تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836312165
خاطرات محصولي از دفاع مقدس و عمليات كركوك+ عكس در كنار حضرت آيتالله خامنهاي
واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: خاطرات محصولي از دفاع مقدس و عمليات كركوك+ عكس در كنار حضرت آيتالله خامنهاي
صادق محصولي در حالي صبح فردا براي بررسي رأي اعتماد خود به وزارت كشور به صحن علني مجلس مي رود كه جزء فرماندهان ارشد دفاع مقدس بوده است. خبرگزاري فارس به مناسبت هفته دفاع مقدس گفتگويي با وي انجام داده بود كه بخش هايي از آن دوباره بازخواني مي شود.
عكس مندرج در اين خبر مربوط به سال 64 است كه جمعي از نيروهاي لشگر ويژه به ساختمان رياست جمهوري به منظور ديدار با حضرت آيت الله خامنه اي آمده بودند.
زماني كه به فرماندهي سپاه منطقه پنج رسيديد آيا با وجود مسئوليتتان باز هم در عمليات ها شركت مي كرديد؟
بله. زماني كه فرمانده سپاه منطقه پنج بودم در عمليات ها هم شركت مي كردم و بيشتر در قرارگاههائي كه لشكرها را اداره ميكردند حضور داشتيم.در فتحالمبين در قرارگاه نصر كه شهيد غلامحسين افشردي معروف به حسن باقري فرمانده اين قرارگاه بود حضور داشتيم، در آن قرارگاه شهيد بروجردي، شهيد زينالدين، حجةالاسلام علوي فرمانده منطقه چهارم خراسان و بنده حضور داشتيم.
به ياد دارم كه من وشهيد بروجردي براي رصد اوضاع منطقه به بالاي تپه اي كه ديدگاه خوبي داشت رفتيم. زيرا در تپه هاي علي گره زرد، قرارگاه فجر دچار مشكل شده بود و احتياج به كمك داشت كه همين قرار گاه نصر از پشت به اين تپه ها نزديك شد و توانست آن را فتح كند. درهمين عمليات براثر اصابت گلوله توپ از ناحيه پا زخمي و به بيمارستان منتقل شدم كه از خاطرات خوب وفراموش نشدني من است كه در همين عمليات فتح المبين در منطقه عملياتي بودم كه دخترم متولد شد، در عمليات كركوك هم كه بودم همين اتفاق تكرار شد و اين مرتبه پسرم به دنيا آمد.
به غير ازفتحالمبين، در بيتالمقدس و رمضان و... حضور داشتم. در زمان مسئوليتم در دفتر بازرسي هم در برخي مواقع عمليات و حمله به منطقه مي رفتم مثلا آقاي رضايي فرمانده سپاه ميگفت برويد و ببينيد وضع فلان محور چگونه است، البته لشكرها گزارش ميدادند ولي به خاطر اينكه خود فرمانده بيشتر در جريان ماوقع باشد ميرفتيم در صحنه درگيري و اوضاع را از نزديك رصد مي كرديم وگزارش مي داديم.
تا اينكه در سال 64 سپاه به اين نتيجه رسيد كه ستادي براي عمليات هاي نامنظم ساماندهي كند تا بتواند در كنار عمليات هاي منظم براساس آن پتانسيل بالايي كه از نيروهاي خود سراغ داشت در عمليات نامنظم هم استفاده كند. البته قبلا هم عمليات نامنظم انجام مي شد اما خيلي محدود و به صورت گروهي ولي اين كه تيپ يا گردان عمليات نامنظم داشته باشد، اين گونه نبود و اولين تيپ جنگ هاي نامنظم تحت عنوان تيپ 55 ويژه پاسداران تشكيل شد.
چگونه تيپ ويژه پاسداران شكل گرفت و ماموريت اصلي آن چه بود؟
زمان شروع كار تيپ پاسدارن تنها با يك موتورسيكلت و يك واحد آپارتمان در كرمانشاه در اختيار من بود كه بعد از موافقت باتشكيل اين تيپ به قرارگاه رمضان كه فرماندهي آن را سردار ذوالقدر برعهده داشت رفتيم.
يكي از اهداف تشكيل تيپ پاسدارن انجام عمليات كركوك بود براي همين هم نيروهايي را در پادگان غدير اصفهان و شهرهاي ديگر آموزش داديم. در آن زمان هر تيپ مخصوص به استان خاصي بود اما اين تيپ به هيچ استان خاصي وابسته نبود به همين دليل براي انتخاب افراد بايد دقت لازم اعمال مي شد.براي همين افرادي كه قبلا با من در مكان هاي مختلف كار كرده بودند را به همكاري دعوت كردم. فضاي اين تيپ هم فضاي نسبتا فرهنگي عالي داشت به اين دليل كه اكثر افراد تشكيل دهنده آن دانشگاهيان و طلبهها بودند لذا براي قشري از رزمندهها جاذبه خاصي داشت كه به اين تيپ بيايند. به طور مثال طلبههاي مدرسه شهيد مطهري، دانشگاه امام صادق در آنجا خيلي بودند و اين برميگشت به اينكه اغلب آن دوستاني كه حضور داشتند از دانشگاه آمده بودند.
شما خودتان اين سياست را اعمال ميكرديد كه چنين افرادي حضور داشته باشند يا خير اين جمع اتفاقي تشكيل شده بود؟
به صورت اتفاقي كه نمي شود گفت اما تنها به خاطر شخص خود من هم نبود، بيشتر به دليل وجود افرادي كه در آنجا حضور داشتند چنين اتفاقي رخ داد به طور مثال آقاي فتاح( وزير نيرو) كه دانشجوي دانشگاه صنعتي شريف بود، به خاطر اينكه با من دوست و آشنا بود به اين تيپ آمد و يا شهيد عاصمي مسئول تخريب تيپ پاسداران كه اهل كاشمر بود از قبل مسئول تخريب قرارگاه كربلا بود اما به خاطر اين جو فرهنگي و عمليات كركوك به تيپ پاسداران منتقل شد. بسياري از رزمندگان حاضر در تيپ افرادي بودن كه اسم وجايگاه قرارگاه برايشان مطرح نبود و بيشتر به دنبال جايي مي گشتند كه بتوانند در سخت ترين عمليات ها بيشترين كمك را بكنند.
بعدها نيز تيپ 55 با ادغام با تيپ ديگر به لشكر شش ويژه پاسداران تغيير نام داد و در واقع از جمله لشكرهايي بود كه از همان زمان نسبت به مقام معظم رهبري اردات خاصي داشتند. به طوري كه شايد بتوان گفت جزء معدود لشكرهايي بود كه در دوران رياست جمهوري حضرت آقا خدمت ايشان رسيدند كه خبر اين حضور در صحنه اول روزنامه رسالت چاپ شد.
به طور كلي چون اين لشكر به هيچ استاني وابسته نبود، تامين امكانات از لحاظ نيرو و منابع مالي اداره آن بسيار سخت بود و از جمله اشخاصي كه به لشكر كمك مي كرد شخص حضرت آقا بود كه بيشتر آن را ازمحل كمك هاي مردمي براي ما تامين مي كردند. در آن زمان بودجه اي كه سپاه به لشكر مي داد ماهانه سيصد و هشتاد هزار تومان بود كه هزينه مصرف آب لشكر هم نميشد. البته مشكلات مادي را اغلب لشكرها تا حدودي داشتند و لذا مقداري از وقت من صرف تامين مالي لشكر مي شد اما همين لشكر با امكاناتي كه در ابتدا گفتم، كه با يك موتور سيكلت شروع كرديم در زمان تحويل آن در پايان جنگ حدود هزارخودرو از قبيل سواري،وانت، كمپرسي،....در اختيار داشت كه بيشتر آن هم غنيمتي بود.
طراحي عمليات كركوك چگونه صورت گرفت؟
طرح اوليه اين عمليات متعلق به قرارگاه رمضان بود كه بعدها به لشكر پاسداران ابلاغ شد. شروع اين عمليات مستلزم شناسايي هاي دقيق بود كه لشكر گروههاي اطلاعات عمليات راهاندازي و به داخل عراق فرستاد. فاصله كركوك تا مرزهاي ايران به صورت هوايي حدود150 كيلومتر است كه اگر به خواهيم از طريق زميني حساب بكنيم حدود1000 كيلومتر فاصله وجود داشت زيرا براي رسيدن به كركوك بايد از كوههاي سر به فلك كشيده قنديل و گردنه هاي پر پيچ و خم كه دشمن اصلا فكر عبور هيچ كس از آن را نمي كرد مي گذشتيم. براي اينكه عمليات موفقيت آميز صورت بگير نياز بود تا ارتياطي با گروههاي معارض كرد كه حزب دموكرات كردستان( بارزاني) و اتحاديه ميهني كردستان به رهبري آقاي جلال طالباني بود صورت بگيرد.
رمز عمليات چه بود؟
«يا زينب سلام الله عليها» بود.
اين ارتباط ها چگونه برقرار مي شد؟
بيشتر به صورت عمليات هاي مشترك بود كه قبل از آن جلسات مشتركي برقرار مي شد و عمليات طراحي مي گشت و به طور كلي محل استقرار ما در كنار مقر اين نيروها قرار داشت و حتي مدتي محل استقرار خود من در مكاني به نام ياغ سمر در كنار مقر جلال طالباني بود كه جلسات مشتركي جهت هماهنگي نيروها برگزار مي شد. اين همكاري قوي و مشترك ادامه دار بود.
تاسيسات نفتي كركوك در بين دو محور اصلي كه ارتفاعات دوملان و جبل بور و جمبور قرار گرفته بود به همين دليل براي انجام اين عمليات بايد از كمك نيروهاي كرد محلي استفاده مي كرديم.
تعداد نيروهايي كه در اين عمليات استفاده شد چقدر بود؟
يگان ما حدود 400 نفر را وارد خاك عراق كرد كه اين تعداد يك رقم بيسابقه ي بود زيرا تا آن زمان تنها گروههاي 10 و 20 نفره براي شناسايي وارد عراق شده بودند اما ورورد اين تعداد افراد به خاك عراق يك كار خطرناكي بود.
بعد از ورود به عراق و عبور از مناطق پر پيچ وخم وكوهستاني به منطقه تحت نفوذ جلال طالباني در كردستان عراق رسيديم و در داخل خانهها مستقر شديم.آن منطقه آزاد بود و رژيم بعث به دليل كوهستاني بودن به صورت زميني نميتوانست وارد شود،تنها بصورت هوايي بمباران مي شد. بعد از استقرار كامل نيروها خود را براي مرحله بعدي عمليات آماده كرديم از آن تعداد نيروها يكسري رابه عنوان نيروي پشتيبان نگه داشتيم و بقيه را وارد عمليات كرديم.
لشكر6 ويژه پاسداران در محور اصلي عمليات كه من هم حضور داشتم در دوملان وارد عمل شد. بيشتر كارهاي شناسايي را اطلاعات عمليات لشكر پاسداران كه مسئوليت آن با آقاي راحمي كه در حال حاضر مسئوليت ايثارگران وزارت دفاع را دارند، برعهده داشت. يكسري از نيروهاي كه در قسمت دوملان جهت كار اطلاعات استفاده شد از بچههاي تخريب چي بودن تا بتوانند با منطقه كا ملا آشنا شوند و مسير هاي كه مي توان از طريق آن به پالايشگاه و تاسيسات آن نفوذ كرد را شناسايي كنند. در محور جبل جامبو هم نيروهايي ازتيپ هوابرد سپاه پاسداران با راهنمايي نيروهاي اطلاعات عمليات لشكر6 عمليات كردند.
هدف عمليات تنها پالايشگاه كركوك بود؟
تنها پالايشگاه نبود بلكه علاوه بر آن انهدام تاسيسات گسترده و عظيم نفتي مستقر در منطقه بايگور (بابا گورگور) و دملان و جبل بور و جمبور شامل چاه هاي نفتي و ايستگاه پمپاژ به خطوط لوله نفتي و تاسيسات تفكيك و گاز و از اهداف عمليات بود همچنين انهدام قرارگاه سپاه هشتم و قرارگاه سپاه يكم عراق مستقر در گركوك، پادكان دارامان، مركز استراق سمع و جاسوسي، مركز تلويزيون و سازمان امنيت، پايگاه موشكي، مقر منافقين و ضد انقلابيون فراري، پايگاههاي دشمن مستقر در روي ارتفاعات دملان و نيروگاه حرارتي برق كركوك جزو اهداف اين عمليات بزرگ بود.
پس از مشورت با فرماندهان قرارگاه تاكتيكي قرارگاه رمضان (كاك صالحي و كاك رحيمي) به اين نتيجه رسيده شد كه پس از درگيري و تصرف پايگاههاي دشمن در روي ارتفاعات دملان، ادوات نظامي را مستقر كرده و به داخل تاسيسات نفوذ نكنيم و با استفاده از ميني كاتيوشا، خمپاره 120، خمپاره 81 و خمپاره60 و دوشكا و سلاحهاي ديگر بر تاسيسات و اهداف موردنظر اجراي آتش بكنيم. البته از طرف مقابل هم دشمن بر روي ما اجراي آتش نمود ولي فقط دو نفر از ما زخمي شد و يكي از نيروهاي پيش مرگ كرد اتحاديه ميهني كشته شد.
فيلم سينمايي كه در مورد عمليات كركوك ساخته شده به گونه ايي ديگر نشان مي دهد؟
اين فيلم متاسفانه خيلي متناسب با عمليات انجام شده نيست.البته در مورد نحوه اجراي اين عمليات من با شما صحبتي نكردم. در ابتداي طراحي اين عمليات قرار بر اين بود كه نيروها وارد پالايشگاه بشوند وعمل كنند منتهي در لحظه آخر فرماندهي قرارگاه و سپاه تصميمشان عوض شد و گفتند كه بايد در خارج از پالايشگاه با دشمن درگير شويد اما ما كه عمل كننده بوديم قبول نداشتيم و نظر بر حضور در داخل تاسيسات و انهدام از طريق تخريب داشتيم اما آنها به عنوان فرمانده مصلحت ديدند كه وارد پالايشگاه نشويم.
برداشت آنها اين بود كه اگر هر چقدر هم آنجا را منهدم كنيم اما جنازهاي جا بگذاريم شيريني عمليات از بين خواهد رفت براي اينكه اين حركت يك عمليات نامنظم بود. فرماندهان نظرشان اين بود همين كه نيروهاي تا آن عمق از خاك عراق نفوذ كرده اند خود يك پيروزي بزرگ محسوب مي شود البته اين حرف موضوع مهمي بود.
اين عمليات بازتاب بسيار گسترده اي هم داشت زيرا فقط اگر 400 نيرو وارد خاك عراق مي شد و هركدام از آنها تنها يك تير هوائي مي زدندو برمي گشتند و همين كه نشان دهند كه در منطقه حضور داشته اندخود يك پيروزي بزرگ محسوب مي شد. بعد از بازگشت به ايران براي دادن گزارش عمليات خدمت حضرت آقا كه آن زمان رئيس جمهور بودند و هم آقاي هاشمي كه رياست مجلس را برعهده داشتن رسيديم، هر دو اينها خيلي مسرور و خوشحال بودند. به ياد دارم كه حضرت آيت الله خامنه ايي اين جمله را فرمودند : همانطور كه شما رفتيد آنجا و اعلام حضور كرديد و اصلا فرض را بر اين مي گيريم كه هيچ تيري هم شليك نكرده باشيد و بدون اينكه يك نفر اسير و يا كشته بدهيد بازگشتيد، اين پيروزي بسيار بزرگ است.
در مورد شرح اين عمليات من يك چيزي ميگويم و شما يك چيزي ميشنويد. ما وقتي كه شب از عمليات برگشتيم به دليل اينكه آن قدر آتش هجمه زياد بود كه تا ساعت ها آسمان اطراف پالايشگاه روشن بود آن هم در منطقهاي كه بسيار ناامن بود و هواپيماهاي دشمن بالاي سر ما در حال پرواز بودندو دائما در حال تعقيب و گريز بوديم. يعني يك جا زير درخت ها پنهان ميشديم، در كنار رودخانه و.... به اين سادگي هائي كه ميگوئيم نيست، كار خيلي شاقي بود، يك جائي، در حين بازگشت يكي از بچههاي ما از اين موشك هاي رودوشي ضد هوائي همراهان داشتيم كه به سمت هليكوپتر عراقي نشانه رفته بود كه من شيرجه رفتم روي او و مانع از كارش شدم. اگر يك لحظه غافل شده بودم و او موشك زده بود محل اختفاء ما لو مي رفت و عراقي ها تمام منطقه اي كه در آن حضور داشتيم را با خاك يكسان مي كردند.
عمليات كركوك باعث تقويت روحي رزمندگان ومردم ايران شد و برعكس آنچنان ترسي بر دشمنان ايجاد كرد كه ترميم آن براي رژيم بعث بسيار سخت و دشوار بود. زيرا ما توانسته بوديم مسافت150 كيلومتر هوايي و 1000 كيلومتر زميني در خاك عراق نفوذ كنيم، عمليات موفقيت آميزي نيز انجام دهيم بدون اينكه حتي يك جنازه هم در عراق به جا بگذاريم.
ميزان تخريبي كه در اين عمليات بر پالايشگاه كركوك وارد شد چقدر بود؟
اين عمليات در شب انجام شد و به دليل اينكه در حال تعقيب وگريز با عراقي ها بوديم نمي توانستيم با سرعت زيادي حركت كنيم. لذا فرداي عمليات از فاصله 15 كيلومتري به راحتي شعله هاي آتش در آسمان به راحتي ديده مي شد و اين نشان دهنده ميزان تخريبي بود كه به پالايشگاه و تاسيسات وارد شده بود.
با توجه به موفقيت آميز بودن اين عمليات و نتيجه آن اشاره كردم كه ما اصرار داشتيم كه وارد پالايشگاه شويم و ميزان تخريب را گسترش دهيم زيرا به همراه ما بهترين تخريب چي ها حضور داشتند همچون شهيد عاصمي و حتي تخريبچيهاي زيادي از مدرسه عالي شهيد مطهري كه طلبه بودند همراه ما بودند ولي خوب فرماندهي قرارگاه نظر ديگري داشت.
با اين صحبت ها خاطره اي به ذهنم آمد. ما از قبل عمليات تمام نقشه ها و عكس هاي هوائي لازم را از مسيرها و محورها و هم از تاسيسات وپالايشگاه را تهيه كرده بوديم و مكان هاي كه بايد مورد اصابت موشك و توپ قرار مي گرفت را روي عكس ها ونقشه ها معين كرده بوديم و همه آنها داخل كوله پشتي همراه شهيد عاصمي بود ايشان به نفر پشت سري خود گفته بود اگر من اسير شدم با آرپي جي كوله پشتي و مرا بزن تا اطلاعات به دست عراق ها نيفتد. يادآوري اين موضوعات، ميزان ايثار و از خود گذشتگي اين بچه هاي رزمنده ها را بهتر نشان مي دهد.
آقاي احمدي نژاد در آن عمليات مسئوليتي داشتند؟
ايشان مسئول مهندسي رزمي بودند. اما آن روحيه بالا و مقاوم ايشان باعث شد كه همه نيروهاي گروه سالم بمانند. به طور كلي ما در عمليات فتح چهار و پنج تنها دو سه نفر زخمي داشتيم در صورتي كه از عر اق حدود 300 نفر كشته شدند. اين عمليات ها طوري بود كه دشمن غافلگير ميشد.
حمل و نقل وسايل نظامي چگونه صورت مي گرفت؟
توپ هايي كه در اين عمليات ها استفاده مي شد قبل از حركت خرد و تكه تكه مي كرديم و هر تكه را بر روي يك قاطر قرار مي داديم و حمل مي كرديم البته ما از سلاح هايي استفاده مي كرديم كه حمل و نقل آن آسان بود.
از همين طريق ما عقبه سپاه پنجم عراق را در ديانا كنار رواندوز طي عمليات فتح 5 منهدم كرديم وخيلي از افراد دشمن كشته شدند و تنها سلاح هاي مورد استفاده همين خمپاره 120 و ميني كاتاشا بود. در عمليات هاي فتح 4 و 5 از نيروهاي ما تنها دو سه نفر زخمي شدند و يك نفر هم شهيد شد كه او هم در ابتدا زخمي شده بود و بعد بر اثر سرما يخ زد و شهيد شد. بيشتر شهدا و تلفات ما در حين حمل ونقل بود زيرا بايد براي داخل شدن در عراق از مسير هاي صعب العبور و رودخانه هاي خروشان مي گذشتيم.
در عمليات كركوك آقاي احمدينژاد حضور داشتند؟
حضور ذهن ندارم، بايد از خودشان پرسيد. در آن زمان آقاي احمدينژاد مسئول مهندسي رزمي لشكر6 ويژه پاسداران بودند. حضور ايشان در عمليات فتح را به خاطر دارم زيرا قرار بود در آن عمليات از دو محور به دشمن حمله شود كه متاسفانه به هر دليلي محوري كه قرار بود نيروهاي كرد معارض عراقي عمل شوند عمليات خوب پيش نرفت و ما مجبور شديم خود به تنهايي وارد عمل شويم. حضور آقاي احمدي نژاد را در آن صحنه ها كاملا به خاطر دارم اما در مورد عمليات كركوك يادم نيست. نه اينكه ايشان نبودند بلكه من حضور ذهن ندارم.
از مسئوليني كه در حال حاضر هستند چه كساني در عمليات كركوك شركت كردند؟
در آن زمان آقاي فتاح (وزير نيرو) به عنوان معاون من در لشكر 6پاسداران فعاليت مي كردند كه به دليل حضور من در عمليات كركوك ايشان مجبور شدند در قرارگاه بمانند اما در خود عمليات از مسئولين فعلي كسي يادم نيست. ولي نا گفته نماند كه برادر بزرگوار شهيد آقابابايي فرمانده اسبق تيپ يزد هم در عمليات كركوك جزو فرماندهان در خط بود.
بعد از عمليات كركوك چه سمت هايي در جنگ داشتيد؟
تا پايان جنگ فرمانده لشكر 6 بودم بودم كه البته به غير از عمليات هاي نا منظم در عمليات هاي منظم هم شركت مي كرديم. زيرا بعدها به خاطر نياز جبهه ها به ظرفيت و امكانات لشكر6 به گونه ايي شد كه از ما درعمليات هاي منظم هم استفاده شد درخطوط آفندي و پدافندي. عمليات هايي آفندي مانند بيتالمقدس 2 كه ارتفاعات واويلان (ويولان) توسط رزمندگان لشكر 6 آزاد شد و در آنجا ما اولين لشكري بوديم كه به اهدافمان رسيديم. در عمليات بيتالمقدس 6 و 7 باز اولين لشكري بوديم كه به اهداف رسيديم و در پدافند ما بقي نيروها ي ما در منطقه ماوت، گرد رش و پيكاني مستقر بوديم و يا در عمليات مهم مرصاد، در 24 ساعت اول شروع عمليات در تنگه چهار زبر لشكر 6 جلوي منافقين ايستادگي كرد كه بعدها به دليل همين مقاومت نام آن تنگه را مرصاد قرار دادند.
در عمليات مرصاد اين نكته جالب است كه حضور لشكر ما در آن منطقه يك معجزه الهي بود. لشكر عاشورا يك مقري در نزديك آن محل داشت كه خالي بود و در جنوب كشور عمليات ميكرد، لشكر6 پاسداران چون مقر بزرگي نداشت نيروهايش در مناطق مختلف پخش بودند يكسري كرمانشاه، انديمشك، مهاباد و... براي اينكه بتوانيم نيروهاي خود را متمركز كنيم با لشكر عاشورا ارتباط برقرار كرديم و از آنها خواستيم آن مقر را به ما تحويل بدهند با هر مشقتي بود نظر فرماندهان لشكر عاشورا را جلب كرديم. در همان روز حمله منافقين نيروهايمان در حال انتقال ادوات از طريق مهاباد به مقر مورد نظر بودند. غروب كه شد راه بسته شده و كنار جاده نيروها از تريلي پياده شدند و ادوات را بكار گرفته برعليه دشمن وارد عمل شدند و به نظر من اين يكي از معجزات الهي بود و بعد از دو روز رزمندگان لشكرهاي ديگر وارد منطقه شدند.
در بعضي از عمليات ها ايجاب مي كرد كه به صورت تركيبي از منظم و نامنظم انجام شود لشكر 6پاسداران حضور داشت. بعد از جنگ هم بنا بر نيازي كه در وزارت سپاه براي راهاندازي معاونت برنامهريزي و بودجه بود به آنجا رفتم و معاون وزير شدم تا زمان ادغام وارت خانه و تبديل آن به وزارت دفاع كه مجددا به سپاه پاسدارن برگشتم و موقع دادن درجه به سپاهي ها از آنجا استعفا دادم.
نظرات كاربران:
دوشنبه 27 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[مشاهده در: www.iscanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 567]
-
گوناگون
پربازدیدترینها