تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سلام را رواج ده تا خير و بركت خانه ‏ات زياد شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821140233




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انقلاب فرهنگي موجب افزايش حضور نيروهاي انقلابي در جبهه‌ها شد


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: انقلاب فرهنگي موجب افزايش حضور نيروهاي انقلابي در جبهه‌ها شد


انقلاب فرهنگي در مدت بسيار كمي خود را نشان داد، زيرا در جبهه هااصلي ترين نيروهايي كه جنگ را اداره مي‌كردند همين نيروهاي انقلابي، متدين و حزب اللهي در دانشگاه ها بودند كه با فراغ بال به ميدان هاي نبرد رفته بودند.

صادق محصولي يكي از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس مي باشد كه با پايان جنگ در عرصه سياسي فعاليت خود را دادمه داده است. وي در حال حاضر مشاور رئيس جمهور آقاي احمدي نژاد است. خبرگزاري فارس، در يكي از روزهاي شهريور ماه در محل كار او در رياست جمهوري با وي در مورد خاطرات قبل از انقلاب و دفاع مقدس به گفتگو نشسته و مي نويسد، لهجه آذري او به گفتگوي ما حلاوت خاصي بخشيد. حيف كه نمي شود اين شيريني را مكتوب كرد تا خوانندگان نيز ار آن بهره ببرند.

ابتدا درموردفعاليت هاي قبل از انقلاب خود به طور مختصر توضيح دهيد؟

بسم الله الرحمن الرحيم. بنده متولد 1338، از يك خانواده مذهبي دراروميه هستم. پدرم در بازار كار مي كردند، خانواده ما هم به لحاظ مذهبي در شهرستان اروميه معروفند زيرا چند تا از مساجد قديمي كه در اروميه وجود دارد توسط پدر بزرگان و اجداد ما ساخته شده اند مانند مسجد حاجي جواد و مسجد حاج ابوطالب، تا اينكه در سال 1356 در رشته رياضي در دبيرستان فردوسي اروميه فارغ التحصيل شدم. به دليل علاقه ايي كه به رشته راه و ساختمان (مهندسي عمران فعلي) داشتم، در رشته مهندسي راه و ساختمان دانشگاه علم و صنعت قبول شدم. در مقطع دبيرستان به دليل مطالعه و ارتباطي كه با بعضي از دوستان مبارز داشتم توانستم با فضاي انقلابي آشنا شوم واين خلاصه مي شد به مطالعه كتابهاي ايدئولوژيك يا كتابهايي كه از مرحوم شريعتي به دستم مي رسيد و همچنين گوش كردن نوار هايي از شهيد مطهري، اما زماني كه وارد دانشگاه شدم فضاي ذهني ام كاملا دگرگون شد. دانشگاه علم و صنعت چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب جزء دانشگاه هايي است كه فضاي سياسي بسيار قويي داشت. من در كنكور سال 56 جزء 3 نفر اول استان در رشته رياضي بودم به همين دليل وارد شدنم به دانشگاه علم و صنعت را خواست خدا مي دانم.

اعضاي خانواده فعاليت هاي انقلابي انجام مي داند و يا صحبتي در مورد اوضاع سياسي كشور وعملكرد شاه صورت مي گرفت؟

بله، غالباً در خانواده هاي مذهبي يك همچنين جوي وجود داشت و آنها نسبت به فرهنگ حاكم بر رژيم و بي عدالتي و ظلم ها و همچنين ضديت هايي كه با اسلام و احكام آن صورت مي گرفت ناراحت بودند. با همين تفكر زماني كه به دانشگاه رفتم به صورت عملي وارد عرصه مبارزاتي شدم. پس از ورود به دانشگاه جزو كادر مركزي انجمن هاي اسلامي قرار گرفتم، كارهاي مختلفي انجام مي دادم از جمله مسئوليت اجرايي گروه كوهنوردي دانشگاه را به عهده گرفتم، در آن زمان گروههاي مبارزاتي فعاليت زيادي در كوه داشتند.
فعاليت هاي ديگر از جمله پياده كردن نوار دفاعيات دوستان مبارز كه در دادگاههاي ژيم شاه به زندان افتاده بودند، من اين دفاعيات را پياده و تكثير مي‌كردم. به ياد دارم يكي از آن دوستان شخصي به نام"شهيد حاج بهرامي" بود كه خداوند ايشان را رحمت كند، او در دي ماه سال 57 در تظاهرات سرچشمه شهيد شد.

آقاي احمدي نژاد هم جزء انجمن اسلامي بودند؟

بله، در زمان ورود من به دانشگاه آقاي احمدي نژاد و از دوستاني كه شما شايد الان ايشان را بشناسيد، آقاي ثمره هاشمي و آقاي برقعي در انجمن اسلامي فعال بودند (كه در حال حاضر در دولت حضور دارند).

اين دوستان مسئوليت خاصي داشتند؟

آنها جزء سران انجمن اسلامي محسوب مي شدند، به طور نمونه آقاي مجتبي ثمره هاشمي امام جماعت كل دانشگاه بودند و حتي كساني كه در انجمن اسلامي عضو نبودند و فعاليت سياسي نداشتند اما بچه مسلمان بودند، براي نماز جماعت به مسجد مي‌آمدند. مسجد دانشگاه هم بسيار فعال بود.
اين فعاليت ها ادامه داشت تا اينكه قضيه مقاله روزنامه اطلاعات پيش آمد. تظاهرات اوج گرفت و بعد جريان شهداي قم و تبريز و يزد و كرمان و... ادامه پيدا كرد. دوستان براي سامان دهي اين فعاليت ها خيلي كمك مي‌كردند از قبيل توجيه ‌كردن جوانان شهرستاني كه بسيار اهميت داشت. ما هم طبعا در اين قضايا و در مبارزات داخل دانشگاه حضور داشتيم.

آيا توسط ساواك دستگير شديد؟

دو سه مرتبه تحت تعقيب قرارگرفتم و هر دو بار فرار كردم البته نه اينكه به اسم من را بشناسند و بدانند كه دانشجو هستم.

فقط به عنوان كسي كه در تظاهرات شركت مي‌كرديد؟

خير، فقط مشاركت در تظاهرات نبود. ساواك رد فعالين دركارهاي ديني و سياسي را مي‌زد، بعدها متوجه شدم كه من را تعقيب مي‌كنند. در تظاهرات هم گاهي چون براي فرار از دست ساواك راهي نداشتيم به خانه هاي مرم در اطراف دانشگاه مي رفتيم و خواهش مي كرديم كه ما راپناه دهند، آنها هم استقبال مي كردند. اين گونه جريان ها چند مرتبه پيش آمد.
يكي از دفعات هم كه در دانشگاه تظاهرات راه انداختيم، چون گارد دانشگاه با ساواك هماهنگ بود و ارتش هم براي كمك به آنها وارد جريان شد، مجبور شديم يك مدت آفتابي نشويم تا آبها از آسيب بيفتد. در تظاهرات 17 شهريور هم تقريبا تا غروب درگير بوديم، زخمي ها را به بيمارستان مي رسانديم. ما جزو كساني بودم كه ساعت 6 صبح حركت كردم تا به ترافيك برخورد نكنم، همين كه آمديم سركوچه دانشگاه علم و صنعت تقاطع فرجام و خيابان خاور، آنجا متوجه شديم كه حكومت نظامي اعلام شده با اين حال سوار تاكسي شديم و به سمت ميدان شهدا حركت كرديم. در آنجا با دوستان مشغول سر و سامان دادن مردم شديم تا اينكه درگيري ها شروع شد كه خاطرات مربوط به خودش رادارد. خاطرات 17 شهريور خاطرات خيلي جالب و در عين حال تلخي است.

يكي از آن خاطرات را تعريف مي كنيد؟

يكي از صحنه هايي كه به ياد دارم والبته جزو خاطرات شيرين است، يادم است در آن روز بعضي از دانشجوان طرفدارحزب توده در تظاهرات شركت كرده بودند. اما نكته قابل توجه اين بود كه تا اولين تير شليك شد همه اينها فرار كردند، يك نفراز همين افراد كه هيكل درشتي داشت اولين كسي بود كه فراركرد هر چي گفتيم بابا كجا مي رويد تازه اولشه، هيچ كدام نماندند.
بعد از اين جريان نيز در تظاهرات هاي متعددي مانند قيطريه كه نماز عيد فطر را در خدمت دوستان بودم، شركت مي كردم. در بعضي از فعاليت ها آشكار و بعضي هم به صورت مخفي حضور داشتم مثل شركت دركلاس هاي ايدئولوژيك و جلسات سياسي.

قبل از انقلاب بيشتر با چه شخصيت هاي و جريان هايي در ارتباط بوديد؟

شهيد باهنر دايي آقاي ثمره هاشمي بودند، ما هم براساس رفاقتي كه با آقاي هاشمي داشتيم، ارتباط هايي با مرحوم باهنر پيدا كرديم. همچنين در جلسات شهيد مفتح در مسجد قبا شركت مي كرديم. در حال حاضر خيلي حضور ذهن ندارم اما بعدها با شهيد بهشتي و ديگران هم مرتبط شديم.

آقاي احمدي نژاد هم در اين جلسات شركت مي كردند؟

بله آقاي احمدي نژاد هم حضور داشتند. ايشان در محله نارمك تهران ساكن بودند و براي خود جلساتي جدا داشتند. الزاما به صورت مشترك همه جلسات با هم نبوديم، بعضي از جلسات مشترك بود و بعضي هم فرق مي‌كرد.

درجلسات آقايان باهنر، بهشتي و مفتح،ايشان نيز حضور داشتند؟

ايشان با شهيد باهنر و شهيد بهشتي ارتباط داشتند. اين جلسات به صورت كلاسي نبود. مثلاً فرض كنيد 2 يا 3 نفره خدمت آقايان مي‌رفتيم و دستور العمل دريافت مي كرديم و يا اينكه شبهاتي و يا سوالاتي بود آنها را رفع مي‌كرديم. ملاقات ها اين طوري نبود كه به صورت كلاسي باشد و40، 50 نفر بنشينيم و درسي داده شود البته با آقايان ديگر به اين شكل كلاسي هم بود مثل كلاس هاي تفسير كه حضور داشتيم.
بعد هم به دنبال تظاهرات دانشگاهي و تظاهرات بيرون و سامان دهي و سازمان دهي اين ها تا اينكه انقلاب به اوج خود رسيد و برگشتم شهرستان كه به دوستان در سر و سامان دادن تظاهرات كمك كنم. در اروميه اسلحه اي تهيه كردم و آن را در تظاهرات همراه خودم مي بردم تا در زمان درگيري از آن استفاده كنم.

اسلحه را چگونه تهيه كرديد؟

آن زمان تهيه اسلحه امكان پذير بود. به راحتي مي شد از مناطق مرزي كردنشين اسلحه تهيه كرد، البته خطراتي هم داشت ولي به هر طريقي تهيه مي كرديم. در تظاهرات با خودم كلت حمل مي‌كردم.

طرز استفاده از اسلحه را مي‌دانستيد؟

بعضي از دوستان از قبل آموزش ديده بودند همچنين برادر بزرگترم كه در حين انقلاب سرباز بودند به ما طرز استفاده از سلاح را ياد مي‌دادند. عده اي از دوستان نيز در خارج از كشور و لبنان آموزش ديده بودند و به ما يكسري از مقدمات جنگ چريكي را آموزش دادند. در اروميه اكثر تظاهرات به درگيري مسلحانه كشيده مي شد، حتي يك بار تانكي را جلوي مسجد اعظم آوردند و يك توپ هم به گنبد مسجد شليك شد كه بر اثر اصابت آن گنبد آسيب ديد كه مردم هم به سمت تانك هجوم بردند و راننده آن را كشتند. مردم مهاجمين را از پشت بام مسجد هدف قرار مي دادند. اغلب مردم مسلح بودند، البته منظور مبارزين است كه دشمن جرات نمي‌كرد خيلي راحت با مردم درگير شود اين روند ادامه داشت تا انقلاب پيروز شد.

بعد از پيروزي انقلاب چه كار كرديد؟

اروميه ماندم در سامان دهي اوضاع به دوستانم كمك كردم. اغلب نيروها را در كلانتري هاي شهرمستقر مي كرديم وخودمان نيز در كنار آنها مي مانديم زيرا ضد انقلاب هرشب در خيابان ها به مردم تعرض مي كردند و آنها را به گلوله مي بستند. فرماندهان شهرباني اكثر كلانتري ها را تخليه كرده بودند و ما مجبور بوديم براي ايجاد امنيت در شهر از نيروهاي شهرباني كه درجه پاييني داشتند به همراه مردم استفاده كنيم. اين همكاري در حدود دو سه هفته تا بعد از انقلاب ادامه پيدا كرد تا مقداري اوضاع آرام شد و من براي ادامه فعاليت در دانشگاه به تهران بازگشتم.

براي اولين بار چه زماني امام را ديديد؟

بار اول ما در قم خدمت امام رسيديم. يادم است كه زماني كه آقاي مطهري را كه به شهادت رساندند، حضرت امام مجلس ياد بودي در مدرسه فيضه قم برپا كردند. ما نيز همراه با دوستان دانشگاه به قم رفتيم تا در اين مجلس شركت كنيم. البته صحبتهاي حضرت امام از تلويزيون هم پخش شد. بعد هم كه تشريف آوردند جماران و ما متعدد خدمت ايشان رسيديم.

با توجه به اينكه شما در اوايل انقلاب جزو انجمن اسلامي دانشگاه بوديد، لطفا در مورد تسخير سفارت آمريكا صحبت كنيد؟

انجمن هاي اسلامي بعد از انقلاب بسيار فعال شد، طبيعتا انجمن اسلامي دانشگاه علم و صنعت خيلي فعال بود تا جائي كه حتي يك مرتبه مقام معظم رهبري فرمودند"دانشگاه علم و صنعت، فيضيه ي دانشگاه ها است". يك همچنين جو مذهبي، انقلابي و حزب اللهي بعد از انقلاب در دانشگاه حاكم شد.
انجمن هاي اسلامي دانشگاه هاي آن زمان با هم جلساتي گذاشتند و يك مجموعه اي به نام"دفتر تحكيم وحدت" را راه اندازي كردند، آن دفترتحكيم وحدت تبديل به مقر نمايندگان دانشگاه هاي مختلف شد و در آنجا تعدادي از نمايندگان دانشگاه ها حدود چهار دانشگاه بدون در جريان گذاشتن همه اعضاء و نمايندگان دانشگاه ها بحث تسخير سفارت آمريكا مطرح و تصميم گيري كردند.

چه كسي نماينده دانشگاه علم وصنعت در دفتر تحكيم وحدت بود؟

در ابتدا آقاي ثمره هاشمي بودند. متاسفانه بحث تسخير سفارت آمريكا كه در دفتر تحكيم به طور عمومي مطرح نشده بود و آن چهار دانشگاه معدود نمايندگان دانشگاه هاي ديگر، از جمله دانشگاه علم وصنعت را در جريان كار قرار ندادند. يكسري مشكلات از قبيل حضور منافقين (سازمان مجاهدين خلق) كه به دنبال سوء استفاده از اين جريان بودند، به وجودآمد. جنبش مسلمانان مبارز يعني گروه پيمان به دنبال سوء استفاده از اين قضيه شد، ما مخالف اين بوديم كه ناخالصي هاي كه مشخص بودند و مي دانستيم كه آنها با انقلاب نيستند بيايند و از اين قضيه به نفع خودشان استفاده كنند و به قول معروف از اين نمد كلاهي براي خود درست كنند.

با اصل جريان هيچ كس مخالف نبود؟

مخالفتي با اصل جريان نبود.

چون مطرح مي‌شود كه آقاي احمدي نژاد مخالف اين كار بوده اند؟

اول اينكه آقاي احمدي نژاد نماينده دانشگاه علم وصنعت در دفتر تحكيم وحدت نبودند. ثانيا اصلا دانشگاه ما را در جريان كار قرار ندادند تا كسي مخالف باشد يا موافق.

نماينده دانشگاه در آنجا مي‌رفتند؟

بله نماينده دانشگاه ها در آنجا مي‌رفتند و جلسات بصورت هفتگي و مستمر در ساعات مشخص تشكيل مي‌شد. من اصلا يادم نمي‌آيد كه آقاي احمدي نژاد با اين قضيه مخالفت داشته باشد در اين زمينه بايد با خود ايشان صحبت كرد و چيزهائي در اين راستا امروزه مطرح مي شود. شايد براي بهره برداري سياسي امروز در مخالفت با دولت نهم مطرح مي شود.

در بعضي از صحبت ها عنوان مي شود كه آقاي احمدي نژاد مخالف تصرف سفارت آمريكا بودند و در برابر اين طرح ، صحبت هايي را در مورد تصرف سفارت شوروي عنوان كرده اند.

فكر مي كنم توضيحي كه دادم روشن بود. بعد از تسخير لانه جاسوسي آنچه كه مسلم است دانشگاه ها با اصل حركت مخالفت نكردند.
مخالفت هايي بعد از انجام تسخير لانه جاسوسي عنوان شد به خاطر روال كار بود كه در آنجا صورت مي گرفت. زيرا احساس مي شد كه نبايد لانه جاسوسي به يك دكان براي گروههاي سياسي تبديل شود ولي متاسفانه اين فرصت ايجاد شد كه البته خود حضرت امام با آن مديريت عاليشان اين مساله را طوري جلو بردند كه در واقع اين گروههاي سياسي مجبور شدند كه خودشان را از اين داستان كنار بكشند و احساس كنند كه ماندن در آنجا سودي براي آنها نخواهد داشت. دقيقا يادم است كه بعد از اين قضيه منافقين، جنبش مسلمانان مبارز و حتي بعضي از كمونيست ها مي‌آمدند و براي بهره برداري سياسي از اين قضيه تلاش مي كردند.البته كمونيست ها داخل لانه جاسوسي نمي‌رفتند اما درجلوي در لانه بعضا حضور پيدا مي‌كردند، چون ما توده اي هاي دانشگاه خودمان را مي شناختيم و مي ديديم كه طرفداران پيكار، راه كارگر و... در جلوي لانه حضور پيدا مي كردند.

خود شما روز تسخير لانه جاسوسي در آنجا حضور داشتيد؟

خير من نبودم.

اطلاع داريدآقاي احمدي نژاد حضور داشتند يا خير؟

خير، فكر نمي كنم كه ايشان هم اطلاعي از ماجرا داشتند.

در مورد روند ايجادانقلاب فرهنگي وبروز اختلافات ، لطفا توضيحاتي بفرمائيد.

در واقع بروز اختلافات از همان انقلاب فرهنگي بود. آن هم به اين صورت بودكه بعضي از دانشجويان دفتر تحكيم لانه جاسوسي را به عنوان يك دكان مي‌دانستند كه بايد حفظ شود و مخالف حركتي بنام انقلاب فرهنگي بودند.
در آن شرايطي كه ضد انقلاب مي‌رفت در گنبد، بلوچستان و... در اهواز به عنوان خلق عرب، در كردستان به عنوان خلق كرد، در گنبد به اسم خلق تركمن بر عليه نظام و انقلاب كه هنوز كاملا تثبيت نشده بود مي‌جنگيد و بعد براي درمانش از امكانات بهداري دانشگاه استفاده مي‌كرد، از اتاق هاي دانشگاه به عنوان ستادش استفاده مي‌كرد يعني جو سياسي اين چنين بودكه دانشگاه يك مامني براي گروه هاي مخالف انقلاب شده بود كه به راحتي مي‌آمدند و مي‌رفتند و سلاح مي‌آوردند. زماني كه انقلاب فرهنگي صورت گرفت از دفاتر اين گروهها و طرفداران مجاهدين خلق يعني منافقين در دانشگاه ها كلي اسلحه پيدا شد، از آن طرف هم سيستم آموزشي دانشگاه هيچ تغييري نكرده بود. همان روش آموزش غربي با كتاب ها، مباني و همان متون.
مخصوصا در خصوص علوم انساني، و اينها به همان سبك خود باقي مانده بود. طبيعتا بايد در مورد فرهنگ هم انقلابي صورت مي‌گرفت تا در واقع محصول دانشگاه در خدمت انقلاب باشد نه در خدمت غرب، زيرا قبل از انقلاب قرار بود اين سيستم كسي را پرورش دهد كه در خدمت آن نظامي كه غرب تعريف كرده و يا شاه تعريف كرده بود باشد. طبيعتا خيلي تغييرات لازم بود، وقتي بحث انقلاب فرهنگي مطرح شد نمايندگان بعضي از دانشگاهها مخالف و بعضي از دانشگاه ها موافق بودند.

تزانقلاب فرهنگي از دانشگاه علم و صنعت بود؟

تز اصلي آن بله.

ارائه دهنده اين تز شخص خاصي بود؟

خير، شوراي انجمن بود. آن چيزي كه من يادم است كل دوستان يكي از دلواپسي هايشان اين بود كه بالاخره چه كار مي‌شود كرد. هر روز اين قضيه تشديد مي‌شد و عرصه براي بچه هاي طرفدار انقلاب تنگ تر مي‌شد و روز به روز هم قضايا به شكلي پيش مي‌رفت كه در واقع گروه هاي مخالف انقلاب دائما به اسم يك حزب جديد مي‌آمدند و از دانشگاه به عنوان مركز ستادشان اتاق يا سالن مي‌گرفتند و اين داشت به صورت قانون مي شد. يك قانون نانوشته كه هر كسي يك حزب اعلام كرد مي‌تواند يك دفتر از دانشگاه بگيرد و همين طور بدون هيچ كنترلي پيش مي‌رفتند.
يعني يك نوع حاكميت گروهها بر دانشگاهها بود، نه حاكميت انقلاب بر دانشگاه ها. براي اينكه اين حاكميت تغيير كند و به حاكميت انقلاب بر دانشگاه تبديل شود، مستلزم اين بود كه يك توقفي در وضعيت موجود ايجاد شود تا از يك طرف، به لحاظ آموزشي كه عرض كردم تمام متون، سيستم و روش ها، با آن محورهايي كه آنها دنبال مي كردند تغيير كند و از طرف ديگر به دنبال اين بوديم كه يك جو مناسب براي كار آموزشي پيش آيد، يعني دانشگاه از حالت سياست زده صرف و آن هم مركزي بر عليه انقلاب نه در جهت انقلاب، تبديل شود به يك مركز آموزشي در خدمت انقلاب. مگر اصلا رسالت دانشگاه غير از اين است؟ سياست بازي هاي مخالف نظام آن هم از نوع مسلحانه اش يعني چريكي هاي فدايي مسلحانه با نظام مي‌جنگيدند، منافقين مسلحانه مي‌جنگيدند، خلق تركمن، خلق عرب، خلق فلان و... اينها مردم تركمن و مردم عرب كه نبودند، اينها گروهك هايي بودند كه با سوء استفاده از عنوان خلق تركمن و خلق عرب و خلق بلوچ و خلق كرد، بر عليه نظام جنگ مي‌كردند و در دانشگاه هم كه مي‌آمدند و كار سياسي، عملياتي و حتي پشتيباني درماني خودشان را مي كردندو از امكانات دانشگاه استفاده مي بردند.
خوب هر عقل سليمي اجازه اين بهره برداري را نمي‌دهد و اگر خود دانشجوهاي انقلابي به فكر نباشند، چه كسي بايد كاري انجام دهد؟ متاسفانه اين موضوع را بعضي از دوستان دفتر تحكيم كه بيشتر فكر مي‌كردند كه اين لانه جاسوسي مي‌بايست به صورت مركزي براي ادامه كار سياسي آنها ادامه داشته باشد حاضر نمي‌شدند بپذيرند و با انقلاب فرهنگي مخالفت مي كردند.
علت اين مخالفت ها براي ما روشن بود، آنها فكر مي‌كردند كه با راه اندازي اين تز كه يك حركت انقلابي و دانشجويي جديد به نام انقلاب فرهنگي بود، ديگر دكان لانه جاسوسي بسته خواهدشد. زيرا بهره برداري سياسي از آن مي شد. انقلاب فرهنگي در واقع نه تنها معارض حركت تسخير لانه جاسوسي نبود بلكه مكمل آن هم محسوب مي شد.
آن نتيجه اي را كه انقلاب و امت مي‌خواست از تسخير لانه جاسوسي گرفته شده بود، اما بقيه گروه ها وشخصيت ها داشتند سوء استفاده شخصي مي‌كردند و طبيعي است زماني كه قضيه انقلاب فرهنگي مطرح شد مخالفت هايي صورت گرفت و هر چقدر صحبت كرديم نتوانستيم اجماع را بدست آوريم و در آخر زماني كه نتيجه گرفته نشد، دوستان دانشگاه هاي مختلف با هم تماس گرفتند و اينگونه يادم است كه گفتند اگر شما شروع كنيد ما به دنبال شما مي‌آئيم و اين كار را شروع كرديم و دانشگاه هاي ديگر هم يكي پس از ديگري به انقلاب فرهنگي پيوستند.

با امام در مورد انقلاب فرهنگي صحبتي شد؟

با امام صحبت نشد ولي با ياران امام كه از تصميم گيرهاي اصلي نظام بودند، مانند شهيد بهشتي، شهيد باهنر صحبت شد و آنها بسيار موافق بودند.

با مقام معظم رهبري در اين زمينه صحبت شد؟

يادم نيست. اما ايشان در جريان قرار گرفتند كه يك همچنين كاري صورت بگيرد، اما اينكه برويم و نظر ايشان را استعلام كنيم يادم نمي‌آيد. شايد دوستان ديگر اين كار را كرده باشند اما يادم هست كه شهيد بهشتي و شهيد باهنر در جريان كار قرار گرفتند و اين كار را تائيد كردند.

دربعضي گفته ها ادعا مي‌ شود كه با بيت امام در قم خيلي تماس گرفته شد اما امام در اين زمينه پاسخي ندادند، با حاج احمد آقا مذاكره شد كه ايشان به امام بگويند، مي‌خواستم بدانم كه آيا اين صحبت ها صحت دارد؟

در حال حاضر من چيزي در ذهنم نيست شايد اگر از آقاي ثمره هاشمي و احمدي نژاد و ديگر دوستان سوال شود نتيجه را بهتر بتوانند مطرح كنند زيرا آنها مسئوليت هماهنگي با ديگران رابر عهده داشتند.حداقل مطلبي كه يادم است، اين امت كه آن زمان با شهيد با هنر و شهيد بهشتي صحبت شد و خيلي از آقايان آمدند دانشگاه و در مورد ضرورت چنين كاري سخنراني كردند از جمله آنها شهيد بهشتي بود كه من عكس آن سخنراني را دارم. حدود 500 الي 600 نفر در سالن شهيد ملك پور دانشگاه علم و صنعت جمع شدند كه شهيد بهشتي در پشت ميزي نشسته اند و در كنار ايشان بنده، شهيد مختاري و آقاي ثمري هاشمي قرار گرفته ايم كه شهيد بهشتي در مورد اهميت اين حركت سخنراني كردند و نوار آن نيز در انجمن اسلامي دانشگاه موجودبود.

آيا با شخصيت هاي ديگري در اين زمينه مذاكره شد؟

بله، با افراد زيادي صحبت كرديم. حتي به ياد دارم كه آقاي هاشمي رفسنجاني هم آمدند و در دانشگاه علم و صنعت صحبت كردند. بطور كلي حركت انقلاب فرهنگي يكي از بزرگترين خدماتي بود كه به انقلاب اسلامي شد. نيروهاي انقلاب از درگيري با گروهك هاي مخالف انقلاب كه در دانشگاه حضور داشتند دچار فرسايش شده بودند و حركت انقلاب فرهنگي باعث آزاد شدن اين نيروها شد و آنها توانستند به راحتي روانه جبهه هاي جنگ شوند. طبيعي بود اثراتي كه انقلاب فرهنگي داشت در مدت بسيار كمي خود را نشان داد زيرا در جبهه هاي جنگ مشاهده مي كرديم اصلي ترين نيروهايي كه جنگ را اداره مي‌كنند همين نيروهاي انقلابي، متدين و حزب اللهي در دانشگاه ها بودند كه با فراغ بال به ميدان هاي نبرد رفته بودند.
بستن دفاتر گروهك هاي ضد انقلاب و گرفتن اين امكان از آنها و همچنين ايجاد زمينه مناسب براي طراحي آموزشي متناسب با انقلاب و نظام، مسئله ي بود كه بعدها خود حضرت امام در تشكيل شوراي انقلاب فرهنگي برآن تاكيد داشتند و اين در واقع مهر تائيدي بود بر اينكه اين حركت يك حركت درست است و اهدافي كه دنبال مي شد، اهدافي است كه حضرت امام تائيد مي‌كردند. زيرا امام با كسي شوخي نداشت و اگر عملكرد ما مورد پسند امام نبود ايشان قطعا اعلام مي كردند وميسر شدن اين حركت امكان پذير نبود. حضرت امام تمام فعاليت ها و جريانات را رصد و دنبال مي‌كردند.
حضرت امام از دانشگاه ها خيلي انتظار داشتند و در واقع شايد بتوان گفت اصلي ترين بار آينده انقلاب را روي دانشگاه ها و حوزه ها مي‌ديدند و اين را بارها در سخنراني هايشان فرمودند و در واقع بيانشان اين بود كه محصولي كه از اين دانشگاه ها در مي‌آيد بايد با انقلاب و اسلام سازگاري داشته باشد و بتواند اين نظام را به پيش ببرد.

چه زماني وارد سپاه شديد؟

زماني كه انقلاب فرهنگي صورت گرفت بسياري از پتانسيل هاي موجود در دانشگاه ها آزاد شد و به همين دليل زماني آيت الله مهدوي كني كه در آن زمان وزير كشور بودند به ما و جمعي از دوستان پيشنهاد دادند و گفتند: شما بيائيد و مسئوليت يك استان را بر عهده بگيرد. زيرا در آن زمان اكثرا نيروهاي بني صدر بر فضاي اداره جامعه حاكم بودند و همين اين موضوع باعث ايجاد مشكلاتي شده بود.
بعد از انقلاب بيشتر استان ها در اختيار نيروهاي نهضت آزادي و طرفداران بني صدر بود، لذا از دانشجويان دانشگاه علم و صنعت گروه هايي تشكيل داديم و مسئوليت هاي متفاوتي در تمام نقاط كشور بر عهده گرفتيم كه آن زمان بنده به عنوان فرماندار اروميه انتخاب شدم.

به ياد داريد دوستانتان چه سمت هاي پيدا كردند؟

آقاي احمدي‌نژاد به ماكو رفتند، آقاي ثمره هاشمي به عنوان معاون استاندارآذربايجان غربي در مرداد 59 حكم گرفتند. بعضي از دوستان هم دانشگاهي ما به آذربايجان غربي آمدند و تقريبا يك ماه شايد هم بيشتر حدود 20 - 30 نفر از دوستان با خانواده خود منزل ما بودند. من فرمانداراروميه بودم تا اينكه موضوع پاكسازي مناطق مرزي و آلوده به ضد انقلاب كه در مناطق كردنشين قرار داشتند پيش آمد و من به عنوان معاون سياسي استانداري انتخاب شدم.

آن زمان درگيري هم داشتيد و شما در درگيري‌ها شركت مي‌كرديد؟

بله، بالطبع هم در زماني كه فرماندار بودم به همراه بچه‌هاي سپاه در درگيري ها شركت مي كردم و هم زماني كه معاونت سياسي استانداري بودم. آذربايجان غربي تنها استاني بود كه براي معاونت سياسي آن فعاليت نظامي هم تعريف كرده بودند كه كار من آن موقع در معاونت، كار سياسي، نظامي بود. هماهنگ كردن سپاه و ارتش از طرف دولت يكي از مهم ترين وظايف من در آن سمت بود، زيرا عمليات هاي مشتركي انجام مي‌گرفت. نماينده ارتش آن زمان شهيد صياد شيرازي بود كه رفاقت و آشنائي ما هم از آنجا شروع شد و بعد هم در جبهه‌ها ادامه داشت و فرمانده سپاه اروميه هم آن زمان آقاي حسين علائي بود.
پس از تصميم سپاه براي تشكيل ستاد مناطق ده گانه، جهت فرماندهي سپاه منطقه 5 شامل: استان هاي آذربايجان شرقي و غربي، اردبيل بررسي كردند وبنده را به عنوان فرمانده سپاه منطقه 5 انتخاب كردند در ابتدا من نپذيرفتم و به يادم دارم كه 2 ماه حكم من را براي اين سمت زده بودند و من نمي پذيرفتنم و مي‌گفتم شما يك نفر را فرمانده بگذاريد من كمكشان مي‌كنم، من حاضرم بيايم ولي فرمانده نباشم كه نپذيرفتند و حكم فرماندهي منطقه 5 را براي من صادر كردند و من از معاونت استانداري مستقيم به سپاه رفتم و فرماندهي سپاه منطقه پنج را به عهده گرفتم.

آقاي احمدي‌نژاد هم وارد سپاه شدند؟

درآن زمان خير، فقط ايشان از فرمانداري ماكو به فرمانداري خوي منتقل شدند.

در اين زمان جنگ شروع شده بود؟

بله، در واقع چون جنگ شروع شده بود برنامه ما اين بود كه به استان ها برويم و به سامان دادن اوضاع كمك كنيم و آن زمان به خاطر نياز جنگ و سپاه كه در واقع الويت به حضور در سپاه بود، حاضر شدم به آنجا بروم.
از مهمترين كارهاي ما پاكسازي مناطق كرد نشين همچون اروميه، خوي، ماكو، مهاباد، پيرانشهر، سردشت و بوكان و در كنار آن راه‌اندازي لشكر عاشورا به عنوان ماموريت منطقه 5 بود كه در آن زمان برادرمان مهدي باكري را از بچه‌هاي اروميه به عنوان فرمانده لشكر عاشورا معرفي كرديم.

از قبل با مهدي باكري آشنايي داشتيد؟

بله با مرحوم مهدي وقتي كه فرماندار اروميه بودم همكاري مي‌كرديم. در سپاه اروميه يكسري مشكلاتي پيش آمده بود كه همكاري و آشنايي من با شهيد باكري از آن زمان آغاز شد. قبل از اينكه به سپاه منطقه 5 بروم از طرف سپاه مركز ماموريت پيدا كردم تا نيروهاي خوب منطقه را شناسايي كرده و كمك كنيم تا نيروهاي ضد ولايت فقيه تصفيه شوند. من اين كار را كردم منتهي اين كار درزمان فرمانداري من صورت گرفت و يكسري نيروها از استان خودمان را به سپاه اروميه فرستاديم كه از جمله آن نيروها اخوي خودم آقاي اسماعيل محصولي معاون آقاي برقعي، آقاي فتاح كه وزير نيرو، سردار مجرد معاون فرماندهي ناجا بودند.
بنابراين ضرورت داشت كه نيروهاي انقلاب به سپاه بروند، زيرا يكسري افراد نفوذي در سپاه وجود داشتند و كارشكني مي كردند وبايد آنها تصفيه مي شدند.
لذا من با توجه به شناختي كه از يكسري افراد داشتم آنها را به همكاري دعوت كردم از جمله شهيد مهدي اميني كه مسئوليت شركتي از بنياد مستضعفان را برعهده داشتند و بعد از ورود به سپاه مسئول عمليات سپاه اروميه راعهده دار شدند. شهيد مهدي باكري نيز چون از ابتدا علاقمند به كارهاي عملياتي بود بيشتر در پاكسازي مناطق مرزي عمل مي كردند و بعدها پس از شهادت آقاي اميني در عمليات دارلك مهاباد، مسئوليت عمليات سپاه اروميه را عهده دار شدند.
از عمليات دارلك يك خاطره زيبا دارم، ياد مي آيد كه با ماشين سيمرغ پر از مهمات اشتباهي وارد يك روستاي پاكسازي نشده شديم. در حال گذر متوجه شديم كه مردم با سلاح كلاشينكف دارند هاج و واج ما را نگاه مي كنند ما هم حيرت زده به آنها خيره شده بوديم در يك لحظه متوجه شدم راه را اشتباهي آمده ايم به شهيد اميني گفتم: زود دور بزن وبرگرد در همين حين آنها متوجه اشتباه ما شدند و شروع به تيراندازي كردند كه خوشبختانه به ماشين اصابت نكرد وگرنه با آن همه مهمات معلوم نبود چه اتفاقي خواهد افتاد.
من در سپاه منطقه پنج، 3مامويت داشتم كه عبارت بود از 1- راه اندازي وساماندهي ستادها و نواحي مختلف سپاه در منطقه 2- راه اندازي لشكرعاشورا كه آن زمان قرار براين بود تا هر منطقه براي خود لشكري ايجاد كند و 3- پاكسازي مناطق مرزي از وجود ضد انقلاب.
به ياد دارم كه اين 3 ماموريت با موفقيت كامل انجام شد و حتي فرمانده كل سپاه وقت، منطقه ما به عنوان نمونه جهت تشكيل سپاه و سروسامان دادن اوضاع معرفي كرد.

نظرات كاربران:

بنام خدا بسيار زيبا بود خصوصا براي شناخت بيشتر و بهتر از دولت نهم و وقايع اوايل انقلاب. خوب است اين مباحث ادامه داشته باشد تا هم تاريخ انقلاب به روايت نيروهاي اصيل و دست اندكار انقلاب و جنگ مكتوب شود و هم اين نيرو ها براي مردم بيش از يك نام و سمت فعلي مسمي داشته باشند و البته نيروهاي اين چنيني از نيروهاي غير انقلابي و "تشنگان خدمت (در مركز و با يك دوجين پست و مقام ....) تفكيك شوند.
 شنبه 13 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن