واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: به گزارش خبرگزاري فارس، مارتين پالرمو در گفت.وگويي با سايت فيفا گفت: از فوتبال به.خاطر همه..چيزهاي كه به من در مدت 20 سال بخشيد، تشكر مي.كنم. ما بازيكنان هميشه مي.گوييم يك توپ فوتبال در ميز عصرانه بايد بگذاريم تا هر روز صبح و عصر از آن تشكر كنيم. با اين حال معتقدم 15 ،.20سال با فوتبال زندگي كردم. خيلي به آن بدهكارم و هميشه هم ممنون خواهم ماند. اين ستاره 37 ساله يك سال پس از حضوري ناموفق به.همراه تيم كشورش در رقابت.هاي جام.جهاني 2010، پس از گذشت حدود دو دهه در متن ورزش اول كشورش و زدن 306 گل به كار خود خاتمه داد. در اين گفت.وگو وي به ارزيابي دوران ورزشي خود پرداخته است: *آقاي پالرمو، تا ساعاتي ديگر آخرين بازي دوران ورزشي.تان را انجام مي.دهيد. مي.توانيد شرح دهيد چه زماني در مورد كناره.گيري از فوتبال فكر كرديد؟ چنين اتفاقي چند ماه قبل از جام جهاني 2010 روي داد كه توسط ديگو مارادونا به تيم ملي دعوت شدم. احساس مي.كردم اين دعوت، همان چيزي است كه در دوران ورزشي.ام، كم داشتم. زيرا بازگشت به تيم ملي، كاپيتاني تيم ملي در ديدارهاي دوستانه، حضور در بازي.هاي رسمي مواردي نبودند كه قبلا در كارنامه داشتم. بعد هم،. چون ما صاحب جام جهاني نشديم، پس از پيكارهاي آفريقاي.جنوبي، همين موضوع مرا به اتخاذ تصميمي وادار كرد كه يك سال ديگر نيز پيراهن بوكاجونيورز را به تن داشته باشم و اكنون با آن خداحافظي كنم. از اين رو شروع كردم زير نظر روانشناس باشگاه كار كنم. *در فوتبال تا مدت.ها هيچ پذيرشي نسبت به روانشناسان تيم.ها وجود نداشت. شما در اين بين چه تجربه.اي گرفتيد؟ اولين بار در سال 1999 كه به.شدت مصدوم شدم، به همكاري با روانشناس پرداختم. خوب است كه بيان كنم از بازگشت به ميدان مي.ترسيدم و تحت تاثير فعاليت زير نظر روانشناس ورزشي، احساس خوبي گرفتم. در سال 2000 كه به اسپانيا نقل مكان كردم، اين كار را تمام كردم. ولي پس از آنكه بار ديگر بازگشتم، تمرينات روانشانس را ادامه دادم كه به من خيلي كمك كرد. من باور ندارم كه يك روانشناس ورزشي خيلي نزديك به كادر فني بايد باشد، ولي از نظر شخصي به يك بازيكن روانشناس خيلي مي.تواند كمك كند. *مطبوعات چطور؟ در اين همه سال با آنان چگونه برخورد كرديد؟ هميشه كوشيدم همه وظايفم را انجام دهم. چون برايم روشن بود كه روزنامه.نگاران نيز به انجام وظايف خود خواهند پرداخت. مهم است كه عقيده خود را از طريق آن.ها بيان كنيد تا هواداران با ديدگاه شما آشنا شوند و مردم بفهمند خارج ازميدان چه احساسي داريد. ولي خوب است كه اجازه ندهيد اين موضوع با كار تداخلي پيدا كند. واقعاً خسته كننده است از اول تا پايان هفته بايد حرف بزني تا هميشه در پايان يك حرف كليشه.اي ثابت داشته باشي. *رسانه.ها در تمام دوران ورزشي.تان، اغلب نقطه.نظرات. خود را درمورد شما عوض كردند. با اين افت و خيزها از لحاظ روحي چگونه مي.توان مواجه شد؟ آدم بايد قوي باشد، برخي مي.گويند برايم مهم نيست ديگران چه مي.گويند. چنين باوري الان غيرممكن است. من خودم شخصا هيچ روزنامه. و مجله.اي خريد نمي.كنم، جز چيزي كه در آرشيوم وجود نداشته باشد. اوايل كار، بطور پيوسته به ارزيابي.ها نگاه مي.انداختم تا ببينيم چه گفته.اند. ولي الان ديگر اين.گونه نيستم. *در وراي يك نقد عصبي.كننده چه چيزي وجود دارد؟ در فوتبال حسادت و تنفرهاي زيادي وجود دارد. برخي تصور مي.كنند حق قرار گرفتن مقابل ديگران را دارند و منتظر فرصتي هستند تا ضربه بزنند. ولي اين قضيه ميان خبرنگاران، بازيكنان و حتي درون تيم رخ مي.دهد. هميشه گفته.ام آدم بايد از هر نظر موضع شفافي داشته باشد. باگذشت زمان همه چيز عيان مي.شود و هر كس سر جايش مي.نشيند. *مايليم يك سئوال خاص از دوره ورزشي.تان بپرسيم. دو گلي كه در جام بين.قاره.اي به رئال مادريد در سال 2000 زديد، چه اهميتي برايتان داشت؟ آن گل.ها براي بوكاجونيورز بسيار مهم بود و يكي از خاطرات شيرين دوران زيدگيم محسوب مي.شود. * سه ضربه از دست رفته مقابل كلمبيا در كوپا آمريكا 1999 چطور؟ آن بازي يك ضربه كاملا مهلك بر من بودد كه به من پند دادد كه چگونه انسان بايد خودش را با اتفاقات منفي وفق دهد. آن ناراحتي مدت.ها به طول انجاميد. در تلويزيون هرچند روز يكبار نشان داده مي.شد كه روي من اثر مي..گذاشت. واقعا نمي.دانم احساسم را چگونه بيان كنم. شايد سئوال شود چرا بايد اوضاع آن.گونه شكل گيرد و به توپ ضربه بزنم؟ *امكان داشت در آن بازي ضربه چهارم را هم هدر دهيد؟ نه. تصور نمي.كنم. دلم نمي.خواست ديگر توپ به من نزديك شود. اين حرفي است كه حتي امروز نيز با شهامت مي.زنم. *از آن مصدوميتي كه در اسپانيا گرفتار شديد و پاي.تان به شدت مجروح شد، حرف مي.زنيد؟ مصدوميتي وحشتناك بود و دوره نقاهت طولاني داشت. وقتي در تيم بوكاجونيورز از ناحيه زانو مصدوم شدم، واكنش عادي همه را داشتم و احساس نگراني نكردم. ولي آنجا باوجودي كه بد معالجه نشدم، .ولي احساسي مثل قبل نداشتم. من درست در وسط دوره.اي كه داشتم به اوضاع عادت مي.كردم، مصدوم شدم، از اين جهت تاواني دو برابر دادم. *در مورد اين گلي كه به پرو در آخرين مسابقات انتخابي زديد، چه مي.گوييد؟ آن گل با گل.هايي كه به رئال.مادريد زدم، رقابت مي كند. گويي 30 تا پا در جلوي من قرار داشتند. باران، بازي، وزش باد، موقعيت توپ،. آب روي زمين.خلاصه ما تهديد به حذف از جام جهاني شديم. همان.گونه كه قبلا از ضربات پنالتي مقابل كلمبيا حرف زدم، آن ضربه يكي از موقعيت.هاي بود كه بنا به همان دلايل نامشخص به نام من ثبت شد. توپ خيلي راحت روي پايم جفت شد. من حركتي نكردم كه خودش سمت من آمد. براي آن عده كه مي.گويند دوران ورزشي.ام مثل يك فيلم بود، آن صحنه تنها يك بخش خاص بود. *گلي كه به يونان در جام جهاني 2010 زديد، در چه طبقه.بندي جاي مي..گيرد؟ از هر نظر كاري كاملا بزرگ بود. اين كه با تيم ملي در يك دوره جام جهاني باشي و 36 سال هم داشته باشي. تازه ده دقيقه هم به تو فرصت حضور در ميدان دهند. با آن گل ديگر چيزي نمانده كه آرزويش را داشته باشم. *شما ازاين موهبت برخوردار شديد كه هم.تيمي ديگو مارادونا و ليونل مسي باشيد. با چه بازيكنان شاخص ديگري دل.تان مي.خواست همبازي شويد؟ با رونالدو. در يك بازي كوپا آمريكا و يك مصاف ميان ويارئال و رئال.مادريد رودررو مصاف كرديم. پيراهن ورزشي او را دارم و تحت تاثير زياد قابليت.هايش و آن چيزي كه درزمين عرضه مي.كرد، بودم. دلم مي.خواست فرصتي پيش مي.آمد همراه با او هم.تيمي شوم. *گاهي اوقات موي بلند داشتيد. گاهي كوتاه و گاهي هم رنگ.كرده.چه تيپي به شما بيشتر مي.آيد؟ آن قيافه كه با موي رنگ كرده بود، سروصداي زيادي به پا كرد و خيلي به من كمك نكرد. شايد موي كوتاه به من بيشتر بيايد. *وقتي در سال 1997 كارتان را با بوكاجونيورز شروع كرديد، براي گلزني منتظر فرصتي مانديد. اگر الان مي توانستيد با آن مارتين پالرمو گذشته حرف بزنيد، دراين باره به او چه توصيه مي.كرديد؟ اين كه ناراحت نشود، دست از كار برندارد و اسير ترديد نشود. مي.گفتم تيمي مثل بوكا مي.تواند تو را ديوانه كند. اگر وارد اين ماجرا شوي، آن.وقت با تيم فاصله خواهي گرفت. اين حالت براي بازيكنان زيادي كه پتانسيل زيادي هم داشتند، روي داد. بازيكناني كه با اين پيراهن نتوانستند خودي نشان دهند. *قبلاً گفتيد هر وقت كه دوران ورزشي.تان به پايان برسد، مربيگري خواهيد كرد. دوست داريد يكي از تيم.هاي بوكاجونيورز را تمرين دهيد؟ بله البته. به جز ريورپلات و جيم.ناسيا، به خاطر احترامي كه به اصول اخلاقي كه در قبال بوكا و استوديانتس دارم. با اين حال حتي حاضرم مربيگري تيم.هاي ديگر را نيز داشته باشم. در اين مورد بايد ديد آينده چه خواهد شد. *آخرين سئوال، به عنوان خداحافظي چه پيامي را از خود به جاي مي.گذاريد؟ تشكر بابت همه.چيزهاي كه فوتبال به من بخشيده است. ما بازيكنان هميشه مي.گوييم يك توپ فوتبال در ميز عصرانه بايد بگذاريم، تا هر روز صبح و عصر از آن تشكر كنيم. با اين حال معتقدم 15 ،.20سال با فوتبال زندگي كردم . خيلي به آن بدهكارم و هميشه هم ممنون باقي خواهم ماند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]