واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: چارچوب هاي فكري فرهنگي نسل حاضر به سرعت در حال تغيير است
در اين كه همواره بين نسل ها تفاوت و فاصله وجود دارد، بحثي نيست. آن چه بين صاحب نظران اين عرصه مورد اختلاف است، شكاف و گسست نسل هاست. برخي از صاحب نظران بر اين باورند كه جامعه ما سالياني است از اين عارضه رنج مي برد و همين امر خانواده را به عنوان سلول جامعه دچار بحران و چالش كرده است. اگر معتقد به شكاف نسلي باشيم به طور طبيعي به گسست و انقطاع نسل ها نيز معتقد خواهيم بود. آن هايي كه معتقد به گسست نسلي هستند، كاهش دلبستگي نسل جوان به فرهنگ و ارزش هاي فرهنگي نسل بالغ را يكي از نشانه هاي اين امر مي دانند. فقدان فصل مشترك عاطفي نيز ديگر عاملي است كه مي تواند به گسست بينجامد. يكي از جامعه شناسان، گسست نسلي را ناشي از اين امر مي داند كه جامعه نتواند اصول و ايده هاي خود را كه بر اساس آن شكل گرفته به نسل هاي بعد منتقل كند. به هر حال تفاوت در آرمان، تفاوت در الگويابي و گروه هاي مرجع، تفاوت در اصطلاحات روزمره، تفاوت در ظاهر و تفاوت در انتظار از زندگي و در سبك زندگي، از جمله مواردي است كه مي توان در مقايسه نسل ها با يكديگر جست وجو كرد. اين تفاوت ها گاه از سن و سال ناشي مي شود و گاه از شرايط و تحولات جامعه و جهان. دكتر ابراهيم فياض عضو هيئت علمي رشته جامعه شناسي دانشگاه تهران، به شكاف نسل ها معتقد است و بر اين باور است كه نسل جديد به سرعت در حال تغيير است.
آيا شما مي پذيريد كه اكنون بين نسل ها گسست ايجاد شده است و بين آن ها تفاوت هاي قابل توجهي وجود دارد؟
بله. اين گسست به نظر من آشكار است. به ويژه كه امروز نسل ها با ويژگي هاي فرهنگي و فكري شان تعريف مي شوند. چارچوب هاي فرهنگي و فكري نسل حاضر با شتاب در حال تغيير است، آن هم به دليل آمدن رسانه هاي مختلف. وجود انواع رسانه ها، مهم ترين عامل در تغيير نسل هاست. در دوران انقلاب كتاب تاثيرگذار بود. به عبارت ديگر رسانه اصلي كتاب بود و افراد هم بيش از هر چيز از كتاب تاثير مي پذيرفتند. بنابراين مي توان گفت، انقلاب به وسيله همان نسل كتاب رقم خورد. اما پس از انقلاب، نسل تلويزيون ظهور كرد. در اين جا تفاوت اين دو نسل آشكار مي شود چون ديدگاه ها و جهان بيني اين دو نسل نمي توانست يكسان باشد. پس از اين نوبت به نسل ماهواره و اينترنت رسيد. البته نسل اينترنت هنوز در كشور ما به طور كامل ويژگي هاي خود را بروز نداده است و بايد منتظر ماند و ديد كه نسل كنوني چگونه شكل نهايي خود را پيدا خواهد كرد.
اين گسست نسل ها چه پيامدهايي را در پي دارد؟
مهم ترين پيامد گسست نسل ها، ايجاد بحران هاي اجتماعي است. پدرها و مادرها يك جور فكر مي كنند و فرزندانشان جور ديگري. به نظر من يكي از دلايل مهمي كه باعث ايجاد بحران خانواده شده، همين مسئله است. گاهي شدت تغييرات به گونه اي است كه بين برادرها و يا خواهرها هم فاصله مي افتد و آن ها هم ممكن است ديگر حرف يكديگر را نفهمند. تفاوت نسل ها در جامعه ما در بعضي از خانواده ها خود را خيلي آشكار نشان داده است و در بعضي از خانواده ها كمتر؛ ولي در هر صورت امري است كه در جامعه ما بحران هايي را ايجاد كرده است و حتي ممكن است دامنه آن بيشتر شود.
آيا راهي براي مقابله با اين بحران وجود دارد؟
بله، ما اگر مي خواهيم با اين بحران مقابله كنيم يا حداقل از پيامدهاي منفي آن بكاهيم؛ بايد رسانه شناسي كنيم. چون همان طور كه گفتم در مورد اين مسئله رسانه ها حرف اول را مي زنند. لذا بايد مشخص شود كه رسانه ها تا چه حد بايد اثرگذار باشند و تا كجا بايد پيش بروند. به عبارتي بايد توازن رسانه اي ايجاد شود. اين كاري است كه غربي ها هم كرده اند. در بيشتر جوامع غربي رسانه ها كنترل شده هستند و تا حد قابل توجهي حوزه هاي تاثير و كارآيي آن ها روشن است. اين طور نيست كه كاملا آزاد باشند و هر كاري كه دوست دارند انجام دهند. رسانه هاي آن ها براي جامعه خودشان برنامه ريزي شده عمل مي كنند؛ ولي در جامعه ما اين طور نيست. ما يك كشور وابسته به درآمد نفت هستيم و درآمد خوبي هم از اين راه وارد كشور مي شود. ما به كمك اين پول كارهاي زيادي مي توانيم انجام دهيم يكي از كارهايي هم كه انجام داده ايم وارد كردن بيش از حد رايانه است. اكنون به نظر من در كشور ما همين رايانه ها كاركرد مخرب پيدا كرده است.
چرا اين طور فكر مي كنيد؟
چون اگر دقت كنيم، كامپيوتر يا همان رايانه، به معناي حسابگري است. كامپيوتر با حسابگري توام است؛ يعني همه كارها و رفتارها بايد حساب شده باشد. ولي ما كامپيوتر را وارد مي كنيم؛ بدون اين كه ملتزم به فرهنگ آن باشيم. حتي اين كامپيوتر گاهي همان حسابگري معمول را هم از ما مي گيرد در خانواده هاي ما از كامپيوتر براي ديدن فيلم و براي بازي و سرگرمي استفاده مي شود. انگار كه اين وسيله در اصل هم وسيله اي براي سرگرمي بوده است؛ حداكثر اين است كه برخي از ما از آن براي اتصال به اينترنت استفاده مي كنيم. البته آن هم نه اينترنتي كه يك منبع تحقيق و يا يك منبع علمي است و با آن مي توان اطلاعات تازه و زيادي كسب كرد. در خيلي از موارد اينترنت ما هم، مثل همان استفاده از رايانه است و بيشتر حالت سرگرمي دارد.ما براي استفاده از رايانه و استفاده از رسانه اينترنت برنامه ريزي درستي نداشته ايم. البته منظور از استفاده درست همان طور كه به طور مجمل گفتم، استفاده درست به طور فراگير است؛ وگرنه در بسياري از مراكز علمي، تجاري و اداري كشور از اين ها به درستي استفاده مي شود؛ ولي منظور ما اين است كه همه كساني كه رايانه دارند و يا به اينترنت دسترسي دارند بايد به درستي از آن ها استفاده كنند و براي خود برنامه ريزي داشته باشند. حتي اگر ما فرض را بر اين بگيريم كه از اين ها درست استفاده مي شود، باز بايد اين سوال را بپرسيم كه مگر افراد يك جامعه چقدر بايد از تلويزيون يا رايانه و اينترنت استفاده كنند. آيا وجود اين ها ما را از ديگر رسانه ها بي نياز كرده است؟ يعني بايد بپرسيم كه در شرايط حاضر كتاب چه جايگاهي دارد. روزنامه ها چه جايگاهي دارند. آموزش و پرورش چه جايگاهي دارد.
شما تجدد را تا چه حد در گسست بين نسل ها موثر مي دانيد؟
تجدد در واقع خودش را در همين جور چيزها نشان مي دهد و اين ها شكل هاي بيروني تجدد هستند. شاخص ترين بحث در موضوع تجدد همين بحث رسانه هاست.
علاوه بر كنترل رسانه ها براي پيش گيري از گسست ميان نسل ها آيا راه هاي ديگري هم براي كم كردن از پيامدهاي ناشي از آن وجود دارد؟
به نظر من، در اين ميان، موضوع نقد و نقدپذيري هم خيلي موثر است. براي اين كار بايد هم قدرت نقد كردن و هم قابليت نقد پذيري جامعه را بالا ببريم. فرهنگ با نقد است كه پيشرفت مي كند. ولي جاي نقد در جامعه ما خالي است. ما براي مقابله با هر مشكلي بايد با نقد وارد شويم. نبود نقد، براي ما پيامدهاي منفي زيادي داشته است. براي مثال ما سال هاست كه به مدد همان پول نفت صاحب خودروهاي زيادي شده ايم؛ ما خودرو را وارد كرده ايم ولي فرهنگش را نياورده ايم يا اين كه خودمان آن را، ايجاد نكرده ايم. به همين دليل جاده هاي ما به كشتارگاه تبديل شده است و شهرها هم به محل نزاع و دشنام و خرد شدن اعصاب. خيلي ها هستند كه فرهنگ داشتن خودرو را ندارند؛ ولي خودشان را از همه محق تر مي دانند و فكر مي كنند همه چيز را مي دانند. آپارتمان نشيني و برج نشيني ما هم همين طور است. تازه آن كه خيلي خودش را باكلاس مي گيرد؛ مي بيني كه سگي را به آپارتمانش آورده ولي ديگران از واق واق اين سگ عاصي شده اند.
بنابراين شما مقابله با مشكلات موجود را منوط به فرهنگ سازي مي دانيد؟
بله، هم حوزه ها و هم دانشگاه ها بايد به همين موارد بپردازند. آن ها مي توانند به طور صحيح اين موارد را بررسي كنند. حوزه و دانشگاه در زمينه فرهنگ سازي، بيش از هر جاي ديگر مي توانند كارساز باشند. ما براي زندگي جديد نياز به فرهنگ جديد هم داريم. اين است كه به نظر من مي توان از «فقه آپارتمان» يا «فقه خودرو» و غيره صحبت كرد.در قديم مثلا در «فقه» در مورد مسائل زيادي كه مربوط به زندگي بود بحث مي شد. ولي حالا اين بحث ها مطرح نمي شود. يعني حوزه و دانشگاه به مسائل مبتلا به جامعه نمي پردازند. بلكه بيشتر مسائل كلي دنبال مي شود؛ ولي اين ها نمي تواند مشكلي مثل مشكل گسست نسل ها را حل كند. اين كار نياز به كار پژوهشي و علمي دارد.
چهارشنبه 17 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]