واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: آنچه بايد درباره واقعيات و قوانين طلاق بدانيم
اشاره: طلاق گرچه در ظاهر امري است ناپسند و همه بر آن عقيدهاند كه بايد در همه حال از وقوع طلاق جلوگيري كرد، ولي هنگامي كه زن و شوهري با تمام تلاش و كوشش نتوانستند با يكديگر در زير يك سقف به زندگي مشتركشان ادامه دهند به ناچار حرف طلاق به ميان ميآيد.
طلاق گاهي نشانه بلوغ فكري و رشد عقلاني است، به شرط آنكه همه جوانب در نظر گرفته شود و دو طرف از روي عصبانيت، شتاب و لج و لجبازي تصميم به طلاق نگرفته باشند.
در طلاق سالم و بجا زن و شوهر در كمال آرامش و از روي عقل و درايت به اين نتيجه ميرسند كه زندگي مشتركشان قابل ادامه نيست، پس چه بهتر كه از هم جدا شوند و فرزندان را در گرداب مشاجره و كشمكش غرق نكنند، زيرا كودكاني كه از مهر يكي از والدين برخوردارند و در محيطي آرام و بدون استرس به سر ميبرند در دوران بزرگسالي بسيار موفقتر از آناني ميشوند كه از سرپرستي پدر و مادري برخوردارند كه دعواهاي دائميشان فضايي پر از تنش و اضطراب و نگراني پديد آورده است.
در بعضي از كشورهاي متمدن و پيشرفته جهان سالها بنا به ملاحظات سياسي و ديني و... طلاق ممنوع اعلام شده بود و زوج و زوجه با وجود اختلافات فاحش ناچار بودند كه بدون هيچ گونه اميد و آرزو و دلخوشي با هم بسوزند و بسازند، ولي پس از چندي رفته رفته كه به معضلات و مشكلات بيشمار اين گونه زندگيهاي تلخ و خسته كننده پي بردند، طلاق را در اين جوامع آزاد اعلام كردند.
متاسفانه بنا به يك رسم و سنت غلط و كهنه زن و مردي كه از هم جدا ميشوند، نميتوانند اعتبار و احترام گذشته خود را در بين اقوام و آشنايان حفظ كنند، زيرا جامعه هنور آنقدر رشد نيافته كه بتواند قبول كند كه پيروي از ضربالمثل سوختن و ساختن جوابگوي شرايط و وضعيت زندگي امروزي نيست؛ بنابراين طلاق گرچه در نظر بعضيها مقبول نيست، ولي در بعضي زمانها و مكانها جايز و رواست.
اگر زن و شوهري كه به قول خودشان براي همديگر ساخته نشدهاند و اخلاق و رفتار آنها به گونهاي باشد كه هركار يكي باعث رنجش و عصبانيت ديگري شود و يا هرچه اين ميگويد، آن يكي ساز مخالف بزند، بهتر است اين كانون خانوادگي سرد منحل شود.
بهتر است زن و مرد از درد دل كردن با كساني كه حسن نيت ندارند خودداري كنند و همچنين طرفين از خط و نشان كشيدن و تهديد امتناع بورزند و كمي هم به خطاهاي مرتكبي خود فكر كنند و خود را يكسره بيتقصير نپندارند و جلوه ندهند و خيلي راحت ميتوانيد غرورتان را به خاطر كسي كه دوستش داريد زير پا بگذاريد. اين موارد ميتواند خيلي راحت و بدون صرف هيچ هزينهاي امكان آشتي را فراهم كند و از طلاقهاي الكي و بياساس خودداري كند.
مهرم حلال، جانم آزاد كه بعضي از خانمها ميگويند به اين معني است كه زن كه از دست مردش به ستوه آمده و تلاشهاي او بيفايده بوده و ميتواند با بذل و بخشش مهريهاش، خود را از قيد زناشويي آزاد كند.
امروزه ميتوان علتهاي طلاق را اقتصاد، بيكاري، اختلاف فرهنگي، اعتياد، فساد، چشم و هم چشمي و بالاخره دخالتهاي بيجاي فاميل دانست.
البته ناگفته نماند طلاق يكي از راههاي انحلال عقد نكاح است و فسخ نكاح هم از موارد برهم زدن ازدواج طرفين هست كه در فسخ نكاح در بعضي اوقات زن از مهريه محروم ميشود و همچنين امكان رجوع وجود ندارد، ولي در طلاق مساله مهريه بايد حل بشود تا طلاق صورت گيرد و امكان رجوع به زندگي در برخي موارد وجود دارد. برخي بيمارهاي جنسي و جسمي و جنون در زن يا مرد موجبات فسخ نكاح هستند كه شرح آنها مفصل است كه جا دارد بگوييم اگر شأن يا ويژگي خاصي در زن يا مرد موجب براي عقد باشد و سپس معلوم شود دختر يا پسر هنگام عقد داراي آن ويژگي نبوده است كسي كه شرط به نفع او شده است ميتواند عقد نكاح را فسخ كند. مثلا اگر يكي از طرفين خود را داراي مدرك ديپلم جا دهد در حالي كه بي سواد باشد...
حال اگر بخواهيم مبحثي هم در مورد اينكه مرد چه زماني ميتواند با داشتن زن، زن دوم بگيرد ميتوان موارد با رضايت همسر اول و يا عدم قدرت همسر اول به ايفاي وظايف زناشويي و يا عدم تمكين زن از شوهر و يا ترك زندگي خانوادگي از طرف زن و چندين مورد ديگر را نام برد كه جا دارد گفته شود اگر مردي جز در موارد تجويز قانونگذار كه چندين مورد از آنها ذكر شد، زوجه جديدي اختيار كرد، زن اول حق دارد و ميتواند از دادگاه درخواست گواهي عدم امكان سازش (طلاق) كند.
در باره شرايط وقوع طلاق ميتوان گفت زن يا مرد مستقلاً يا به توافق يكديگر ميتوانند درخواست طلاق به دادگاه صالح بدهند و لازم به ذكر است در طلاق توافقي بايد مسائلي چون مهريه و نفقه و جهيزيه و حضانت و ملاقات فرزندان توافق شود و سپس دادگاه در صورت صلاحديد با توجه به قوانين موضوعه حكم به طلاق داده و گواهي عدم امكان سازش صادر ميكند كه از تاريخ ابلاغ اين حكم محكومله سه ماه مهلت دارد تا با مراجعه به يكي از دفترخانهها صيغه طلاق را جاري و خود را مطلقه كند و در صورت عدم حضور يكي از طرفين، طرف مراجعه كننده به دفترخانه براي طلاق بايد يك احضاريه براي طرف ديگر بفرستد و سپس طبق قانون بايد براي گرفتن وكالت از طرف ديگري در طلاق به دادگاه مراجعه كند.
گرچه به موجب ماده 1133 قانون مدني صراحتاً به مرد اين حق را داده است كه مرد ميتواند هر زمان بخواهد زن خود را طلاق دهد، ولي با تصويب قوانين جديد، مرد راساً نميتواند زن خود را طلاق دهد، بلكه پس از مراجعه به دادگاه بايد دلايل خود را عنوان كند والنهايه اين قاضي رسيدگي كننده است كه حكم به طلاق خواهد داد.
نقش داور معرفي از طرف زوجين در سير مراحل دادرسي دادگاه يك امر انكارناپذير است كه واسط آشتي و تفاهم زن و شوهر هستند و در نهايت بايد راي خود را به دادگاه بدهند تا امكان تصميمگيري درستتر براي قاضي فراهم شود.
از جمله مواردي كه زن ميتواند تقاضاي طلاق دهد به شرح زير است:
الف) عدم پرداخت نفقه به مدت 6 ماه
ب) مرد خانه را ترك كرده و مجهولالمكان باشد
ج) سوء رفتار و يا سوء معاشرت مرد
د) ابتلاي مرد به امراض صعبالعلاج
هـ) جنون زوج
و) محكوميت به حكم قطعي براي 5 سال
ز) اعتياد
ح) عقيم بودن مرد
چ) انتخاب همسر دوم بدون اجازه زوجه و خارج از موارد قانوني.
اجراي صيغه طلاق با قرائت صيغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر شاهد مرد است.
طلاق در قانون ايران بر دو نوع است: طلاق رجعي و طلاق بائن.
در طلاق بائن حق رجوع يا بازگشت براي شوهر وجود ندارد، ولي در طلاق رجعي اين حق وجود دارد، به شرطي كه قبل از اتمام عده طلاق باشد.
طلاق خلع و مبارات كه از انواع طلاقهاي بائن است؛ طلاق خلع در صورتي است كه زن به خاطر كراهتي كه از شوهر خود دارد در برابر بذل مهريه و يا حتي مالي بيشتر از مهريه كه به شوهر ميدهد، ميتواند طلاق بگيرد و طلاق مبارات در صورتي است كه طرفين از يكديگر كراهت داشته باشند كه در اين صورت مال يا مهريه بذل شده از طرف زن به مرد نبايد بيشتر از ميزان مهريه باشد.
عده كه در طلاق رجعي و بائن لازم است عبارت است از مدتي كه تا انقضاي آن زني كه ازدواج او منحل شده، نميتواند شوهر كند و مدت آن هم سه ماه و ده روز است ولي در زن حامله تا زايمان زن طول ميكشد.
ناگفته پيداست كه زن به جز اينكه حرف و حديث طلاق و جدايي در ميان باشد ميتواند تمام حقوق و تعهداتي راكه بر گردن شوهرش دارد مطالبه و اخذ كند از جمله اين حقوق مسلم ميتوان مهريه و نفقه و جهيزيه را نام برد كه اگر مرد درخواست طلاق كند و طلاق ناشي از تخلف زن از وظايف همسري يا سوءاخلاق نباشد اجراي صيغه طلاق موكول به تاديه حقوق شرعي و قانوني زوجه اعم از مهريه و نفقه و جهيزيه و غير آن به صورت نقد است.
مگر در طلاق خلع و مبارات كه ترتيب ديگري دارد و چنانچه زوجه كارهايي را كه شرعاً به عهده وي نبوده انجام داده و براي دادگاه ثابت شود دادگاه
اجرت المثل كارهاي انجام گرفته را محاسبه و مرد را ملزم به پرداخت آن ميكند و به غير از اين موارد هم با توجه به سنوات زندگي مشترك و نوع كارهايي كه انجام شده و وسع مالي مرد دادگاه مبلغي را از باب بخشش (نحله) براي زن تعيين ميكند كه با مفهوم مخالف از مطالب فوقالذكر ميتوان نتيجه گرفت در صورت تقاضاي زن براي امر طلاق، ايشان از «نحله» محروم ميماندو به عنوان نكته آخر بايد گفت طلاق مخصوص عقد ازدواج دائم است و ازدواج موقت (صيغهاي) با انقضاي مدت و يا بذل مدت پايان مييابد.
يکشنبه 19 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1308]