واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: انتخاب بهترين بازيگر تاريخ فيلمهاي وسترن+عکس
«جان وين»، بازيگر و كارگردان نابغه سينماي جهان عنوان بهترين بازيگر تاريخ فيلمهاي وسترن انتخاب شد.
به گزارش ايسنا، انجمن فيلم انگليس (BFI) در نظرسنجي از اهالي سينما و منتقدين فيلم، فهرست 10 هنرپيشه بزرگ فيلمهاي وسترن قديمي را منتشر كرد كه «جان وين»، بازيگر نامدار هاليوود در رتبه اول ديده ميشود. رتبه دوم متعلق به «كلينت ايستوود»، بازيگر فيلمهاي معروفي چون «يك مشت دلار»، «نابخشوده» و «خوب، بد، زشت» است. به گزارش هاليوود ريپورتر، «روي راجرز»، «لي فن كليف»، «الي والاچ»، «هنري فوندا»، «جيمي استوارت»، «سام اليوت»، «گري كوپر» و «كوين كاستنر» ديگر بازيگران سرشناس حاضر در اين فهرست هستند. ***
جان وين پيش از مرگ در سال 1972 در 170 فيلم نقشآفريني كرد و در سال 1969 با فيلم «سنگريزه واقعي » موفق به دريافت جايزه اسكار بهترين بازيگر مرد شد. اين بازيگر بزرگ هاليوود روز 26 مي 1907 در ايالت ايووا در شمال شرقي آمريکا بهدنيا آمد و در سن 72 سالگي بر اثر سرطان در لسآانجلس درگذشت. «جان وين» تجسم ايدهآلهاي سنتي يا به اصطلاح ارزشهاي اصيل آمريکايي بود که شايد امروزه براي بسياري از مردم جهان ناخوشآيند باشد. آمريکاي جان وين جولانگاه آزادمردان است و قلمرو نظم و قانون. نظمي که چه بسا ظالمانه است و قانوني که ميتواند طرفدار زورمندان باشد. اين آمريکا اعتماد فراوان و اراده قوي دارد و تا حدي هم قلدر و زورگوست. از هرچيز و هرکسي برتر است و چون از ديگران قويتر است، پس به خود حق ميدهد که حرف و نظر خود را با زور هم پيش ببرد. جان وين از زماني که در سينما به شهرت رسيد، هميشه نمايندهي انديشههاي کهنه و محافظهکارانه بود. در جريان جنگ داخلي اسپانيا که بيشتر شهروندان آزاديخواه آمريکا و جهان از بنيادهاي جمهوري حمايت ميکردند، جان وين سرسختانه از ناسيوناليستهاي سلطنتطلب که قاتلان دموکراسي جوان اسپانيا بودند پشتيباني ميکرد و براي آنها کمک مالي ميفرستاد. جان وين از زماني که در سينما به شهرت رسيد، هميشه نمايندهي انديشههاي کهنه و محافظهکارانه بود. در جريان جنگ داخلي اسپانيا که بيشتر شهروندان آزاديخواه آمريکا و جهان از بنيادهاي جمهوري حمايت ميکردند، جان وين سرسختانه از ناسيوناليستهاي سلطنتطلب که قاتلان دموکراسي جوان اسپانيا بودند پشتيباني ميکرد و براي آنها کمک مالي ميفرستاد. در جنگ جهاني دوم جان وين با ورود آمريکا به جنگ و گشودن جبهه شرق اروپا مخالف بود، زيرا عقيده داشت که جنگ فرصتي است تا آلمان نازي حساب « اتحاد شوروي» را يکسره کند تا جهان از «شر کمونيسم » راحت شود. به همين ترتيب جان وين از عمليات ارتش آمريکا در کره و ويتنام نيز دفاع کرد، زيرا جنگطلبي و برتريجويي ايالات متحده را دفاع موجه به اصطلاح «جهان آزاد» در برابر تهاجم کمونيسم ميدانست. در دوراني که روشنفکران آمريکا لشکرکشي بيرحمانه به خاک ويتنام را محکوم ميکردند، جان وين در سال 1968 فيلم «کلاه سبزها» را ساخت که به حملات بيرحمانهي ارتش آمريکا، سيمايي عادلانه و اخلاقي ميداد. بيشتر سينمادوستان تصوير جان وين را بيشتر از خود او دوست دارند. او را نه پشت تريبونهاي تبليغاتي بلکه روي پردهي سينما ميپسندند. او روي اکران زندهتر و شادابتر و انسانتر است. در تاريکي سينما او را روشنتر ميبينيم. جان وين تنها بازيگر آمريکايي بود که در زمان حياتش سيماي اسطورهاي پيدا کرد. او با هيکل تنومند، حرکات نرم و صداي کلفت و دورگهاش از ابعاد انساني بزرگتر بود. وقتي تفنگ به دست ميگرفت و بر پشت اسب به سوي افقهاي دور ميتاخت، تماشاگر ميدانست که از او کارهايي بر ميآيد كه فراتر از توش و توان ماست. در عين حال او در بيشتر نقشها انساني بود معمولي با تمام ضعفها و محدويتهاي بشري، براي همين هم ميتوانستيم با او همدردي داشته باشيم و گاه در جلد او فرو برويم. تماشاگر ميپذيرفت که او نمايندهي خير است و بايد بر شر پيروز شود. چند و چون در ماهيت خير و شر و موشکافيهاي حقوقي يا اخلاقي از حوصله سينماي وسترن بيرون است. سينماي وسترن روايت بخشي از گذشتهي آمريکاست که زياد هم دور نيست. مقطعي که ايالتهاي شرقي کرانهي اقيانوس اطلس ميروند تا ايالتهاي جنوب غربي آمريکا را تا کرانهي اقيانوس آرام فتح کنند. اين دوران از التهابات اجتماعي و سياسي سرشار است، با انبوه حوادث تکاندهنده و ماجراهاي پرهيجان. گنجي بيکران از حکايات غريب و داستانهاي پرکشش. زمينهي تاريخي اين داستانهاي پرتب و تاب از ده پانزده سال فراتر نميرود و تنها برشي باريک از گذشتهي آمريکا را در برميگيرد. دورهاي پرآشوب در حوالي سالهاي 1865 تا 1880 که پس از پايان جنگهاي داخلي فرا رسيد. هيچ بازيگري در سينماي آمريکا مانند جان وين به ژانر يا شاخهي سينماي وسترن هويت نداده است. همه بزرگان هاليوود از گري کوپر و کرک داگلاس تا برت لنکستر و جيمز استوارت و در سالهاي نزديکتر پل نيومن و رابرت ردفورد و استيو مککويين و کلينت ايستوود و کوين کاستنر به قهرمانان غرب وحشي جان دادهاند، اما هيچ يک از آنها به برازندگي و استواري جان وين در دل درههاي غريب و دشتهاي پهناور و آسمانهاي درخشان آن ديار ناآشنا جا نيفتادند. جان وين با قد افراشته، چهرهي سوخته و نگاه عميق با چشماندازهاي بکر و غريب غرب وحشي يگانه بود. او در قالب گاوچران يا کلانتر، در سيماي ششلولبند يا سوارهنظام، مرد تيپيک دنياي وسترن بود که گويي همان دم از دل چشمههاي رخشان و صخرههاي سخت برجوشيده بود. او خود يکپارچه وسترنر يا مرد اصيل غرب بود. يل آشناي دشتهاي بيکران غرب، که نياز نداشت نقش کابوي را بازي کند. درست برعکس: اين کابوي بود که نياز داشت از او تقليد کند تا به يک کابوي واقعي بدل شود. جان وين در نزديک 200 فيلم ايفاي نقش کرده، اما سيماي واقعي او در سينماي وسترن است که به کمال جان ميگيرد در پهندشتهاي فراخ و درههاي پرسنگلاخ است که اين «يکه سوار» سرشار از سرزندگي و شادابي، با تمام قامت در افق قد ميکشد. غولي زيبا که از بطن طبيعت وحشي زاده ميشود، آماده، تا بر افقها و افلاک چيره شود. يکي از نمايههاي اصلي سينماي وسترن ترسيم تضاد فرهنگ مدني (شهرنشيني مدرن) با مناسبات و ساختارهاي سنتي (خانهبدوشي بدوي) است. جان وين در جان دادن به اين بعد از جهان وسترن بينظير است. در قيافه مردانه، در منش و رفتار او چيزي مرموز، بدوي و دستنيافتني هست که او را از الگوهاي عرفي و مدني دور و به سرشت وحشي وسترن نزديک ميکرد. در رفتار او پويهاي غريزي هست که او را از تکرار و ابتذال دور ميکند. سيماي او در سايه روشن عواطف و انگيزههاي گوناگون تغيير رنگ ميدهد. خشم و خشونت مردانهي او در يک آن به عطوفت و مهرباني بدل ميشود، گويي در پيکر زمخت اين «غول بياباني»، کودکي معصوم و بيآزار کز کرده است. جان وين در سال 1926 در زمان سينماي صامت بازيگري را شروع کرد. سالها بعد در سال 1939 بود که با وسترن برجستهي جان فورد به نام « دليجان» به شهرت رسيد. در فيلمهاي حماسي جان فورد بود که سيماي جان وين تا حد اسطورهاي زوالناپذير قوام گرفت. در فيلمهايي مانند «قلعه»، «آپاچي» ، «ريو گرانده»، «جستجوگران»، «دختري با روبان زرد»، « آخرين فرمان» ، « مردي که ليبرتي والانس را کشت» و «سواره نظام». اين فيلمها امروزه به گنجينهي کلاسيک سينما پيوستهاند. سينماگر بزرگ ديگري که در تکوين سيماي اسطورهاي جان وين سهم داشت هاوارد هاکز است. او پس از ساختن وسترني زيبا به نام «رود سرخ» به سال 1948، در سالهاي بعد با سه گانهاي ظريف و استادانه موفق شد بلوغ بازيگري جان وين را به نمايش بگذارد. اين سه گوهر سينماي وسترن عبارتند از: ريو براوو، ريو لوبو و الدورادو. جان وين دو فيلم نيز کارگرداني کرد: وسترني به نام آلامو در سال 1959 ساخت و فيلم جنگي « کلاه سبزها» را به سال 1968. اما در ستايش از او لازم نيست از اين دو فيلم سخني گفته شود. به سادگي بايد گفت که او بازيگري توانا بود که سينماي وسترن به او مديون است. آخرين نقشآفريني «جان وين»، ستازه نامدار سينماي آمريكا 31 سال بعد از مرگ او، در قالب ديويدي عرضه ميشود. فيلم «توفانسواران غرب طلايي» آخرين فيلم «جان وين» است كه پيش از اين هرگز بهروي پرده سينما نيامده بود. اين وسترن علمي – تخيلي محصول سال 1984 است كه آخرين نقشآفريني «جان وين» پيش از مرگ در سال 1979 است. «جان وين» طي چند دهه فعاليت سينمايي در بيش از 170 فيلم سينمايي نقشآفريني داشت كه اولين آنها در 19 سالگي با نام «سرخپوستي از هاروارد» بود. اگرچه 31 سال از درگذشت اين بازيگر بزرگ هاليوود ميگذرد، اما محبوبيت وي بهواسطه بازي در فيلمهاي وسترن و كابوي همچنان حفظ شده است. انجمن فيلم آمريكا در سال 1999، او را بهعنوان يكي از 13 بازيگر بزرگ تمام دوران هاليوود انتخاب كرد. فروش يكميليون دلاري فيلم «ريو لوبو» در سال 1970 تنها بهخاطر ايفاي نقش او بوده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3553]