واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: معيار جديد ركود اقتصادي
ترجمه: محمد علي آذري نيا: طي چند ماه گذشته بسياري از نشريات و ديگر رسانه ها به ركود اقتصادي پرداخته اند. مقالات متعددي منتشر شده كه در آنها سوال شده به سبب بحران اعتباري و مالي كدام يك از اقتصادهاي بزرگ زودتر از ديگر اقتصادها دچار ركود مي شوند اما پاسخ تا حد زيادي به معنايي كه ركود دارد، بستگي پيدا مي كند. اكثر اقتصاددان ها معتقدند ركود حاصل كاهش توليد ناخالص داخلي واقعي است اما اين ايده سردرگمي هاي زيادي به وجود مي آورد. واقعيت اين است كه تعريف استاندارد ركود به بازنگري نياز دارد.
در سه ماهه دوم سال جاري توليد ناخالص داخلي ايالات متحده 3/3 درصد رشد كرد در حالي كه بازده اقتصادي در منطقه يورو و ژاپن كاهش يافت. در بريتانيا نيز تغييري در اين شاخص به وجود نيامد. بسياري از اقتصاددان ها پيش بيني مي كنند در سه ماهه منتهي به ماه سپتامبر ژاپن و كشورهاي منطقه يورو دومين فصل كاهش بازده اقتصادي را سپري خواهند كرد. اين فرآيند طبق استانداردهاي كنوني كشورهاي يادشده را در حالت ركود قرار خواهد داد يعني وضعيتي كه ايالات متحده تاكنون از آن اجتناب كرده است اما طبق معيارهايي غير از توليد ناخالص داخلي، ايالات متحده طي سال گذشته اقتصادي راكد و كند داشته است. با معيار توليد ناخالص داخلي، اقتصاد ايالات متحده نسبت به ژاپن و اروپا عملكرد بهتري داشته اما با معيار بيكاري وضعيت به كلي فرق مي كند. در ماه آگوست نرخ بيكاري آمريكا به 1/6 درصد رسيد. يك سال پيش نرخ بيكاري آمريكا 7/4 درصد بود. پس از سقوط قيمت سهام شركت هاي اينترنتي نيز بالاترين نرخ بيكاري آمريكا 3/6 درصد شد. ديگر كشورها تاكنون تنها براي ماه جولاي نرخ بيكاري خود را منتشر كرده اند اما نرخ هاي بيكاري آنها طي يك سال گذشته به ندرت تغيير كرده است. در ژاپن نرخ بيكاري طي اين مدت 2/0 درصد رشد كرده در حالي كه در منطقه يورو اندكي كاهش يافته است. معيار سرانه توليد ناخالص داخلي رشد سريع جمعيت ايالات متحده در نظر گرفته شده است. از سوي ديگر جمعيت ژاپن اندكي كاهش يافته است. از سه ماهه سوم سال 2007 سرانه درآمد در ايالات متحده به ندرت رشد كرده است.در ژاپن بيشترين رشد در اين شاخص مشاهده مي شود.
مردم عادي تصور مي كنند رشد شديد بيكاري به معناي ركود است اما معيار اقتصاددان ها براي ركود يعني كاهش توليد ناخالص داخلي در دو فصل پي درپي چندان منطقي نيست. اگر يك اقتصاد يك فصل دو درصد رشد كند سپس در هر يك از دو فصل بعد 5/0 درصد از رشد آن كاسته شود، در آستانه ركود در نظر گرفته مي شود اما اگر توليد ناخالص داخلي در يك فصل دو درصد كاهش يابد و در فصل بعد
5/0 درصد رشد كند، سپس در سومين فصل دو درصد كاهش يابد در تعريف ركود نمي گنجد در حالي كه اين اقتصاد واقعاً عملكرد ضعيفي دارد. توليد ناخالص داخلي آمريكا در ركود سال 2001 دو فصل پشت سر هم كاهش نيافت.
اما فقط قاعده «دو فصل» پرنقص نيست. ارقام توليد ناخالص داخلي نيز گاه گمراه كننده اند. مشكل اول اين است كه اين ارقام دائماً مورد بازنگري قرار مي گيرند. كوين دالي اقتصاددان موسسه گلدمن ساكس در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده كه از سال 1999 رشد فصلي توليد ناخالص داخلي آمريكا بين تخمين اوليه و نهايي 4/0 درصد كاهش مقدار داشته است. برعكس در بريتانيا و منطقه يورو طي همين مدت بين تخمين هاي اوليه و نهايي 5/0 درصد تغيير مشاهده شده است. در حقيقت دلايلي وجود دارد كه معتقد شويم رقم تخميني رشد وتوليد ناخالص ايالات متحده در فصل دوم امسال واقعي نيست و طي چند ماه آينده تغيير خواهد كرد. معيار توليد ناخالص ملي نيز همين نقص را دارد.
آنچه گفته شد، دليل خوبي است كه طبق آن نبايد با اعلام ركود اقتصادها يا مقايسه عملكرد اقتصادها، بيش از حد به معيار توليد ناخالص داخلي تكيه كرد. كميته دوره هاي تجاري وابسته به اداره ملي تحقيقات اقتصادي آمريكا، بر مبناي داده هاي ماهانه در حوزه توليد صنعتي، اشتغال، درآمد واقعي و مبادلات تجاري خرد و كلان، درباره وضعيت اقتصادي قضاوت مي كند. اين كميته هنوز درباره بروز ركود در اقتصاد آمريكا به نتيجه نرسيده است اما حتي معيار پيچيده اين كميته نيز بيش از حد ساده انگارانه است زيرا ركود را كاهش مطلق فعاليت اقتصادي تعريف مي كند. هنگام مقايسه عمق ركودها در دوره هاي مختلف يا بين كشورهاي گوناگون نقايص اين معيار آشكار مي شود. فرض كنيد كشور الف نرخ بلندمدت رشد معادل سه درصد دارد و رشد بلندمدت كشور ب 5/1 درصد است زيرا رشد نيروي كار آن كندتر است، رشد دو درصدي توليد ناخالص داخلي باعث مي شود در كشور الف نرخ بيكاري افزايش و دركشور ب كاهش يابد. به طور مشابه اگر رشد سريع تر بهره وري به رشد توليد ناخالص داخلي يك كشور منجر شود يعني فرآيندي كه از اواسط دهه 1990 در ايالات متحده مشاهده شده، كندشدن فعاليت اقتصادي به احتمال بسيار كمتري باعث كاهش مطلق بازده مي شود.
اين امر نشان مي دهد منطقي تر است اگر ركود را دوره اي بناميم كه در آن رشد اقتصاد بسيار پايين تر از نرخي شده كه اقتصاد مي تواند داشته باشد. صندوق بين المللي پول تخمين مي زند كه روند رشد اقتصادي ايالات متحده و بريتانيا سريع تر از ژاپن يا منطقه يورو است.
اما با آنكه اين تعريف ركود بهتر است، تخمين ميزان توان بالقوه رشد يك اقتصاد دشوار است و هنوز هم بازنگري ها در رقم توليد ناخالص داخلي يك مشكل محسوب مي شود. يك راه حل توجه بيشتر به نرخ بيكاري است كه اگرچه كامل نيست اما دقيق است و در رقم آن بازنگري صورت نمي گيرد. رشد بيكاري نشانه اي خوب است از اينكه اقتصاد كمتر ازتوان بالقوه اش در حال رشد است. نكته ديگر اينكه معيار بيكاري با معياري كه افراد عادي از آن استفاده مي كنند هماهنگ تر است. طي نيم قرن گذشته هرگاه نرخ بيكاري ايالات متحده 5/0 درصد يا بيشتر رشد كرده، اداره ملي تحقيقات اقتصادي اندكي بعد ركود اقتصاد را اعلام كرده است. در اروپا شركت ها با سرعت كمتري كاركنان خود را اخراج مي كنند بنابراين هنگام استفاده از معيار نرخ بيكاري در اين اقتصادها بايد دقت كرد. اما همواره اين طور بوده كه نرخ بيكاري چندماه پس از آغاز ركود شروع به رشد كرده است.
در طنزي قديمي آمده است: هنگامي كه همسايه ات شغل خود را از دست مي دهد، رشد اقتصادي كند شده و هنگامي كه خودت بيكار مي شوي ركود بر اقتصاد مستولي شده است. هنگامي كه يك اقتصاددان شغل خود را از دست مي دهد ركودي طولاني و عميق رخ داده است. اقتصاددان هايي كه به رشد اخير در نرخ بيكاري توجه نمي كنند شايسته آن هستند كه شغل خود را از دست بدهند.
منبع: اكونوميست
شنبه 13 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1151]