واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: اصل پیوستگی بین زن و مرد امری سفارشی و تحمیلی نیست، بلکه از اموری است که طبیعتبشری بلکه طبیعتحیوانی، با رساترین وجه آن را توجیه و بیان میکند و از آنجا که اسلام دین فطرت است طبعا این امر را تجویز کرده است، و تولید نسل خود تنها عامل و سبب اصلی است که این پیوستگی را در قالب ازدواج ریخته و آن را از اختلاطهای بی بند و بار در آورده تا شکل ازدواج توام با تعهد به آن بدهد. اگر در بلاها و مصیبتهای عمومی بررسی دقیق کنیم، خواهیم دید که مهمترین عامل در آن مصیبتها، فقدان و از بین رفتن فضیلت تقوا و جایگزینی بی شرمی و قساوت و درندگی و حرص است، و بزرگترین عامل همانا آزادی بی حد و نادیده گرفتن نوامیس طبیعت در امر زوجیت و تربیت اولاد است. مساله تعدد زوجات: تعدد زوجات در میان قبائل و خاندانهائی که زندگیشان قبیلهای است، نظیر دهنشینان و کوهنشینان اتفاق میافتد، و این بدان جهت است که صاحب خانه حاجتشدیدی به نفرات و همکاری دیگران دارد و مقصودشان از این تعدد زوجات زیادتر شدن اولاد ذکور است تا بوسیله آنان به امر دفاع که از لوازم زندگی آنان ستبهتر و آسانتر بپردازند. اینکه بعضی از دانشمندان گفتهاند که: انگیزه و عامل در تعدد زوجات در قبائل و اهل دهات کثرت مشاغل استیعنی یکی باید بارها را حمل و نقل کند، یک یا چند نفر به کار زراعت و آبیاری مشغول شوند، علاوه بر این یک عامل اساسی دیگری نیز در بین این طایفه برای متداول شدن تعدد زوجات بوده است و آن این است که در بین آنان عدد زنان همیشه بیش از عدد مردان بوده است، زیرا امتهائی که به سیره و روش قبایل زندگی میکنند همواره جنگ و کشتار و شبیخون و ترور و غارت در بینشان رایج است و این خود عامل مؤثری است برای زیاد شدن تعداد زنان از مردان و این زیادی زنان طوری است که جز با تعدد زوجات نیاز طبیعی آن جامعه بر آورده نمیشود، (پس این نکته را هم نباید از نظر دور داشت). اسلام نیز که همه دستوراتش مطابق با فطرت و طبیعت است چهار زن داشتن را بر همه مردان واجب نکرده، بلکه تنها برای کسانی که توانائی دارند، جایز دانسته(نه واجب)آن هم در صورتی که بتوانند بین دو زن و بیشتر به عدالت رفتار کنند. اسلام قانون ازدواج با یک زن را تشریع و با بیشتر از یک همسر، یعنی تا چهار همسر را در صورت تمکن از رعایت عدالت در بین آنها، تنفیذ نموده، و تمام مواردی را که در این مورد نهی و پرهیز داده اند را اصلاح کرده است. چهار اشکال بر حکم"جواز تعدد زوجات"و پاسخ بدانها اول اینکه: این حکم آثار سوئی در اجتماع به بار میآورد زیرا باعث جریحهدار شدن عواطف زنان میشود و آرزوهای آنان را به باد داده، فوران عشق و علاقه به شوهر را خمود و خاموش میکند و حس حب او را مبدل به حس انتقام میگرداند و در نتیجه، دیگر به کار خانه نمیپردازد و از تربیت فرزندان شانه خالی میکند و در مقابل خطائی که شوهر به او کرده، در مقام تلافی بر می آید و چیزی نمیگذرد که جامعه به انحطاط کشیده میشود. دوم اینکه: تعدد زوجات مخالف با وضعی است که از عمل طبیعت مشاهده میکنیم، چون آمارگیریهائی که در قرون متمادی از امتها شده، نشان میدهد که همواره عدد مرد و زن برابر بوده و یا مختصر اختلافی داشته است، معلوم میشود طبیعتبرای یک مرد یک زن تهیه کرده، پس اگر ما خلاف این را تجویز کنیم بر خلاف وضع طبیعت رفتار کردهایم. تعدد زوجات سوم اینکه : تشریع تعدد زوجات مردان را به حرص در شهوترانی تشویق نموده و این غریزه حیوانی(شهوت) را در جامعه گسترش میدهد. و چهارم اینکه: این قانون موقعیت اجتماعی زنان را در جامعه پائین میآورد، و در حقیقت ارزش چهار زن را معادل با ارزش یک مرد میکند و این خود یک ارزیابی جائرانه و ظالمانه است، حتی با مذاق خود اسلام سازگار نیست، چرا که اسلام در قانون ارث و در مساله شهادت، یک مرد را برابر دو زن قرار داده، با این حساب باید ازدواج یک مرد را با دو زن تجویز کند، نه بیشتر، پس تجویز ازدواج با چهار زن به هر حال از عدالت عدول کردن است، آن هم بدون دلیل، و این چهار اشکال اعتراضاتی است که مسیحیان و یا متمدنین طرفدار تساوی "حقوق زن و مرد"بر اسلام وارد کردهاند. جواب اشکال اول : اسلام زیر بنای زندگی بشر و بنیان جامعه انسانی را بر زندگی عقلی و فکری بنا نهاده است، نه زندگی احساسی و عاطفی، در نتیجه هدفی که باید در اسلام دنبال شود رسیدن به صلاح عقلی در سنن اجتماعی است، نه به صلاح و شایستگی آنچه که احساسات دوست میدارد و میخواهد و عواطف به سویش کشیده میشود. به علاوه این معنا به هیچ وجه مستلزم کشته شدن عواطف و احساسات رقیق زنان و ابطال حکم موهبتهای الهی و غرایز طبیعی نیست، زیرا که صفات روحی و عواطف و احساسات باطنی از نظر کمیت و کیفیت با اختلاف تربیتها و عادات، مختلف میشود همچنانکه به چشم خود میبینیم که بسیاری از آداب در نظر شرقیها پسندیده و ممدوح، و در نظر غربیها ناپسند و مذموم است. گزارش ها از صدر اسلام که حکم تعدد زوجات جاری شد نشان می دهد که هیچ مورخ و اهل خبره تاریخ نیست که ادعا کند در آن روز زنان به کار کردن در خانه بی رغبتشدند و کارها معطل ماند. ممنوعیت تعدد زوجات در اقوامی که آن را تحریم کردهاند، باعثشده هزاران زن از شوهر و اجتماع خانوادگی محروم باشند و زمینه فساد ایجاد شود. جواب اشکال دوم: امر ازدواج تنها متکی به مساله آمار نیست، بلکه در این میان عوامل و شرایط دیگری وجود دارد که یکی از آنها رشد فکری است، که زنان زودتر از مردان رشد یافته و آماده ازدواج میشوند و خاصیت تولید نسل مرد عمرش بیشتر از زن است، این نتیجه به دست میآید که طبیعت و خلقتبه مردان اجازه داده تا از ازدواج با یک زن فراتر رود و بیش از یکی داشته باشد علاوه بر این جنگها و نزاعها و جنایات، مردان را بیشتر تهدید میکند تا زنان را. همین معنا قویترین عامل برای شیوع تعدد زوجات در قبائل است و بنا بر این زنانی که به حکم مطلب بالا، شوهر را از دست میدهند، چارهای جز این ندارند که تعدد زوجات را بپذیرند . استدلال به اینکه"طبیعت نوع بشر عدد مردان را مساوی عدد زنان قرار داده"، با صرفنظر از خدشههائی که داشت زمانی استدلال درستی است که تمامی مردان چهار زن بگیرند و یا حداقل بیش از یک زن اختیار کنند، در حالی که چنین نبوده و بعد از این نیز چنین نخواهد بود.بلکه تنها برای کسانی که توانائی دارند، جایز دانسته(نه واجب)آن هم در صورتی که بتوانند بین دو زن و بیشتر به عدالت رفتار کنند. اسلام بر مردانی که میخواهند زنانی متعدد داشته باشند شرط کرده که در معاشرت با آنان رعایت عدالت را بکنند و نیز واجب کرده که نفقه آنان و اولادشان را بدهند و معلوم است که رعایت عدالت جز برای بعضی از مردان فهمیده و ثروتمند فراهم نمیشود. علاوه بر این، در این میان راههای دینی و مشروع دیگری است که با به کار بستن آن، زن میتواند شوهر خود را ملزم سازد که زن دیگری نگیرد و تنها به او اکتفا کند. جواب اشکال سوم: صاحب این اشکال اطلاع و تدبری در تربیت اسلامی و مقاصدی که این شریعت دنبال میکند ندارد و کوتاه سخن آنکه اگر اشکالی هستبه مسلمانان وارد است که سیاستی را اتخاذ میکنند که نمیتوانند آن را پیاده سازند. روش و مرام اینگونه مردان است که سعادت خود و همسر و اولاد خود را و صفای جو جامعه خویش را فدای شهوترانی و نادانی خود میکنند. و اما اسلام حکم "جواز" را مقید به صورتی کرده است که هیچیک از مفاسد شنیع نامبرده پیش نیاید و آن در صورتی است که مرد از خود اطمینان داشته باشد به اینکه میتواند بین چند همسر به عدالت رفتار کند. پس تنها کسی که چنین اطمینانی از خود دارد و خدای تعالی چنین توفیقی به او داده، از نظر دین اسلام میتواند بیش از یک زن داشته باشد. اما مردان با غیرت ما باید در نظر داشته باشند که رعایت اخلاق و تعهد جدای از رعایت قانون و استفاده از اختیارات شرعی ، گاه برای استحکام و قوام روابط خانوادگی بیشتر مورد لزوم است. تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]