واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: يك روز سياه در بم طاهركناره عكاس خبرگزاري فرانسه روايات خبرنگاران در زمينه حوادث و خطرات اين حرفه پاياني ندارد و تا آن زماني كه خبري توليد ميشود آسيبنيز در كنار آن به خبرنگار مينگرد.
آيا ميتوان خطرات حرفهاي را در اين حوزه كاهش داد؟ آيا ميتوان به نوعي خبرنگاران را در برابر خطر محافظت كرد؟ اين سوالاتي است كه با <عطاا... طاهركناره> خبرنگار عكاس خبرگزاري فرانسه () AFP در ميان گذاشتيم. طاهركناره متولد 1351 تهران است. وي اولين تجربيات خود را در زمينه عكس خبري در روزنامه همشهري و در سال 1371 به بعد كسب كرده است. او تا سال 85 با همشهري به همكاري پرداخته ولي از سال 72 همزمان با همشهري در آژانس خبري فرانسپرس نيز به تهيه عكس مشغول بود. برخي از عكسهاي طاهركناره از اهميت خاصي برخوردار است. وي در سال 2003 با تك عكسي از قربانيان زلزله بم توانست مقام دوم بخش عكس خبري ورلد پرس را به دست آورد. همچنين همان سال موفق به دريافت جايزه دوم بهترين عكس خبري سال در آمريكا و سال بعد نيز موفق به كسب لوح تقدير از رقابتهاي ( NPPNبهترين عكاسان مطبوعات آمريكا) شد. طاهركناره توانست در سالهاي 74، 84 و 85 عنوان بهترين عكس خبري- اجتماعي ايران را براي عكسهايش به ارمغان بياورد. چند سالي است كه موضوع عكس خبري در مطبوعات و رسانهها مورد توجه قرار گرفته است. اين استقبال را چگونه تحليل ميكنيد؟ اگر به سير تحولي مطبوعات نگاهي بيندازيم بهتر ميتوان به وضعيت عكاسي خبري توجه كرد. تا قبل از انتشار روزنامه همشهري مطبوعات ايران چه به لحاظ كيفي و چه كمي وضعيت مطلوبي نداشت؛ يعني هم كيفيت عكس خوب نبود و هم سياه و سفيد بود و هم موضوعات اكثراً سياسي بود. قبل از دهه هفتاد در مطبوعات كمتر به جنبههاي اجتماعي اهميت داده ميشد با انتشار همشهري به عنوان اولين روزنامه تمام رنگي مردم با شكل جديدي از روزنامه آشنا شدند. پس معتقديد كه رويكرد اجتماعي عكس در مطبوعات توانست به عنوان يك عنصر پيونددهنده با مردم عمل كند؟ دقيقا، عكس خبري پل ارتباطي بين مردم و مطبوعات است. استقبال از آنجا شروع شد كه مردم خودشان را در روزنامهها ديدند. در اواسط دهه هفتاد ما شاهد بوديم كه يك روزنامه صفحه اول خود را تماما به يك عكس اختصاص ميداد. آيا سياستمداران هم مانند مردم حساسيت و نفوذ عكس خبري را درك كرده بودند؟ در زمان رياستجمهوري سيدمحمد خاتمي دفتر خبرگزاريهاي آسوشيتدپرس و رويترز هم در ايران افتتاح شد. فرانسپرس هم از مدتها قبل در ايران دفتر داشت. در آن دوران همراه با رسانههاي داخلي، رسانههاي خارجي را هم دعوت ميكردند. هر سفري كه خاتمي ميرفت همان روز اول رسانههاي خارجي هم حضور داشتند. ديدارهاي مردمي هم همينطور بود. در دولت محمود احمدينژاد چطور؟ متاسفانه در حال حاضر وضع كمي فرق كرده است. محدوديتهايي براي رسانههاي خارجي به وجود آمده است. بارها تقاضا كرديم كه براي سفرهاي رياستجمهوري ما را هم دعوت كنند. اين به نفع نظام است. نميدانم چه ايرادي وجود دارد؛ آن هم خبرگزاري فرانسه با اين مقدار مخاطب و گستردگي جهاني. گويا دولت فعلي معتقد است كه همان چند عكاس خودي از ايرنا، واحد مركزي خبر و پايگاههاي خبري فارس و مهر كافي است؟ بله، ميگويند از همينها عكس بگيريد. سوال ديگر من درباره همين پايگاههاي خبري است كه اسم خودشان را خبرگزاري گذاشتهاند. در صورتي كه به هيچ عنوان اصول و تعاريف استاندارد خبرگزاريها را رعايت نميكنند. اين مراكز بودجه خود را از دولت ميگيرند. اگر بودجه را خودشان تامين ميكردند به هيچوجه خبر و عكسي را مجاني روي اينترنت نميگذاشتند. دسترسي آسان روزنامهها به پايگاههاي خبري باعث شده كه تعداد عكاسان روزنامهها كاهش يابد و كيفيت عكاسي هم پايينتر بيايد. اخيرا گزارشگران بدون مرز آمار تلفات در عراق را 400 خبرنگار اعلام كرده، اين وقايع پيدرپي را چگونه تحليل ميكنيد؟ حوزههاي خبري و كار در اين حوزهها غيرقابل پيشبيني است. ديدار امروز يك مسوول با خبرنگاران با ديدار فردا كاملا متفاوت است. رخداد عنصر اصلي كار خبري است. در اين حالت خبرنگار بايد دست به نوعي مديريت بزند. چگونه اين مديريت را تعريف ميكنيد؟ مهمترين مساله داشتن يك روابط عمومي مناسب است و ايجاد نوعي ارتباط صميمي با ديگران. در هر صورت كار خبري با خطر همراه است. ولي بالاخره بايد يك حداقلهايي را رعايت كرد. قبول دارم. در جاهايي موضوع زندگي و زنده ماندن است. هيچ خبري با ارزشتر از جان خبرنگار نيست، اما شايد ماجراي تلخ كاوه گلستان براي من هم اتفاق بيفتد. تو در منطقه فاجعه ديده بم حضور داشتي. اگر امدادگران به تو ميگفتند به فلان محل نزديك نشو، چون احتمال ريزش وجود دارد، چه كار ميكردي؟ سال بعد از زلزله بم، زمينلرزهاي هم در زرند رخ داد. در روستايي يكي از نيروهاي امداد به من هشدار داد كه جلو نروم، چون احتمال فروريزي وجود دارد. اما آدم آن زمان غرق كار است و نميتواند در مواردي عاقلانه تصميم بگيرد. يك نمونه از تصميمهاي هيجاني و غيرعاقلانه خودت را عنوان كن. چند سال پيش نيروي انتظامي عدهاي از اراذل را در خيابان صادقيه ميچرخاند. من هم براي اينكه جاي خوبي پيدا نميكردم از تيرچراغ برق بالا رفتم! الان كه فكر ميكنم ميبينم خيلي كار خطرناك و نامعقولي بود. در نقاط بحراني بعضي وقتها ممنوعيتهايي وجود دارد. در اين لحظات چگونه برخورد ميكني؟ چند سال پيش يك هواپيماي ارتشي سقوط كرده بود به محل كه نزديك شديم سرباز محافظ گفت جلو نياييد وگرنه تيراندازي ميكنم. من قبلا از درون ماشين عكسهايم را گرفته بودم. فقط ميخواستم چند عكس تكميلي بگيريم. با چنين واكنشي سريع برگشتيم عقب. گروه بعدي كه رسيده بود همان سرباز تيراندازي هوايي كرد. در وضعيتهاي بحراني آسيبديدگان واكنشهاي تند عصبي از خود نشان ميدهند. اگر آسيب ديدهاي بگويد <عكس نگير> چه تصميمي ميگيري؟ عكاس خبري و خبرنگار بايد روانشناس باشد. مواردي بود كه من از يك صحنه حادثه عكاسي كردم و خانواده قرباني نهتنها اعتراض كردند بلكه كار به تعقيب و گريز كشيده و من متوسل به پليس شدم. در حادثه بم چطور؟ اگر خانواده قرباني از عكاسي ممانعت ميكرد ادامه ميدادي؟ خير، عكس نميگرفتم. اگر سوژه خيلي داغ باشد چطور؟ همان كه گفتم. عكس نميگرفتم. كار ما به نحوي وارد حوزه خصوصي افراد ميشود. به دليل گستردگي فاجعه بم روزهاي اول هيچكس با ما برخورد نكرد، چون همه گيج بودند. چند روز در بم بودي؟ روز اول ساعت يك بعدازظهر در منطقه حاضر بودم. چهار روز كار كردم. يك استراحت چند روزه در تهران داشتم. بعد به بم بازگشتم و به مدت دو هفته به ثبت فاجعه پرداختم. اولين گروهي كه به بم رسيد عبارت بودند از راهب هماوندي عكاس رويترز، عابدين طاهركناره از . EPA سربخشيان از آسوشيتدپرس و همكاراش وحيد سالمي و خود من. در عكس مشهور تو <پدر و دوقلوها> سوال مشابهي مطرح ميشود، اينكه واكنش پدر چه بود؟ پدر واكنشي نداشت اما عموي بچهها داد و بيداد كرد. من در مواردي هم گريه كردم و هم عكاسي... (سكوت) در چنين مواقعي اول از دور عكس ميگيرم بعد به مركز نزديك ميشوم. يعني ناگهان به سوژه يورش نميبري؟ اصلا، خيلي خطرناك است. شايد با همان سرعت كه جلو ميروي به همان سرعت هم مورد ضرب و شتم قرار بگيري. جديترين آسيب جسماني كه تحمل كردي در چه رويدادي بود؟ يك بار مقابل دانشگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. مقصر چه كسي تقصير بود؟ خودم بود. از چه ناحيهاي مصدوم شدي؟ بينيام دچار شكستگي شد. چرا خودت را مقصر ميداني؟ چون خودم درگيري را شروع كردم. چهار روز كار فشرده آن هم تنهايي. خستگي زياد آستانه تحمل را پايين ميآورد. جريان مربوط به دستگيري هاشم آقاجري و تجمع دانشجويان بود. گويا چند نفر از روز اول مرا نشان كرده بودند. ماجرا چگونه آغاز شد؟ از بحث كردن. يكي از درون جمعيت دانشجويان شروع به بحث كرد. من هم بيجهت وارد بحث شدم. مناقشه بالا گرفت و از همه بدتر اينكه اول من دعوا را شروع كردم. بعد از يك بلندي افتادم، هر دو دستم بند بود، هم كيف و هم دوربين قدرت حركت را از من گرفته بودند. شخصي مرا از پشت گرفت و يك مشت به بينيام خورد. يك ماه نتوانستم كار كنم. اصلا در كار خبرنگاري بحث و درگيري فيزيكي جايي ندارد. خبرنگار بايد با محيط كار همگون شود. وقتي كار تمام شد بايد سريع محل را ترك كند. آيا از اين ناراحت نيستي كه با عكاسي از آسيبديدگان بم توانستي جايزه معتبري را كسب كني؟ به عنوان يك ايراني هيچ وقت دوستندارم حادثه بم تكرار شود، اما بالاخره اتفاق افتاده؛ بم يك واقعيت عيني بود. من در بسياري از موارد دوربين را كنار گذاشتم و امدادرساني كردم. در آن امدادرساني من فقط به يك نفر كمك كردم. اما با عكاسي از فاجعه يك جهان با خبر شد. به طوري كه خبرگزاري فرانسه اعلام كرده بود<آنقدر از اين عكس برداشت شده كه آمارش را از دست دادهايم.> دريافت جايزه جهاني و معتبر ورلد پرس چقدر بر روحيهات تاثير گذاشت؟ خيلي تاثير مثبتي گذاشت، اصلا با دنياي ديگري آشنا شدم. آينده حرفهاي خودت را چگونه ميبيني؟ كارت را ادامه ميدهي؟ آيا آمادگي داري باز هم از صحنههاي تلخ و فاجعهبار عكاسي كني؟ فعلا شرايط ذهني و سنيام اجازه ميدهد. در زلزله بم يك شب به خودم گفتم كه برگردم تهران عكاسي خبري را رها ميكنم، اما ادامه دادم. چون تاثير كارم را در جهان ديدم. بايد اين نكته را هم اضافه كنم كه عكاسي موفق است كه در همان يك فريم عكس خوب نماند و از آن عبور كند. در اين چند سال چه نكتهاي در دلت مانده كه نتوانستي بگويي؟ الان فرصت خوبي است. پدرم حاج عباس... اگر الان اينجا بود ميگفت يادت نرود كه عكاسي را من يادت دادم. با يك دوربين صد و ده. من هميشه مديون حاج عباس طاهركناره هستم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 565]