واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > اروپا - آنچه در قرقیزستان رخ داد نشان میدهد که موج نارضایتی عمومی میتواند به طوفانی جدی تبدیل شود مگر آنکه این موجها بیش از یک بار در قرن رخ دهد . جهان مقابل چشمان ما در حال تغییر است. بحران اقتصادی هم تنها بر سرعت این تغییرات افزوده است . همزمان برخی از این تحولات به شوک کامل میمانند و البته دلایل زیرزمینی رخ دادن آنها نیز قابل درک نیستند. بحث مورد نظر ما در حال حاضر رخدادهای قرقیزستان است. انقلاب های رنگین در گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و ثبات سیاسی در روسیه همه و همه ریشه در یک اصل روانشناسی دارد. دولتها همواره از سیاستزدهگی عمومی و بیتفاوتی مردی که میتوانند پروسه سیاسی را به طوفانی از تحولات بیمعنا در خلا اجتماعی تبدیل کنند، استقبال میکنند. اما این حقیقت که در روسیه مردم ساکت نشستهاند نشاندهنده بیزاری تاریخی روسها و خلا بزرگ میان دولت و مردم در این کشور است. درست در شرایطی که زندگی سیر طبیعی خود را طی میکند و ضعف سیاسی هر روز وخیمتر میشود ، انگیزههای سبک و فراری در ذهن مردم شکل میگیرد . انگیزههایی که میتواند مسیر را برای انفجاری بسیار جدیتر از آنچه که به فکر و زبان آید ، هموار سازد . جهش رادیکال از بیتفاوتی تا فوران خشونت همواره به شکل غیرمنتظرهای رخ میدهد . این تعجب نه تنها در میان دولتمردان و تحلیلگران به چشم میخورد بلکه مردم خود نیز در قالب معترضان از این حرکت ناگهانی تعجب میکنند. دقیقا همین ذات ناگهانی بودن انقلابهای رنگین است که مانع از پیشبینی آنها توسط تحلیل گران میشود. آنچه در قرقیزستان رخ داد نشان میدهد که موج نارضایتی عمومی میتواند به طوفانی جدی تبدیل شود مگر آنکه این موجها بیش از یک بار در قرن رخ دهد . اما بر ضد چه و علیه چه کسانی این امواج به کار گرفته خواهند شد؟ عمدتا رهبران اپوزیسیونهای مخالف از نیروی عمومی برای رسیدن به قدرت استفاده میکنند. اما آیا این افراد قادر به حفظ کنترل بر امور هستند؟ انقلابهای رنگین سالهای ابتدایی قرن جدید بهترین نمونه از همین چرخشهای سیاسی هستند. اعضای اپوزیسیون که در میان نخبگان جا گرفته بودند از همین ناآرامیها برای رسیدن به اهداف خود استفاده کردهاند. هر تلاشی برای تعویض این نسخه همواره بیفرجام بوده است. البته بحران اقتصادی همه چیز را تغییر داده است . تمامی تلاشها برای تغییرات عملا با هیچ گونه پیشرفتی در حوزه تغییر همراه بوده است . همه در تلاش برای پیش برد ماشین سیاست هستند بدون آنکه سیستم اجتماعی را تحت تاثیر قرار دهد و یا بر اقتصاد اثری داشته باشد . در اینچنین شرایطی که شرایط زندگی به نوعی خواهان انقلاب اجتماعی و یا حداقل اصلاحات ساختاری است ، تلاش ها برای شبیهسازی انقلاب نارنجی از ابتدا متهم به شکست است . نیازی به بصیرت درونی برای درک انچه در این کشورها میگذرد نیست . ویکتور یانکوویچ که در جریان انتخابات 2004 به سختی شکست خورد در حال حاضر رئیسجمهوری اوکراین است. گرجستان که جنگ حساسی را با روسیه پشت سر گذاشت تنها در چند روز شکست خورد و البته قریب به بیست درصد از خاک خود را هم از دست داد . قربان باقییف در قرقیزستان که در سال 2005 با حمایت عمومی در میان اتهام زنی به روسای جمهور پیش از خود به روی کار آمده بود اکنون به اتهام همان فساد مالی قدرت را از دست داده و وادار به ترک وطن شده است . آنچه که در این کشورها رخ داد، پیروزی برای مردم و شکست برای مستبدان بود. اکنون روسها باید به این فکر کنند که آیا پس از قرقیزستان نوبت به روسیه میرسد که چنین جنبش درونی به یکباره آن را از داخل زیر و رو کند؟ مسکو تایمز 15 آوریل/ ترجمه: سارا معصومی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 467]