واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - سامی مبید * رفیق حریری نخستوزیر فقید لبنان یک هفته پیش از ترورش در فوریه 2005 در خارج از فضای کاخ نخستوزیری دیداری غیررسمی با سیدحسن نصرالله داشت. حریری آن روز به نصرالله گفت: من به مقاومت شما خیلی ایمان دارم و باید به شما بگویم که اگر دوباره نخستوزیر شوم بند مربوط به خلع سلاح در قطعنامه 1559 سازمان ملل را اجرا نمیکنم. من قسم میخورم که مقاومت شما و سلاحهایتان تا زمانی که صلحی فراگیر در منطقه مستقر نشده باشد باقی بمانند. حریری گو این که پرده از رازی نهفته برمیداشت، ادامه داد: در آن روز، روزی که توافقی همهجانبه در منطقه روی دهد، آن وقت من کنار شما مینشینم و میگویم که جناب نصرالله! دیگر نیازی به مقاومت وسلاح آن نیست. اگر ما به توافق رسیدیم که خب چه بهتر و اگر به توافق نرسیدیم من همین جا به خدا قسم میخورم که با مقاومت هیچ نزاع و تنشی نداشته باشم. به خدا قسم همان جا و همان موقع استعفا میدهم و میروم! حریری هر که بود و در هر مقام و مرتبتی، یک عرب ناسیونالیست متعصب بود که با دل و جان به عضویت جنبش ملیگرایان عرب درآمد و همه توان خود را برای در هم شکستن اسرائیل در پیش گرفت. دیدار سیدحسن نصرالله و رفیق حریری و سخنان قابل تأمل او زمانی به ذهنم متبادر شد که مجله آلمانی اشپیگل هفته گذشته بدون حتی یک دلیل روشن و واضح و مدرکی موثق حزبالله را متهم به ترور رفیق حریری کرد. اشپیگل که خود از ادعای پوچ گزارش جنجالیاش خبر داشت مدعی شده بود که شواهد و اسناد کافی برای اثبات این قضیه هماکنون در دادگاه ویژه لبنان که در ماه مارس در لاهه برای بررسی جوانب ترور حریری تشکیل شد وجود دارد و بازرسان دادگاه عالی لاهه هم بر موضوع اتهام حزبالله به اجماع رسیدهاند. ارجاع به مدارک محرمانه دادگاه لاهه اوج ناتوانی مسئولان اشپیگل در بیان منابع در دست خود بود. اشپیگل با ادعایی که صرفاً ساخته ذهن عوامل آن است مدعی بود که نیرویی ویژه از سوی حزبالله برای ترور و عملیاتهای رعب و وحشت مأمور شده بودند. این در حالی است که این روزنامه همه اخبار و گزارشهای خود را بدون ذکر حتی یک منبع رسمی و حتی غیررسمی ابراز داشته و با این اوصاف بر این خیال هم بوده که خواننده هر آنچه را که از تریبون اشپیگل بیان میشود، به عنوان حقیقتی محض باور داشته باشد. از سوی دیگر اشپیگل ادعا میکند که خط تلفن همرامی که در ردیابی عوامل ترور رفیق حریری به دست آمده متعلق به حزبالله و یکی از اعضای اصلی آن به نام حاج سلیم، فرمانده ارشد نیروهای حزبالله و رئیس عملیات ویژه این نهاد است. حتی اشپیگل ادعا میکند که سلیم از این خط با یکی از دوستانش هم تماس گرفته است! اشپیگل با توهمی باطل بر این امر اصرار دارد که نصرالله از محبوبیت حریری در هراس بوده چراکه حریری مرد میلیاردر لبنان به تدریج همه مقبولیت رهبر انقلابی حزبالله را گرفته بود. به تحلیل اشپیگل، حریری گزینه مناسبی برای جایگزینی در مقام نصرالله بود. اما باید اذعان داشت که این ادعا از پایه نادرست و مغلطهای بیش نیست چراکه هر کسی که تاکنون نظام سیاسی لبنان را مطالعه و رصد کرده باشد به خوبی بر این مسئله واقف است که شاید حریری و سیدحسن نصرالله دو مرد تأثیرگذار تاریخ لبنان باشند اما هر کدام برای خود جایگاه و حوزهای ویژه و منحصر به فرد دارند که دیگری را تمایل و توان دخالت در امور آن نیست. حریری مرد هوشیار لبنان هیچ گاه در تمامی دوران صدارت خود سعی نکرد به پیکره حزبالله به عنوان قدرتمندترین تشکیلات شیعیان لبنان نفوذ داشته باشد. حتی زمانی که بسیاری از اهالی تسنن هم حمایت خود را از نصرالله اعلام کردند باز هم حریری او را در مقام یک رقیب ندید. گفت و گوی میان دو مرد بزرگ لبنان و مطالعه روابط آنها در میانه سالهای 1992 تا 2005 میلادی به روشنی گواه بر این مدعاست که حزبالله با همه توانایی و قابلیت نظامی و چریکی هیچ وقت درصدد از میان برداشتن مردی نبود که در همه دوران ریاستش از مبارزه و مقاومت آنها حمایت کرده بود. ترور حریری برای حزبالله به مانند خودکشی بود و نصرالله زیرکتر از آن که بخواهد همراهی همچون حریری را از میان بردارد. داستان تلفن همراه هم از بیخ و بن اشتباه است چرا که حتی در نخستین دادگاه ویژه لبنان هم این موضوع عنوان شد که این خط تلفن همراه را گروهی سنی در طرابلس خریدهاند نه نیروهای حزبالله. اگر حزبالله قصد خرید چنین خطی را داشت به طور حتم یکی از اعضای گروه خودش را برای انجام این کار نمیفرستاد. حزبالله تشکیلاتی سازمان یافته با قواعد خاص و بسیار پیچیده است که به چنین راحتی نشانی از خود باقی نمیگذارد. حزبالله را نباید دستکم گرفت. چنین اقدام ضعیف و ناکارآمدی از تشکیلاتی با این هیبت بعید و دور از ذهن است. اجازه برقراری تماس با دوست و آشنا آن هم با خطی که برای یک عملیات تروریستی آماده شده است در قاموس حزبالله و ترفندهای حرفهای آنها نمیگنجد. البته نباید فراموش کرد که اشپیگل 62 ساله هرازگاهی به مراتب مختلف برای فروش بیشتر یا غوغایی رسانهای با پیش کشیدن موضوعاتی حساس بازی خطرناکی را آغاز میکند که این بار هم حزبالله را وارد معرکه هزارتوی خود کرده است. هنوز رسوایی اشپیگل در سال 1950 میلادی دهان به دهان نقل محافل است. در آن سال کمیتهای ویژه از سوی پارلمان آلمان برای بازپرسی از نویسندگان اشپیگل تشکیل شد تا درباره ادعای پرداخت رشوه نمایندگان بن و فرانکفورت برای دست یافتن به کرسیهای دولت آلمان غربی تحقیق شود. در نهایت ابراز شرمندگی و ندامت مسئولان اشپیگل از طرح موضوعی غیرواقعی بود که برای مردم آلمان به اثبات رسید. در سال 1962 نیز پروندهای دیگر از این مجله رو شد که در نهایت رسوایی اشپیگل نام گرفت. در آن سال اشپیگل از ضعف و عدم توانایی نیروهای مسلح آلمان در گزارشی جنجالی سخن گفته بود که در نهایت سران کشور را به تکاپوی تحقیق و بازجویی از دبیران این مجله واداشت. مأموران پلیس آلمان به دفتر مجله یورش بردند و سردبیر مجله را بازداشت کردند. و امروز آخرین پروندهای که اشپیگل مطرح کرده است صرفاً حربهای برای فرافکنی در آستانه برگزاری انتخابات لبنان و حرکتی از سوی مخالفان حزبالله و حزبی خاص برای از بین بردن همه شانس حزبالله برای شکست در انتخابات 7 ژوئن است. امروز حزبالله به واقع به پیروزی در انتخابات آینده لبنان پی برده است. این در حالی است که بسیاری از کشورهای جهان پیشاپیش آمادگی خود را برای تعامل با دولت منتخب لبنان اعلام کردهاند. البته این موضوع برای شمار فراوانی در لبنان و اسرائیل خوشایند نیست و همین نارضایتی پشتوانهای است برای هر اقدامی در تخریب حزبالله در دو هفته واپسین. سردبیر مجله بینالمللی فوروارد خبرنگار ارشد شبکه الجزیره هفته نامه الجزیره / 31 می2009 /ترجمه: لیدا هادی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 258]