محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826774707
تئاتر - جشن بيكران
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: تئاتر - جشن بيكران
تئاتر - جشن بيكران
ساسان پيروز*:هرچند همينگوي عبارت «جشن بيكران» را پيش از اين براي توصيف زندگي در شهر پاريس به نام خودش ثبت كرده است، اما اشكالي نميبينم اگر اين عبارت را از او قرض بگيرم و براي توصيف جشنواره بينالمللي ادينبورگ و بيان احساس خودم درباره اين رويداد فرهنگي و هنري به كار ببرم. جشنواره ادينبورگ به شهادت بسياري از افرادي كه رويدادهاي هنري را دنبال ميكنند، يكي از معتبرترين و شايد بزرگترين رويدادهاي ساليانه در حوزه «هنرهاي اجرايي» جهان محسوب ميشود. اهميت و جايگاه معتبر اين رخداد هنري به عنوان محلي براي ارائه مجموعهاي از با ارزشترين آثار در زمينه هنرهاي اجرايي و نيز گستردگي خيرهكننده اين جشنواره در ايران نيز در ميان اهل فرهنگ و هنر ناشناخته نمانده است. اما وجهي از اين جشنواره كه گاه در كشور ما از نظرها غايب ميماند آن است كه اعتبار اين جشنواره در نزد هنرمندان و جامعه روشنفكري جهان نهفقط به خاطر كيفيت بالاي آثار هنري ارائه شده در آن و نيز نهتنها به سبب گستردگي خيرهكننده آن، بلكه همچنين به دليل «انديشه انسان دوستانه» و «مسووليتپذيري اجتماعي» حاكم در پشت آن است.
جشني براي صلح
جشنواره بينالمللي ادينبورگ در سال 2008 شصت و دومين سال تولد خود را جشن ميگرفت. شكلگيري اين جشنواره تاريخچهاي دارد كه مردم ادينبورگ و برگزاركنندگان جشنواره همواره با افتخار آن را يادآوري ميكنند. كمي آشنايي با تاريخچه شكلگيري اين جشنواره موجب ميشود كه به عنوان شركتكننده در اين جشن ساليانه، احترامي مضاعف براي آن قائل شويد. سابقه شكلگيري اين آيين ساليانه به 1947، تقريبا دو سال پس از پايان جنگ جهاني دوم بازميگردد. جهان در سالهاي پس از جنگجهاني دوم، پيكري پارهپاره داشت. كشورهاي اروپايي حدود شش سال جنگ ويرانگر را پشت سر گذاشته بودند؛ جنگي كه علاوه بر ويراني شهرها و بنيانهاي اقتصادي قاره اروپا، «بيش از 600 ميليون» كشته بر جاي گذاشته بود و تا به كارگيري سلاحهاي اتمي در هيروشيما و ناكازاكي پيش رفته بود. نگاهي به آمار كشتهشدگان و آنچه در شش سال بر جهان رفته بود به ما ميگويد در سكوتي كه پس از اين كشتار عظيم در جهان حاكم شده بود، براي بازماندگان جنگ سخن گفتن از مفهوم «انسان بودن» چقدر دشوار بوده است. ايده برپايي جشنواره هنري ادينبورگ درست در چنين فضايي شكل ميگيرد. بنيانگذاران اين جشن معتقد بودند كه بايد به حيات فرهنگي مردمان قاره اروپا، بريتانيا و اسكاتلند نيرويي دوباره ببخشند تا پس از بحران معنوي حاصل از جنگ عظيم، بار ديگر روح انسانيت جايي براي شكوفايي پيدا كند. جشنواره ادينبورگ با چنين هدفي الهه هنر و نوآوري را به كمك ميطلبد تا جشني باشد براي بزرگداشتن مقام انسانها، با تمام تنوع فرهنگي و نژاديشان.از زمان شكلگيري جشنواره بينالمللي ادينبورگ تاكنون بيش از 60 سال گذشته و در اين سالها جهان و جشنواره ادينبورگ هردو تغييرات گستردهاي پيدا كردهاند. اما اهداف اوليه برگزاركنندگان اين جشنواره براي ايجاد ارتباط ميان انسانها، توجه به مسائل انساني در جهان، ستايش الهه هنر و نوآوري و احترام به تنوع فرهنگي ميان انسانها و مقابله با سياستهاي جنگطلبانه هنوز پا برجاست و هر سال با توجه به تغيير جهان، ماموريتهاي تازهاي را براي خود در نظر ميگيرد.اگر در نخستين سال برگزاري اين رويداد فرهنگي، دعوت از گروهي از برجستهترين هنرمندان آلماني و واداشتن مردم ديگر كشورهاي اروپايي به مواجهه با هنر و فرهنگ عميق مردم آلمان به خودي خود حركتي جسورانه و تكاندهنده محسوب ميشد، اما به زودي با قرار گرفتن بخشي از ملتهاي كشورهاي اروپايي در پشت «ديوار آهنين»، جشنواره ادينبورگ مسووليت تازهاي را براي خود احساس ميكرد و آن حفظ ارتباط فرهنگي ميان ملتهاي اروپايي بر فراز ديوار سياسي ميان بلوك شرق و غرب بود. مدتي بعد در واكنش به وضعيت سياهپوستاني كه در قاره آفريقا زير ستم دولتهاي نژادپرست به سر ميبردند، اهداف جشنواره ادينبورگ از چارچوب ملتهاي قاره اروپا گستردهتر شد و پس از آن نيز توجه به حضور گروههاي وسيعي از مهاجران در كشورهاي اروپايي كه ميخواستند ريشههاي فرهنگي خود را حفظ كنند، موجب شد پلهاي ارتباطي اين جشنواره به سوي فرهنگ ملل ديگر قارههاي جهان نيز گسترش پيدا كند. به اين ترتيب است كه جشنواره ادينبورگ امروزه به مركزي براي ملاقات هنرمندان تمام نقاط جهان تبديل شد.
جشن هنرمندان بدون مرز
شصت و دومين جشنواره ادينبورگ درحالي فعاليت خود را آغاز كرد كه اينبار شعار «هنرمندان بدون مرز» در كنار عنوان اصلي جشنواره سال 2008 خودنمايي ميكرد؛ عبارتي كه به خوبي ماهيت كنشگرانه و فرآيند «هدفگذاري» اين جشنواره فرهنگي در برابر رويدادهاي جهاني را بازنمايي ميكرد. براي بخش اصلي اين جشنواره 151 اثر هنري در زمينههاي موسيقي، باله، اپرا، رقص و تئاتر از نقاط مختلف جهان گردآوري شده بودند كه طي 24 روز در اين جشنواره اجرا شدند. در اين بخش هنرمندان مختلفي از كشورهاي مختلف جهان، با فرهنگها و مذاهب گوناگون در كنار هم به ارائه آثارشان پرداختند و در «بخش جنبي» اين جشنواره نيز بيش از يكهزار نمايش خيابانهاي شهر و سالنهاي مختلف نمايش را تسخير كردند. ايران نيز امسال در اين جشنواره حضوري پررنگ يافته بود. ويدئو- چيدمان «نگاهي به تعزيه» اثر عباس كيارستمي و نمايش «كشتي شيطان» به كارگرداني آتيلا پسياني آثاري از ايران بودند كه براي حضور در بخش اصلي اين جشنواره دعوت شده بودند. همچنين ميتوان به اجراي نمايش «پلاستيك» به كارگرداني «مهرداد سيف»، كارگردان ايراني مقيم بريتانيا، اشاره كرد كه با مشاركت يك گروه تئاتر ايراني (گروه تئاتر ويرگول) در بخش جنبي اين جشنواره ارائه شد و همچنين برپايي جلسات گردهمايي و گفتوگو درباره «تئاتر ايران» كه در حاشيه اين جشنواره برگزار ميشد.
ايرانيها در ادينبورگ
با چنين پيشزمينهاي شايد ديگر عجيب نباشد كه امسال جشنواره ادينبورگ توجه ويژهاي به هنر ايران نشان داده است. البته در سالهاي پيش، شايد بشود گفت در دوراني كه روشنفكران اروپايي با شنيدن شعار «گفتوگوي تمدنها» نگاه خود را به سوي ايران چرخاندند، نمايش «گنگ خوابديده» به كارگرداني آتيلا پسياني به عنوان اولين نماينده تئاتر ايران حضوري به يادماندني در بخش جنبي جشنواره ادينبورگ داشته است اما در سال 2007ـ در زمانهاي كه برخي سياستمداران جنگطلب و بسياري از رسانهها احتمال رخدادن جنگي جديد ميان كشورهاي غربي و ايران را مطرح ميكنند- بود كه «جاناتان ميلز» به عنوان دبير شصت و دومين جشنواره بينالمللي ادينبورگ براي انتخاب آثاري از ايران به ايران سفر كرد تا از نزديك با گروهي از هنرمندان و مقامات تئاتر ايران ديدار كند و با آثار هنرمندان ايراني آشنا شود.حاصل اين ديدار چنانكه گفته شد دعوت از دو هنرمند شناخته شده ايراني، يعني «آتيلا پسياني» با نمايش «كشتي شيطان» و «عباس كيارستمي» با ويدئو-چيدمان «نگاهي به تعزيه» براي حضور در بخش اصلي جشنواره سال 2008 ادينبورگ و دعوت از گروهي از هنرمندان ايراني براي شركت در سميناري درباره تئاتر ايران و بحث و گفتوگو با هنرمندان بريتانيايي و ايراني- بريتانيايي بود.البته جريان توجه به تئاتر ايران از سوي كارگزاران فرهنگي بريتانيايي چندان هم بيزمينه و ناگهاني رخ نداده است و به عنوان پيشزمينه اين جريان بايد به تلاشهاي موسسه بريتانيايي «ويزيتينگ آرتز» براي برقراري ارتباط ميان هنرمندان ايراني و بريتانيايي اشاره داشت. در حقيقت آنچه در جشنواره ادينبورگ امسال رخ ميداد ادامه مسير هشت سالهاي است كه موسسه «ويزيتينگ آرتز» در برقراري ارتباط با مسوولان و هنرمندان تئاتر ايران طي كرده بود و از آن جمله ميتوان به همكاريهاي اين موسسه با مركز هنرهاي نمايشي ايران براي حضور هنرمندان بريتانيايي در جشنواره تئاتر فجر و برعكس زمينهسازي براي حضور هنرمندان و مسوولان تئاتر ايران در بريتانيا، بسترسازي براي توليدات مشترك ميان هنرمندان ايراني، بريتانيايي و ايرانيهاي مقيم بريتانيا و همچنين برگزاري دو مرحله از كارگاه آموزشي «مديريت تئاتر» در ايران توسط اين موسسه اشاره كرد. اين موسسه براي معرفي و حضور تئاتر ايران در جشنواره ادينبورگ سال 2008 نيز نقشي كليدي ايفا كرده بود. زمينهسازي و برنامهريزي براي حضور جاناتان ميلز، دبير جشنواره، در ايران و ملاقاتهاي او با مسوولان و هنرمندان تئاتر ايران در سال گذشته، توسط اين موسسه انجام شده بود و حضور نمايشهاي ايراني در اين جشنواره با حمايت اين موسسه رخ ميداد. همچنين برگزاري سميناري درباره تئاتر ايران از جمله فعاليتهاي همين موسسه در زمينه تئاتر ايران بود كه ادامهاي براي همان كارگاه آموزشي «مديريت تئاتر» محسوب ميشد. البته فعاليتهاي اين موسسه به ايران منحصر نبود و اين موسسه در طول جشنواره برنامههاي گوناگون ديگري نيز را براي برقراري گفتوگو ميان هنرمنداني از فرهنگهاي مختلف داشت كه از آن جمله ميتوان به حمايت اين موسسه از حضور نمايشي از كشور فلسطين- با نام «جيداريا» بر اساس شعري از «محمود درويش» شاعر فلسطيني- در اين جشنواره و مشاركت آنها در برگزاري جلسات گفتوگويي درباره تئاتر معاصر فلسطين اشاره كرد.
از «كشتي شيطان» تا «نگاهي به تعزيه»
بي مقدمه بگويم كه يكي از انتقادهاي مطرح شده از سوي يكي از شركتكنندگان در سمينار تئاتر ايران، درباره ملاك و معيار انتخاب آثار دعوت شده از ايران بود كه منتقد معتقد بود انتخابهايي از پيشمعلوم و بر مبناي نام كارگردانان آثار بوده است. قصد من در اينجا اين نيست كه با اين نظريه مخالفت كنم و مخالفتي هم با اين نكته ندارم كه خوشنامي برخي از هنرمندان باعث ميشود كه درهاي بيشتري به رويشان گشوده شود، اما از آنجايي كه شايد اين سوال در ذهن برخي از ديگر خوانندگان اين نوشته نيز باشد، فكر ميكنم شايد توجهي دوباره به آثار دعوت شده به جشنواره ادينبورگ بتواند بهانهاي باشد براي شناخت ملاك و معيارهاي جشنواره ادينبورگ براي دعوت آثار ايراني در جشنواره سال 2008. دو اثر دعوت شده از ايران، يعني «كشتي شيطان» به كارگرداني آتيلا پسياني و «نگاهي به تعزيه» اثر عباس كيارستمي، هرچند هر دو ويژگي مورد اشاره، يعني شهرت صاحبان اثر، را دارند اما با كمي دقت در ويژگي ديگري نيز با يكديگر مشترك هستند. نخستين ويژگي بارز مشتركي كه در دو اثر دعوت شده از ايران براي شركت در جشنواره سال 2008 ادينبورگ ديده ميشد توجه خاص اين دو اثر به ارائه نوعي نگاه مدرن، با فاصله و امروزي اما همراه با احترام به سنتهاي فرهنگي و نمايشي ايراني بود كه به اعتقاد من از سازگاري قابل توجهي با ديدگاه و انديشه موجود در اين جشنواره مبني بر برقراري نوعي گفتوگو (و نه تقابل) ميان «سنت» و «مدرنيسم» برخوردار بود. آتيلا پسياني در «كشتي شيطان» عناصري از فرم نمايشي شرقي و فضاي سنتي جنوب ايران را به كار گرفته است، اما در عين حال از كنار اين عناصر سنتي عبور ميكند تا به نمايشي امروزي، با زيباشناسي امروزي و براي بيان موقعيتي امروزي برسد و از دام برخوردي موزهاي با «سنت» عبور ميكند. كيارستمي نيز در ويدئو-چيدمان «نگاهي به تعزيه» در برخوردي متفاوت به سراغ يكي از سنتيترين شيوههاي نمايشي ايران يعني «تعزيه» ميرود، اما او نيز در بند ستايش يا مردود شمردن اين «سنت» نيست و به جاي آن از قرار دادن «تماشاگران اثر» خود در جايي ميان تصاوير «تعزيه» و «واكنش تماشاگران تعزيه» موقعيتي تازه خلق ميكند ويژگي مشترك ديگر ميان اين دو اثر را شايد بتوان توانايي آنها در ايجاد همزمان دو احساس متضاد «بيگانگي» و «همدلي» در مخاطبان خارجي جستوجو كرد. هر دو اثر عناصر سنتي و بومياي را به كار ميگيرند كه براي تماشاگر غيرايراني غريب و ناآشنا و غيرقابل درك است و در عين حال از طريق موقعيتها و احساسهاي قابل درك انساني تماشاگران را با خود همراه ميكنند. بسياري از تماشاگران خارجي احتمالا هيچ از داستان تعزيه به نمايش درآمده در اثر كيارستمي نميفهمند يا چيزي از باورهاي حاكم در نقطهاي دورافتاده در جنوب ايران نميدانند و با آنها احساس «ناآشنايي» ميكنند، اما بيشتر آنها ميتوانند معناي اشك تماشاگران تعزيه در اثر كيارستمي و يا موقعيت كلي شخصيتهاي نمايش پسياني و خواستها و نيازهاي انساني آنها را بفهمند. با اين حساب به اعتقاد من انتخاب آثار ايراني، علاوه بر توجه به ويژگي هنري آثار انتخابي، كاملا آگاهانه و هدفدار بود. در پشت اين انتخابها هشداري آگاهانه براي تماشاگران جشنواره ادينبورگ وجود داشت، اينكه « به ياد داشته باشيد در مورد ايران بسيار كمتر از آنچه ميپنداشتيد، ميدانيد و در عين حال با مردم ايران بسيار بيشتر از آنكه پيش از اين فكر ميكرديد، ميتوانيد احساس شباهت كنيد.» ديده شد كه در ميان بيش از يكهزار نمايش اجرا شده در جشنواره سال 2008 ادينبورگ هر دو اثر ايراني در جلب توجه مخاطبان خارجي خود كاملا موفق بودند. البته بايد تاكيد كرد كه «جلب توجه» الزاما به معناي «دوست داشته شدن» نيست. به شخصه در صحبتهايي كه به طور اتفاقي با برخي از تماشاگران اين دو اثر داشتم هم كساني را ديدم كه با حيرت و ستايش از اين آثار صحبت ميكردند و آنها را انتخابهاي «پنج ستاره» خود لقب ميدادند و هم تماشاگراني را ديدم كه ميگفتند آنها را دوست نداشتهاند و اين واكنشهاي متفاوت به اعتقاد من با توجه به گستردگي طيف وسيع مخاطبان جشنوارهاي چون جشنواره ادينبورگ طبيعي است. در هر حال فروش رفتن تمامي بليتهاي اين آثار و بحثهايي كه در حاشيه نمايش آنها در گرفت به اعتقاد من نشاندهنده مديريت صحيح انتخابهاي برگزاركنندگان و موفقيت آنان در جلب توجه و كنجكاوي بيشتر مخاطبان جشنواره به سوي ايران بود. ميتوان با انديشه و نيت برگزاركنندگان جشنواره ادينبورگ برخوردي انتقادي داشت، شايد بتوان گفت كه نمايش يك يا دو اثر از ايران در يك جشنواره نميتواند به تنهايي شناختي از تنوع فرهنگ و هنر هنرمندان ايراني ايجاد كند و چنين هدفي تنها در صورتي محقق ميشود كه مخاطبان خارجي طي سال با طيف وسيعتري از آثار ايراني روبهرو شوند، ميتوان متذكر شد كه برخوردهاي كارگزاران فرهنگي خارجي با تئاتر ايران تنها در چارچوب ويترين دولتي آثار توليد شده براي جشنواره تئاتر فجر باقي مانده است، اما فروكاستن انتخاب برگزاركنندگان جشنوارهاي چون ادينبورگ به انتخابهايي از پيشمعلوم و ناآگاهانه، به اعتقاد من عملي سادهانگارانه خواهد بود.
تلاش براي داشتن جهاني رنگارنگ
جشنواره فرهنگي ادينبورگ هرچند بيشتر به عنوان يك رويداد هنري شناخته ميشود، اما در اساس خود جنبشي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و خصوصا هويتطلبانه است. كساني كه با حساسيت مردمان اسكاتلند بر روي حفظ هويت قومي و فرهنگي خود در برابر فرهنگ بريتانيايي آشنايي دارند، ويژگي هويتطلبانه اين جشنواره را به خوبي درك خواهند كرد. آنچه به اعتقاد من در اين جشنواره ستايشبرانگيز است درك پايهگذاران اين رويداد هنري از اين نكته است كه فرآيند هويتطلبي فرهنگي و قومي خود را نه در حذف و تحقير و ناديده گرفتن ساير فرهنگها و اقوام، بلكه دقيقا در ستايش تنوع فرهنگي و قومي در جهان جستوجو ميكنند. تلاش ساليانه اين جشنواره براي گردآوري مجموعهاي از با ارزشترين آثار هنري جهان و رشد كمي بخشهاي «جنبي» اين جشنواره طي 62 سال گذشته را بايد در بستر همين احترام به تنوع فرهنگها و مليتهاي گوناگون و تلاش آن براي هرچه گستردهتر كردن عرصه براي حضور آثاري بيشتر، متفاوتتر و گوناگونتر جستوجو كرد. حاصل اين نگاه، تبديل شدن اين رويداد هنري به يكي از معتبرترين و خيرهكنندهترين رخدادهاي فرهنگي جهان در نزد هنرمندان و روشنفكران و حتي سياستمداران است و امروزه ميتوان آن را نهتنها به عنوان يك جشنواره، كه به عنوان يك شمايل فرهنگي مورد مطالعه قرار داد. اين جشنواره طي دوران برگزاري خود همواره با توجه همزمان به سه راس مثلث «هنر»، «مسووليتپذيري اجتماعي» و «اقتصاد» حركت كرده است. امروزه ميتوان به سادگي از نقش جشنواره ادينبورگ در كالبد يك شهر سخن گفت، به عنوان مثال ميتوان ساعتها از اين سخن گفت كه چگونه يك جشنواره هنري به يك شهر، هويت و شهرتي جهاني بخشيده است و اين مسئله چه تاثيري روي زندگي مادي و معنوي ساكنان ادينبورگ گذاشته است. ميتوان مسووليت اين جشنواره را فراتر از يك شهر، در چارچوبهاي مرزهاي فرهنگي اسكاتلند بررسي كرد و به عنوان مثال به اين نكته پرداخت كه اين رخداد فرهنگي چه تاثيري در حفظ هويت اسكاتلنديها در برابر فرهنگ بريتانيايي داشته است. يا حتي ميتوان به اين نكته پرداخت كه اين جشنواره به عنوان مثال با درآمدي كه از راه توسعه «صنعت توريسم» ايجاد كرده است، چه ميزان كمكي به اقتصاد اسكاتلند و فراتر از آن بريتانيا كرده است. اما همچنين فراتر از همه اينها ميتوان جامعه را عرصه ارتباطي ارگانيك ميان فرهنگها و ملتهاي گوناگون در نظر گرفت، و از مسووليتپذيري در قبال «جامعه جهاني» سخن بگوييم. به اعتقاد من آنچه به جشنواره ادينبورگ جايگاهي فراتر از ساير بسياري از رويداهاي هنري ميدهد، همين نكته است.
* ساسان پيروز يكي از اعضاي گروه تئاتر ليو است كه به عنوان ميهمان در اين رويداد فرهنگي حضور داشت. قرار است وبلاگ گروه تئاتر ليو به آدرس www.leevnewsf.blogfa.com با اين نوشته در روزهاي آتي افتتاح شود.
يکشنبه 7 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 476]
-
گوناگون
پربازدیدترینها