تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن از اندك خدا خشنود مى شود و بسيارش او را ناراحت نمى كند و منافق از اندك خدا نا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820951677




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آتشم زده‌اند اين دو برادر، حسين و ابراهيم دل حامد


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: آتشم زده‌اند اين دو برادر، حسين و ابراهيم دل حامد


اشاره:

اين كه رزمنده‌اي همت كند و در گرماگرم پيكار با دشمن متجاوز، خاطرات روزانه‌اش را بنويسد و بفرستد براي مجله اطلاعات هفتگي خودمان كه آنها هم خوش‌سليقگي كنند و با عنوان «شاهد در جبهه» در هفده شماره متوالي در سالهاي ابتدايي جنگ به انتشار آن اقدام كنند، نشان مي‌دهد كه آن رزمنده، برنامه و استراتژي خاصي را براي ثبت و نشر سالهاي حماسه داشته و دارد. حالا دشمن ما بايد به خود بلرزد كه ارتش ما از افراد صاحب قلم و سلاح، بسيار در خود دارد؛ همچون همين صالح افشار تويسركاني.

او سرهنگ تمام نيروي هوايي است و البته يك بسيجي. دغدغه‌اش سالمندي رزمنده‌هاست و فراموشي خاطراتشان و ناگفته‌هايي كه در سينه‌ها مانده و خاك مي‌خورد. يكسره هم آماده است و پا به ركاب. چه در عرصه قلم و چه رزم. «شاهد در جبهه» او پس از انتشار در اطلاعات هفتگي با مقدمه‌اي از علامه جعفري در همان سالها در دو نوبت چاپ شد و بسيار مورد استقبال قرار گرفت، اما اين چيزي از تواضع فرزند وطن كم نكرد. چه، در طول گپ تلفني‌مان به دفعات از مسير خارج مي‌شد تا يادي بكند از دوستان سالهاي رزم؛ مثل سرلشكر شهيد غلامرضا مخبري، سرلشكر مرحوم منوچهر امينيان، آزاده سرتيپ آراسته، آزاده جانباز سرتيپ لطفي، سرتيپ شهيد رسولي و...

مي‌خواستم در يك شعر او را معرفي كنم كه خودش كمكم كرد:

چو آئينه به بي‌رنگي رسيدم

به سرداري سرهنگي رسيدم

ميان جبهه‌هاي حق و باطل

به تيمساري فرهنگي رسيدم

پاينده باشد و هماره آماده خدمت. مي‌خوانيد گپ تلفني ما را با او.

* احوال شما؟

ـ ارادت، خوبيم و سبز به سبزي شما و اهالي روزنامه وزين اطلاعات.

* كم پيدا؟

ـ روزگار ما اهالي سنگر به يك قرار نيست. ما سربازيم و مطيع امر. پس از آن هم چندي پيش اثاث‌كشي داشتيم براي نقل مكان به خانه جديد.

* تازه چه سروده‌ايد؟

ـ زيباترين سرودة من در شب نبرد، داغ گلوله است به دل‌هاي دشمنان.

عزيزم، اين كه ما هنوز در سنگريم و آماده رزم، امر غريبي نيست. البته آغاز هر سخن، پايان حرف جان، داغ گلوله است بر قلب دشمنان.

رگبار مسلسل مفاهيم نبرد

بر قلب دشمنان ما آرد درد

* از تك بيت‌هاي نابتان چه خبر؟

ـ جبهه هم معراج دارد، طالب ديدار كو

هفت شهر مين اين جا را بگو عطار كو

*

در شب جبهه كه آتش نقل ميدان مي‌شود

مين خورشيدي چراغ راه ياران مي‌شود

*

پل شدم تا بگذري از خاكريز جان من

در خميدن‌هاي ما معراج رفتن را ببين

*

من همان درياي پرشورم كه دائم موجي‌ام

زين سبب سربازي من موج خبر جبهه‌هاست

*

در آستان سنگر از پشت خاكريزي

بي‌سجده مي‌گذارم سر بر نماز جبهه

* احسنت، بهره برديم. تازگي‌ها چه اثري خوانده‌ايد كه دلتان را به جبهه برده باشد؟

ـ نبرد در شرق بصره خواندم كه كار بچه‌هاي پرتلاش دفتر مطالعات جنگ سپاه است. بعدي هم اطلس نبردهاي ماندگار كه معارف جنگ ارتش آن را چاپ و منتشر كرده است.

* در عرصه دفاع مقدس چه اثري را آماده انتشار داريد؟

ـ شما كه بهتر مي‌داني. من رزمنده‌اي هستم كه هم قلم دارم براي نوشتن و هم جنگيده‌ام، حتي تن به تن. در فكرم كه خاطرات مستند خودم را از سالهاي حماسه منتشر كنم.

* با ناشري هم حرف زده‌ايد؟

ـ صحبت‌هايي شده، اما هنوز به قطعيت نرسيده‌ايم. البته بچه‌هاي معارف جنگ ارتش لطف بسياري به اين حقير دارند و ممكن است ناشرش همين دوستان باشند.

* ديگر؟

ـ مثنوي «كهنه سرباز، پرواز از خاك تا افلاك» با عنوان «معبر معراج» ان‌شاءالله به زودي منتشر مي‌شود به همراه ساير سروده‌هاي دفاع مقدسي‌ام.

* چند بيت از مثنوي معروفتان را براي مخاطب بخوانيد. ما كه دائماً آن را زمزمه مي‌كنيم

ـ به روي چشم. ابتدا به بركت خونفشاني صياد شيرازي، اين دو بيتي را تقديم روح بلند او مي‌كنم:

به كابين دل ما سرنشيني

تو اوج پر كشيدن از زميني

تويي صياد دل‌هاي مسافر

امير لشكر فتح المبيني

و اما ابياتي از مثنوي مورد نظر شما:

چو طياره برخاست زي كائنات

برون آيد آتش زوالعاديات

چو اهرم جلو داد گاه خطر

زپس سوز آن برجهيدي شرر

چناني كه ديوار صوتي شكست

سپهر برين بوسه دادش به دست

كه سيمرغ از باند دل‌ها بخاست

و تا «اچ سه» از سرعت خود نكاست

به جولان درآمد عقاب هوا

عبور از خط سرخ و بي‌انتها

اگر چه تن آدمي خاكي است

به هنگام پرواز افلاكي است

نه جنگ و تجاوز بود دين ما

دفاع از وطن هست آئين ما

* احسنت. ناشر اين مثنوي هم مشخص نيست؟

ـ باز هم با ناشراني حرف زده‌ام اما بچه‌هاي معارف جنگ ارتش در اولويت هستند.

* چند سال از دفاع مقدس را در مناطق بوديد؟

ـ در طول دفاع مقدس تقريباً در تمام سالها درگير بودم، اما افتخارم اين است كه دو سال در خط مقدم جبهه‌ها حضور داشتم.

* خاطره‌اي بگوييد از آنچه كه بيشترين تأثير را در آن سالها بر شما داشت؟

ـ درباره صياد زياد صحبت شده است، ‌اما هنوز ناگفته‌هاي بسياري هست كه بايد گفته شود. از جمله اين كه در عمليات فتح‌المبين از تپه‌هاي ابوصليب‌خان به طرف سايت‌هاي 4 و 5 مي‌رفتيم.

آن هم پس از نبردي سنگين و تن به تن. حدود ساعت نه صبح بود كه بعثي‌ها باز پاتك كردند. آتش شديدي بر ما مي‌باريد و بيشتر نيروهاي ما به شهادت رسيدند. ما هم در گودالي گير كرده بوديم، اما ناگهان صياد را ديدم به همراه ساير نفرات. باورم نمي‌شد او كه فرمانده كل نيروي زميني ارتش بود، خودش جلوتر از ما بتازد بردشمن. همين اقدام او هم باعث انسجام نيروها و تجديد روحيه‌شان شد و عاقبت نيز منجر به پيروزي ما در آن مقطع گرديد.

* شد كه تا لحظه شهادت هم پيش برويد؟

ـ بله، زياد. در چند نوبت. مثلاً در چزابه دردل آتش بوديم كه بي‌سيمچي من شهيد شد و گلوله‌ها از كنارم مي‌گذشت و مي‌ديدمشان. ناگهان از حضرت‌ابوالفضل‌العباس مدد گرفتم و متأسفانه شهيد نشدم.

* چه مسئوليتي داشتيد؟

ـ فرمانده گروهان يكم صدوسي و شش تيپ يك لشكر 77 هميشه پيروز خراسان بودم.

* آرزوي شهادت هم داشتيد؟

ـ صددرصد. هنوز هم در آرزوي شهادتم. اشعار و سروده‌هايم مملو است از اين آرزو:

در گلستان ديار باغ گلزار شهيد

غنچه‌هاي شاخ اميدم گل خمپاره است

* آرزو داشتيد جاي كدام شهيد بوديد؟

ـ يك شهيد گمنام. چون اگر قهرمان هم بودند، آنها بودند. ياد شهيدان خلبان حسين دل‌حامد و ابراهيم دل‌حامد به خير. ابراهيم در كابين آتش گرفته سوخت. حسين هم در حين مأموريت از كابين به آسمان رفت. برادر هم بودند. آتشم زده‌اند اين دو.

* تنگناهاي زندگي سخت‌تر است يا جنگ با دشمن متجاوز؟

ـ البته كه تنگناهاي زندگي سخت‌تر است، اما جان ما فداي آزادي وطن و سربلندي اسلام و نظام.

* علم بهتر است يا ثروت؟

ـ هر دو لازم و ملزوم يكديگرند.

* در دفاع مقدس ما جايگاه كدام بالاتر بود؟

ـ علم و ايمان از همه چيز بالاتر است.

* اگر باز هم ديوانه‌اي سنگي به چاه بيندازد...

ـ گل سرخ پر از عطر بهارم

به صحرا آبشار چشمه‌سارم

براي دشمنان در عرصه رزم

پر از باروت موج انفجارم

* يك دوست سالهاي دفاع مقدس كه هنوز هم با هم مرتبطيد؟

ـ امير سرتيپ دربندي كه براي من همان بوي گل مريم است در هميشه روزگار. همين طور امير سرتيپ پورداراب كه روح شجاعت و ايثار است و براي من يك دلاور؛ آن هم پاي پل كرخه.

* مايليد براي كدام آدم يا واقعه يا مكان جنگ شعر بسراييد؟

ـ البته من در مثنوي معروف كهنه سرباز از تمام آدم‌ها و وقايع و اماكن ياد كرده‌ايم، اما چزابه چيز ديگري است كه هرچه بسرايم باز هم حق مطلب ادا نشده است.

* زيباترين سروده‌اي كه درباره دفاع مقدس شنيده‌ايد؟

ـ شعري از رفيق عزيزم عبدالرحيم سعيدي‌راد، بدجوري مرا تكان داد...

يك تكه از پيراهنت مانده است، برمانع خورشيدي، اما نه!

اين قطعه‌اي از پيكر ماه است، اين گونه مانده گرم و نوراني....

* حرف آخر؟

ـ قسمت جانم نكرد اين سرنوشت

از پل كرخه روم سوي بهشت




 پنجشنبه 18 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2515]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن