محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853273514
روزبه، معلمي ماندگار
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: روزبه، معلمي ماندگار
در جهان ماده موجودي كه پرسودتر از خورشيد باشد سراغ نداريم؛ بدين معنا كه در عالم جمادات، نباتات و حيوانات (غير از انسان) موجودي كه ثمرات وجودي آن به مقدار خورشيد گسترش داشته باشد، يافت نميشود.خورشيد كانون حرارت و منبع نور است: سرچشمه حيات تمام موجودات زنده است و همه فعاليتهاي حياتي در پرتو اين موجود شگفتانگيز انجام ميگيرد. خورشيد وظيفه دارد هر ماده قابل را به كمال لايق خويش برساند. خورشيد نه تنها در تكامل نباتات و حيوانات موثر است بلكه با حرارتي كه از اين كانون گرمابخش به جمادات ميرسد، جمادات نيز راه تكامل ميپويند.آري، تابش حرارت خورشيد در اعماق زمين و دل كوهها و تپهها و صخرهها معادني از قبيل نفت و گاز، زغالسنگ، فلزات و جواهرات به وجود ميآورد. با تابش نور خورشيد آب اقيانوسها و درياها تبخير ميشود و به صورت برف و باران برهمه جاي زمين فرو ميبارد تا مقدمات پيدايش حيات در خاك مرده و درختان افسرده فراهم آيد.
در جاي خود ثابت شده كه اگر خورشيد با خصوصياتي كه دارد، يعني حرارت و نور نبود، در منظومه شمسي هيچ موجود زندهاي به وجود نميآمد.همانگونه كه اشاره شد، حيطه فعاليت خورشيد، اجسام و موجودات مادي است. بدين معني كه اين كانون حرارت و انرژي با تمام عظمت و فيضبخشي كه دارد، در سرنوشت مادي موجودات موثر است: دانهها، تخمها و هستهها كه به ظاهر جمادي بيش نيستند، در نتيجه تابش و همكاري آب و خاك كه آنها نيز از خورشيد فيض ميبرند به نباتات و گلهاي زيبا و باطراوت و درختان بارور مبدل ميشوند. همچنين تطور و تكامل نطفههاي حيوانات و انسانها نشات گرفته از خورشيد است ولي اين موجود شگرف و شگفتانگيز و فياض از آنجا كه خود موجودي است مادي، حد و مرز فعاليتش فقط ماديات است و چون در كمون ذاتش فاقد حيات معنوي است، قهرا نميتواند بخشنده چنين حياتي باشد.
اما در همين جهان هستي خلاق متعال مخلوقي آفريده كه به او منصب خليفه`اللهي داده و نه تنها خورشيد بلكه همه جهان را براي خاطر او به وجود آورده و ماه، آفتاب، زمين و اقيانوسها را مسخر او گردانيده است: (ابراهيم 33 35)يقيناً اين همه عزت و شرافتي كه از جانب خلاق متعال نصيب انسان شده، براي جنبه مادي و ناسوتي او نيست؛ زيرا در اين قسمت موجودات ديگر نيز با انسان شريكاند؛ بلكه جنبه معنوي و ملكوتي او موجب كرامتش گشته است. (اسراء /71)
اي گل تازه كه از باغ الست
به جهان آمدهاي دست به دست
پرده سبز فلك غنچه توست
باشد اين جامه به قدش ز تو چست
باغبان گرچه كند غنچه هوس
قصد او جلوه گل باشد و بس
گل تويي زين چمن و غير تو خار
شيوه خارپرستي بگذار1
آنگاه همه انسانها نيز يكسان نيستند، اكثريت به طفيل اقليتي كه به حق خليفهاللهاند كسوت خلقت پوشيدهاند، و اين اقليت كه در واقع علت غائي خلقت هستند، هم از جهت تكوين و هم از جهت تشريع، واسطه فيض بين خالق و مخلوقاند. خورشيدهاي تاباني هستند كه با نورانيت ذاتي و تعاليم الاهي مسير زندگي بشر را منور ميسازند و سعادت جاوداني او را فراهم ميآورند: (آل عمران/165)
ضرورت وجود انبيا
انسان ذاتاً و فطرتاً جوياي سعادت است و نيل به اين مقام كه كعبه آمال همگان است بدون استفاده از نعمت وجود انبيا و هدايت آنان امكانپذير نيست.قطع اين مرحله بي همرهي خضر مكن/ ظلمات است، بترس از خطر گمراهي!اگر هدايت و روشنگري انبيا همراه نعمت عقل نباشد، نه تنها سعادت بشر تامين نميشود، بلكه چه بسا عقل تنها خطرآفرين باشد. پيمودن راه پرپيچ و خم زندگي بشر و راهنمايي او به صراط مستقيم حتما نيازمند هدايت انبياي الهي است.
در اين ره انبيا چون سارباناند
دليل و رهنماي كارواناند
وز ايشان سيد ما گشته سالار
هم او اول، هم او آخر در اين كار
به او ختم آمده پايان اين راه
در او منزل شده ادعوا الي الله2
(يوسف/109)چون احكام دين مقدس اسلام جاودانه و قرآن مجيد آخرين كتاب آسماني است، لذا خداي متعال جانشيناني براي حضرت خاتمالانبيا(ص) معين فرموده تا نگهبانان و مفسران قرآن باشند. حديث ثقلين، متفق عند الفريقين است.همچنين از روايات صحيحه متواتره استفاده ميشود كه علماي رباني ادامه دهندگان سنت رسولالله و جانشينان آن حضرت و ائمه اطهار صلواتالله و سلامه عليهم اجمعين هستند. در جوامع حديثي روايات متعددي به اين مضمون نقل شده كه:
مولاي متقيان (ع) يكي از چهار ركن قوام دين و دنيا را وجود عالمان و دانشمنداني ذكر فرموده كه علم خود را به كار گيرند؛ يعني علاوه بر اين كه عالم با عمل باشند، از تعليم و هدايت ديگران خودداري نكنند.3خلاصه آنكه: علما و دانشمندان رباني كه به فرموده امام حسن عسكري(ع) خويشتندار و حافظ دين خود باشند و با هواي نفس مخالفت كنند و پيوسته اوامر الاهي را اطاعت نمايند، مقامي بس والا و ارجمند دارند؛ در حدي كه ديگران بايد آنان را مقتدا و اسوه خود قرار دهند4، همانگونه كه رسولالله و ائمه طاهرين اسوه و مقتداي آنان هستند. (بقره/144)از مصاديق بارز چنين علمايي الحق حضرت استاد رضا روزبه زنجاني، آن رادمرد الهي و خدمتگزار بود. اين مقاله هديه موري است به پيشگاه سليمان، تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.
روزبه در زنجان
الف) اشاراتي كوتاه به خاندان استاد رضا روزبه قدسسره:استاد رضا روزبه در سال 1300 در شهر زنجان در يك خانواده مذهبي متولد شد. پدرش مرحوم كربلايي محمود به شغل خياطي اشتغال داشت و از لحاظ تقوا و ديانت در محيط زنجان آن روز كه اغلب مردم به تقوا و فضايل اخلاقي گرايش داشتند ضربالمثل بود. حداقل معيشت روزانه خانواده كه تامين ميشد، كار را تعطيل ميكرد و با حضور در مساجد يا مجالس بعضي از علما به كسب فيوضات معنوي ميپرداخت. من كودك خردسالي بودم كه چهره نوراني و جذاب او را در مسير خانه عمويم ميديدم و بياختيار مجذوبش ميشدم.
جد پدري مرحوم روزبه، حجتالاسلام آقا شيخ احمد از روحانيون جليلالقدر و مورد اعتماد اهالي زنجان بود و از اصحاب مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد محمد موسوي به شمار ميرفت. مادر مرحوم روزبه از خاندان سيادت بود؛ يعني دختر مرحوم حاج سيد تقي معراجي. راجع به اين سيد بزرگوار از مرحوم آقاي حاج سيد سجاد فهري مطالب فراواني شنيدهام ؛ از جمله اينكه : حاج سيد تقي معراجي در عين اينكه تاجر بود، از اطلاعات علمي برخوردار و به دليل مقام سيادت و تقواي فوقالعادهاي كه داشت، مورد احترام عموم تجار و بازاريان بود و هر جا به نماز ميايستاد عدهاي به او اقتدا ميكردند. حجره تجارت آن مرحوم همانند يك محكمه مركز حل و فصل خصومات بود و مراجعان، داوري او را كه نشات گرفته از معلومات و تجربيات و تقوا بود، بيچون و چرا ميپذيرفتند. البته طبق اصل كلي كه افراد با شخصيت از حسد حاسدان در امان نميمانند، آن مرحوم نيز به دليل مقام و موقعيت اجتماعي فوقالعادهاي كه داشت، محسود نابخردان قرار گرفت و از تير تهمت از خدا بيخبران بينصيب نگرديد.
مرحوم روزبه دو عمو داشته است، يكي به نام آقا ميرزا محمد كه در آن زمان تا حدي به زبان فرانسه و رياضيات آشنا بوده و مرحوم روزبه در نوجواني از ايشان استفاده كرده است.عموي ديگر، مرحوم حجتالاسلام والمسلمين آقاي شيخ جواد زنجاني بود كه مدتي از دوران زندگي را در محضر علماي زنجان به آموختن علوم ديني پرداخت و بعد براي تكميل تحصيلات و نيل به اهداف مقدسش به عراق هجرت كرد. سالياني در حوزه علميه نجف اشرف از محضر بزرگان استفاده كرد و به مقامات عاليه علمي رسيد. مرحوم شيخ جواد، علاوه بر مقامات علمي و قدسي و تقوا داراي دو ويژگي فوقالعاده مهم بود كه او را در دو جبهه فرهنگي و نظامي به جهاد با اعداي دين واداشت:نخست آنكه با فراهم بودن مقدمات نيل به مقام مرجعيت هرگز در صدد اين كار برنيامد؛ بلكه تشخيص داد كه بايد تربيت ديني را در اجتماع از نوجوانان آغاز كند. به همين جهت در آن زمان، كه چه بسا جوامع روحاني تاسيس دبستان و دبيرستان را به سبك جديد نميپسنديدند، به اين امر مهم اقدام كرد و ابتدا در مدرسه جعفري كه مخصوص ايرانيان ساكن بغداد و كاظمين بود، در سطوح خيلي پايين به تدريس مشغول شد و پس از چندي شخصاً به تاسيس دبستان و دبيرستان (الابتداييه الثانويه) همت گماشت.
علامه شيخ آقا بزرگ تهراني در كتاب درباره او مطالبي فرموده كه ترجمه اش چنين است:شيخ جواد بن احمد زنجاني، اديبي ارجمند و مدرسي فاضل و خود از اهل علم و فضل بود. در اواخر كار، تدريس در مكتب جعفري را كه در بغداد براي ايرانيان تاسيس شده بود ترجيح داد و به اين كار پرداخت. وي چندين كتاب براي آموزش كودكان تاليف كرد. يكي از آنها كتاب التمهيد بود كه در 1342 قمري چاپ شد. اين كتاب، مشتمل بر شرح قواعد زبان عربي براي نوآموزان بود. شيخ جواد در حدود سال 1350 قمري در كاظمين درگذشت. او وصيت كره بود كتابايش را به كتابخانه حسينيه شوشتريها در نجف انتقال دهند. اين كار انجام شد و در قسمت ويژهاي حفظ ميشود.
امتياز ديگر آن فقيد سعيد جهاد با اعداي دين و مستكبران بود. در سال 1338ق كه مرحوم آيتالله العظمي آقا ميرزا محمدتقي شيرازي با هدف قطع ايادي استعمارگر از سلطه بر كشور عراق حكم جهاد صادر فرمود و عدهاي از اعاظم علماي نجف اشرف مانند آيتالله حاج سيد محمدتقي خوانساري و آيتالله حاج سيد ابوالقاسم كاشاني در مقدم جبهه شركت داشتند، شيخ جواد زنجاني نيز جهت امتثال امر مرجع وقت، يعني ميرزاي شيرازي همدوش با آنان به مبارزه با قواي كفر قيام كرد و به دست سربازان هندي اسير شد و به يكي از جزاير بد آب و هوا (سمرپور) تبعيد گرديد. چند ماهي در اسارت بود كه در نتيجه توسلات، از دست ظالمان نجات پيدا كرد و به نجف اشرف مراجعت نمود.استاد روزبه در خردسالي به اتفاق پدرش به زيارت اعتاب مقدسه مشرف شده و عموي بزرگوارش را ملاقات كرده بود. ايشان كه آثار نبوغ را در سيرت و سيماي برادرزاده ديده بود، پيشنهاد كرده بود كه روزبه در عراق بماند
.
ب) روزبه، آموزگار مدرسه توفيق
اولين بار كه من با اسم آشنا شدم و چهره ملكوتي او را ديدم، سال 1317 بود. من هشت ساله بودم و روزبه هيجده ساله. من در آن سال وارد كلاس سوم دبستان توفيق شدم. اگرچه آن مرحوم به كلاس ما نميآمد، ولي ميديدم كه مدير مدرسه و آموزگاران به او فوقالعاده احترام ميگذارند. كنجكاوي دوران كودكي وادارم كرد كه درباره اسم او و بعضي خصوصياتش تحقيق كنم. هميشه آرزو داشتم روزي فرا رسد تا افتخار شاگردي وي نصيبم شود. بالاخره در سال 1319 با ورود به كلاس پنجم اين آرزو تحقق يافت. فراموش نميكنم اولين ساعت حضور در كلاس پنجم، مرحوم روزبه به كلاس آمد و آن ساعت با تلاوت قرآن سپري شد.
استاد روزبه در كلاس پنجم و ششم معلم رياضيات و ادبيات عربي و فارسي ما بود. با نظم دقيق همراه دانشآموزان وارد كلاس ميشد و با سبك مخصوصي كه در تدريس داشت، مطالب مشكل را به صورت بسيار ساده تفهيم ميكرد.
در كتاب فارسي آن زمان (ظاهرا كتاب فارسي ششم) قصيده معروف سعدي، با اين مطلع: جزو برنامه بود. اولا دانشآموزان را به حفظ قصيده تشويق ميفرمود و ثانيا با بيان بسيار شيوا لطايف قصيده را كه حاوي نكات حساس خداشناسي است توضيح ميداد. هنوز هم با گذشت بيش از نيم قرن، گفتههاي استاد همچنان در خاطرم باقي مانده است.در معني اين بيت:
پاك و بيعيب خدايي كه به تقدير عزيز
ماه و خورشيد مسخر كند و ليل و نهار
آيه 38 سوره يس را با خط نسخ روي تخته سياه نوشت و سپس ساعتي درباره اثبات صانع صحبت كرد. جالبتر آنكه در معني اين بيت:
گو نظر باز كن و خلقت نارنج ببين
اي كه باور نكني فيالشجر الاخضر نار
آيات 78 تا آخر سوره يس را نوشت و دو جلسه راجع به معاد جسماني به طور مفصل صحبت كرد. بعدها كه من با كتب تفسير آشنايي پيدا كردم، چيزي مازاد برآن چه از روزبه شنيده بودم نديدم. هنوز هم عين جملات و بيانات استاد در خاطرم هست. رحمه`الله عليه.
ج) مدرسه توفيق و موسس آن
مدرسه توفيق در سال 1299ش به همت مرحوم حاج علياكبر توفيقي، از رجال روشنفكر زنجان تاسيس شد. آن مرحوم مدتي شهردار زنجان بود و نسبت به عمران و آبادي شهر و آسايش همشهريان ابتكاراتي به كار گرفته بود كه در آن زمان، يعني سالهاي 1300 تا 1320 ش كاملا تازگي داشت و ظاهراً در هيچ شهر ديگر نمونه نداشت. از جمله اقدامات او تاسيس رختشوي خانه بود. فن معماري محل مذكور به قدري جالب است كه حتي در اين زمان تازگي دارد. اين ساختمان، در دهه 20 30 از حالت رختشويخانه درآمده و محل انباشتن زباله شده بود؛ ولي خوشبختانه سازمان ميراث فرهنگي كشور، متوجه نفاست بنا شد و آن را جزء آثار ملي به ثبت رسانيد و در حال حاضر به صورت موزه زيبا و جالب اداره ميشود.يكي ديگر از آثار آن مرحوم تاسيس كشتارگاه زنجان بوده است كه قبلا سابقه نداشت و حيوانات به طور غيربهداشتي ذبح ميشدند. توفيقي اين خدمات مهم را به نفع همشهريان خود انجام داد.
متاسفانه در غائله آذربايجان، مفسدين فيالارض ايشان و چند نفر ديگر را در شب چهارشنبه آخر سال 1324 تيرباران كردند و عيد مردم را به عزا مبدل ساختند. رحمه`الله عليهم.
د) خاطراتي از مدرسه توفيق
1. مراسم صبحگاهي:در دوران اختناق رضاخاني كه هرگونه تظاهر به دينداري و شعائر مذهبي ممنوع بود، با ابتكار آقايان همايوني و روزبه، هر روز صبح پيش از شروع كلاسها، كليه دانشآموزان و آموزگاران به حالت احترام سرصف ميايستادند و يكي از دانشآموزان ارشد، دعاي شريف فرج، معروف به دعاي حضرت مهدي عجلالله تعالي فرجهالشريف را كه با اين جمله آغاز ميشود: با صداي رسا ميخواند و سايرين با صداي رساتر گفتههاي او را تكرار ميكردند. در واقع اين مراسم، سرود صبحگاهي مدرسه توفيق بود.
2. مراسم عزاداري:به مناسبت ايام عاشورا، در ساعت آخر، سخنراني ديني به وسيله مرحوم روزبه براي دانشآموزان كلاسهاي پنجم و ششم اجرا ميشد. به خاطر دارم كه يكي دو بار مرحوم رحمان قائمي و مرحوم سيد مهدي معراجي سخنراني كردند و حتي مرحوم معراجي ذكر مصيبت كرد؛ به طوري كه حالت تاثر و گريه هم در خودش و هم در دانشآموزان پيدا شد.
3. تعطيلي مساجد و برگزاري نماز جماعت :در اواخر سلطنت منحوس رضاخان، اغلب مساجد زنجان بسته شد و ايرانياني كه از شوروي (سابق) اخراج شده بودند و به نام مهاجر شهرت داشتند، در مساجد اسكان يافتند؛ حتي بعضي از آنها در مسجد دكاني هم تاسيس كرده بودند؛ از جمله در مسجد مهديه واقع در خيابان فرمانداري زنجان، مهاجري كه كثيرالعائله بود و بدون رعايت احترام و احكام مسجد در آنجا سكونت داشت، دكان قصابي باز كرده بود.در اين موقعيت توام با خفقان كه مساجد تعطيل بود و اغلب روحانيان مجبور به تغيير لباس شده بودند، دو رجلالهي، يعني جناب آقاي ابوالفضل همايوني و مرحوم روزبه با همت والاي خود در مدرسه توفيق نماز جماعت تشكيل دادند كه نوعا از دانشآموزاني كه تربيت خانوادگي صحيح داشتند و نماز را بلد بودند استفاده ميشد.
اين وضع تا شهريور 1320 ادامه داشت. بعد از ماجراي شهريور كه منجر به فرار رضاخان گرديد و مساجد از لوث وجود مهاجران تطهير شد و علما در سنگر مساجد به انجام وظايف ديني مشغول شدند، آن دو بزرگوار ظهرها دانشآموزان كلاسهاي پنجم و ششم را با نظم خاصي به نماز جماعت مرحوم آيتالله آقاشيخ حسين دينمحمدي، كه آن موقع در مسجد ميربهاء اقامه جماعت ميفرمود ميبردند.
4. ماجراي شلوار كوتاه:از دستورات خلاف عفت سالهاي آخر حكومت رضاخان، الزام دبيران و آموزگاران و دانشآموزان به پوشيدن شلوار كوتاه بالاي زانو بود. بيشتر مدارس به اين دستور عمل كردند. باز اين دو بزرگوار براي حفظ عفت عمومي توصيه كردند كه دانشآموزان در خارج از محط مدرسه شلوار معمولي بپوشند، ولي در مدرسه از شلوار كوتاه استفاده كنند، و براي تعويض لباس، اتاق مخصوصي منظور شده بود كه زير نظر يكي از مربيان انجام ميشد. مرحوم پدر من حتي به اين كار هم راضي نشد وتصميم گرفت مرا از ادامه تحصيل با اين دستورات نكبتبار منع كند. چند دانشآموز ديگر نيز در شرايط من بودند. آقايان همايوني و روزبه ما را معاف كرند و فرمودند كه فقط موقع آمدن بازرس قسمت پائين شوار را تا كنيم كه قهر!ً منظره مضحكي رخ ميداد. اغلب آموزگاران نيز از همين روش استفاده ميكردند. يك روز رئيس فرهنگ (آموزش و پرورش) براي بازديد از مدرسه آمده بود و اول به كلاس ششم رفته بود.من در كلاس پنجم بودم و در نيمكت رديف جلو مينشستم. به وسيله مشهدي اكبر فراش از آمدن رئيس باخبر شديم. ميخواستم قسمت پايين شلوار را به طرف بالا تا كنم كه قدوسي وارد كلاس شد و اين منظره مسخره را ديد. به آقاي همايوني پرخاش كرد و از ورود به كلاس منصرف شد!
5. موسيقي هرزه و عكسالعمل مدرسه توفيق
دستور ديگر طاغوت، آشنا ساختن دانشآموزان به موسيقي هرزه و گمراه كننده بود كه هفتهاي يك ساعت معلم موسيقي از طرف اداره فرهنگ ماموريت داشت در كلاسهاي پنجم و ششم حاضر شود و با نواختن تار و ويولون، موسيقيهاي مبتذل به دانشآموزان بياموزد. باز دو بزرگوار نام برده با پرداخت پول او را از حضور در مدرسه توفيق منع كردند و در امتحان نهايي، كه همان شخص ممتحن بود، به همه دانشآموزان مدرسه توفيق نمره قبولي ميداد!
6. عاشورا و عروسي طاغوتچه با دختر فرعون مصر:يزيديان مراسم برگزاري عروسي مذكور را به ايام عاشورا انداخته بودند. دستور داده شده بود كه كليه دانشآموزان و آموزگاران در يگانه دبيرستان آن زمان براي جشن و پايكوبي حاضر شوند. ما نيز عصر عاشورا در مدرسه حاضر شديم و در صف ايستاديم. آقايان همايوني و روزبه با قيافه گرفته با هم مذاكراتي داشتند. ناگهان آقاي همايوني از مدرسه خارج شد و مراجعتش حدود يك ساعت طول كشيد. پس از مراجعت ما را مرخص كردند.
بعد معلوم شد باز نقشه آن دو بزرگوار بوده است كه با پرداخت پول به بعضي مقامات،كاري كردند كه دانشآموزان مدرسه توفيق از شركت در مراسم منحوس در ايام عزاداري سيدالشهدا معاف شوند.
7. چوبكاري:البته مدرسه توفيق بيعيب و نقص نبود و از گردانندگان اشتباهاتي سر ميزد، از جمله چوب كاري دانشآموزان خاطي و گاهي غيرخاطي به وسيله برخي معلمان و متصديان مدرسه بود. و لابد چنين استدلال ميكردند كه: جور استاد به ز مهر پدر!
هـ) روزبه و تاسيس جلسات مذهبي در زنجان
بعد از فرار رضاخان، مساجد و مجالس ديني در زنجان رونق يافت. ظاهراً در سال 1321 اولين جلسه مذهبي سيار هفتگي به وسيله بعضي از متدينان تاسيس گرديد. من در آن وقت تازه وارد رشته طلبگي شده بودم و با بعضي از طلاب در آن جلسه شركت ميكرديم. سخنران جلسه چندان باسواد نبود و قهراً استفاده موردنظر عايد نميشد، تا اينكه بعضي از گردانندگان جلسه به فكر افتادند از وجود آقايان روزبه و همايوني استفاده شود. آقاي همايوني علاوه بر مديريت جلسه، بعضي از مسائل و احكام مورد ابتلا را از روي رساله بيان ميكرد و مرحوم روزبه عهدهدار درس تفسير بود. در نتيجه جلسه رونق يافت و حقا در محيط آن روز زنجان بسيار مفيد و مغتنم بود. ديگران نيز تاسي كردند و جلسات متعددي در زنجان تاسيس شد كه هنوز هم ادامه دارد. بعدها كه مرحوم روزبه به تهران منتقل شد، در هيأت حسينيه زنجانيها درس تفسير ميگفت و اقامه جماعت ميكرد و تا آخرين ماههاي زندگياش اين روش ادامه داشت.
استاد روزبه در دبيرستان علوي
الف) مقدمه تلاقي نورين:در سال 1324 من به قم مشرف شدم و قهرا از درك فيض محضر استاد محروم گرديدم، ولي تابستانها كه به زنجان ميرفتم روابط برقرار ميشد و در جلسات شركت ميكردم. شبهاي ماه رمضان هر شب در تكيه حاج خداكرم كه مجاور منزل مرحوم روزبه بود جلسه داشتيم و پس از پايان جلسه به اتفاق به مسجد سيد ميرفتيم تا از محضر پرفيض مرحوم آيتالله آقاميرزا محمود حسيني (امام جمعه) استفاده كنيم.در محرم سال 1328 اين جانب به اتفاق استاد بزرگوارم آقاي حاج شيخ علياصغر كرباسچيان، معروف به علامه، چند روزي به زنجان مسافرت كرديم. در آن سفر كوتاه مدت دو بار در مدرسه توفيق با مرحوم روزبه ملاقات داشتيم. آقاي علامه مجذوب ايشان شد.
در تابستان 1329 تعطيلات سه ماهه تابستان را با هم به زنجان رفتيم. آقاي علامه در بيروني منزل آقاي همايوني سكونت داشت و قهراً با مرحوم روزبه بيشتر در تماس بود كه نتيجه اين ملاقاتها و تماسها پس از چند سال به صورت تاسيس دبيرستان علوي جلوهگر شد.
ب) تاسيس دبيرستان علوي و چگونگي مديريت آن :دبيرستان علوي پس از يك سال مشاوره و مذاكره، بالاخره در سال 1335 با يك كلاس و 23 نفر دانشآموز در يك خانه قديمي واقع در خيابان ايران، كوچه مستجاب كه بعدها آن خانه به ضميمه چند خانه ديگر به صورت دبستان علوي شماره يك درآمد تاسيس شد و رسماً آغاز به كار كرد.در اوايل امر كه اولا دانشآموزان كم بودند و ثانيا دبيرستان تقريبا بودجه نداشت، اغلب دروس به وسيله دو بزرگوار، روزبه و علامه، تدريس ميشد، حتي نظافت دبيرستان را آقاي علامه شخصا انجام ميداد. پس از چندي كه دبيرستان رونق يافت به فكر استفاده از دبيران متدين و دانشمند افتادند. از اينجا به بعد سه نوع مديريت در دبيرستان به وجود آمد، به قرار زير:1 مديريت رسمي دولتي/ 2 مديريت علمي/ 3 مديريت داخلي و مالي و نظارت كلي.
قسمت اول و دوم به عهده مرحوم روزبه بود؛ زيرا اولا به عنوان مدير مسئول حكم رسمي داشت، ثانيا همهفن حريف بود. با اين كه رشته تخصصي او فيزيك بود، تقريباً در همه رشتهها تخصص داشت. مرحوم روزبه، به شهادت عموم كساني كه با او مانوس بودند، از همكاران، شاگردان و دوستانش، در ادبيات فارسي، عربي، علوم ديني، تفسير، رياضيات، جبر، مثلثات، شيمي، هيئت، طبيعي، تاريخ و بالاخره كليه مواد درسي متبحر بود. لذا به معني واقعي كلمه مدير علمي دبيرستان، او بود و همه دبيران متخصص در مقابلش خاضع بودند. براي اين كه گفتار از مبالغه بركنار باشد لازم است اشاره كنم كه يگانه ماده درسي كه آن مرحوم تبحر نداشت، زبان انگليسي بود؛ زيرا در دوران دبيرستان و دانشگاه زبان فرانسه خوانده بود. به دليل تسلطي كه بر علوم مذكور داشت و دروس را كنترل ميكرد، هيچ وقت برنامههاي درسي ناتمام نميماند؛ بلكه در اغلب موارد مقداري فوقبرنامه تدريس ميشد و به صورت پليكپي در اختيار دانشآموزان قرار ميگرفت.استاد به اصحاب خاص خود ميفرمود:دبيرستان علوي بايد از لحاظ علمي در سطح كشور اول باشد تا بتواند اهداف ديني خود را كه براي خاطر آن تاسيس شده است، پياده كند.
گفته او واقعيت داشت، كه از وزير تا رئيس ناحيه و كارمندان، براي اينكه دبيرستان علوي صدرنشين است و در امتحانات نهايي و حتي در كنكور دانشگاه مقام اول را داراست به ديده احترام به دبيرستان مينگريستند. در نتيجه، دبيرستان ميتوانست به اهداف ديني خود برسد و چون دستگاه طاغوت مجذوب و فريفته برتري دبيرستان علوي شده بود، خفاش مانند، انوار ملكوتي تابان بر محيط دبيرستان را نميديد و در نتيجه، هدف مقدس انجام ميشد. ظاهراً در سال 1350 بود كه دستگاه مخوف و جهنمي ساواك، متوجه خطر دبيرستان علوي نسبت به رژيم شد و با بهانههاي واهي به فكر مزاحمت افتاد. مرحوم روزبه مي فرمود:دستگاه دير فهميده است و ما بحمدالله به هدف خود رسيدهايم.
ج) اداره امور داخلي دبيرستان و نظارت كلي
اين قسمت به عهده آقاي علامه بود. من كه مدتها پيش از تاسيس دبيرستان علوي افتخار آشنايي و شاگردي ايشان را داشتم، به صراحت ميگويم كه فكر تاسيس دبيرستان علوي اولبار به خاطر ايشان خطور كرد و راه خدمت را در اين كار سترگ تشخيص داد. لذا از حوزه علميه قم به تهران آمد و فكر خود را با بعضي از علما و انديشمندان دلسوز اجتماع مطرح كرد. متجاوز از يك سال با تشكيل جلسات هفتگي جوانب امر را رسيدگي كرد و بالاخره قاطعانه تصميم به تاسيس دبيرستان گرفت. از طرفي چون در سفر زنجان با مرحوم روزبه كاملا آشنا شده بود و آن موقع استاد در تهران مشغول تكميل مراحل دانشگاهي بود، آقاي علامه مقدمات همكاري آن مرحوم را فراهم آورد و بالاخره حكم مديريت مرحوم روزبه صادر شد.
آقاي علامه همانند روزبه از نوابغ روزگار بود. برخورد اين دو نابغه با يكديگر از مصاديق (مرج البحرين يلتقيان) بود كه (يخرج منهما اللولو و المرجان).محل سكونت آقاي علامه ده ونك بود و در آن تاريخ، وسيله نقليه از ونك به تهران وجود نداشت. معظمله در سرما و گرما از ده ونك تا ميدان ونك پياده ميآمد و با استفاده از وسايل نقليه عمومي خود را طوري به دبيرستان ميرسانيد كه پيش از دانشآموزان وارد دبيرستان شود. ابتدا به نظافت دفتر و كلاسها و دستشوييها ميپرداخت و كلاس را براي ورود دانشآموزان آماده ميكرد. هرگز خستگي و سستي به خود راه نميداد. شبانهروز بيش از 14 ساعت كار ميكرد و در تربيت ديني و اخلاقي دانشآموزان بسيار سختگير بود. با كمال جديت به فكر توسعه فضاي آموزشي علوي بود و بالاخره با مساعدت بعضي از افراد خير موفق شد دبيرستان مجهزي در خيابان فخرآباد و دو واحد دبستان (شماره 1 و 2) در خيابان ايران و بعد واحدهاي ديگري در نقاط مختلف تهران تاسيس كند.در اينجا بيمناسبت نميدانم چند خاطره از كيفيت اداره دبيرستان علوي نقل كنم.
د) خاطراتي از دبيرستان علوي
1 دبيران يكي دو دقيقه پيش از وقت در كلاس حاضر ميشدند و قهرا دانشآموزان نيز در اولين لحظات با نظم و ترتيب خاصي وارد كلاس ميشدند و بدون اتلاف وقت، تمام مدت كلاس به درس و بحث ميگذشت.
2 هميشه از وجود دبيران باتجربه و دانشمند استفاده ميشد. بالا بودن حقالتدريس براي آقاي علامه مطرح نبود. بودجه را به هر نحوي بود تامين ميكرد.
3 روزي، يكي از اساتيد در كلاس درس، جمله كوتاهي كه رايحه گستاخي نسبت به مقام شامخ حضرت صادق(ع) را داشت، برزبان رانده بود. آقاي علامه به محض اطلاع، تمام حقالتدريس ايشان را تا پايان سال با كمال احترام پرداخت و بيدرنگ عذرش را خواست. شنيدم بعضيها خرده گرفته بودند كه رد كردن دبيري با اين سابقه و مهارت، در وسط سال تحصيلي موجب افت كلاس و آفت درس است! ايشان فرموده بود:هدف ما خيلي بالاتر از اين حرفهاست و درس... هدف ما نيست.
4 دانشآموزان موظف بودند صبحها پيش از شروع كلاس و بعد از پايان ساعت رسمي زيرنظر معلم راهنما به مطالعه و مباحثه گروهي بپردازند. اين امر در پيشرفت علمي دانشآموزان خيلي موثر بود. اين مباحثه در كلاس ششم، سال آخر دبيرستان، تا سه ساعت بعد از ساعت رسمي ادامه مييافت و اغلب اوقات، مرحوم روزبه شخصاً براي حل مشكلات دانشآموزان و آشنا ساختن آنان با مسائل كنكور در دبيرستان حضور داشت.
5 استاد روزبه اول مغرب به نماز ميايستاد و عدهاي به او اقتدا ميكردند. چهره ملكوتي او در موقع نماز كاملا كاشف از مجذوبيتش در مقابل حضرت حق بود. جمله (اياك نعبد و اياك نستعين) را طوري ادا ميكرد كه گويا خدا را ميبيند و در واقع همين طور هم بود.
6 در دبيرستان دو روش براي صرف ناهار وجود داشت. عدهاي كه مايل بودند مبلغ معيني را براي استفاده از غذاي مطبوع و بهداشتي دبيرستان در يك سال تحصيلي پرداخت ميكردند و در سالن جنوبي روي ميز و صندلي ناهار ميخوردند؛ گروهي ديگر كه چه بسا تمكن پرداخت مبلغ مذكور را نداشتند. غذاهاي سادهاي از منزل ميآوردند و موقع ناهار در سالن نمازخانه سفره گسترده ميشد و صميمانه در كنار يكديگر ناهار ميخوردند.
مرحوم روزبه هميشه در كنار گروه دوم مينشست و غذاي وي از يك گرده نان، گاهي همراه پنير و گاهي همراه انگور و گاهي همراه سيبزميني يا لبو، تجاوز نميكرد و زبان حالش اين بود كه:6
7 سادهپوشي توام با نظافت از خصايص استاد بود. آن مرحوم گاهي لباس و حتي كفش وصلهدار ميپوشيد. من كه نسبت به او گستاخ بودم يك روز گفتم: اين كفش و لباس مناسب شأن شما نيست. فرمود:شما خيال ميكنيد من از تهيه يك دست لباس نو عاجزم؟ نه، چنين نيست؛ بلكه منش و روش من به عنوان رئيس دبيرستان، بايد سرمشق دانشآموزان باشد تا مثل بعضي از آموزشگاهها در شيكپوشي مسابقه نگذارند و بلافاصله فرمود:ولي معلميني كه در كسوت روحانيت هستند بايد از لباسهاي خوب استفاده كنند كه مبادا دانشآموزان خيال كنند لازمه روحانيت فقر و دلقپوشي است!
8 ظاهر استاد طوري بود كه افراد تازهوارد و ناشناس خيال ميكردند او يكي از كاركنان دبيرستان است و از وي سراغ مدير و رئيس را ميگرفتند! ظاهراً يك بار ايشان شخصاً براي انجام كاري به اداره رفته بودند. پس از انجام كار، انديكاتورنويس خواست نامه را تحويل دهد و امضا بگيرد، پرسيده بود: شما ميتوانيد امضا كنيد؟ استاد با كمال تواضع فرموده بودند: بلي، ميتوانم.
استاد روزبه، نماد تقوا
در حكومت طاغوت، حقوقبگيران متدين و متعهد براي آنكه تصرف در حقوقشان مشروع و حلال باشد. از مجتهدين جامعالشرايط كسب اجازه ميكردند. استاد كه اسرارش را با حقير مطرح ميكرد، فرمود:من از يكي از مجتهدين براي تصرف در حقوق دولتي خود اجازه خواستم، فرمودند: از يك فقير وكالتبگير كه حقوق را از طرف او از صندوق دولت بگيري و سپس به وكالت از طرف همان فقير به خودت ببخشي.
من هر چه فكر كردم اين كدام فقير است كه بعد از مالك شدن حقوق من آن را با طيبخاطر به من ببخشد، ديدم چنين چيزي نشدني است. لذا بنا گذاشتم مصداق آن فقير خودم باشم. به همين جهت پايه زندگي را براين استوار كردم كه هيچوقت مازاد برتامين حداقل زندگي خود و عائلهام چيزي نداشته باشم تا از مصداق فقير بودن خارج نشوم و در مساله حقوق و پاداشي كه از دولت ميگيرم با اشكال مواجه نگردم.
روزبه حقاً و بدون مبالغه از مصاديق متقين موصوف در خطبه همام بود:
خدايا! آن كه را عقل دادي چه ندادي؟بارها فكر كردهام كه يك كلمه جامع پيدا كنم تا آن كلمه بازگوكننده جميع فضايل استاد باشد تا وي را با آن ستايش نمايم. اخيرا با مطالعه بحارالانوار، گم شده خودم را يافتم و آن اين كه روزبه عاقل بود. البته، عقل به آن معني كه در روايات اهل بيت عصمت و طهارت ذكر شده است:
عاقل بود كه از خردسالي به فكر تحصيل توام با دقت و تحقيق افتاد؛ عاقل بود كه از خردسالي به صراطمستقيم گرايش پيدا كرد و با اجتناب از معاصي و انجام عبادات از اتقيا شد؛ عاقل بود كه در جواني به فكر تعليم و تربيت صحيح نوباوگان و نوجوانان افتاد؛ عاقل بود كه تحصيلات علوم ديني را تا مرز اجتهاد فراگرفت؛ عاقل بود كه دروس دانشگاهي را به پايان رسانيد و بالاخره عاقل بود كه در پرتو ايمان و انجام اعمال صالح و توصيه ديگران به حق و صبر به سعادت رسيد.
روزبه و روحانيت
استاد روزبه تحت تاثير عموي بزرگوارش شيخ جواد زنجاني به فكر تحصيل در رشته علوم ديني افتاده بود. سالهايي كه در دبستان توفيق، شاگرد او بوديم؛ در حد فهم خود متوجه ميشديم كه به قواعد زبان عربي مسلط است. گاهي مجله الهلال يا المقتطف و همچنين بعضي از مجلدات مبادي العربيه را دردست او ميديديم. معلوم بود كه به مطالعه آنها مشغول است. در ضمن سخنرانيهاي ديني آيات و روايات را از حفظ ميخواند كه نشانه آشنايي عميق او با قرآن و روايات بود.
استاد ساليان متمادي صبح زود (بينالطلوعين) جهت استفاده علمي به محضر مرحوم آيتالله آقاميرزا محمود حسيني امام جمعه ميرفت و منطق و قسمتي از فلسفه را از آن بزرگوار فراگرفت. همچنين چندين سال در محضر مرحوم آيتالله آقاشيخ حسين دين محمدي كه از تلامذه مرحوم آخوند خراساني و شيخالشريعه اصفهاني بود، به فراگرفتن فقه و اصول اشتغال داشت. ظاهراً مقداري از كتاب العروهالوثقي را به صورت درس خارج و استدلالي از محضر آن بزرگوار استفاده كرده بود. معلومات اصولي و فقهي مرحوم روزبه در حد يك طلبه بسيار فاضل و قريب به اجتهاد بود. يك سال تابستان با هم در دماوند بوديم. قرار شد كتاب الارث و بعضي ابواب ديگر شرح لمعه را مباحثه كنيم. به علت كسالت ايشان، مطالعه به عهده من بود. وقتي كه مساله را طرح ميكردم به قدري با مهارت و حضور ذهن پاسخ ميگفت مثل اينكه ساعتها مطالعه كرده است.
استاد به تمام معني به مقام مرجعيت عقيده داشت ودر مقابل فتوا يا حكم مجتهد تسليم محض بود. هرگز انتقادهاي بياساس از روحانيت را تحمل نميكرد. در حيات مرحوم آيتالله العظمي بروجردي مقلد ايشان بود و بعد از رحلت آن بزرگوار از آيتالله العظمي ميلاني تقليد ميكرد و با ايشان ارتباط خاصي داشت. هنگامي كه آن مرجع عاليقدر تصميم به تاسيس موسسه ديني و علمي حضرت امام جعفر صادق(ع) گرفتند، حسب الامر ايشان مرحوم روزبه تابستانها به مشهد مقدس مشرف ميشد تا برنامه خاص آن موسسه با نظر و مشورت وي تنظيم شود.
استاد از مريدان خاص علامه طباطبايي بود و در تفسير و فلسفه از محضر ايشان استفاده ميكرد. كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم و تفسيرالميزان را به دقت مطالعه كرده بود و در جلساتي كه با بعضي از طلاب فاضل يا فارغالتحصيلان دبيرستان علوي داشت، مطالبي را از آن كتابها مطرح ميكرد و عميقا بحث مينمود. بعدها كه علامه طباطبايي با خواهر ايشان وصلت كرد، اين ارتباط بيشتر شد و در جلسات هفتگي علامه حضور مستر داشت. رضوانالله عليهما.
با ابتكار علامه كرباسچيان، در برخي از تابستانها عدهاي از فضلاي حوزه علميه قم به تهران ميآمدند و در دبيرستان علوي زيرنظر مرحوم روزبه كلاسهاي خاصي براي آنان تشكيل مي شد و خود آن بزرگوار عهدهدار تدريس بعضي از مواد بود.وقتي كه استاد به بيماري سرطان مبتلا شد، ارادتمندان ايشان اصرار داشتند براي معالجه به اروپا برود و ايشان چون وظيفه شرعي تشخيص نميداد نميپذيرفت؛ تا آنكه حضرت آيتالله العظمي ميلاني ضمن دست خطي نسبت به انجام اين مسافرت حكم صادر فرمودند، مرحوم روزبه تسليم شد و عازم انگلستان گرديد. استاد دو بار جهت معالجه به انگلستان رفت يكي در سال 1348 و ديگري در سال 1352.
در منزل بسيار محقر آن مرحوم نه يخچال بود، نه كولر و نه فرش. در غياب ايشان نسبت به تهيه كولر و يخچال اقدام شد و مجموعا دو هزار و پانصدتومان هزينه گرديد. فرش را هم يكي از دوستان مشترك به عنوان چشمروشني خريد. استاد پس از مراجعت از اين اقدام جسورانه من انتقاد كرد و بالاخره قرار شد مبلغ مذكور را به تدريج پرداخت فرمايد، كه چنين شد.
در سال 1352 بيماري كاملا پيشرفت كرده بود. استاد روزبه روزبهروز نحيف و ضعيف ميشد. باطنا نسبت به مسافرت انگلستان بيميل نبود؛ ولي تمكن مالي نداشت و از هيچ مقامي مساعدت نميپذيرفت. بالاخره فكري به خاطر من رسيد. به وسيله مرحوم حجتالاسلام و المسلمين آقاي سيدرضا برقعي از وزير آموزش و پرورش كه نسبت به مرحوم روزبه احترام خاصي قائل بود وقت گرفتم و از بودجه دبيرستان مبلغي دراختيارش قرار دادم و گفتم: اين مبلغ را شما ضمن نامهاي براي جناب روزبه بفرستيد تا وانمود شود از طرف اداره رفاه معلمان است و متذكر شويد كه هرچه زودتر جهت معالجه به انگلستان عزيمت نمايد. اين نقشه عملي شد و استاد به سفر رفت. مسافرت تقريبا يك ماه طول كشيد و جناب دكتر سيدابوالفضايل مجتهدي افتخار خدمتگزاري داشت.
پس از مراجعت ناتوانتر شده بود و به زحمت روي پا ميايستاد. بااين حال، در كلاس درس حاضر ميشد و با اين كه حرف زدن برايش مشكل بود، حدود 30 ساعت در كلاس و آزمايشگاه بادانشآموزان سال آخر دبيرستان فعالانه كار كرد. يك روز بعد از كلاس به اين جانب فرمود:سپس فرمود:
استاد بعد از آن ديگر به كلاس و آزمايشگاه نرفت. اولا، خود را شرعا مديون نميدانست. ثانياً توان بالا رفتن از پلهها را نداشت. هر هفته دو ساعت دانشآموزان سال آخر با حضور در سالن نمازخانه از درس تفسير و عقايد ايشان استفاده ميكردند. فعاليت عمده استاد در آن ايام صرف تدوين جزوه اصول عقايد و مجلدات ديگر عربي آسان بود كه تا دو روز به پايان زندگي مادي از اين فعاليت باز نايستاد.
غروب خورشيد
(يس/39)ساعت 7 صبح روز بيست و يكم آبان ماه 1352 برادر استاد خبر داد كه حال ايشان خوب نيست. حقير به اتفاق دكتر سيد نورالدين مجتهدي به حضورشان رفتيم. در بستر افتاده بود؛ ولي به احترام مقام سيادت دكتر از جا برخاست. با اينكه درد جانكاه سرطان بر وجودش چيره شده بود، براي اينكه ديگران ناراحت نشوند، درد را مخفي ميكرد و حالت تبسم داشت. دكتر دستوراتي داد و مرخص شديم. همان روز پيش از مغرب مجدداً به ديدارش رفتيم. همچنان در بستر بود. اول مغرب به نماز ايستاد. ما نيز اقتدا كرديم. مثل هميشه با كمال طمانينه و خضوع و خشوع نماز را به جاي آورد. به خاطر دارم كه به علت وجود غدد سرطاني در حنجره بعضي كلمات را به زحمت ادا ميكرد. اين آخرين نمازجماعت او بود. پس از ساعتي دست استاد را بوسيديم و مرخص شديم.
فرداي آن شب، مجدداً ساعت 7 صبح، آقاي باقر روزبه، تلفني وخامت حال مزاجي استاد را اعلام فرمود. من با يك دستگاه آمبولانس به منزلش رفتم و ايشان را كه تقريبا در حال اغما بود، به بيمارستان منتقل كرديم. همان روز وقت مغرب كه استاد مشغول خواندن نماز بود و جملات حمد و سوره را تكرار ميكرد، فرشتگان رحمت به او سلام كردند و روحش را به ارمغان به اعلي عليين بردند و بدين سان خورشيد معنويت و فضيلت و تقوا و صداقت روي از اين عالم برتافت و به ملكوت اعلي شتافت: (نحل/33)
ان آثارنا تدل علينا
چه بسيار دانشمندان و شخصيتهاي عاليمقام علمي و هنرمندان كم نظيري كه قرنها پيش ميزيستهاند و طبق سنت لايتغير الهي ديده از جهان مادي فرو بسته و به لقاءالله پيوستهاند.نسلهاي آينده با مطالعه آثار علمي و هنري آنان نه تنها به مقام والاي ايشان پي برده، سر تعظيم در مقابلشان فرود آوردهاند، بلكه مانند شاگرداني كه مستقيماً از محضر درس آن شخصيتها استفاده ميكردهاند، اينان نيز از آنان بهرهمند شده و ميشوند. بهترين شاهد اين ادعا تاليفاتي است كه از عالمان و دانشمندان سلف به جاي مانده و پيوسته مورد استفاده داشنپژوهان قرار گرفته است. اگر از زمان زندگي بزرگاني همانند شيخ مفيد، شيخ طوسي، سيدمرتضي، ابنسينا، خواجه نصيرالدين طوسي، محقق حلي، علامه حلي صدرالمتالهين و شيخ مرتضي انصاري قرنها ميگذرد، هرگز گذشت زمان آنان را به بوته فراموشي و نسيان نسپرده است.شايد بتوان گفت با گذشت زمان عظمت علمي و مقامات معنوي آنان نمايانتر شده است و هزاران شخصيت علمي ديگر در نتيجه تامل و تعمق در افكار آن بزرگان انديشمند در عرصه علم درخشيدهاند.
استاد روزبه شخصيتي است كه مرگ ندارد و جاودانه است؛ زيرا اعمال و خدمات او بود و هر عملي كه اين چنين باشد فاني نميشود.اگر در دوران معلمي و استادي آن رادمردالهي هزار نفر از محضرش استفاده كردند و بالاخره در آبان ماه 1352 به لقاءالله پيوست؛ ولي طولي نكشيد كه شاگردان مكتبش طلوع كردند و عدهاي از آنان در تشكيل حكومت اسلامي نقش اساسي داشتند و هماكنون از مديران عاليرتبه هستند. مهمتر از همه تاسيس دهها موسسه فرهنگي و علمي و ديني است كه پويندگان راه و روش آن فقيدسيعد به آن اقدام كردهاند و به تعليم و تربيت صحيح نوجوانان و جوانان اشتغال دارند. اميد آن كه نياتشان همانند آن رجلالهي باشد كه در اين صورت آنان نيز فنا نخواهند داشت و باقي خواهند بود.
تني زندهدل خفته در زير گل به از عالمي زنده مردهدل
دل زنده هرگز نگردد هلاك تن زندهدل گر بميرد چه باك
پينوشتها:
1- سبحه`الابرار جامي.
2- گلشن راز، شيخ محمود شبستري.
3- نهجالبلاغه، حكمت .372
4- بحارالانوار.2 :88
5 - نهجالبلاغه، خطبه .209
سه شنبه 21 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]
-
گوناگون
پربازدیدترینها