تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 24 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند متعال، به بنده‏اش در هر روز نصيحتى عرضه مى‏كند، كه اگر بپذيرد، خوشبخت و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1852953415




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فرهاد مهراد


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: يگر نميانديشيم كه آيا بوي تند ماهي دودي باز هم وسط سفره نو براي عدهاي كه زندگيشان را خرج ظاهر سازيها كردهاند، معنا و مفهومي دارد؟ آيا حكايت انسانهايي كه هنوز هم با شنيدن صداي فرهاد به ياد سالهاي دور ميافتند، حكايت روزگار سپري شده مردم سالخورده است؟
ميگويند: پرداخت به ساخت منسجم زندگاني يك هنرمند در اتاق شيشهاي محمد مالی كه پروژه به نقد كشاندن صاحبان نفوذ در جامعه ايراني بوده است، چه ضرورتي دارد؟
مي گويم: فرهاد براي آناني كه او را دوست دارند نه فقط يك صدا كه مجموعهاي است از تصاوير ذهني در كنار خاطرات فراموش نشدنيِ دوراني كه خدا كند پس از ما هيچ ايراني ديگري با آن مواجه نشود، دوراني تلخ چون تلخي صداي فرهاد. ميگويند: ديگر چه ... ؟
ميگويم: سالها پيش وقتي دوستي ميگفت ـ امير حسين رسائل ـ كه با احمد شاملو و شعرهايش از طريق فرهاد آشنا شده است، خندهام گرفت و او را به ناداني و بي سوادياش سرزنش كردم ولي بعد كه با خود فكر كردم، ديدم مگر چه ايرادي دارد؟
خوب، دانش همواره نياز به واسطهاي دارد تا به آدمي برسد.
شناخت يك نفر از شعر معاصر هم از طريق ترانههاي خوانندگان مورد علاقه اش حاصل ميشود و چه بهتر كه اين خوانندگان اشعار خوبي بخوانند.
حقيقت اين است كه بسياري از هم نسلان ديروزين از طريق درك تفاوت موسيقي، خواندن و ترانههاي خوانندگاني چون فرهاد و يا فريدون با ديگر خوانندگان و ترانهسرايان موسيقي پاپ ايران، به موسيقي غني و برتر ايراني و فرهنگي پي بردند. درست شبيه همان تأثيري كه فيلمهاي موج نو سينماي ايران بر مخاطبان سينما گذاشت و آنها را به كشف راز سينماي واقعي نائل گرداند. اما افسوس كه پس از انقلاب فقط سينما توانست به راه خود ادامه دهد و فرهاد و چند تن ديگر از همراهان او كه تن به سفر ندادند از ادامه راه خود بازماندند.
راهي كه در صورت ادامه به حتم، به اين زوديها به مرگشان منتهي نميشد.
فرهاد اواخر دهه چهل و پنجاه خواند.
ميگويند:چگونه و براي كه و چه ... ؟
ميگويم:جوري كه هيچ كس پيش از او نخوانده و پس از او نيز نخواهند خواند، اما به اعتقاد من فرهاد در سالهاي دهه شصت شنيده شد. سالهاي نوجواني و جواني نسلي كه وارث چيزي نبود جز اندوهي كه نميدانست با او از كجا ميآيد. سالهاي جواني، همه صداي فرهاد را نميشنيدند.
آن روزها هم موسيقي ايران چون همين حالا كه او خاموش است در بازار مكارهاي دست و پا مي زد كه هنر كش است و هنرمندكش. شايد بديهايي هم كه فرهاد با خود كرد حاصل همين باشد.
وضعيتي كه آنقدر صداي او را در گلو خفه ميكرد تا سرانجام چون بغضي تركيد. بغضي كه همواره در خانههاي نوجوانان و جوانان نسل من انباشته بود و با نوارهاي چند بار كپي شده كه ديگر رمقي نداشتند، دست به دست ميگشت و دهان به دهان زمزمه ميشد. كجاي كار ايراد دارد، نميدانم. دائماً با خود فكر ميكنم كه ديگر هيچ وقت نميتوانيم به آن روزها برگرديم. نميخواهم بگويم دوران طلايي، كه به گمانم دوران زلالي بود، بيرنگ و ريا، رنگ و ريايي كه حالا تمام وجودمان را گرفته و دارد خفهمان ميكند. يكي به راستي خفه ميشود و ديگري براي رهايي دست به هر جا مياندازد و به هر كار دست ميزند. شايد اينها حاصل اندوه و دورماندگي است.
آن هم فقط براي من و شايد تو و چند تن ديگر از همسالانت. چگونه ميشود از فرهاد گفت و دچار اين اندوه نشد؟
اندوهي كه با صداي او درد دل ما جا گرفت و جاودانه شد.
ميگويند: ... و مرگ... پايان كبوتر نيست.
ميگويم: مرگِ فرهاد مهراد در غربت همان گونه اتفاق افتاد كه انتظار ميرفت. دور و تلخ.
با حاشيهاي از حسرت و هاشوري از عصيان. آقاي خواننده، در گرگ و ميش شبي دور از وطن چون ترجيعبند همان ترانه شبانه به ما جماعت، حالي كرد كه حوصله ندارد. البته بيحوصلگي او سالهاست كه ... آن تلخيِ عميق كه از پاريس به تهران مخابره شد، نبود آنچه بايد كه، آخر او نه سلطان قلبها بود و نه شاعر آينهها. راستي! هيچكس نتوانست برايش كاري كند. ماهي ها در خاك ميميرند.
و اما متن همه چيز از يك سينما شروع شد. هنري كه با خون تازهاي كه جوانها در رگهايش ريخته بودند، جان ميگرفت. يك سال پس از قيصر (1348) علي عباسي، مدير سازمان سينمايي پيام از مسعود كيمايي، كارگردان جواني كه با فيلم دو مششهر را به هم ريخته بود، خواست تا فيلم جديدش رضا موتوري (1349) را براي او بسازد.
توجه به جوانها فقط به دليل بحثانگيزي ساختههاي آنان نبود.
آه فرهاد!
قيصر و طوقي (علي حاتمي) ساختههاي دوم جوانهاي تازه نفس، نفس گيشهها را بريده بود ... كيميايي براي پايان فيلم تلخي كه ساخته، ترانه ميخواهد.
رضا سوار بر موتور سوزوكي به دست ممدالكي زخمي شده بود و قبل از آنكه پس از برخورد با سپرهاي ماشين حمل زباله آخرين نفسها را بكشد و پيام واپسين را براي تنها رفيقش عباس قراضه بفرستد.
كمي در خيابانهاي باران خورده شهر چرخ ميزند. اينجا همان جايي است كه ترانه ميخواند. منفرد زاده به سراغ دوستش شهيار قنبري ميرود. قرار ميشود شعر ترانه را او بگويد. يك شب نخوابيدن در طبقه دوم سازمان سينمايي پيام باعث تولد ترانهاي ميشود كه برخلاف همه ترانههاي آن زمان قافيه ندارد.
قرار است خواننده كلمات را كشيده و بم بخواند. پيشنهاد اوليه عماد رام است. اما خواندن عماد روي فيلم منتفي ميشود. جست و جو براي يك خواننده با صداي بم در شهر آغاز ميشود.
آه فرهاد!
فيلم رضا موتوري در سال 1349 به نمايش عمومي درآمد و برخلاف قيصر نه فروش چنداني كرد و نه چون آن فيلم سر و صدا كرد.
اما اتفاق مهمي كه پس از نمايش عمومي رضا موتوري افتاد، نحوه انتشار صفحه موسيقي آن بود.
پس از موفقيت موسيقي متن فيلم قيصر كه روي صفحه توزيع شده بود، صفحه ترانه رضا موتوري با روي جلدي متفاوت، با عكس سياه و سفيد از صحنه ضبط ترانه فيلم و عكس فرهاد، خواننده ترانه فيلم (مرد تنها)، منتشر شد.
فرهاد در عكس بر خلاف خوانندگان فارسي با ظاهري آشفته و پوششي نه چندان مرتب در مقابل ميكروفون قرار گرفته بود و اسفنديار منفرد زاده مشغول رهبري گروه كوچك اركستر بود.
اين تفاوتها نشان ميداد زلزلههايي كه قيصر با موسيقياش به وجود آورد، پس لرزههاي فراواني خواهد داشت.
پس لرزه بعدي يك سال بعد به وقوع پيوست و باعث شد كه فرهاد به يكباره از خوانندههاي كافهنشين و مهجور به يك خواننده مشهور با صفحههاي فراوان و پرفروش تبديل شود.
آه فرهاد!
عباس شاويز، مديرآريانا فيلم و تهيهكننده قيصردست به ساخت فيلمي به كارگرداني امير نادري، عكاس پرانرژي فيلم قيصرزد، با عنوان خداحافظ رفيق. اين فيلم با سختي و مرارت فراواني ساخته شد و سرانجام در بيپوليِ مفرط تهيهكننده و با كمك مادي باربد طاهري (كه خود يك سال بعد به خاطر هزينه توليد فيلم رگبار به زندان افتاد) به پايان رسيد.
نخستين فيلم امير نادري چون رضا موتوري، ره آورد تازهاي براي موسيقي پاپ ايران داشت.
ترانه جمعه با صداي فرهاد و موسيقي منفردزاده مثل بمب در تهران تركيد. شعر ترانه را شهيار قنبري گفته بود.
تهيه كننده فيلم كه از فروش فيلم (چون در ماه محرم اكران شده بود) سودي نبرده بود، با حسرت به فروش فراوان صفحههاي موسيقي جمعه مينگريست كه همه حقوق آن را يك جا به قيمتِ اندكي فروخته بود. مضمون ترانه جمعه با تحولات سياسي كه همزمان اتفاق افتاده بود، عجيب در هم آميخته و باعث شد كه صفحه آنقدر بفروشد كه مأموران ساواك به فراخواندن خواننده، شاعر و آهنگساز آن بپردازند. ولي موفقيت صداي فرهاد چيز ديگري بود و اوجي بود تكرار ناشدني.
فرهاد در اوج شهرت دو بار ديگر براي فيلمهاي ايراني آواز خواند كه هيچ كدام از آنها موفقيت جمعه را تكرار نكرد.
ترانه خسته براي فيلم زنجيري (1351) ساخته خسرو يحيايي با شعر تورج نگهبان و موسيقي محمد اوشال و ترانه سقف براي فيلم ماهيها در خاك ميميرند (1356) ساخته امير مجاهد و فرزان دلجو با شعرايرج جنتي عطايي و موسيقي يار هميشگياش، اسفنديار منفرد زاده.
بين سالهاي 53 تا 58 همزمان با اوج گيري انقلاب پديدههاي صفحه و گرامافون جاي خود را به نوار و ضبط صوتهاي جديد دادند.
در اين ميان مجموعه ترانههاي فرهاد در اين سالها توسط ناشران مختلفي به شكل كاست منتشر شد كه هيچ آمار دقيقي از دفعات ضبط و پخش و انتشار و فروش آن در دست نيست.
فرهاد در طول همين سالها چند بار ترانههاي كودكان و سقف را در برنامههاي شو تلويزيوني اجرا كرد. چند كنسرت هم برگزار كرد كه همگي با استقبال فراواني رو به رو شد.
پس از انقلاب از فرهاد دو مجموعه خواب در بيداري و برف منتشر شد كه هيچكدام شكوه آثار او را در دهه50 تكرار نكرد (راديو هر ازچندگاهي به مناسبت هفته وحدت، ترانه وحدت را پخش ميكند).
در سال 1377 نامهاي در حمايت از كرباسچي براي روزنامه جامعه نوشت. در همان سال كنسرتي در هتل شرق تهران برگزار كرد.
به درخواست همه خبرنگاران براي گفت وگو پاسخ منفي داد، به كانادا رفت، كنسرتي برگزار كرد كه نوار vhs آن در تهران منتشر شد و شنبه 9 شهريور 1381 در سن 59 سالگي در بيمارستاني در پاريس بر اثر بيماري هپاتيت درگذشت. اما به راستي، نيمه ديگر فرهاد مهراد چيست. او كه بود ...؟
در سال 1334 فيلم زيبايان شب (1952) محصول ايتاليا و فرانسه ساخته رنه كلر (در ايران به عنوان رويايي شيرين نمايش داده شده است) با دوبله متفاوتي در سينما رويال به نمايش درآمد و با استقبال خوبي روبرو شد.
اين فيلم موزيكال با مديريت دوبلاژ سيامك ياسمي (كارگردان گنج قارون) در استوديو سانترال دوبله شده بود.
تفاوت دوبله اين فيلم با بقيه فيلمهايي كه سالها دوبله ميشد در نحوه اجراي ترانههاي آن بود.
در سال 1346 به علي كسمايي دوبله فيلم موزيكال بانوي زيباي من (1964) محصول آمريكا ساخته جورج كيوكرو با شركت آدري هيپورن وركس هريسون پيشنهاد شد.
كسمايي چون فيلم قبلي ،براي اجراي آوازها به دنبال صداهايي تازه ميگشت.
در اين فيلم كه آوازهايش توسط تورج نگهبان سروده شده است، ترانهاي وجود دارد با عنوان اگه يك جو شانس داشتيم، اين ترانه را بازيگر نقش پدرآدري هپيورن درباره زندگي فقيرانهاش ميخواند.
كسمايي براي اجراي اين ترانه دنبال خوانندهاي با صداي بم و گرفته ميگشت تا اينكه كسي به او جواني را معرفي كرد كه در كافههاي متوسط تهران ترانههاي خارجي را با گيتار مينواخت و ميخواند.
جواني 24 ساله كه بيتل و الويس ميخواند و صداي به شدت گرفته داشت. نام او در دفتر استوديو ثبت مي شود. فرهاد معروف به فرهاد بلك كت (گربه سياه) خواننده، به استوديو ميآيد و پس از چند بار بهترين ترانه را اجرا ميكند. نام او در دفتر استوديو ثبت مي شود.
اما به دلايلي نامعلوم اين ترانه با صداي يك خواننده روس به نام دانيل گوژوين (هم اكنون خواننده اپرا در لس آنجلس) روي فيلم ضبط ميشود.
ترانه اگه يك جو شانس داشتم با صداي فرهاد بلك كتبه دنبال موفقيت فيلم روي صفحه 34 دور با قيمت 3 تومان در صفحه فروشيهاي تهران همراه با ديگر ترانههاي فيلم توزيع ميشود.
اما هيچكس صاحب آن صدا را نميشناسد.
مضمون ترانه كه تأكيدي است بر شانس و اقبال و جايگاه آن در رشته و ترقي آدمهاي فقير چندان دندان گير نبود كه خوانندهي آن را مشهور كند.
فرهاد راهي رستوران كوچيني ميشود.
رستوران كوچيني بلوار اليزابت (بلوار كشاورز) همراه با صرف شام، موسيقي روز جهان را توسط خواننده جوانش به مشتريان عرضه ميكند.
دو سال بعد يك پيك از طرف سازمان سينمايي پيام، پلههاي كوچيني را بالا ميرود تا به فرهاد بلك كت بگويد كه يك كارگردان و آهنگسازش به همراه شاعري منتظرش هستند.
آه فرهاد!
...باري، فرهاد مهراد هيچ گاه در فعاليتهاي اندك هنرياش در سالهاي پس از انقلاب به اوجي كه در دهه پنجاه رسيده بود، دست نيافت.
صاحبنظران در اين رابطه دو دليل عمده بيشتر ندارند كه هر كدام از ديدگاه حرفهاي و اجتماعي قابل بررسي است.
دليل اول اينكه فرهاد ضلعي از يك مثلث بود كه دو ضلع ديگر را اسفنديار منفردزاده و شاعراني چون شهيار قنبري تكميل ميكردند.
مهاجرت اين هنرمندان از ايران و تنهايي فرهاد و تأكيدش بر ماندن در ايران، بزرگترين رهآوردش كاهش حس و حالي بود كه در آثارش موج ميزد.
اما دومين دليل كه بسيار مهمتر از دليل اول به نظر ميرسد همگوني و همخواني هنرمند با شرايط اجتماعي است.

فرهاد يك خواننده كاملاً اجتماعي و برآمده از تبعات ناهنجاريهاي اجتماعي بود.
او كه زير و بم صدايش با التهاب اجتماعي تعيين ميشد، از قافله پرشتاب اجتماع عقب ماند و ديديم كه چنين نيز شد. نه فقط براي فرهاد بلكه براي بسياري از هنرمندان هنر اجتماعي اين ديار.
فرهاد مهراد به نسبت بسياري از خوانندگان ايراني، خواننده كم كاري بود.
اما گزيده كار كرد و صدايش را به هر شعر موزون، ناموزون نكرد و اين شايد حرفي است كه نميتوان براي مرگ هر كس ديگري زد.

چرا هميشه مرگ ما را به يادآوري از دسترفتگي بسياري چيزها مياندازد.
تهران يكي از نماهايش را از دست داده است و بيشك فرهاد همان كوتري است كه مرگ پايانش نيست.
او كه از جنس شبپرههاي ايراني بود كه هيچگاه از وطن خويش جدا نمي شوند.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 255]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن