واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - مایکل سینگ آنچه از نیم قرن گذشته تا کنون میان اسرائیلیها و فلسطینیها رخ داده، نه در گذشته از هیچ قانون و معادلهای تبعیت کرده و نه در این روزها که طرفین سختترین روزهای خود را تجربه میکنند. هر بار که سخن از این مناقشه با تجربهای قرین به نیمقرن به میان میآید،عقل سلیم بر پیچیدگی آن و تا حدی لاینحل بودنش تاکید دارد. هفته گذشته بود که شیمون پرز رئیسجمهوری رژیم اسرائیل بر خلاف جریان آب شنا کرده و بنیامین نتانیاهو را مسئول تشکیل دولت ائتلافی کرد. از نخستین لحظات این انتصاب بود که تمامی پیشبینیها حاکی از بروز تنش در روابط ایالات متحده و اسرائیل بود. حتی زمانی که نتیجه این انتخابات به شکل رسمی اعلام شد و مشخص شد که اسرائیلیها به راستگرایان افراطی برای حضور در دولت رای دادهاند، بسیاری از تحلیلگران ادعا کردند که جهانیان باید با برقراری صلح در خاورمیانه وداع کنند. به نظر میرسد که این قبیل پیشبینیها بیش از آنکه بر پایه منطقی صحیح باشد دال بر نگاه سطحی به معادلات در منطقه است. حالا دولت باراک اوباما باید مراقب باشد که چندان بر پایه این پیشبینیها کار خود را پیشنبرد. اگر بخواهیم قضاوتی بر پایه مستندات داشته باشیم باید اعتراف کرد که زمان این قبیل بحثها هنوز فرا نرسیده است.بنیامین نتانیاهو هنوز رهبر حزب لیکود است و مقام نخستوزیری را به دست نیاوردهاست. نتانیاهو هنوز راه بسیاری دارد تا بتواند دل مخالفان را برای پیوستن به ائتلاف خود نرم کند. لیکود در انتخابات پارلمانی اسرائیل تنها 27 کرسی را به خود اختصاص داد. این در حالی ست که نتانیاهو برای احراز کرسی نخست وزیری به حداقل 61 کرسی در کنست نیاز دارد. در شرایطی که نتانیاهو برای تشکیل این ائتلاف گزینههای بسیاری پیشروی دارد ،به نظر میرسد که رهبر حزب لیکود بیش از همه به فکر تشکیل ائتلافی بزرگ با همراهی حزب کادیما یا کارگر است. البته حزب کارگر در این انتخابات تنها 13 کرسی را به خود اختصاص داده و نمیتواند تنها شریک لیکود در این دولت باشد. تمایل نتانیاهو برای تشکیل دولت ائتلافی زمانی بر همگان عیان شد که او در نخستین مصاحبه مطبوعاتی پس از پذیرفتن مسئولیت تشکیل کابینه از احزاب کارگر و کادیما خواست به ائتلاف او بپیوندند. در حال حاضر این نتیجه مذاکرات برای تشکیل ائتلاف است که میتواند تا حدودی خط مشی دولت آتی اسرائیل به رهبری نتانیاهو را به تصویر بکشد. بسیاری از تحلیلگران نزدیک به نتانیاهو به وی پیشنهاد دادهاند که برای تضمین بیشتر بقای دولت ائتلافی، پست های کلیدی را به شخصیتهای اصلی احزاب دیگر اختصاص دهد. در صورت تحقق این امر نتانیاهو میتواند از انعطلاف سیاسی بیشتری برای پایان تعیین خط و مشیهای سیاسی برخوردار باشد. نتانیاهو در دوره پیشین نخستوزیری نقش چندانی در تبیین سیاستهای اسرائیل نداشت و هر بار که عزمش را برای انجام حرکتی جدی در معادلات منطقهای جزم می کرد نمی توانست با توجه به ضعف موجود در ائتلاف کاری از کار پیش برد. این بار نتانیاهو میخواهد از فرصت طلایی که در اختیارش قرار گرفته است کمال استفاده را کرده و مانع از تکرار تجربه نه چندان خوشایند گذشته شود. حالا میتوان تصور کرد که نتانیاهو زمام قدرت را در دست بگیرد و البته رهبری ائتلافی قدرتمند را هم به دست آورد. در چنین شرایطی ایالات متحده از او چه انتظارانی خواهد داشت و جای منافع امریکا در دولت نتانیاهو کجا خواهد بود؟ ایران نخستین گزینهای است که مواضع ایالات متحده و اسرایئل تا حد بسیاری زیادی در خصوص این کشور به هم شبیه است. اسرائیل، ایران را دشمن شماره یک خود میداند . کشوری که به زعم اسرائیلیها به حماس در فلسطین و حزبالله لبنان کمک میکند. مقامات اسرائیلی ادعا میکنند که ایران ، حماس و حزب الله همگی به دنبال حذف اسرائیل هستند. بنابراین پیشبینی میشود که ایران نخستین موضوع برای مذاکره میان اوباما به عنوان رئیسجمهوری ایالات متحده و نتانیاهو در مقام نخست وزیر باشد. اما در باب بحثهای داخلی میان اسرائیل و فلسطینی ها.از نخستین روزهای پیروزی نتانیاهو در ربودن اعتماد پرز، همه بر این انتخاب مرثیه خواندند. توجیه همه هم یک جمله بیشتر نبود: نتانیاهو تندروست و مخالف صلح. پس از نشست آناپولیس ، نتانیاهو با لحنی نه چندان دوستانه و البته اندکی آمیخته به خصومت به شدت از روند برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطینی ها انتقاد کرد و حتی تلاشهای دولت ایهود اولمرت برای بازگرداندن آرامش به منطقه را مورد انتقاد شدید قرار داد . برای نتانیاهو بعضی موارد غیرقابل مذاکره است: بیتالمقدس، بازگشت پناهندگان،توقف شهرکسازی از جمله این موارد هستند. علاوه بر این نتانیاهو از آن دست سیاستمدارانی است که سرسختانه تاکید دارد رسیدگی به اوضاع داخلی اسرائیل نظیر بحران مالی بسیار بیشتر از مذاکره با فلسطینیها حائز اهمیت است. آنچه که تحلیلگران مخالف نتانیاهو فراموش کردهاند، این است که فلسطینیها و اسرائیلیها مدتهاست که طلسم عدم مذاکره با یکدیگر را شکستهاند. اسرائیل از بسیاری از زمینهای مورد ادعای خود در لبنان و نوار غزه عقب نشینی کرده است تنها به این دلیل که اندکی از امنیت از دست داده را برگرداند. اما فلسطینی ها هم در طول 15 سال گذشته که غالبا در مذاکره گذشت، دستاورد چندانی نداشتند. خشونت هر دو طرف را به ستوه آورده است. در چنین شرایطی اظهار نظر در خصوص این معادله بخصوص در منطقهای دورتر از خاورمیانه کار چندان سادهای نیست. بدین ترتیب چندان دور از ذهن نیست اگر ادعا کنیم که با توجه به وخامت اوضاع دو طرف به سختی میتوانند به هم اطمینان کنند. هم نتانیاهو راست است و هم تزیپی لیونی. اما چگونه است که دو هم طیف در دنیای سیاست اسرائیل تا این اندازه از هم متفاوت هستند؟ بسیاری لیونی را سیاستمداری متعادلتر میدانند. حالا زمان آن فرا رسیده است که به مذاکرات صلح آنگونه که هست نگاه نکنیم.بلکه باید تمامی پارادایمهای مورد نیاز برای برقراری صلح را از نو تعریف کنیم. سالهاست که اسرائیلیها بر سر مواضع خود برای عدم عقبنشینی از مناطق تحت اشغال پافشاری میکنند و به نظر میرسد که حالا باید بر سر مسائل جدیدی بحث شود. باراک اوباما نباید به انتخاب نتانیاهو به عنوان یک تهدید نگاه کند بلکه باید به چشم فرصتی به آن نگاه کند برای پیشبردن صلح. شکی نیست که اختلافاتی میان نتانیاهو و اوباما پیش خواهد آمد. بیشک ایالات متحده هم حاضر به دست شستن از منافع خود در این مناقشه نیست.اما حقیقت اینجاست که اوباما و نتانیاهو بیش از آنکه با هم مخالف باشند موافق محسوب میشوند. درصد موفقیت آنها در این ائتلاف به میزان اهداف مشترکی بستگی دارد که هر دو برای هم تعریف خواهند کرد. ایدئولوژی هم میتواند نقش مثبتی در این میان داشته باشد. اوباما و نتانیاهو باید بر تمامی عقلهای سلیم حاکم بر این مناقشه غلبه کنند. منبع : فارین پالیسی 25 فوریه 2009 / ترجمه : سارا معصومی *اسرائیلی ها به بنیامین نتانیاهو بی بی می گویند که مخف حرف اول نام و نام خانوادگی اوست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 540]