واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست !
"شعر ایران" نیز مانند سایر سرزمینها ، حتی کشورهایی که متولی و مدعی شعر نبوده اند و این هنر ، هیچگاه هنر ملی آنها نبوده ، در این سالها دستخوش تغییر و تحولاتی به لحاظ ساختار ، تکنیک و محتوا شده است .ازنگاه تحلیلگر ادبی مهر، دو حادثه مهم "انقلاب اسلامی" و "دفاع مقدس" با فراگیری سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی گسترده ، شعر را نیزبه عنوان یکی از شاخه های حوزه فرهنگ و هنر تحت تاثیر قرار داد ، تا جایی که در ادامه راه ، شاهد تولد ادبیات اجتماعی و به تعبیری "شعر اعتراض" بودیم .آنچه پیشتر از "شعر" این هنر ملی و دیرینه ایران و ایرانی و "شاعر" به عنوان یک شخصیت ادبی در عموم ، ذهنی شده بود ، هنری خاص درتولیت فردی منزوی و جدا شده از مردم با مجموعه ای از تخیلات ، اوهام و رویاهای بعضا دست نیافتنی بود که معمولا حاشیه هایی نیز برزندگی و شخصیت او سایه می انداخت و ...به طور قطع ، این انزوا نه به نفع هنر شعر بود و نه شاعر را به عنوان شخصیتی موثر درمعادلات و مناسبات اجتماعی و فرهنگی به جامعه می نمایاند ، پررنگ ترشدن حاشیه هایی که با روح پاک هنر و ادبیات در تعارض کامل بودند ، کار را به جایی رسانده بود که قشر متدین جامعه ، عبور از نسل حافظ به بعد را جایزنمی دانستند و دیگرانی هم که شعررا فطرتا دوست داشته و این هنر در سبد علایق آنان جای گرفته بود ، هرازگاه ، شعری و نغمه ای نسبتا جدید را به فهرست زمزمه های روزانه خود اضافه می کردند و اهتمام دغدغه مندان ادبی هم ازحد نوشته ای مختصر در گوشه ای از صفحات نشریات آن روزگار فراتر نمی رفت ."شور انقلابی" بارزترین مشخصه شعر انقلاب در سالهای پس از انقلاب است و این مشخصه در قریب به اتفاق اشعار شاعران تا پایان دوران دفاع مقدس خودنمایی می کند ، اما اکنون که آن دوران با ظرفیت ها و ویژگی های مربوط به خودش را پشت سر گذاشته ایم و نسل های جدید شعر هم از راه رسیده اند ، این پرسش اساسی مطرح است که امروز شعر و شاعر ما کیست و چه باید بگوید ؟ و اصولا جایگاه اجتماعی و فرهنگی شاعر درجامعه ما تا چه اندازه به تثبیت رسیده است ؟بدیهی است رونق شعر انقلابی درمقطعی از تاریخ ادب کشور ما که قریب به اتفاق صاحبنظران فرهنگ و ادب از دوران دفاع مقدس به عنوان نقطه اوج این درخشش یاد می کنند ، بدهکار مردمی بود که در اهتمامی جمعی و خردگرایانه چرخ های دفاع را با حمایت بی نظیرخود به حرکت در می آوردند و درمسیر همین جهاد و دفاع ملی ، طبیعتا هنر و ادبیات نیز نفس تازه می کرد و اوج می گرفت ، بنابراین هیچ بخشنامه و دستورالعملی به امضای دولتمردان به دست اهالی فرهنگ و هنر نرسید که کارخلاقه انجام بدهند و یا در اعتلای هنر و ادب پایداری کوششی از خود نشان بدهند و ...هرچه ازآن دوران فاصله می گیریم ، پتانسیل نهفته و آشکار درآثار قلمی و پدیده های هنری و اصیلی که برخی از آنها در قلمرو ادبیات و هنربی نظیر هستند ، تجلی بیشتری پیدا می کنند ، هرچند بعضا جفاهایی هم در قالب مرسوم "آسیب شناسی " و "نقد و بررسی " و ... که این روزها به عنوان نقطه عطفی در بیلان کاری برخی مدیران مجموعه های خرد و کلان فرهنگی کشور برجسته می گردد ، به این آثار مایه ورانه و پدیدآورندگان بی دفاع این آثار روا داشته می شود ، اما حقا تا امروز ، هنوز اتفاقی با آن وسعت و ظرفیت را در قلمروهای مختلف فرهنگ و هنر ، به ویژه شعر شاهد و ناظر نبوده ایم .هیچگاه شعر و شاعر و تعالی ادبیات ایران در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی ما قرار نگرفته استاکنون نیزنگاه به اندیشه ها ، قلم ها و نحله های مختلف ادبی باید یکسان باشد ، اگر قرار است حمایتی ارگانیزم از ادبیات و هنر به صحنه عمل آید ، شایسته است مجموعه فعالان و کوشندگان به حساب بیایند و حامیان متوقع نباشند که حمایت مقطعی آنان در کوتاه مدت محصول بدهد ، چنانچه حمایتی هم درکار نیست باز هم همه جانبه نگری و عدالت مد نظر باشد نه اینکه فرد یا طیفی خاص ، به واسطه حمایتی که می گیرد و مدیریت هایی که به واسطه انتصاب های عجولانه کسب می کند ، دائم درحوزه دید رسانه ها و مراکز فرهنگی و ادبی باشد و دیگرانی که چون او نمی اندیشند ، به حاشیه فرو غلتند که البته گاه ، این حاشیه ها مهم تر از متن به حساب می آیند .از سویی دیگر ، از آنجایی که سرزمین فرهنگمدار ما دربردارنده مناطقی مختلف با اقوام و فرهنگ ها و گویش های متنوع است ، خوشبختانه سبد شعر و ادبیات نیز در این میدان وسیع ، خالی نمانده است ، اما افسوس و صد افسوس که در این عرصه نیز عزمی جدی برای ساماندهی تولید و حمایت از این ژانر ادبی وجود ندارد و ما حراست و حفاظت از مرزها را صرفا در عرصه نظامی دیده ایم ، حال آنکه خطر در مرزهای فرهنگی بسیارمحسوس تر و جبران آسیب های ناشی از آن به زمان بیشتری احتیاج دارد .ازنکات تاسف آمیز دیگر اینکه هیچگاه شعر و شاعر و تعالی ادبیات ایران در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی ما قرار نگرفته است و اینکه این هنر ملی چقدر می تواند در فرهنگسازی جامعه خطرپذیر امروز ، به ویژه در نسل جوان و نوجوان موثر واقع گردد ، درذهن و زبان هیچ یک از اعضای این شورا یا اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی به عنوان موضوعی تامل برانگیز طرح نشده است ، درحالی که در دیگر سرزمین ها از ظرفیت ادبیات به نحوی شایسته بهره گرفته می شود و متصدیان امور برای نهادینه شدن یک فرهنگ یا رفتار اجتماعی ، اهل فرهنگ و اندیشه جوشان آنان را محل رجوع خود قرار می دهند و این وضعیت بیتی معروف از دواوین ادب کهن را یادآوری می سازد که :عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد / ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست .* حمید هنرجومنبع : خبرگزاری مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 493]