تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سخن چون دواست، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829509088




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گذري در رمان ‌*؛ بالا‌تر از طبقه هفتم آسمان - مهرك زيادلو


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گذري در رمان ‌*؛ بالا‌تر از طبقه هفتم آسمان - مهرك زيادلو
...
(اسپينوزا، رساله سياست)

در سال 1939 كه مادريد سقوط كرد، همينگوي آخرين خبرنگاري بود كه خاك اسپانيا را ترك گفت. او با آندره مالرو كه به عنوان خلبان نيروي هوايي جمهوريخواهان خدمت كرده بود، توافق كرده بودند كه مالرو رويدادهاي جنگ داخلي اسپانيا را از ابتدا تا جنگ گوادالا‌خارا درسال 1937 بنويسد و همينگوي رويدادهاي پس از آن تاريخ را. بدين ترتيب مالرو كتاب را نوشت و همينگوي رمان همينگوي بعدها در جنگ جهاني دوم به عنوان كتاب درسي جنگ‌هاي پارتيزاني، هم در ارتش آمريكا و هم در ارتش شوروي مورد استفاده قرار گرفت.

سال 1938 وقتي هيتلر به لهستان حمله كرد و ارتش فرانسه به حال آماده‌باش درآمد، ژان پل سارتر مجموعه داستان كوتاه خود به نام را منتشر كرد. او در زمان جنگ در يك واحد هواشناسي جبهه شرقي به عنوان گروهبان مامور به خدمت شد. شخصيت اصلي داستان مردي است كه در جريان حمله فاشيست‌ها محكوم به اعدام مي‌شود.

اريش ماريا رمارك، يكي از معروف‌ترين نويسندگان آلماني ادبيات جنگ، رمان را با بهره گرفتن از تجربيات حضور خود در جنگ جهاني اول خلق كرد؛ همان‌طور كه بعدها هاينريش بل، ديگر نويسنده شهير آلمان، رمان‌هاي و را بر اساس تاريخ جامعه آلمان ضمن جنگ دوم به رشته تحرير درآورد. لئو تولستوي، مارگارت ميچل، گرترود كلوگه و... همه براساس حوادث جنگ و در بستر تاريخ جنگ شكل گرفته‌اند. طي تاريخ ادبيات داستاني، جنگ دستمايه آثار فراواني بوده ‌است. نويسندگاني كه خود در جنگ حضور داشته‌اند يا آنهايي كه پيامدهاي پس از جنگ را با گوشت و خون خود درك كرده‌اند، خواسته يا ناخواسته، به آن كشيده شده و واكنش نشان داده‌اند. جنگ حادثه‌اي گريزنا‌پذير است، هرگز از حافظه ملت‌ها پاك نمي‌شود و نويسندگان حافظه مردم هستند.

ادبيات جنگ

پرداختن به جنگ بي‌ترديد در ادبيات ايران نيز جايگاه ويژه‌اي دارد. جنگ، اتفاق بزرگي در ايران بوده و خانواده‌هاي زيادي هنوز از زخم‌هاي آن رنج مي‌برند. ادبيات دفاع مقدس، ميراث عظيم پاسداري ايرانيان از ميهن است. نويسندگان ايراني با نگرش‌هاي مثبت و منفي و اين روزها معتدل به خلق آثاري پرداخته‌اند كه يا جنگ را محور قرار داده و غيرانساني بودن آن را محكوم مي‌كند، يا به جنگ به چشم موقعيتي ويژه مي‌نگرد كه بستر مناسبي براي دگرگوني و رشد انسان است.

حبيب احمدزاده از نويسندگان ادبيات دفاع مقدس به شمار مي‌آيد. او با دوري جستن از افراط و تفريط با نگرشي معتدل به بازنمايي جنگ در قالب ادبيات داستاني پرداخته و در پي نمايش حقيقت دفاع مقدس و نفس آن است. مجموعه داستان كوتاه او و رمان از جمله آثار موفق ادبيات دفاع مقدس محسوب مي‌شوند. احمدزاده نوجواني خود را در ميدان جنگ گذرانده و به عنوان ديده‌بان، ساعت‌ها مواضع خودي و دشمن را زيرنظر گرفته است. تصوير ذهني او از جنگ و جزئيات موشكافانه‌اي كه از آن دوره به خاطر سپرده، سهم بسزايي در خلق تصاوير داستاني دقيق رمان دارد. كتاب روايت دگرگوني ديده‌بان 17 ساله‌اي است كه نويسنده نيازي به فاش كردن نام او نمي‌بيند، چرا كه ادبيات واقعي جنگ، قهرمان ندارد. اسطوره‌سازي و شجاعت، دغدغه ادبيات جنگ نيست. واكنش‌هايي همچون ترس، ترديد و خشم واكنش‌هاي انساني‌اي هستند كه در مواجهه با مرگ اگر بروز نكند، شخصيت، فرسنگ‌ها از خواننده فاصله مي‌گيرد.

اصل عدالت در روايت دفاع مقدس

نويسنده همواره در پي آن است كه حقيقت را دريابد و وقتي آن را دريافت، مي‌خواهد ببيند چگونه آن را بيان كند تا به صورت جزئي از تجربه خواننده درآيد.‌**

با هدفي بالا‌تر از روايت صرف جنگ تحميلي (همچون بسياري از خاطره‌نگاري‌هاي جنگ) يا جانبداري يكطرفه و قرباني‌سازي نوشته شده‌است. سربازان هر دو جبهه وارد بازي ناخواسته‌اي شده‌اند كه از آن به نام شطرنج ياد مي‌شود. توصيف آنها به مهره‌هاي سفيد و سياه شطرنج، اشاره نويسنده به موقعيت مشابه سربازان دو طرف بدون توجه به خودي يا غيرخودي بودن آنهاست. مهندس، يكي از شخصيت‌هاي اصلي داستان، با اين نوع نگاه و پاشيدن بذر ترديد در نفس مبارزه و زير سوال بردن خداوند، بازنمايي يكي از وجوه بشري است كه به وقت گيرافتادن در مهلكه و استيصال، انسان را موجودي خارج از اراده مي‌بيند كه در هر حال به سرنوشتي محتوم محكوم شده‌است. او سمبل بدبيني، شك و تزلزل آدمي است كه در يك موقعيت خاص به نام جنگ خود را نشان مي‌دهد. ص 130)

راوي داستان پسرك 17 ساله‌اي است كه ماجراي 3 روز ديده باني‌اش را از طبقه هفتم ساختمان نيمه‌كاره‌اي در آبادان تعريف مي‌كند. او مامور پيدا كردن گراي رادار پيشرفته‌اي شده كه با هر بار آتش توپخانه خودي، موقعيت آن را تنها با خطاي مثبت و منفي پنج متر تخمين مي‌زند. نيروهاي ايراني ناگزيرند تا پيدا كردن رادار و انهدام آن به خاموشي مداوم توپخانه تن دهند. جدا از اين ماموريت حساس، پسرك در جريان تركش خوردن يكي از همرزمانش ناچار مي‌شود مسووليت ماشين غذا و وظيفه پخش غذا بين سربازان و چند مشتري ويژه از اهالي باقيمانده شهر را نيز به عهده بگيرد.

تجلي شخصيت

شخصيت داستان در خلا‌ل رابطه او با آدم‌هاي ديگر ساخته مي‌شود. به‌عبارتي نويسنده براي پردازش شخصيت اصلي، آدم‌هاي ديگري را وارد قصه مي‌كند تا واكنش شخصيت در مقابل آنها، قضاوت و نوع نگاهش به ديگران و بالعكس، عمق شخصيت را براي خواننده روشن كند. تفاوت‌هاي عمده مهندس- پيرمرد كتاب‌خواني كه خانواده‌اش او را رها كرده‌اند-، گيتي و قاسم كه نقش مرشد و راهنماي نوجوان داستان را بازي مي‌كند عامدانه طرح‌ريزي شده تا شخصيت موسي - نام رزمندگي نوجوان 17 ساله- در مواجهه با آدم‌هايي از جنس مختلف تجلي يابد. بعد شخصيت ناشناخته‌ترين مفهوم در شخصيت‌سازي است. بعد، يعني؛ تضاد. اين تضاد مي‌تواند تضاد دروني شخصيت باشد. مثل ترديدي كه موسي در اثر حرف‌هاي مهندس به آن دچار مي‌شود و به ماموريتش، تلا‌ش براي پيدا كردن رادار و اصولا‌ آرزوي نقش برآب كردن نقشه دشمن شك مي‌كند. ص235) از طرفي تضاد بين شخصيت باطني و شخصيت ظاهري نيز باعث افزودن بعد مي‌شود. اين تضادها بايد پيگير و بي‌تناقض باشد. موسي در جاي‌جاي داستان درگير تضاد است. پسر 17 ساله به مصداق سن و سال خود بدون توجه به موقعيت خطرناكي كه قاعدتا تنها مرگ و زندگي در آن اهميت دارد با دلخوشي‌ها و حسرت‌هاي ناچيزي چون جيپ شيك و وسوسه‌كننده جناب سرگرد سرگرم است و از اينكه در كسوت ديده‌بان ناچار است پيشبند چرب و چيلي ماشين غذا را به تن كند، احساس حقارت مي‌كند. خودبيني‌هاي معصومانه و غرور بچگانه‌اش در جدا كردن حساب خود از قبضه‌چي‌ها گوياي شخصيت نوجواني است كه هنوز تا مرد شدن فاصله دارد. اما حوادث 3 روز ديده‌باني، موسي را كه از ديده‌باني تنها شناسايي موقعيت دشمن و پيدا كردن گراي آتش‌بار آنها را مي‌داند، وادار مي‌كند طور ديگري نگاه كند.

سير دگرگوني موسي، تقابل ذهنيت مذهبي‌اش با ميل به انسان‌دوستي ـ جايي كه با گيتي مواجه مي‌شود - صبوري و شكيبايي‌اش در برابر مهندس با وجود نفرتي كه از او دارد و ... دستاورد موقعيت ويژه جنگ است.

با وجود توانايي نويسنده در خلق شخصيت اصلي اين مهارت در پردازش شخصيت‌هاي مكمل به چشم نمي‌خورد. تضاد شخصيت ظاهري و باطني گيتي در چارچوب يك شخصيت داستاني نمي‌گنجد. گيتي در هيچ كجاي قصه همدردي خواننده را بر‌نمي‌انگيزد. فحاشي و بداخلا‌قي‌اش براي بيان درگيري او با خويشتن و با محيط كارساز نيست. شايد تنها صحنه‌اي كه دختر گيتي دستمال خيسي روي پيشاني موسي مي‌گذارد، خواننده را كمي تكان دهد. حتي گفت‌وگوي نه‌چندان تاثيرگذار پايان داستان براي نمايش ته‌مانده انسانيت در گيتي كافي به نظر نمي‌رسد.

مكث كردم. چرا اين حرف را زده بودم؟ چرا؟ خودم هم جوابش را نمي‌دانستم.( >ص309)

اصرار نويسنده در تلطيف سابقه گيتي با كمك گرفتن از قصه‌اي كه مهندس براي توجيه بدكاره شدن او مي‌بافد مانع شده گيتي به عنوان يك شخصيت پيچيده و پر از تضاد كه خواننده به سرنوشتش علا‌قه‌مند است در داستان ظاهر شود. از طرفي نويسنده از امكان روبه‌رو شدن مادر جواد، از زاويه مادر مومني كه فرزند خود را در راه وطن از دست داده، با گيتي يعني يك زن فاحشه‌كه زخم جامعه محسوب مي‌شود، استفاده نكرده؛ بستر غني‌اي كه از تقابل نفرت از بي‌بندوباري و انسان‌دوستي حاصل مي‌شد، بدون شك زمينه مناسبي براي خلق شخصيت هر دو زن بود. در مقابل به نظر مي‌رسد شخصيت مهندس اندكي قابل قبول‌تر باشد. او تنها كسي است كه به جاي چشم‌هاي موسي كه از شدت تب و بيماري كارايي لا‌زم را ندارد، مسووليت ديده‌باني را به عهده مي‌گيرد. اين حس همكاري با نقاب بي‌اعتنايي مهندس نسبت به سرنوشت ديگران تناقضي ايجاد كرده كه شخصيت را تامل‌برانگيز مي‌كند. شخصيت مهندس، شخصيتي متغير، نيمه‌عاقل، نيمه‌ديوانه و نيمه‌روشنفكر است. سوال‌هاي بنيادين او درباره اولين گناه، موسي و به دنبالش خواننده را با علا‌مت سوال مواجه مي‌كند. شايد اگر اين مهندس فرزانه آنقدر ناصح و كلا‌مش آنقدر شعارگونه نبود، تاثير تقابل او با موسي تلنگر محكم‌تري به خواننده مي‌زد. با وجود اين نمي‌توان كتمان كرد كه در به فكر انداختن خواننده و انديشيدن در ذات آفرينش موفق بوده است.

يك جزء معناهاي ژرفي را به دنبال دارد

بشر از ابتداي شكل‌گيري تمدن‌ها تمايل داشته‌ است حرف‌هايش را در قالب نماد‌ها و نشانه‌ها به زبان آورد و اشياي دوروبر را تجسم مفاهيمي عميق‌تر از آنچه به چشم‌مي‌آيد، نشان دهد. به طور كلي نمادها و نشانه‌ها، خواننده را در كشف رازورمزهاي اثر به تحرك وامي‌دارد و او را از قالب يك شاگرد حرف گوش كن بيرون مي‌آورد.

رمان با 3 پيش‌درآمد (هبوط آدم از بهشت) برگرفته از تورات، (شام آخر مسيح و دروغ پطرس) برگرفته از انجيل و آياتي از سوره تكوير قرآن درباره قيامت آغاز شده است. انتخاب عدد هفت اتفاقي نبوده و كنايه از هفت طبقه آفرينش است. همان‌طور كه گيتي سمبل گناه و مريم مجدليه و قاسم سمبل خضري است كه راهبر موسي است. مهندس شيطان نصيحت‌گويي است كه مي‌خواهد عدم‌آزادي اراده انسان را به موسي بقبولا‌ند و حتي اسم موسي و ديده‌باني‌اش در قالب سمبل‌ها و نشانه‌ها معنا مي‌يابد. در واقع نويسنده هر عنصري را در پي رساندن مفهومي وارد داستان كرده و چينش قصه در خدمت تفكر گنجانده شدن در مذاهبي بوده كه آغازگر كتاب هستند. گرچه وسواس نويسنده در رعايت چارچوب مورد نظرش گاه‌گداري از كشش داستان كاسته و نثر غير‌داستاني و سرگردان ميان زبان شاعرانه و كلا‌م عاميانه با وجود راوي اول شخص بين خواننده و داستان فاصله انداخته است، اما جهانشمولي قصه را نمي‌توان ناديده گرفت.

پرحرفي موسي و توضيح او درباره هر رفتاري كه از وي سر مي‌زند، باعث شده خواننده در كنار كم‌اتفاقي قصه از توضيح واضحات به تنگ آيد.

ـ آره! فكر كنم در حال سقط شدني! نگو صبح تا ظهر كه مي‌خواستي ماشين سلطنتي‌ات رو به ما قالب كني؛ داشتي ارث و ميراث تقسيم مي‌كردي. هان؟ حالا‌ خوشحالي كه ما رو با اين مشتريان نقدت تنها گذاشتي؟( >ص64)

كه البته فكر مزخرفي بود. اين جواب، كار را خراب‌تر مي‌كرد. نگاهي به هر دوشان كردم. شايد نگاهي براي آخرين‌بار! مكثم طولا‌ني شده بود و غذاي مهندس هم حتما يخ زده بود. آرام و زير لب گفتم: آره! آره! من راننده‌ماشين غذام.

و ديگر منتظر جواب نماندم. كاملا‌ تسليم قضا و قدر. هرچه بادا باد! و ديگر قبول كردم كه راننده‌ماشين غذا هستم( >!ص118)

اتفاقات در در فاصله ارسال دو نامه كاملا‌ سري دشمن پيش مي‌آيد. جمع شدن داستان با اين شيوه از نقاط قوت كار احمدزاده است. بنا به گفته او نوشتن داستان بر اساس نامه آخر شروع شده است؛ هنگامي كه نويسنده مشغول جست‌وجوي اسناد نظامي بازيابي‌شده عراقي‌ها در قرارگاه‌هاي زمان جنگ بود. نويسنده با جمع كردن شخصيت‌ها در ساختمان هفت طبقه، تصوير سمبل‌گونه‌اي از شام آخر مسيح را به نمايش‌ مي‌گذارد، اما بي‌انصافي است اگر را تنها نمايش تصاوير ارزشمند بدانيم.

زايش انسان از راه قرباني شدن اختياري يك نسل

درون‌مايه داستان معناي نهفته در يك اثر ادبي است كه حقيقتي را درباره زندگي يا انسان بازگو مي‌كند. گفت‌وگوي مستقيم قاسم و موسي در صفحات پاياني كتاب بيش از پيش بر معنا و مفهوم داستان تاكيد دارد. ستوده شدن تا اندازه زيادي مديون نگاه نويسنده است. جنگ به رغم پليدي و زشتي شايد زايشي دوباره باشد.

ص306)

ص207) ‌

حبيب احمدزاده در با دوري جستن از مطلق‌نگري به تعريف ادبيات پايداري پرداخته است. دغدغه مصاديق بحث اصلي نويسنده در شكل گرفتن كتاب است. او بيش از نوع موقعيت انسان، به چگونگي واكنش آدمي در اين موقعيت توجه مي‌كند؛ موقعيتي نظير جنگ تا زماني كه بشر زنده است ادامه دارد، چرا كه صلح نبودن جنگ نيست، خصلتي است كه از نيروي جان مي‌زايد.

‌* نوشته حبيب احمدزاده، انتشارات سوره مهر، چاپ پانزدهم: 1387(چاپ اول: 1385.) ‌

‌** بخشي از سخنراني سياسي همينگوي در كنگره دوم نويسندگان آمريكا.

انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------

------------
 پنجشنبه 2 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن