واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: وراثت اعمام و وراثت بنات بحثى است كه يك طرف آن بنى عباس و طرف ديگر آن علويان مى باشند. در عصر جاهليت، تنها فرزندان ذكور، از ارث بهره مى بردند ولى با ظهور دين اسلام اين قانون برداشته شد.
عباسيان كه در روى كار آمدن خود و مبارزه با بنى اميه از شعارهاى علويان و پيروان آن ها استفاده زيادى بردند و ابتدا مشروعيت حكومت خود را از طريق وصيت ابوهاشم به على (ع) مى رساندند، به تدريج از علويان فاصله گرفتند و ادعا كردند خلافت، ميراث عباس عموى پيامبر (ص) است. آن ها با تكيه بر اين اصل جاهلى، كه دختر ارث نمى برد، وارث پيامبر (ص) را عباس ـ تنها پسر عبد المطلب كه تا زمان رحلت پيامبر (ص) زنده بود ـ معرفى كردند.
در مقابل، علويان به ويژه اهل بيت با استناد به آيات قرآنى و احكام عقلى در صدد رد ادعاى عباسيان بر آمدند و بدينگونه بحث وراثت اعمام و وراثت بنات مطرح شد.
در اين مقاله، به بيان چگونگى پيدايش انديشه وراثت اعمام و سابقه آن و عكس العمل علويان به ويژه اهل بيت به طور مختصر پرداخته ايم.
ارث در اسلام و جاهليت
در عصر جاهليت رسم بر اين بود كه تنها مردان را وارث مى شناختند و معتقد بودند آن كس كه قدرت حمل سلاح، جنگ و دفاع از حريم زندگى را ندارد، ارث به او نمى رسد. ((1)) به اين دليل زنان و كودكان از ارث محروم بودند. ((2))
اين قانون، بعد از ظهور اسلام، هم چنان پابرجا بود تا اين كه يكى از انصار، به نام ((اوس بن صامت)) ((3)) يا ((اوس بن ثابت)) از دنيا رفت. در حالى كه دختران و پسران خردسالى از خود به جاى گذاشت و عموزاده هاى او به نام ((ارفطه)) و ((خالد)) اموال او را ميان خود تقسيم كردند و به همسر و فرزندان او چيزى ندادند. زن انصارى شكايت خود را نزد پيامبر برد و جريان را با پيامبر بازگو كرد. در اين زمان آيه 7 / نسإ نازل شد، و دستور اسلام را راجع به ارث بيان نمود. ((4))
((للرجال نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون و للنسإ نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون مما قل منه او كثر نصيبا مفروضا))
ترجمه: ((براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود برجاى مى گذارند سهمى است؛ و براى زنان نيز، از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان مى گذارند، سهمى؛ خواه آن مال، كم باشد يا زياد؛ اين سهمى است تعيين شد و پرداختنى.))
در ميان اعراب، ارث از سه طريق منتقل مى شد
1ـ نسب: تنها شامل پسران و مردان مى شده است و زنان و كودكان را شامل نمى شد.
2ـ تبنى: يعنى پسرخواندگى
3ـ حلف: بدين صورت كه دو نفر با هم پيمان مى بستند كه در دوران حيات از همديگر دفاع كنند و بعد از مرگ نيز از همديگر ارث ببرند. ((5))
با ظهور آيين اسلام، تغييراتى در قانون ارث جاهلى صورت گرفت و به صورت قانون ارث اسلامى مطرح شد. در اسلام نيز، ارث از سه طريق منتقل مى شود.
1ـ نسب: منظور از نسب، مفهوم وسيع آن است يعنى هر گونه ارتباطى كه از طريق تولد در ميان دو نفر در سطوح مختلف ايجاد مى شود، اعم از زن، كودك و مرد.
2ـ سبب: يعنى ازدواج؛ بدين معنى كه زن از شوهر و شوهر از زن ارث مى برد.
3ـ ولإ: منظور از ارتباطهاى ديگرى است كه غير از خويشاوندى بين دو نفر بر قرار مى شود.
در اسلام سه نوع ولإ وجود دارد.
الف) ولإ عتق: يعنى اگر كسى برده خود را آزاد كند و آن برده پس از مرگ هيچ گونه خويشاوند نسبى يا سببى نداشته باشد، اموال او به آزاد كننده او مى رسد.
ب) ولإ ضمان: پيمان خاصى است كه بين دو نفر، مطابق خواست و اراده خودشان بر قرار مى شود و طرفين متعهد مى شوند، در موارد مختلفى از يكديگر دفاع كنند، و پس از مرگ، در صورت نداشتن خويشاوند نسبى يا سببى از يكديگر ارث ببرند.
ج) ولإ امامت: اگر مسلمانى از دنيا برود و هيچ وارث نسبى، سببى يا غير از آن نداشته باشد، ميراث او به امام مسلمين، يا به عبارت بهتر به بيت المال مسلمين تعلق مى گيرد. ((6))
نكته در خور اشاره اين كه ارث، در جاهليت علاوه بر امور مالى و مادى، امور حقوقى را نيز در برمى گرفت. يعنى ميراث بران علاوه بر اين كه سرمايه و ثروت مادى شخص ارث گذار را بين خود تقسيم مى كردند، اختيارات پستى و مقامى او را نيز به عنوان ارث بين خود قسمت مى نمودند. به عبارت ديگر، ارث مختص به امور مادى و سرمايه مالى نبود، بلكه امور معنوى و پست ها و مقام ها را نير در بر مى گرفت. بهترين شاهد مثال، انتقال پست ها و مقام هاى اجداد و پدران به فرزندان و خويشان است، كه در عصر جاهليت مرسوم بود. اختيارات قصى بن كلاب به ارث بين فرزندانش تقسيم شد. و به همين صورت مناصب و پست ها در شهر مكه از پدران به پسران يا برادران منتقل مى شد. چنين نمونه هايى در تاريخ جاهلى كم نيست. دين اسلام، ارث در امور مالى و مادى را پذيرفت ولى ارث در مقام و منصب را رد كرد.
از اين رو از نظر اسلام آن چه مربوط به شخصيت حقيقى انسان است از طريق ارث منتقل مى شود، ولى آنچه مربوط به شخصيت حقوقى انسان است، از طريق ارث منتقل نمى شود.
طبقات ارث يا سلسله مراتب ارث برى، در جاهليت تابع قاعده و قانون خاصى نبوده و ظاهرا ارتباط مستقيمى با قدرت و زور داشته است. يعنى اگر بنا بود ارث ميت بين فرزندان پسر او، يا بين عموها، عموزاده ها يا برادران او توزيع شود قاعده توزيع ارث ارتباط تنگاتنگى با قدرت و زور داشت و هر كس كه داراى قدرت بيشترى بود سهم بيشترى از ارث مى برد و در صورت امكان، تمام ما ترك را صاحب مى شد. ولى در آيين اسلام، وراث بر اساس نسبت خويشاوندى، طبقه بندى شده اند و تا زمانى كه افرادى از طبقه نخست وجود داشته باشند، ارث به طبقه دوم نمى رسد. بر اين اساس، پدر، مادر، پسر، دختر و همسر در طبقه اول ارث برى قرار دارند و برادر، خواهر، پدر بزرگ و مادر بزرگ در مرتبه و طبقه دوم جاى دارند و عمو، دايى، خاله و عمه در طبقه سوم قرار مى گيرند. در صورتى كه افرادى از طبقه اول، در قيد حيات باشند، ارث به طبقه دوم نمى رسد. ((7))
نكته ديگرى كه در اين جا قابل طرح است و ارتباط نزديكى با قانون ارث دارد، مسئله ((انتقال نسل)) است. در ميان اعراب جاهلى همان طور كه دختر و به طور كلى جنس مونث، از ارث بردن محروم بود و به تبع آن، فرزندان او نيز از جد يا جده خود ارث نمى بردند، از طريق دختر نسل پدرى تداوم نمى يافت و فرزندان او، فرزندان پدرش محسوب نمى شدند. و نسل فقط و فقط از طريق پسر منتقل مى شد. به عبارت ديگر، نسب اشخاص به پدرانشان متصل مى شد و از مادران نسب نمى بردند. بنا بر اين در ميان اعراب جاهلى كمتر كسى را مى يابيم كه به مادرش منسوب باشد و همواره اسم پدر بعد از اسم شخص مىآيد. مگر اين كه پدر شخص، معلوم نباشد، و يا اين كه از روى توهين و تحقير كسى را به مادرش منسوب كنند. شاعر عرب مى گويد:
بنونا بنوا إبنائنا و بناتنا
بنوهن ابنإ الرجال الاباعد ((8))
ترجمه: فرزندان ما فرزندان پسران ما هستند ولى فرزندان دختران ما فرزندان مردان بيگانه اند.
اما در دين اسلام تفاوتى بين پسر و دختر در انتقال نسب يا نسل وجود ندارد و همان طور كه دختر از مال پدر ارث مى برد، نسب و نسل او را نيز منتقل مى كند. در پاره اى زيارات آمده است، ((كنتم فى الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره...)) يعنى اين كه در اسلام، تفاوتى ميان صلب و رحم در تاثير گذارى بر فرزند وجود ندارد و هر يك به سهم خويش تاثير گذارند و هر فردى هم از مادر تاثير مى پذيرد و هم از پدر و در واقع نسب و نسل او به هر دو بر مى گردد.
به طور خلاصه مى توان گفت:
1ـ در جاهليت به طور كلى، جنس مونث از ارث برى محروم بود ولى دين اسلام به زنان حق ارث داد.
2ـ در جاهليت، قانون ارث، هم امور مادى و مالى و هم امور حقوقى را شامل مى شد ولى در آيين اسلام، ارث محدود به امور مادى و سرمايه مالى شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 489]