محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852619533
تفسير مواهبالرحمن مرحوم سبزواري از نگاه مترجم آن
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: تفسير مواهبالرحمن مرحوم سبزواري از نگاه مترجم آن
گروه گزارش: حجتالاسلام «عيسي غلامپور» مترجم مواهبالرحمن سيدعبدالاعلي سبزواري است. او متولد سال 1361 است و ده سال است كه در حوزه علميه مشغول تحصيل است. غلامپور در حوزههاي فقه، اصول، تفسير قرآن، نهجالبلاغه و ... دستي دارد و جزو اعضاي گروه ادبيات عرب جامعةالمصطفي(ص)العالمية نيز است.
وي ادبيات را نزد حجت هاشمي، فلسفه و عرفان را نزد رضايي تهراني، زماني و سائلي و فقه و اصول را نزد آيتالله رضازاده و آيتالله اشرفي شاهرودي آموخت. از جمله كارهاي او استخراج، تنقيح و تصحيح تعليقات علامه طباطبايي بر كتاب بحارالانوار و اصول كافي است. همچنين شرح، تصحيح و تعليق بر كتابهاي برهان و مغالطه علامه طباطبايي در رسائل سبعة، مباني فقهالحديث از ديدگاه فلسفي و عرفاني امام خميني(ره)، جايگاه متون فلسفي و عرفاني در تفسير و تبيين آيات و روايات از ديدگاه امام راحل از جمله كارهاي علمي غلامپور است. اما او در حال ترجمه تفسير «مواهبالرحمن» مرحوم سيد سبزواري نيز است. سرويس انديشه و علم خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، به همين بهانه در مشهد با غلامپور در باب شخصيت علمي مرحوم سبزواري به گفتوگو نشست.
حجتالاسلام غلامپور در باب علت گرايشش به سمت آثار سيدعبدالاعلي سبزواري گفت: دغدغه من از مدتها پيش، زماني كه وارد مباحث منطقي و فلسفي ميشدم، اين بود كه رابطه ميان فلسفه و عرفان با متون ديني چه رابطهاي است؟ آيا واقعا فلسفه و عرفان ميتواند متون ديني را تبيين و تشريح كند؟ اين يك دغدغه است. از آن طرف هم عدهاي آمده و اين مباحث را مطرح كردند كه فلسفه و عرفان با قرآن هيچ رابطهاي ندارند، ولي اينها كساني هستند كه اطلاعاتشان در مورد فلسفه خيلي پايين است؛ يعني اگر كسي بخواهد روايات و آيات را با فلسفه و عرفان تطبيق دهد، لازمهاش اين است كه اول فلسفه و عرفان را در حد اعلي بداند؛ يعني واقعا مسلط باشد.
وي افزود: نكته ديگر اينكه نصوص ديني هم در دستش باشد. از افتخارات الميزان همين است. به تعبير آقاي حسنزاده آملي، علامه طباطبايي يك دوره بر روي بحارالانوار كار كرد و يك دور بر روي فتوحات؛ يعني كسي كه يك عمر با قرآن مأنوس است، بر 110 جلد كتاب روايي مانند بحارالانوار احاطه دارد. استاد كمنظير فلسفه و عرفان هم هست. چنين شخصي كه وارد قرآن و روايات ميشود و شرح و تبيين ميكند، ميتواند مسائل را جمع كند و اين مسئله در الميزان وجود دارد، ولي الميزان را وقتي كسي نگاه ميكند، قواعدش كلي است و اصولا اگر كسي بخواهد مكتبي تأسيس كند يا آن را قوام بخشد، همه هم و غمش اين است كه اصل مكتب تقرير شود. اين است كه ديگر وقت نميكند فروعات و لوازم بحث را بررسي كند.
علامه طباطبايي مباحث عقلي و عرفاني را در عرصه قرآن وارد كرد
غلامپور تأكيد كرد: علامه با اين ديد شروع به تفسير قرآن به قرآن كرد و مباحث عقلي و عرفاني را در عرصه قرآن وارد كرد. از طرفي ميترسيد كه عمرش كفاف ندهد، به خاطر همين علامه نتوانست خيلي از جاهاي قرآن را تفسير قرآن به قرآن كند. گاهي20 آيه را ميگويد و ترجمه ميكند و از آنها رد ميشود. الميزان اين دغدغه را داشت، ولي جناب سيدعبدالاعلي سبزواري فيلسوف و فقيه است و در محضر امثال مرحوم نائيني درس خوانده، مسلط به روايات است و عرفان هم خوانده و الميزان هم در كنارش هست، چون بعد از الميزان، مواهب را مينويسد. چنين انساني با فراغ بال بيشتري به فروعات بيشتري ميتواند بپردازد و مباحث را تبيين كند، ولي آن دغدغهاي كه ما از اول در الميزان و امثال الميزان ديديم، آمديم و با مواهبالرحمن آشنا شديم. مقايسه كرديم و ديديم كه الميزان اولا متن سنگيني دارد و اصلا فارسي زبان ميخواهد عربي بنويسد، نميتواند خوب بنويسد، ولي جناب سيدعبدالاعلي با آن تسلطي كه بر ادبيات عرب داشت، مواهبالرحمن را فوقالعاده روان و سليس نوشت. ميشود ادعا كرد كه مواهبالرحمن از فارسي ما هم روانتر است.
وي تصريح كرد: ثانيا مرحوم سيد سبزواري الميزان را در كنار خود دارد و آنجايي كه الميزان به آيات نپرداخته، مواهبالرحمن واقعا بر روي آنها كار كرده است. تفسير قرآن به قرآن مواهبالرحمن بسيار كاملتر است. نكته اين است كه سيد سبزواري هم تفسير قرآن به قرآن دارد و هم تفسير قرآن به قرآنش قرآني است؛ يعني اگر خداوند تبارك و تعالي در آيات كريمه از داستان يوسف(ع)، 5 بندش را ذكر ميكند، مفسر كه ميخواهد قرآن را تفسير كند، ميآيد و از كتابهاي تاريخي كل داستان را ميآورد. خوب اگر خداوند ميخواست داستانسرايي كند، همه داستان را ميآورد.
وي با اشاره به مقدمه تفسير مواهبالرحمن گفت: دغدغهاي بين علما وجود داشته كه آيا آيات با هم ارتباط دارند يا ندارند؟ اين تناسب و نظم آيات دغدغه بزرگي بوده و گاهي مفسر چنان در اين تناسب آيات گير كرده كه اصل بحث مانده و مدام ميخواهد يك آيه را به زور با آيه ديگر ارتباط دهد. مرحوم سبزواري در مقدمه مواهب ميگويد كه قرآن ميفرمايد:«المر تلك آيات انزل اليك لتخرج الناس من الظلمات الي نور» يا جاي ديگر ميفرمايد: «هدي للناس». از منظر سيد سبزواري، هدف قرآن، هدايت و نورانيت است و اين هدايت و نورانيت در همه آيات قرآن كريم هست. پس اين قدر ميخواهي خودت را به دغدغه بياندازي و آيه ماقبل و مابعد را بررسي كني كه از اصل هدايت و نور آيه دور بماني؟
غلامپور با اشاره به دغدغه اصلي سيد سبزواري يادآور شد: ايشان اين بود كه از هر آيهاي آن وجه هدايتي و نورانيت در عرصههاي اجتماعي، فردي و اقتصادي را استخراج ميكرد. اين خود باعث شد كه از هر آيهاي بيشتر بتواند مطلب بگيرد. ايشان ميگويد كه لازم نيست اين قدر وقت را روي سياق بگذاريم؛ چون هر آيهاي خودش يك نور است و جنبه هدايتي دارد. پس شما هدايت و نور همين آيه را بگيريد. چرا قرآن همه داستان يوسف(ع) را ذكر نكرد؛ چون نميخواست داستان بگويد، بلكه ميخواهد از اين داستان آن جنبههاي هدايت بشر را بگويد. ايشان وقتي به اينجا ميرسد، مثل الميزان اين كار را نميكند كه كل داستان را گاه از انجيل يا تورات نقل كند.
وي در ادامه افزود: مرحوم سبزواري ميگويد اين آيات را خدا نقل كرده و از اينها مراد دارد. بايد مراد هدايت را از اين آيات درآورد و اين از شاهكارهاست كه در كمتر تفسيري ديده ميشود. اين از آن دغدغههايي است كه ايشان داشته و به خاطر اين است كه ميگويم تفسير قرآن به قرآنش قرآني است. هم قرآن به قرآن است و هم در همه جاي تفسير دارد قرآني حركت ميكند؛ يعني تاريخي حركت نميكند. اگر سبب و شأن نزول هم ذكر ميشود، به خاطر وجه قرآني آن است. در حالي كه خيليها به تعبير ديگر، «كل حزب بما لديهم فرحون»: نحوي دلش از قرآن به نحو خوش است و فيلسوف و عارف هم همينطور. مرحوم سيدعبدالاعلي خواست قرآن را از خود قرآن بگيرد. به خاطر همين ايشان از همه استفاده ميكند، ولي در پرتو هدايت قرآن.
مترجم مواهبالرحمن گفت: بحث ديگر اينكه علامه طباطبايي فيلسوفي بود كه نيامد در آيات كريمه مباحث فلسفي را با قرآن بسنجد و بعد آن را سنگين و سبك كند، ولي مرحوم سبزواري با اينكه شاگرد مكتب ملاصدراست، آيات را نقل ميكند و ميگويد اين قاعدهاي كه فلاسفه ذكر كردهاند، با اين آيات سازگار نيست؛ يعني واقعا اصالت را به قرآن داده است. دقيقتر بگوييم اينكه مقهور هيچ چيزي واقع نشد، چون قرآن مهيمن است و بر همه علوم احاطه دارد.
وي خاطرنشان كرد: سيد سبزواري اعجاز قرآن را اعجاز معارفي ميداند؛ يعني در توحيد حرف فلاسفه و عرفا را ميآورد و ميگويد حرف قرآن را نگاه كن چقدر بالاست. در توحيد صفاتي حرف آنها را ميآورد؛ يعني اينكه گستردگي قرآن و هيمنه قرآن را ميآورد و مطرح ميكند و ميگويد اعجاز قرآن به معارفش است و تأكيد ميكند كه به دنبال معارف قرآن باشيم. اين نكته و آن نكته نحوي را استخراج كردن خوب نيست. به خاطر همين نامش را تفسير اجتهادي گذاشتند؛ يعني چون مجتهد بود. مجتهد در بحث احكام هيچگاه مقلد نيست. ايشان با اينكه خيلي تفاسير در دستش بود، ولي مقلد هيچكدام نيست. حتي حرف علامه اگر بخواهد نقل شود بايد اجتهادي بررسي شود. در حالي كه خيليها مقهور شخصيت هستند و ميگويند آقا كشاف گفته، ابنعباس گفته، ولي ما ميگوييم نه، من مجتهد هستم. حتي در آيات قرآن هم بايد اجتهادي بحث كنيم؛ يعني آن روش اجتهاد فقهي را به اجتهاد فلسفي، كلامي و حتي شبهات جديد هم سرايت داده كه اين خودش از شاخصههاي بزرگ تفسير مواهبالرحمن است.
حجتالاسلام غلامپور در مورد روش قرآني مرحوم سبزواري گفت: مرحوم آيتالله سبزواري ادب قرآني بالايي داشت. مثلا در علم كلام قاعده لطف را داريم. ايشان ميفرمود كه قرآن ميفرمايد: «كتب علي نفسه الرحمة»؛ ما عنوان قاعده لطف را عوض كرده و اسمش را «رحمت» ميگذاريم؛ يعني خيلي اصرار دارد كه هم محتوا قرآني شود و هم عناوين.
وي افزود: زماني كه ميگويد بسم الله الرحمن الرحيم؛ يعني هر آنچه كه در محتواي اين سوره است و هر آنچه كه در عالم اتفاق ميافتد، مظهر رحمانيت خداست؛ پس اين رحمانيت خدا ايجاب ميكند كه ولي كامل بفرستد. از اين جهت ميگويم كه قرآني است، چون هم قرآن به قرآن است و هم روشش قرآني است و هم حركتش قرآني. چون گاها ممكن است شما روش قرآني داشته باشيد، ولي هزار روش هم مخلوط آن شود.
غلامپور در مورد جايگاه مباحث روايي در تفسير مواهبالرحمن گفت: بعضي از تفاسير صرفا روايي است. بعضيها هم بحث روايي را در يك گوشه جا دادند. اما مرحوم سبزواري دو كار كردند؛ هم بحث روايي مستقل آورد و هم گفت: «السلام عليكم يا تالي كتاب الله و ترجمانه». معصوم(ع) مترجم قرآن است، پس نبايد روايات را گوشه تفسير جاي دهيم و بعد هم بحث روايي را، بلكه بايد روايت را در متن آيات بياوريم تا مراد آيات مشخص شود.
وي افزود: به خاطر همين ايشان دو بحث دارد: يكي اينكه ذيل هر آيه رواياتش را ميآورد، چرا؟ چون ميخواهد بگويد كه ما ناقص هستيم و ولي كامل احاطه بر قرآن دارد، پس روايات نبايد آخر بيايد و براي اينكه اين معنا فهميده شود، از روايات كمك ميگيريم و از آن طرف بحثهاي ويژه روايي را در بحث روايي آورده است.
مرحوم سبزواري در ذيل آيه براي فهميدن مراد آيه از روايت استفاده ميكند
مترجم مواهبالرحمن در مورد تفاوت الميزان با مواهب يادآور شد: گاها الميزان تمام بحثهاي روايي را آخر آورده و در خود آيه اشارهاي نكرده است، ولي مرحوم سبزواري در ذيل آيه براي فهميدن مراد آيه از روايت استفاده ميكند. ايشان در سي جلد تفسير خود را طراحي كرده و الميزان در بيست جلد. در الميزان صبغه عرفاني كمتري بود، چون آن زمان صبغه فلسفياش هم مورد چالش قرار گرفت، مثل امام راحل(ره) كه تفسيرشان را تعطيل كردند.
وي تصريح كرد: مرحوم سبزواري در تفسير مواهب حتي مباحث اختلافياي كه در ادبيات عرب وجود دارد، گاها با آوردن نكات عرفاني، به هر دو امر اشاره ميكند؛ يعني ايشان قائل هستند كه بعضي از مسائل قطعي است و از اين قطعيات استفاده كرده تا در آنچه شك داريم آن شك را برطرف كنيم، مثلا در بسم الله الرحمن الرحيم بعضي ميگويند متعلق بسمالله محذوف است و برخي ميگويند ما بعد است، ولي ايشان يك قاعده عرفاني مطرح ميكند و ميگويد هر دو، به دو اعتبار درست است.
وي همچنين تأكيد كرد: زماني يك مفسر در مباحث علمي به ثباتي نرسيده است، مانند بعضي از تفاسير كه جمعآوري از تفاسير ديگر است؛ يعني اين مفسر هنوز مقلد است، ولي ايشان مفسري است كه خودش مجتهد است و اين خيلي مهم است؛ يعني در فلسفه، عرفان، فقه، كلام و ... مبناي علمي دارد و چون مبناي علمي قطعي دارد، براساس آن تفسير ميكند.
غلامپور خاطرنشان كرد: براي همين زماني كه مقلدان تفسير مينويسند، ميبينيد كه يك چيز در سوره مباركه حمد ميگويند كه در سوره مباركه بقره نقض ميشود، چرا؟ چون در سوره بقره مقلد كس ديگري هستند؛ يعني تفسيرشان از ثبات علمي برخوردار نيست، زيرا خودش ثبات علمي ندارد، ولي مرحوم سبزواري داراي ثبات علمي شد و بعد نشست به تفسير نوشتن.
حجتالاسلام غلامپور در ادامه افزود: مرحوم سبزواري اصالت را به قرآن ميدهد و حتي در بحث جواب به شبهات هم همين طور است. نكته اين است كه مفسر آن نيست كه آشنا به اقوال باشد، مفسر آن است كه شبهات روز را بگيرد به قرآن عرضه كند و جواب دهد. اگر مثلا يك مكتب روانشناسي غربي وجود دارد، وظيفه مفسر آن است كه آن را گرفته و به قرآن عرضه كند و نقص آن مكتب را برطرف كند؛ چون خيلي جاها شبهات درباره قضا و قدر، سحر و جادو در همين مواهبالرحمن برطرف ميشود، ولي با خود قرآن پاسخ داده ميشود؛ يعني شبهه را از قرن معاصر گرفته به قرآن عرضه ميكند.
وي يادآور شد: اما نوعا تفاسير ما از آن سنخ هستند نه سنخ مواهبالرحمن؛ يعني مفسر ميگويد: مجمع چه گفت؟ الميزان چه گفت؟ نمونه چه گفت؟ اما مفسر بايد معضل امروز را دريابد و اگر توان دارد، به قرآن عرضه كند. چنين مفسري را خيلي كم داريم، الميزان يكي بود كه شبهات آن روز را در عرصههاي مختلف گرفت و عرضه كرد و مرحوم سبزواري هم آن را ادامه داد. در بحث قصاص، تساوي حقوق زن و مرد، ولايت فقيه و ... همه را گرفته و به قرآن عرضه ميكند. قبلا ولايت فقيه از روايات اثبات ميشد، اما ميآيد و از آيات اثبات ميكند. يعني قبليها ولايت فقيه را در فروع بردند، ولي ايشان در اصول آورد؛ يعني نشان داد كه ما ميگوييم قرآن، محور است ولي ما قرآنمحور نيستيم.
مترجم مواهبالرحمن تأكيد كرد: اكنون اگر يك شبهه بخواهد حل شود، به كتابهاي فلاني مراجعه ميكنيم؛ يعني هيچگاه به قرآن نميگوييم كه اين شبهه چگونه برطرف ميشود. مواهبالرحمن در جاهاي مختلف همين كار را كرد و شبهات را به قرآن عرضه كرد. البته مفسران الآن نميتوانند اين كار را انجام دهند؛ چون در حد آنها نيست. چون هم بايد قرآن را خوب بدانند و هم شبهه را خوب بلد باشند. اين چنين مفسري خيلي كم است. امثال آقاي جوادي آملي و علامه طباطبايي و سيدعبدالاعلي كم هستند.
وي افزود: الآن در راديو و تلويزيون و مجلات تفسير زياد گفته ميشود، اما نوعا نقل از الميزان و نمونه است؛ نمونه گفت، الميزان گفت، نور گفت. مرحوم آقاي مطهري حرف زيبايي زدند و گفتند من هر شبههاي كه در عصر خودم ديدم جوابش را در الميزان يافتم، چه ميخواهد بگويد؟ ميخواهد بگويد كه الميزان در قرن معاصر نوشته شد و شبهات قرن معاصر را حل كرد و اينكه علامه ميفرمايد هر چند سال يك تفسير قرآن نوشته شود به چه معناست؟ نه اينكه دوباره مطالب قبل را بنويسيم؛ بلكه هر چند سال مسائل جديد كلامي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي وارد جهان اسلام ميشود كه براي حل آن شبهات بايد تفسير نوشت، نه اينكه هر سال آن تفسير را خلاصه كنيم و آن خلاصه را باز كنيم.
غلامپور تأكيد كرد: مواهبالرحمن صرفا نقل قول نبود، بلكه معضلات را ديد و براساس آن معضلات حرف زد. گاها شايد شما نتوانيد 5 مورد بيابيد كه ايشان نقل قول كرده باشد. از اين كار ظاهرا خوشش نميآمده و اين مهم است، در حالي كه خيلي از تفاسير خط به خطش ارجاع دارد. ارجاع يعني چه؟ يعني من خود توليد فكري ندارم و مقلد ديگران هستم.
وي خاطرنشان كرد: ميشود ما در قرن بيستم تفسير بنويسيم، ولي مطالبش براي قرن 5 و 6 باشد. چون مطالبش همان قدر است، ولي تفسير معاصر نوشتن كار هر كسي نيست. الآن نوعا ميبينيد در اين تفاسير كه نوشتهاند، هنوز 200، 300 سال عقب است. خلاصه كردن كه تفسير نيست. قرآن ميفرمايد: «تبيانا لكل شيء» اين شبهه اقتصادي يك معضلي است و قرآن براي تبيانش چه حرفي دارد؟ اين كار مفسر است.
حجتالاسلام غلامپور با مقايسه ميان الميزان و مواهبالرحمن، گفت: چون علامه طباطبايي در ايران بوده و آثار فلسفي ايشان شهرت پيدا كرده، «الميزان» جا افتاده است. من تطبيقا عرض ميكنم كه مثلا اگر شما تفسير سوره حمد مواهبالرحمن را در كنار تفسير سوره حمد الميزان بگذاريد، خيلي متفاوت ميبينيد و بايد هم همينطور باشد، چون الميزان دست او بود. الميزان خيلي جلوتر از مواهبالرحمن نوشته شده است.
وي افزود: از طرفي تفسير قرآن به قرآن در الميزان تفسير تمام قرآن نيست. اگر در مورد آيهاي ما 10 آيه داشته باشيم، شما بايد 10 آيه را كنار هم بگذاريد تا مراد آيه مشخص شود، ولي گاها يك آيه را ميگويد و دو تا سه آيه را بررسي ميكند، پس معلوم است اين تفسير قرآن به قرآن تام نيست. اين تفسير قرآن است به بعض قرآن، ولي صاحب مواهبالرحمن حافظ قرآن بوده، تسلط بر قرآن داشته و زماني كه يك آيه را مطرح ميكند، تمام مشتقاتش را هم ميگويد.
مترجم مواهبالرحمن با اشاره به اينكه كلمات قرآن مال قرآن است، تصريح كرد: برخي آمدهاند و به الفاظ قرآن با صرف مراجعه به كتاب لغت بسنده كردهاند. در حالي كه قرآن و خود لغت قرآن ادبيات جديدي دارد؛ يعني صرف مراجعه به كتاب لغت كفايت نميكند، بلكه بايد شما اين واژه را در كل قرآن بررسي كنيد و ببينيد كه قرآن از اين واژهاي كه به كار برده، چه بار معنايياي را مد نظر قرار داده است. مرحوم سبزواري اين كار را بسيار انجام ميدهند و تسلط كامل دارند؛ يعني وقتي واژه رحمت را ميآورند، وقتي اسماء الهي را مطرح ميكنند، مجموع آيات را ميآورند، حال چه به صورت اسم فاعل، چه مفعول و چه فعل كه اينها، خودش يعني تفسير قرآن به قرآن با تمام قرآن، به خاطر اين شما گاها دو آيه داريد، ولي اگر يك آيه كنار آن بگذاريد، معنا دقيقتر ميشود و يا اصلا دو تا آيه با اين معنا ناقص است، مثلا در مسائلي كه در آيات جبر و اختيار مطرح است، وقتي به آيات جبر نگاه ميكنيد، جبري ميشود و اختيار به صورت ديگر، اما وقتي كنار هم اينها را قرار ميدهيد در يك حد است. در بحث علم الهي و علم غيب، زماني به آيات غيب نگاه ميكنيد كه فقط خدا غيب ميداند و ميگويند پيامبر(ص) غيب نميداند، اما آيات طرف ديگر را ميبينيد اينگونه نيست.
وي در ادامه افزود: پس مفسر اگر بخواهد تفسير قرآن به قرآن كند، بايد مجموع آيات و روايات را ببيند كه مرحوم سبزواري هر دوي اين كارها را انجام داده است. هم مجموع آيات را ديده و تا آنجايي كه توانسته تمام اشتقاقات را بيان كرده؛ يعني خيلي دقيق است كه اين كار سختي هم است، چون گاها يك كلمه تنها مضمونش آمده است؛ مثلا واژه منع در قرآن با 15 لغت به كار رفته است، حالا شما در كامپيوتر واژه منع را بزن، كجا ميتواند اين 15 لغت را ارائه دهد و مترادف و مضمونشناسي كند، بلكه تنها ميتواند لفظها را بياورد. اين كار انس با قرآن ميخواهد كه مرحوم سبزواري از اين دسته بود و هميشه با قرآن مأنوس بود.
غلامپور با اشاره به اينكه لازمه تفسير قرآن به قرآن حفظ قرآن است، يادآور شد: خيلي از مفسران امروز آيه را از حفظ نيستند. خوب كسي كه آيه را هنوز حفظ نيست، چگونه ميخواهد از كل قرآن معنا را بيرون بكشد. به معجمالمفهرس مراجعه ميكند، خوب معجمالمفهرس كه تمام قرآن نيست. اين لازمهاش حفظ قرآن است كه حضرت امام(ره) و امثال مرحوم علامه طباطبايي از اين شاخصه برخوردار بودند؛ يعني لازمه تفسير قرآن به قرآن آن است كه شما حافظ قرآن باشيد. دوم اينكه مضامين را بشناسيد؛ يعني بدانيد كه اين مضمون با آن مضمون يكي است و اين مسئله، علم وسيعي ميخواهد و صرف حافظ بودن هم نميتواند اين كار را انجام دهد و تنها ميتواند كلمات معادل را بياورد كه مضمونشناس نيست.
الميزان و مواهب الرحمن هم عرضاند
وي در پاسخ به اين سؤال خبرنگار ايكنا كه با اين توضيحات، آيا ميتوان گفت كه اگر الميزان نبود، مواهبي هم به وجود نميآمد؟، تأكيد كرد: اين يك احتمال است كه عرض ميكنم. ظاهرا مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم سيدعبدالاعلي تقريبا همعصر هستند. مرحوم بلاغي هم ظاهرا استاد تفسيري هر دو بوده است. احتمال حقير اين است كه ظاهرا منشأ هر دو از آن اساتيد است. اينها سر درسهايي ميرفتند كه اساتيد چنين انديشهاي داشتند. به خاطر همين اينها همعرضند و جلد اول الميزان كه تأليف شد، نوشتن مواهب هم شروع شد كه بعد الميزان به دست مرحوم سيدعبدالاعلي سبزواري رسيد و چند اشكال از الميزان گرفتند. بعد علامه طباطبايي به مرحوم سبزواري گفتند كه شما كاملش كنيد. بعد از جلد اول، مرحوم سبزواري ميگويند اين ادبياتش ثقيل است، شما نوعا حرف فلاسفه را قبول كرديد، باز هم جاي بحث هست. يعني ميخواهم بگويم كه اين روش در سيره اهل بيت(ع) بوده است.
مترجم مواهب با تأكيد بر اين نكته كه ظاهرا عامل يكي بودن روش تفسيري مرحومان طباطبايي و سبزواري، اساتيد مشترك آن مرحومان بوده است، گفت: چون خود علامه طباطبايي و مرحوم سيدعبدالاعلي سبزواري تسلط بر روايات داشتند، آن ديد معصومين(ع) را هم از ديدگاه تفسيري به دست آورده بودند؛ يعني واقعا اگر كسي بخواهد مفسري قوي بشود، بايد روايات را خوب كار كند و كسي كه يك دوره 110 جلدي روايت كار كرده، قطعا در اين 110 جلد معصومين(ع) خيلي از آيات را تبيين كردند و از آنجا شمهاش ميآيد. الميزان اين را نظاممند كرد و قوانين را درآورد و مرحوم سبزواري آن را كامل كرد.
وي خاطرنشان كرد: اولين كار را علامه طباطبايي انجام داد و اين روش را نظاممند كرد، اما علامه وقت كامل كردن آن را نداشت؛ چون ميترسيد كه عمرش به پايان برسد. سيدعبدالاعلي اين را تكميل كرد و به قول خودش آنجايي كه انحرافاتي بود، آنرا آورد و خيلي از زوايا و مشكلات عصر خودش را مطرح كرد؛ يعني هم مكمل است و هم خيلي از مباحث تازه را گشود. در نظم آيات بحث تازهاي گشود، در مشتقات اصلا الميزان به اين قوت بحث نكرده است. بعضي از جاهاي مواهبالرحمن قطعا بالاتر از الميزان است.
حجتالاسلام غلامپور در پاسخ به اين پرسش كه آيا از ديگر آثار مرحوم سبزواري هم استفاده كردهايد؟، گفت: ايشان كتابي را در اصول نگاشته است با نام تهذبالاصول كه در دو جلد تدوين شده است. من به اين كتاب كه اخيرا شاگردان ايشان به چاپ رساندهاند، مراجعه كردم و ديدم آن سبك قرآني را در اين كتاب نيز مورد استفاده قرار داده است؛ يعني آن چيزهايي كه مربوط به علم اصول نيست و ندانستنش ضرر به علم اصول نميرساند، در اين بخش هم با همان سبك پيش ميرود؛ يعني به گمان من قرآن كريم يك اثر عجيبي روي سيدعبدالاعلي گذاشت. حتي كتاب مهذب كه كتاب فقهي اوست و خيلي قوي است، آن روحيه قرآني كه ما دنبال حقايق هستيم و دنبال تطويلات بيفايده نيستيم را در فقه و اصول او نيز مشاهده ميكنيم. الآن علما اصول نوشتهاند و دوره اصولي آنها 10 جلد است، اما اصول مرحوم سبزواري 2 جلد است.
مترجم مواهبالرحمن در پاسخ به اين سؤال كه آيا مرحوم سبزواري در مباحث اصولي مباحث قرآني را نيز مطرح ميكردند؟، اذعان كرد: ايشان در مباحث فقهي و اصولي اصراري كه داشتند اين بود كه سبك قرآن باشد و براساس آيات و روايات ميگفت كه فقه و اصول هم بايد قرآني و روايي شود؛ يعني گاها شما يك مثال فقهي داريد در عالم ذهن هست، ولي ايشان در آن مباحث هم اين مسائل را داخل ميكردند. به خاطر همين شما در تنها كتاب اصولي ايشان كه الآن هست، در هر بحثي مثال روايي ميبينيد و اگر آيه هست، تنها ايشان پيشگام در اين زمينه است.
وي افزود: مرحوم سبزواري قرآن و روايات را دخيل در اصول كرد؛ يعني اگر ما بخواهيم واقعا با قرآن زندگي كنيم، پس بايد علممان قرآني باشد، روش بحق هم بايد قرآني باشد و اين امر كاملا در آثار سيدعبدالاعلي مشهود است. اين نكاتي است كه مجموع دخالت قواعد عقلي، تبيين قواعد عقلي بيان روان آنها و بحث اجتهادي از ويژگيهايي است كه ما واقعا در تفاسير ديگر ما كم است.
علت ناشناس ماندن مرحوم سبزواري
غلامپور در ادامه در مورد دليل مهجوريت مرحوم آيتالله سبزواري و آثار ايشان، گفت: يك احتمال اين است كه كلا چون مردم با احكام درگير هستند، فقاهت يك جايگاه بزرگي دارد؛ يعني الآن مردم آيتالله بهجت، آيتالله مكارم، آيتالله فاضل و آيتالله سيستاني را ميشناسند. ولي مفسران بزرگ را نميشناسند، چون مردم با ظاهر احكام؛ مانند: نماز و روزه و حج سر و كار دارند. ايشان هم در نجف بود و در آن زمان، آن مجتهد بزرگ (آيتالله خويي) باعث شد كه تمام توجهات به او باشد؛ چرا كه مرحوم سبزواري هم همعصر مرحوم خويي است و تقريبا يك سال و اندي بعد از فوت آيتالله خويي از دنيا رفتند. همان گستره باعث ميشود كه ايشان نتواند بروز پيدا كند.
وي يادآور شد: حتي عجيب اينكه آيتالله خويي شروع كردند به تفسير نوشتن. جلد اول را كه نوشتند، علما به او گفتند كه در شأن آيتالله خويي نيست كه تفسير بگويد؛ يعني واقعا حوزه ما حوزه فقه و اصول شده بود و قرآن كنار رفته بود. فلسفه و عرفان كنار رفته بود، به طوري كه خيلي عجيب است كه وقتي به آيتالله خويي گفتند كه علامه طباطبايي تفسير ميگويد و مينويسد، مرحوم استاد مطهري بعد اينگونه در كتاب ده گفتار نقل ميكند كه ايشان تضحيه كرد و اگر علامه طباطبايي رساله مينوشت شايد از خيلي از مجتهدان زمان خودش سر بود، اما جو حوزه اينگونه بود كه همه دنبال فقه و اصول بودند و چون آن زمان مثل مرحوم نائيني، مثل مرحوم خويي، مثل مرحوم بروجردي كه قلههاي فقه و اصول بودند، جا براي مفسر نگذاشته بودند؛ يعني واقعا نياز هم نميشد در عراق، در آن رژيم پليد و در ايران هم در آن رژيم پليد؛ يعني بستري براي معارف قرآني نبود.
اين محقق حوزوي افزود: واقعا ميتوان گفت كه انقلاب اسلامي بستري شد براي احياي قرآن كريم؛ يعني مردم نياز دارند در اقتصاد، در فرهنگ و موضوعات مختلف عرصههاي قرآني را ببينند. اين يك علت است و ديگر اينكه در عراق بودند و سوم اينكه مثلا براي مرحوم شهيد مطهري وقتي وفات كرد، مؤسسهاي آمد و آثارش را احيا كرد. بنابراين نگاه كنيد انشارات صدرا اين كار را كرد. آيتالله جوادي آملي انتشارات اسراء و ... . كدام مؤسسه آمد و همت كرد تا كتابها مرحوم سبزواري را چاپ كند؟ ما كه چندين سال است در مشهد هستيم تنها يك نسخه از مواهبالرحمن را ديديم، آن هم با چاپ بد؛ يعني كتابش در بازار نيست و شما كتاب را نميتوانيد پيدا كنيد. حتي عجيب اينكه خيلي از كساني كه تفسير دارند و شخصيتهاي برجسته هستند، آشنائيتي با اين تفسير ندارند؛ يعني اين يك معضل است.
مترجم مواهب اظهار كرد: واقعا ما چند مقاله در مورد سيدعبدالاعلي سبزواري نوشتيم؟ آخرين مقاله نوشته شده كه من ديدم براي سال 1380 است از «حسين پيري» و آن هم چندان زحمت نكشيده و زماني كه تفسيرش پيدا نميشود، چگونه او را بشناسيم و اگر همايشهايي برگزار شود و تطبيقي عمل شود، مثلا يك بحث از الميزان و مواهبالرحمن را بياورند و با هم تطبيق كنند. آن هيمنه مواهب نشان ميدهد كه چقدر جلو است و مردم مشتاق ميشوند؛ يعني در پرتو الميزان ميشود اين را تكامل داد. البته مقام معظم رهبري زمان رحلت ايشان پيام داد و اين نشان از آن دارد كه نخبههاي جامعه نخبگان را ميشناسند. يك شخصيتي مثل مقام معظم رهبري ميخواهد كه با اينكه در ايران است، اما فكرش همه جا هست.
غلامپور در پايان خاطرنشان كرد: ما يك سايت نداريم كه تمام پژوهشگران قرآني در آن معرفي شده باشند. الآن ممكن است در ايران ده كتاب فهرست شده باشد، ولي اين 10 كتاب همعرض هم هستند؛ يعني اين محقق خبر ندارد كه چنين كتابي تأليف شده است. حال اگر سايتي باشد، ديگر اين كارهاي موازي انجام نميشود. اين موازي كاريها سبب شده كه كسي كه به اين تفسير هم نگاه ميكند، ميگويد اين هم مثل بقيه تفسيرها نقل قول است و كسي اين تفسير را نشناسانده است، همانگونه كه حضرت امام(ره) اينگونه بوده و يكي بايد ايشان را بشناساند.
سه شنبه 30 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 566]
-
گوناگون
پربازدیدترینها