واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پندارگرایى- آیة الله جوادی آملی (16)
یكى از موانع سیر انسان به سوى خدا، پندارگرایى و گمان باطل است؛ چنانكه از مهمترین علل و اسباب طهارت روح و صعود آن به سوى حق، معرفت صحیح است. فرق عارف با پندارگراى غافل در این است كه عارف، خود را در مشهد و محضر خداى علیم قدیر حكیم مىیابد، چنانكه هر موجودى را مظهر او مىداند و پندارگراى غافل، خود را غایب از او مىپندارد، چنانكه هر موجودى را مستقل مىپندارد. هر كس بر اساس معرفت یا گمان خود، سود یا زیانى مىبرد. قرآن كریم در ستایش مؤمن عارف مىگوید: او خود را در مشهد خداى علیم قدیر حكیم مىیابد و اهل مراقبت و محاسبت است، ولى در وصف غافل مىگوید: او فاقد همه این كمالهاست و با گمان و پندار زندگى مىكند و در پندار خود، مدفون است. قرآن كریم، گاهى درباره پندارگرایان غافل مىفرماید: "الم یعلم بانّ الله یرى"(1)؛ مگر او نمىداند كه خدا مىبیند؟ اگر كسى بداند كه خدا او را مىبیند و در مشهد خدا كار مىكند هرگز دستش به تباهى و زبانش به بدگویى آلوده نمىشود.(2) گاهى مىفرماید: "ایحسب ان لن یره احد"(3)؛ آیا مىپندارد كه كسى او را نمىبیند؟ خدا شاهد است و شما در محضر و مشهد خدایید.فرق عارف با پندارگراى غافل در این است كه عارف، خود را در مشهد و محضر خداى علیم قدیر حكیم مىیابد، چنانكه هر موجودى را مظهر او مىداند و پندارگراى غافل، خود را غایب از او مىپندارد، چنانكه هر موجودى را مستقل مىپندارد.گاهى مىفرماید: "ام یحسبون انا لا نسمع سرّهم و نجویهم"(4)؛ آیا مىپندارند كه ما كارهاى پنهان و نجواى آنها را نمىدانیم؟ اینها ناظر به بعد علمى است؛ یعنى انسان غافل فكر مىكند كه كسى او را نمىبیند و او تنهاست و چون تنهاست، رهاست. گاهى مىپندارد بر فرض، كسى او را ببیند قادر نیست جلو او را بگیرد و خود را در مشهد قدیر نمىبیند؛ یعنى مىپندارد كه خدا بر او توانایى ندارد. در این زمینه، ذات اقدس اله آیات فراوانى نازل كرده، مىفرماید: "ایحسب ان لن یقدر علیه احد"(5) آیا انسان مىپندارد خدا قدرت ندارد تا همه نعمتهاى او را به نقمت و حیات او را به ممات و سلامت او را به بیمارى مبدل كند؟ گاهى مىفرماید: "ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه"(6)؛ آیا انسان مىپندارد كه با مرگ نابود مىشود و ما استخوانهاى پوسیده او را دوباره زنده نمىكنیم؟ برخى چنین مىپندارند كه با مرگ نابود مىشوند و خداوند بر احیاى مجدد آنها قدرت ندارد و برخى مىپندارند كه بعد از مرگ، حساب و كتابى نیست و كسى بر حسابرسى اعمال آنها قدرت ندارد و به همین جهت، زبانشان دراز و دستشان به گناه، آلوده است.اگر كسى بداند كه خدا او را مىبیند و در مشهد خدا كار مىكند هرگز دستش به تباهى و زبانش به بدگویى آلوده نمىشود.گاهى انسان، جاه و قدرت خود را عامل موفقیت خود مىپندارد. از این رو ذات اقدس خداوند مىفرماید: "ام حسب الذین یعملون السیئات ان یسبقونا ساء ما یحكمون"(7)؛ آیا كافران مىپندارند كه سابق و پیشگامند و ما به آنها دسترسى نداریم؛ قضا و قدر ما آنها را رها كرده است و آنها از قلمرو قدرت ما بیرونند؟ این، حكم و داورى بدى است. گاهى نیز مىپندارند قدرتهاى مالى، مشكل آنها را حل مىكند: "یحسب ان ماله اخلده"(8)؛ آیامىپندارد كه مال او، او را جاوید مىكند؛ چنانكه در جاى دیگر مىفرماید: "و ما جعلنا لبشر من قبلك الخلد افان مت فهم الخالدون"(9)؛ در نظام آفرینش، دنیا جاى خلود و جاودانگى نیست و هیچ كس در آن، جاوید نمىماند؛ زیرا دنیا نشئه حركت است و حركت باید به مقصد برسد و با دوام، سازگار نیست و اگر موجودى دائما در حركت باشد، عبث مىشود. معناى دوام حركت این است كه هدفى در كار نیست. از این رو حركت حتما باید منقطع شود و به دارالقرار برسد.دنیا مزرعه آخرت است و در آخرت، پوستهاى مزرعه دنیا خریدارى ندارد، چنانكه در آن جا هرگز اولوالباب، یعنى كسانى كه داراى لب و مغزند، نمىسوزند.ذات اقدس خداوند در این مورد مىفرماید: "افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الینا لا ترجعون"(10)؛ آیا فكر كردهاید نظام آفرینش، یاوه و بیهوده است و این نظام، هدفى نداشته و شما معادى ندارید؟ گاهى انسان خود را در مشهد علیم قدیر حكیم مىبیند و هیچ یك از بحثهاى گذشته درباره او نیست اما خود را محق مىپندارد؛ با این كه در برابر وحى ایستاده و هم فكرش تیره و هم كارش تاریك است، مىگوید: حق با ماست. در این زمینه، قرآن كریم مىفرماید: "و یحسبون انهم مهتدون"(11)؛ آنان مىپندارند كه هدایت یافتهاند در حالى كه به بیراهه مى روند. "و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا"(12)؛ فكر مىكنند كه كار خوب مىكنند؛ در حالى كه به بدى مبتلایند. از مجموع این آیات بر مىآید كه عدهاى از انسانها در جدار پندار، زندگى مىكنند و در خیال خام خود، غوطهورند و بر اثر پندارگرایى از مغز تهى و به پوست تبدیل مىشوند و روشن است كه پوستها را مىسوزانند، چنانكه كشاورز، پوست را مىسوزاند و لب و مغز را براى غذا نگه مىدارد.مهمترین راه براى تهذیب و تزكیه روح، همان معرفت صحیح و بدترین عامل براى آلودگى آن، همان گمان و پندار باطل است.دنیا مزرعه آخرت است و در آخرت، پوستهاى مزرعه دنیا خریدارى ندارد، چنانكه در آن جا هرگز اولوالباب، یعنى كسانى كه داراى لب و مغزند، نمىسوزند. تعبیر قرآن كریم درباره پندارزدگان این است: "و افئدتهم هواء"(13)؛ دلهاى اینان تهى است و چیزى در آن نیست. چون آنچه به دل اینها راه یافته است، پندار محض است و پندار هم باطل است، ولى عارف، خود و همه كارهاى خود را در مشهد خداى علیم قدیر حكیم مىیابد و مىداند كه خدا مىبیند و مىتواند و پس از مرگ، روز حسابى هست. پس مهمترین راه براى تهذیب و تزكیه روح، همان معرفت صحیح و بدترین عامل براى آلودگى آن، همان گمان و پندار باطل است.پینوشتها:1. سوره علق، آیه 14.2. همه تعلیمات قرآن بر اساس تشویق به بهشت و ترهیب از دوزخ نیست، بلكه بخش قابل توجهى از آن، معرفتهاى عارفانه و حكیمانه است و ما را به حیاى از خدا وامىدارد، مانند این كه مىپرسد: آیا انسان نمىداند كه خدا او را مىبیند؟ بنابراین، اگر جهنم نبود، باز هم جا داشت كه انسان گناه نكند، چنانكه هیچ انسان با حیایى در كنار سفره مهماندار و دوست خود آشكارا در برابر او به مخالفت برنمىخیزد.3. سوره بلد، آیه 7.4. سوره زخرف، آیه 80.5. سوره بلد، آیه 5.6. سوره قیامت، آیه 3.7. سوره عنكبوت، آیه 4.8. سوره همزه، آیه 3.9. سوره انبیاء، آیه 34.10. سوره مؤمنون، آیه 115.11. سوره زخرف، آیه 37.12. سوره كهف، آیه 104.13. سوره ابراهیم، آیه 43.منبع:کتاب مراحل اخلاق در قرآن، آیة الله جوادی آملی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]