدا سازند که همواره با تغییرات همراه نباشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 418]