تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 دی 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):بار الها... باطل را از درون ما محو نما و حق را در باطن ما جاى ده. زيرا كه ترديدها...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850729285




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جنایت در روزهای آخر تابستان


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: صدای تشویق حضار، سالن را پر کرده است. همه به احترام من ایستادهاند و دست میزنند؛ مغرورانه و آرام قدم بر میدارم و به سمت سن میروم. سرم را طوری بالا گرفتهام که هر کسی که نداند خیال میکند آرتروز گردن گرفتهام و به تجویز پزشک سیخ قورت دادهام.
مجری مراسم در حال خواندن شرححال زندگی پر افتخار علمی من است. حلقهی نور پروژکتور روی من افتاده و قدم به قدم با من حرکت میکند؛ نزدیک سن که میرسم شرححالخوانی مجری تمام شده است و یک بار دیگر و اینبار با آرامش و مکثی معنیدار، اسمم را میخواند: «خانم پرتابه شریف! برندهی جایزهی نوبل فیزیک، به خاطر تلاشهای بیوقفهی ایشان در زمینهی ذرات بنیادی!».
واقعاً غرورانگیز است. از کودکی آرزوی چنین روزی را داشتم. بارها خواب این لحظات را دیده بودم! جایزهی نوبل! هنوز هم باور نمیکنم؛ ماری کوری، تامسون، مارکونی، بور، انیشتین و حالا من: "پرتابه شریف!" وای خدای من، واقعاً باور نمیکنم! بعد از این باید منتظر هجوم رسانههای خبری باشم! تبریکات مدام دوستان و آشنایان، افتخار مامان و بابا به فررندشان! و کلی پول! یک میلیون دلار! وای خدای من! با یک میلیون دلار می شود کلی کار کرد.
به گمانم بشه رخت و لباسی خرید که توی مدرسه، همه انگشت به دهن، خیره بمونند! چشماشون از حدقه بیرون بزنه و از حسودی بترکند! چی مدرسه؟ مدرسه کجاست؟... وا........ای خدای من! بازم خواب دیدم!
اَه.. بازم نوبل پرید! هر بار به همینجا که میرسم از خواب میپرم! اما بالاخره.. میشه.. بالاخره اونقدر غذای سنگین میخورم و اونقدر خودمو خسته میکنم تا یه خواب کامل ببینم و حس نوبل گرفتن رو تجربه کنم! اما حیف شد.. خیلی حیف شد فقط یه کم به آخرش مونده بود.. فقط یه کم.. نمی دونم شایدم زودتر از موعد، از خواب پریدن خیلی هم بد نباشه... اینکه از خواب بزنم و خودم بلند بشم و با دستای خودم پرده را کنار بزنم.. حتی با هزار تا بدبختی.. میصرفه به این که صدای دلخراش آوازهای بابا هم به این شکنجهی دردناک اضافه بشه..
*****
در یکی از روزهای پایانی تابستان، پرتابه که به زحمت از یک خواب بسیار شیرین بلند شده بود، به کنار پنجره رفت تا با کنار زدن پرده، پرتوهای خورشید را به اتاقش مهمان کند. اما آن چه که دید باورنکردنی و وحشتناک بود! ملوسک -گربهی پرتابه- با طنابی از بالای پنجره، درست پشت شیشه آویزان شده بود! دقیقاً شبیه به آدم هائی که دار زده میشوند: «وا....ای خدای من! باورم نمیشه! این ملوسک منه! چه بلائی سرش اومده..؟ چرا اینجوری شده؟ چرا چشماش قلمبه شده؟ چرا داره پرواز میکنه؟ داره تاب میخوره؟...نه.. ملوسک منو کشتن!».
پرتابه باورش نمیشد.شوکه شده بود. به نظر پرتابه، ملوسک ناز ترین و بامزهترین گربهی دنیا بود.. اما حالا با جسد بی جانش مواجه شده بود. ملوسک همینطور که طناب به دور گردنش پیچیده شده بود، روی هوا تلوتلو میخورد. پرتابه نمی دانست که باید گریه کند یا نه.. اشکهایش در گلو خشک شدهبودند.
از شدت خشم نمیتوانست گریه کند؛ هیچ کاری نمی توانست بکند؛ هیچ چیز برایش مهم نبود؛ فقط و فقط، خیلی سریع و فوری میخواست بداند -خیلی که چه کسی گربهی نازنینش را به این روز در آورده است؟: «آخه چرا؟ چرا؟ چرا ملوسک؟ کی تونسته ملوسک منو به این روز در بیاره؟ مگه اون چه گناهی داشت؟






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن