واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: دکتر رامين جهانبگلو دانش آموخته فلسفه غرب در فرانسه ، روز دوشنبه 13 مرداد ، در خانه هنرمندان ايران اولين سخنراني از سلسله سخنراني هاي سه گانه خود درباره هگل را به ساختار و مفاهيم کليدي فلسفه هگل اختصاص داد و به ايراد سخنراني پرداخت .
دکتر رامين جهانبگلو در آغاز گفتار خود متذکر شد : من عمدا هگل را براي سخنراني انتخاب کردم ، زيرا علاقه مندان جدي فلسفه روزي بايد با هگل آشنا شوند و با او دست و پنجه نرم کنند ، از طرف ديگر، از طريق هگل مي توان با تاريخ فلسفه آشنايي پيدا کرد .
جهانبگلو گفت: من در سه جلسه درباره هگل سخنراني مي کنم و سخنراني هاي من مانند يک کلاس درس خواهد بود . در جلسه اول ساختار و مفاهيم کليدي فلسفه هگل ؛ در جلسه دوم پديدار شناسي روح/ ذهن ؛ و در جلسه سوم فلسفه سياسي هگل را مورد بحث قرار مي دهم .
وي افزود : مرلوپونتي معتقد است هگل در مبداء و منشاء تمام اتفاقات قرن اخير قرار دارد . من با او کاملا موافقم ، نگاهي به مارکسيسم ، پست مدرنيسم، و... اين تاثير را به خوبي نشان مي دهد . شايد هيچ فيلسوفي مانند هگل مورد بحث قرار نگرفته باشد . هرچند افراد زيادي به انديشه هگل توجه نشان داده اند ، ولي افراد کمي مي توانند به انديشه او راه پيدا کنند . براي دست يافتن به انديشه هگل بايد از سد زبان او عبور کرده و به مفاهيم اصلي او نظر کنيم .
او ادامه داد : نکته اساسي که همواره بايد مورد توجه قرار بگيرد اين است که چرا بايد هگل خواند ؟ چرا بايد به مفاهيم کليدي انديشه او پي برد ؟ امروزي بودن هگل به چه معناست؟ فلسفه هگل چه افقهايي را براي ذهن ما باز مي کند ؟ براي پاسخ به اين سوالات ، پيش از هر چيزي بايد با ساختار و روند فلسفي هگل آشنا شد . به نظر هگل فلسفه در حقيقت و حقيقت در فلسفه نهفته است . فلسفه بايد به بهترين وجه ، انديشه زمان خودش باشد ، به زمان و با زمان خودش بينديشد . انديشه با هگل به ما مي آموزد که چگونه فلسفه بياموزيم ، به بيان بهتر ، چگونه فرزند زمان خود باشيم . از نظر هگل فلسفه يک مقوله عاميانه و مردم پسند نيست ، توده ها قابليت فهم فلسفي را ندارند . انديشه فلسفي بايد از نظر زباني با زبان عاميانه تفاوت داشته باشد . در نظر هگل، فقط در سطح مفهوم مي توان به حقيقت دست يافت ، به همين دليل انديشه هگل مفهومي است ، و او فيلسوف مفاهيم است . در انديشه هگل مفهوم به چيزي گفته مي شود که به شکل منطقي از خودش آگاهي پيدا کند . به نظر هگل، فلسفه چيزي نيست جز تغيير بازنمايي ها به صورت مفهوم . ما با فلسفه هگل ، همزمان ، به شناخت ذهن از تاريخ و تاريخ از ذهن نائل مي شويم . به نظر هگل قلمرو حقيقت خانه فلسفه است . مفهوم يک چيز ذهني محض نيست ، بلکه حرکت هم است . ساختار حقيقت عبارت است از خود حرکتي مفهوم .
جهانبگلو در قسمت ديگري از سخنانش به مفهوم بيلدونگ ( تجربه آموزشي) ، که يکي ديگر از مفاهيم کليدي هگل است اشاره کرده و گفت : گادامر در کتاب حقيقت و روش مي گويد هگل بيش از هر چيزي به بيلدونگ ( تجربه آموزشي ) اهميت مي دهد . هگل اين مفهوم را از هردر و گوته گرفته است . هردر مفهوم بيلدونگ را در سه معناي : (1) فرايند فردي ؛ (2)تجربه يک ملت؛ و (3) روند شکل گيري يک فرهنگ به کار مي برد . هگل نيز اين مفهوم را در سه معناي ياد شده به کار مي برد . کتاب پديدار شناسي روح/ ذهن هگل مانند يک رمان آموزشي است . در رمان هاي آموزشي يک درون نگري و آگاهي فردگرايانه وجود دارد ؛ به بيان ديگر ، پديدارشناسي يک رمان آموزشي آگاهي در تاريخ است .
فلسفه از نظر هگل حرکت ديالکتيکي انديشه براي دست يافتن به يک نظام است ، فلسفه اگر داراي نظام نباشد فلسفه نيست . وي در يکي از نامه هايش مي نويسد : اين حساسيت من به سيستم مرا به فکر مجسمه خدايي مي اندازد که هيچ شکلي نداشته باشد . هگل مي کوشد تا کل واقعيت تجربه بشري در قالب يک انديشه نظام مند عرضه کند . براي کسي که مي خواهد هگل بخواند مهم نيست که از کدام يک از کتابها شروع بکند ، ولي بايد چهار کتاب اصلي هگل ، يعني : اصول فلسفه حق، دايره المعارف فلسفي، پديدارشناسي روح/ ذهن ، و علم منطق را بخواند تا با روح نظام و انديشه او آشنا شود .
وي در قسمت ديگري از سخنراني خود به مفهوم گايست( ذهن/ روح) و آزادي در انديشه هگل پرداخت و گفت : گايست در انديشه هگل به هر دو معناي ذهن و روح به کار مي رود . روح در معناي خداشناسي و ذهن در معناي فلسفي . جوهر گايست آزادي است ، آزادي مفهوم مرکزي نظام فلسفي هگل است . آزادي يعني اتحاد کل و خود ؛ آگاهي ، همزمان ضرورت و آزادي است . مفهوم آگاهي به صورت ديالکتيکي با آزادي ارتباط دارد . فلسفه تاريخ هگل مبناي هستي شناختي دارد . براي هگل ، انکشاف ديالکتيکي ذهن در تاريخ يک ضرورت هستي شناختي است ، يا به عبارت ديگر ، يک هستي شناسي ضروري است . ما در کتاب علم منطق با بعد هستي شناختي ، ودر کتاب پديدارشناسي روح/ ذهن با بعد تاريخي انديشه هگل روبرو هستيم .
به نظر هگل ، ديالکتيک چيزي نيست جز روح تضادي که به شکل روش شناختي شکل گرفته و اهميتش در تشخيص درست از نادرست است . در ديالکتيک هگل ما با مفاهيم روبرو هستيم . تفاوت ديالکتيک در کانت و هگل و ديگران در اين است که ديالکتيک هگل با حرکت معنا پيدا مي کند . توجه هگل به هراکليتوس ، فيلسوف يوناني نيز از همين جنبه قابل توجيه است . هگل مانند هايدگر فيلسوف هستي نيست ، بلکه فيلسوف هستي در حرکت است . هگل واژه ديالکتيک را اولين بار در کتاب منطق( در شهر ينا) به کار برده است . ديالکتيک ، خودش يک خود انکشاف يافتگي انديشه است .
جهانبگلو ادامه داد : کانت تفاوت نومن و فنومن را در فلسفه خود مطرح کرد ودسترسي به نومن را قابل حصول ندانست ، بلکه علم و شناخت را به فنومن منحصر کرد . کانت بدين وسيله انديشمندان پس از خود ، مانند فيخته، شلينگ، وهگل را به توضيح نومن فرا خواند . براي توضيح فنومن ، فيخته من شناسي نامتناهي egology را به کار برده ، و شلينگ و هگل ، هر دو ، با فيخته مخالفند و از واژه مطلق استفاده مي کنند .
برخلاف نظر مارکسيستهاي وطني، ديالکتيک هگل هيچ ربطي به تز ، آنتي تز، و سنتز ندارد . هگل حرکت سه گانه شناخت را در سه واژه درخود ، براي خود ، و درخود و براي خود مطرح مي کند ؛ ديالکتيک هگل اين است نه تز،آنتي تز، و سنتز . درخود مرحله بلاواسطه شناخت است ( مرحله ذهن) ؛ براي خود مرحله واسطگي شناخت است ، يعني زماني که شناخت به صورت يک واقعيت بيروني کاملا انکشاف يافته باشد ( مرحله عيني) ؛ و درخود وبراي خود مرحله دروني شدن است ، يعني شناخت عينيت محض و ذهنيت محض نيست ، بلکه در مرحله سوم ذهنيت عينيت يافته دوباره به شکل ذهنيت در مي آيد تا بتوان درباره آن انديشيد .
جهانبگلو در پايان قسمت اول از مجموعه سخنراني خود درباره هگل گفت : عنوان فرعي پديدارشناسي روح/ ذهن علم تجربه آگاهي است . تجربه آگاهي به معناي شناخت آگاهي از اشکال گوناگون آگاهي است . ساختار فلسفه هگل به معناي تجربه شناخت از خودش است . حقيقت غايي نظام فلسفي هگل حقيقتي است که از يک حقيقت تاريخي و منطقي گذر کرده است . به نظر هگل ، جهان نتيجه عملکرد انسان در تاريخ است . اين عملکرد ضمن تاريخي بودن ذهني است . در فلسفه هگل حرکت پاياني نداريم ، چرا که در حقيقت پايان ، يک شروع ديگر است ؛ به بيان ديگر ، پايان شروعي است که به خود بازگشته است . به نظر من همين مساله نظام هگل را از ايدئولوژيک شدن نجات مي دهد .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 614]