واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: حكايت 11 سپتامبر بر پرده سينما
سعيد مستغاثي
در حالي به هفتمين سالگرد حادثه حمله به بر ج هاي مركز تجارت جهاني نيويورك در 11 سپتامبر 2001 رسيده ايم كه همچنان حقيقت اين حادثه در پرده اي از ابهام قرار دارد. اگرچه طي پنج سال، تقريباً سينماي هاليوود از هرگونه پرداخت به حادثه 11 سپتامبر منع گرديد و هيچگونه فيلمي در اين زمينه ساخته نشد (به جز فيلم هايي كه به آثار و تبعات آن واقعه تنه مي زدند مثل: «گزارش اقليت»، «سيمونه» و...) و حتي تصاوير برج هاي دوقلوي نيويوركي از بعضي فيلم هاي ساخته شده قبل از 11 سپتامبر 2001، بيرون كشيده شد، اما در سال 2006 گويي ورق برگشت و حداقل 3 فيلم با تبليغات و سر و صداي فراوان روي پرده سينما و يا بر صفحه تلويزيون نقش بستند؛ «يونايتد 93» (پال گرين گرس) و «پرواز 93» (پيتر ماركل) كه هر دو فيلم درباره چهارمين هواپيماي ربوده شده در روز ياد شده بودند و فيلم «مركز تجارت جهاني» (اليور استون) كه به قصه دو پليس نجات يافته از آوار برج هاي دوقلو مي پرداخت.
دو فيلمي كه ماجراي پرواز شماره 93 را به تصوير مي كشيدند، ماجراي چهارمين هواپيماي به اصطلاح ربوده شده روز 11 سپتامبر 2001 را حكايت مي كردند كه با تلاش مسافرين آن، به هدف خود يعني برخورد با ساختمان ديگري از مراكز مهم آمريكا نرسيد و در منطقه اي دورتر با زمين برخورد كرده و منفجر شد. داستان فيلم كه براساس برخي نقل قول هاي بازماندگان قربانيان آن پرواز از آخرين تماس تلفني با بستگانشان به همراه تخيلات فيلمسازان آثار مذكور شكل گرفته، بعداً مورد اعتراض همان بازماندگان قرار گرفت كه ماجراي مذكور را تحريف كرده اند! اين در حالي است كه در آن مكالمات تلفني ياد شده، حتي در خود فيلم هاي مذكور، هيچگونه نشانه اي از اينكه چگونه مسافرين آن پرواز تصميم گرفته و سپس با اتحاد عليه ربايندگان، به آنها حمله برده و مانع اجراي عملياتشان شدند، ديده نمي شود و كاملا روشن است كه سازندگان اين دو اثر به جاي معلوم شدن حقيقت، تنها بر آن بوده اند قصه اي سر هم كرده و فيلمي (به قول همان بازماندگان حادثه) اكشن بسازند! عليرغم اينكه تا همين چندي پيش، در منابع خبري و رسانه هاي غرب، تنها سخن از 3 هواپيماي ربوده شده بود!
در سال 2006 فيلمي مستند به نام «تغيير بي قاعده» ساخته شد كه برخي مطبوعات از جمله مجله تايم در همان سال، آن را يكي از افشاگرترين فيلم هايي دانستند كه درباره 11 سپتامبر ساخته شده است. فيلم «تصوير بي قاعده» مملو از آمار، تصاوير، مدارك و گفته هاي شاهدان عيني است. متخصصان در مصاحبه هايشان دلايل خود را ارائه مي دهند و نواي موسيقي هيپ هاپ در سرتاسر فيلم به گوش مي رسد. آنها يازدهم سپتامبر را از نو بازسازي كرده اند، نقطه به نقطه و فريم به فريم.
يك گوينده لحظه به لحظه ماجرا را شرح مي دهد. در واقع گروهي فيلمساز آماتور و شماري از انسان هاي سختكوش (كه بعضي حتي 20 ساله اند) با سرمايه شخصي و لپ تاپ هايشان و تصاويري كه در اينترنت موجود بوده، اين فيلم را ساخته اند.
در بخش حمله به پنتاگون در اين فيلم، با حقايق جالبي روبه رو مي شويم؛ بخش آسيب ديده پنتاگون اصلا طبيعي به نظر نمي رسد. خسارت وارده به هيچوجه در حد آن برخورد نسبت داده شده توسط يك هواپيماي بويينگ 767 نيست. سوراخ ايجاد شده در ديوار خارجي پنتاگون، 23 متر است اما طول بال هاي بوئينگ 767 به 38 متر مي رسد. چرا سوراخ وسيع تر نيست؟ چرا همه چيز اين قدر تميز به نظر مي رسد؟
ممكن است متخصصان بگويند سوراخ توسط دماغه هواپيما ايجاد شده و نه بال ها كه به خاطر برخورد با زمين كنده شده بودند. اما بال ها كجا افتاده اند؟ چه بر سر دم و موتور هواپيما آمد؟ در تصاوير بخش ويران شده پنتاگون (كه در فيلم هم ديده مي شود) هيچ اثري از جت مسافربري ديده نمي شود. مقامات رسمي مي گويند هواپيما ابتدا بر اثر سقوط در محوطه چمن ساختمان، يك بال خود را از دست داد. مي گويند هواپيما در مسير سقوط به پنج تير چراغ برق هم برخورد كرده است اما عكس هايي كه از اين تيرها در فيلم ديده مي شود، شگفت آور است. تيرها خسارت اندكي ديده اند و اصلا آيا «هاني هانجور» كه گفته مي شود كنترل هواپيما را پس از ربودن آن در دست گرفت، توانايي چنين اقداماتي را داشته است؟ تنها چند هفته قبل از يازدهم سپتامبر او در يك امتحان پرواز رد شده بود. كارمندان پنتاگون مي گويند پس از انفجار بوي باروت بي دود را حس مي كرده اند. نوعي ماده منفجره كه در موشك هاي كروز به كار مي رود!
فيلم «تغيير بي قاعده» عقل سليم بيننده را به اين نكته مهم مي رساند كه بايد توضيحات مقامات رسمي از حادثه را فراموش كرد.
«كوري رووه»، يكي از سازندگان فيلم كه تنها 23سال دارد، مي گويد: «هدف فيلم تنها يك چيز است: مردم بايد متقاعد شوند كه داستان هاي ديگري هم از ماجرا وجود دارد. داستان هايي كه رسانه هاي اصلي و دولت هيچگاه تعريف نمي كنند.»
او ادامه مي دهد: «آن 19 هواپيماربا در 2 ساعت، از تمامي بخش هاي امنيتي به راحتي گذشته و 4 هواپيماي مسافربري را به چنين ساختمان هايي كوبيدند و در تمام اين مدت ارتش هيچ كاري براي متوقف كردن آنها انجام نداد، آن هم در محافظت شده ترين فضاي هوايي سراسر جهان در ايالات متحده. اين به نظر من توطئه دولت آمريكا است، دم و دستگاه بوش.»
رووه ادامه مي دهد: «دولت در اين فيلمنامه نقش وطن پرستي تحسين آميزش را به خوبي بازي كرد. اگر مي خواهيد سلاح هاي كشتارجمعي ساختگي را در يك كشور ديگر ريشه كن كنيد، بهترين كار راه انداختن چنين حملات تروريستي ساختگي به كشورتان است.»!! او به حمله آمريكا به عراق به بهانه در اختيار داشتن سلاح هاي كشتار جمعي اشاره مي كند كه در عراق هيچگاه چنين سلاح هايي كشف نشد.
دو سال پيش بود كه روزنامه انگليسي ديلي ميل نوشت، هفتاد و پنج استاد دانشگاه آمريكا طي تحقيقات خود به اين باور رسيده اند كه دو هواپيماي مسافربري مذكور به تنهايي قادر به تخريب دو برج مركز تجارت جهاني نبوده اند.
در فيلم «تصوير بي قاعده» ما شاهد تحقيقات اين اساتيد دانشگاه هستيم كه خود را «روشنفكران حقيقت ياب 11 سپتامبر» ناميده اند. آنها معتقدند واقعيت ها و شواهدي كه آنها در تحقيقات خود به دست آورده اند، غيرقابل انكار بوده و نقطه نقطه بزرگترين توطئه تاريخ را به هم متصل مي كند. اساتيد مذكور كه در دانشگاه هاي سراسر آمريكا مشغول به تدريس هستند، با انتشار مقاله ها و گزارشات مختلف، بسياري از نظريات توطئه مطرح شده در اينترنت از سال 2001 تاكنون را قابل باور كرده اند.
اين اساتيد دانشگاه آمريكا معتقدند تعدادي از نومحافظه كاران آمريكا در گروهي با نام «پروژه قرن جديد آمريكا» كه قرار است سيطره اين كشور را بر جهان تضمين كند، حملات به مركز تجارت جهاني و پنتاگون را به عنوان بهانه اي براي حمله به افغانستان، عراق و بعدها ايران مطرح كرده اند. آنها معتقدند حملات 11 سپتامبر سال 2001 كه زمينه ساز حملات نظامي اين كشور به عراق و افغانستان بود، در واقع توسط جنگ طلبان داخلي اين كشور رهبري شده است. به عقيده اين اساتيد، حملات به نيويورك و واشنگتن اقدامي داخلي بود كه براي توجيه حمله و اشغال كشورهاي نفت خيز انجام شد.
امروز يافته هاي فراوان حاكي از آن است كه دستهاي پنهان صهيونيسم جهاني در حمله تروريستي 11 سپتامبر 2001، در كار بوده است، صهيونيستها، كه امروز بنا به عقيده گروه وسيعي از روشنفكران غربي، حاكمان واقعي ايالات متحده آمريكا هستند، براساس اسناد انكارناپذيري كه در رسانه هاي مستقل خود آمريكا نيز انتشار يافت، با به كارگيري عوامل اطلاعاتي و جاسوسي و در همكاري نزديك و مستمر با دستگاههاي دولتي اين كشور، اين حركت تروريستي را در مقابل چشم جهانيان ترتيب دادند، تا زمينه را براي حمله به افغانستان و عراق و سپس تحقق و روياي دستيابي به اسرائيل بزرگ فراهم كنند.
صهيونيستها به صراحت در پروتكل نهم خود اعتراف مي كنند: «موجهاي وحشت كه مصيبت آن، مردم را دربرگرفته، از ما برخاسته است» و دليلش را در پروتكل اولشان ذكر مي نمايند، به اين شرح كه: «بهترين نتايجي كه از طريق حكومت بر گوييم (غيريهود) خواهان تحقق آن هستيم، به وسيله خشونت و ترور به دست مي آيد، نه مباحث آكادميك،...» و در پروتكل هفتم مي گويند: «كوتاه سخن آنكه، برنامه ما براي باقي نگه داشتن حكومتهاي گوييم (غيريهودي) اروپا در زير سلطه خود، اين است كه از طريق ايجاد ترور و وحشت، جلوه هايي از قدرت خود را به گروهي ازآنها نشان دهيم.»
امروز صهيونيسم جهاني كه به زعم خود قضيه فلسطين را خاتمه يافته تلقي مي كند، نوك حمله خود را به طور خاص متوجه ايران اسلامي كرده است. «عزرائيل شامير» روشنفكر يهودي در بخشي از سخنان خود در همايش «ثبات در اورآسيا»، با اشاره به همين مطلب، مي گويد:«عمليات افغانستان و نقشه حمله به عراق سالها پيش طراحي شده و تنها بخشي از طرح عظيمي است كه از سوي لابي پرقدرت صهيونيستها در امريكا آماده شده است.» او مي افزايد:«لابي يهود در امريكا قصد دارد منطقه وسيعي از پاكستان تا عربستان، كه ايران را نيز دربرمي گيرد، به صورت منطقه امني درآورده و حاكميت آن را به اسرائيل بدهد.»
طرح واقعيات مذكور در حالي است كه فيلمساز ديگر آمريكايي، اليور استون، فيلم «مركز تجارت جهاني» را در سوگ حادثه 11 سپتامبر ساخت و برخلاف انتظار علاقمندانش كه همواره اورا به عنوان سينماگري معترض شناخته و مخالفانش كه انديشه او را مسموم و آشفته مي دانستند، فيلمي در جهت نظرگاه محافظه كاران جنگ طلب آمريكا ساخت. البته فيلم قبلي استون در تمجيد و تجليل از ديكتاتور خونخواري همچون «اسكندر» مقدوني، هم هواخواهانش را نااميد ساخت و هم خشم آگاهان به تاريخ را برانگيخت. فيلمي كه از نظر ساختار روايتي و سينمايي هم آنقدر ضعيف و سطحي بود كه عليرغم نامزدي براي دريافت چندين جايزه تمشك طلايي به عنوان بدترين ها، موفق به كسب آنها هم نشد!! اليور استون در فيلم «مركز تجارت جهاني» به جاي آنكه بنا به وظيفه يك هنرمند، ناگفته ها و نانموده هاي حادثه 11 سپتامبر را به تصوير بكشد، تنها صحبت هاي هزار بار تكرار شده رسانه هاي وابسته به كاخ سفيد را تكرار كرد و براي قربانيان آن حادثه مرثيه سرايي نموده و اشك ريخت!
اما وراي اين تبليغات شايد بتوان حقايق 11 سپتامبر را در برخي از آثار همان كارخانه به اصطلاح روياسازي هاليوود نيز مشاهده كرد؛ در آثاري همچون سيمونه (اندرونيكول) كه نشان مي دهد چگونه رسانه ها براي وارونه جلوه دادن حقايق و واقعيات، بوسيله جلوه هاي كامپيوتري، شخصيت سازي مي كنند؛ شخصيت هايي كه هويت واقعي نداشته ولي با پروپاگانداي رسانه ها، تمام تريبون هاي خبري را به خود اختصاص مي دهند و طوري نمايانده مي شوند كه گويي خود در برابر مخاطبان اين رسانه ها نشسته اند. شايد شخصيت هايي مانند بن لادن و ملاعمر و ... كه هر چند يك بار بوسيله نوارهاي ويدئويي مشكوك بر صفحه شبكه هاي تلويزيوني ظاهر شده و همان ادعاهاي كساني مثل بوش و دار و دسته اش را با زباني ديگر تاييد مي كنند!! از همين قبيل شخصيت سازي هاي كامپيوتري باشد!!!
شايد بتوان گوشه اي ديگر از حقايق 11 سپتامبر را در مستندي كه سال بعد از آن حادثه، بوسيله 11 فيلمساز مستقل دنيا همچون يوسف شاهين، كلود شابرول، شان پن، كن لوچ، الخاندرو گونزالس ايناريتو و ... در بخش هاي جداگانه ساخته شد، مشاهده كرد. كه يكي از آن ها ساخته كن لوچ به حادثه اي ديگر در 11 سپتامبر 28 سال قبل از واقعه برج هاي نيويوركي مي پرداخت، به فاجعه كودتاي نظاميان شيلي در 11 سپتامبر 1973 كه بوسيله آمريكا و عواملش مانند ژنرال پينوشه عليه حكومت ملي و مردمي سالوادور آلنده انجام شد و طي آن دهها هزار تن با رگبار مسلسل هاي آمريكايي كشته شدند. كن لوچ مي گويد اگر در حادثه برج هاي مركز تجارت جهاني نيويورك حدود 3 تا 4 هزار نفر(كه البته رقم بالايي است) جان باختند، در جريان كودتاي شيلي، تنها در استاديوم سانتياگوي شيلي بيش از 30 هزار نفر قتل عام شدند. در حالي كه هيچ مراسمي برايشان برپا نگشت و اشكي برايشان ريخته نشد و گروه و سازمان بين المللي برايشان دل نسوزاند!!!
چهارشنبه 27 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]