واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
ما سریال امسال او را راحت میتوان حدس زد. یك نفر كه روحش از بدنش جدا شده و حالا دارد سیر و سلوكی میكند و پردهها از پیش چشمش كنار میرود و احتمالا.....
منتقدان درباره موفقیت و عدمموفقیت سریالهای ماه رمضان میگویند
خلاقیت، رمز موفقیت حالا دیگر نزدیك به نیمی از ماه رمضان گذشته و سریالهای این ماه باید در سراشیبی قرار بگیرند اما كمتر میشنوید در كوچه و خیابان درباره این سریالها یا شخصیتها و اتفاقات آن حرفی زده شود. با اینكه ظاهرا قرار بود از چهار سریال سه تا از آنها حال و هوای معنوی و به قول برنامه سازان این روزهای تلویزیون ماورایی باشد اما مخاطب درگیر اینگونه از فضاسازیهای خارج از زندگی روزمره خود هم نشده است . حالا انگار دیدن روح و شیطان و جلوههای ویژه و تمهیدات خاص برای به تصویر در آوردن حضور همین روح و شیطان هم برای مخاطبان عادی شده است. در حالی كه یك زمانی نه چندان دور همه از شیطان سریال «او یك فرشته بود»حرف میزدند یا چشم برزخی سریال آخرین گناه و شیطان سریال اغما. حالا دیگر سریال طنز هم در این ماه نمیگیرد. از همان اوایل یك سریال طنز لااقل سهم مخاطبان از سریالهای این ماه بود و رضا عطاران در یك دوره ای توانست با سریالهایش جایی در دل مخاطب باز كند اما شاید بیش از همه اینها طی این سالها دو سریال بودند كه خیلی خوش درخشیدند. «صاحبدلان» و «میوه ممنوعه». سریالهایی كه یادشان هنوز هم در ذهن مخاطب مانده است اما اتفاقی كه برای این دو سریال افتاد دیگر تكرار نشد. با اینهمه هر سال بالاخره یك سریال بود كه مخاطب جدی تر آنها را پیگیری كند. اتفاقی كه امسال به كلی تلویزیون تا اینجا در آن مردود شده است. به سراغ چند نفر از منتقدان رفتیم تا دلیل اقبال آن سریالها و ركود امسال سریالها را بپرسیم.
فیلمنامه نویسان قهار، سریالهای ماندگار سعید قطبی زاده، منتقد در ابتدا درباره موفقیت دو سریال «صاحبدلان» و «میوه ممنوعه» میگوید: اول از همه باید بگویم سریالهای «صاحبدلان» و «میوه ممنوعه» دو فیلمنامه نویس قهار داشتند. علیرضا طالب زاده كه «صاحبدلان» را نوشت و علیرضا نادری كه در كنار حسن فتحی و فیلمنامه نویس دیگر كار دیالوگها را نوشت. نكته بعدی اینكه این دو سریال هر دو دارای مفهوم و موتور محركی بودند كه باعث میشد مخاطب خیلی به این فكر نكند كه حالا قصهها و شخصیتها چقدر به حال و هوای ماه رمضان ربط دارند. در واقع قصه و مضمون و روابط و قلب ماجرا مستقیم به دنیای معنوی راه داشت ولی از اول گروه این نگرانی را نداشتند كه فیلمی صرفا با این حال و احوال بسازند. آنها قرار بود فیلمیهنرمندانه و تاثیر گذار بسازند ولی چون همه چیز درست بود وقتی سریال تمام شد مخاطب با خود برداشتی معنوی را از سریال به همراه داشت. او در ادامه میگوید: نكته دیگر این است كه وقتی علی نصیریان آبروی چندین ساله بازیگری خود را برای این سریال میآورد و یكی از بهترین نقشهایش در 20 سال اخیر را در «میوه ممنوعه» بازی میكند معلوم است كارگردان كاملا او را در برابر نقش توجیه كرده است. در هر دوی این سریالها آدمها نشان دادند كه اعتبار حرفهایشان برایشان مهم است اما در سالهای اخیر ما شاهد هستیم كه آدمها صرفا میخواهند از یكدیگر سبقت بگیرند تا با حداقل استانداردها سریالی بسازند و چاله سریال بعدی خود را بكنند. مدیران سیما هم به سابقهها كاری ندارند مثلا وقتی میبینند كارگردانان سینما مثل مهدی عسگر پور سریال میسازند میتوانند موفق عمل كنند دیگر پی آن را نمیگیرند تا سال بعد هم آن كارگردان سریال بسازد. از طرفی كارگردانهایی كه در سابقه كاریشان سریالهایی بوده سراسر بی كیفیت مدام كار میكنند. منظورم كارگردانهای سریالهای امسال ماه رمضان نیست . این را درباره آن درصدی گفتم كه به تلویزیون نفوذ كرده اند. آنهایی كه امسال كمدی میسازند و سال دیگر سریال ماورایی و.... او درباره افزایش سریالهای ماورایی هم میگوید:
ببینید این شوخی نیست كه ما بگوییم میخواهیم روح را به تصویر بكشیم. شما به یك آدم مذهبی درباره روح بگویید تنش به لرزه میافتد شوخی نیست این مقوله.
حالا ما به ساده ترین شكل كه شبیه شوخی است روح را به سریالها میآوریم. من معنی فیلم ماورایی را نمیفهمم. آیا نگاتیو این آثار فرق دارد یا كارگردانانش از دنیای دیگری آمده اند؟ اگر منظور ما از فیلم و سریال ماورایی این است كه در آن مهدی سلوكی نقش روح را بازی كند كه فضیلت نیست ساختن این سریال. شخصا از بهرام بهرامیان توقع بیشتری داشتم. یكی دو قسمت سریالش را دیدم بعد زنگ زدم به مادرم تا از او كه سریال را دنبال میكند بپرسم این كسی كه نریشن میگوید كیست. مادرم گفت انگار از دنیایی دیگر حرف میزند. خب اینكه ما سریال بسازیم بعد ببینیم بخش ماوراییش كم است و بیاییم نریشن بگذاریم یا موی یك نفر را سفید كنیم كه كمیترسناك شود كه كار خاصی نكردیم. وقتی ما نتوانیم در آن صحنه ای كه مهرداد صدیقیان بانجی جامپینگ میكند حس كنیم كه حس و حال این صحنه سقوط است نه یك جامپینگ در بام تهران یعنی شكست خوردهایم. اینها نكتههای كلیدی است. كارگردانان ما نمیتوانند در لحن و اجرا حس و حالی ماورایی ایجاد كنند و اینطور میشود كه یا كاریكاتوری از روح ارائه میدهیم یا یك نریشن بی سرو ته میگذاریم روی داستان.
وقتی نگاه اورژینال نداریم حسین معززی نیا، منتقد نیز درباره افت سریالهای ماه رمضان میگوید: جواب كوتاه است. صفت كیلویی كه برای ساخت سریالهای مناسبتی به كار میبرند كه شاید اصطلاح زننده ای هم باشد گویا مصداق دارد. سریالهای مناسبتی چون قرار است 4 یا 5 تا باشد و هر كدام هم در30 قسمت ساخته شوند و همه هم در آخرین فرصت تولید شوند ،تبدیل میشوند به سریالهای كیلویی. البته كه من فكر میكنم حتما یك راهی هست كه همین تعداد سریال مناسبتی تولید شود و همه هم با كیفیت باشد اما گویا با مدیریت فعلی این امكان وجود ندارد. بنابراین همه كیفیت متكی میشود به آدمها و تواناییهایشان. او در ادامه درباره دلیل توفیق سریالهای «صاحبدلان» و «میوه ممنوعه» و سریالهای رضا عطاران هم میگوید: درباره سریال «میوه ممنوعه» تركیب حسن فتحی و نویسندگان و بازیگرانش تضمینكننده كیفیت كار بود و درباره «صاحبدلان» هم فیلمنامه نویس فوق العادهای كه كار را نوشته بود كه اتفاقا خیلی هم كم مینویسد. رضا عطاران هم كه نوع خاصی از كمدی را خوب میشناسد و شیوه خودش را دارد اما وقتی شما بروید سراغ كسانی كه خلاق نیستند میشود همین سریالها كه میبینید. اینكه مخاطب تعریفی هم از یكی از آنها نمیشنود كه رغبت كند ببیندشان. در ادامه معززی نیا درباره سریالهای ماورایی هم میگوید: این سریالهایی كه ما لقب ماورایی به آنها میدهیم بزرگترین مشكلشان این است كه یك الگو ندارند یعنی ما به نگاه اورژینال خودمان در اینگونه آثار نرسیدیم و همه آنچه میسازیم تحت تاثیر سریالها و فیلمنامههای خارجی است. حتی اغما و «او یك فرشته بود» را میشود نشست و پلان به پلان توضیح داد كه تحت تاثیر كدام فیلمها و سریالهاست. در حالی كه ما حتما این مضامین را بر اساس باورهای دینی میخواهیم به تصویر بكشیم كه در این ماه هم پخششان میكنیم دیگر اما هیچ وقت عمیق نشده ایم كه باور ما از روح و شیطان و... چیست و حالا نوع درست به تصویر كشیدنش و معادل بصری اش برای مخاطب ما چه چیز میتواند باشد كه مخاطب یاد سریالها و فیلمهای خارجی و گاه ترسناك نیفتد. در نهایت معززی نیا معتقد است این روند نزولی كه ما در ساخت سریالهای مناسبتی میبینیم حتما راه حلی دارد كه ما را به وضعیت مطلوب برساند. او درباره ساده ترین راه حل میگوید: من خودم چند بار در شورای فیلم و تلویزیون بوده ام. شیوه مدیریت در تلویزیون هم مثل همه جای كشور است. دقیقه 90 یادشان میافتد كه چه میخواهند. مثلا نمیدانم چرا همین امسال عید فطر كه شد مدیران یادشان نمیماند كه سال بعد سریال میخواهند. خیلی پیچیده نیست و در طول یك سال میتوان بر اساس نقد به سریالهای امسال و بازخورد مخاطب و... تیمیخوب را جمع كرد و ... اما اینجا معمولا كارگردان را استخدام میكنند و تیم بازیگران چیده میشود اما فیلمنامه هنوز نوشته نشده است و متن ضعیف عمده مشكل سریالهاست. ما باید این روند را اصلاح كنیم.
سردرگمیدر هدف گذاری كیوان كثیریان، منتقد دیگری كه نظرش را در این باره جویا شدیم در آغاز میگوید: آنچه در تمام این سالها در سریالهای مناسبتی به چشم میآید این است كه تلویزیون از همان ابتدا به دنبال رسیدن به یك فرمول بود. این كه در ماه رمضان یكسری كار پخش كند كه با فضای مذهبی آن همخوانی داشته باشد. یك دوره هدف را این گذاشتند كه در زمان افطار سریالی پخش كنند كه مردم موقع افطار دور هم بنشینند و با دیدن آن هم سرگرم شوند و هم پیام اخلاقی بگیرند. تجربههای تلویزیون در نهایت رسید به این نقطه كه یك تركیبی از سریالهایی پخش كند كه یكی از آنها اخلاقی باشد،دیگری كمدی،یكی ماورایی و یكی با تم اجتماعی و همه اینها توام با پند و نصیحت اما از یك جایی انگار برنامه سازان میل بیشتری به سریالهای ماورایی پیدا كردند. اسم سریالهای اولی كه به قضیه مرگ و جدا شدن روح از بدن و شیطان میپرداخت بیشتر در ذهن مخاطب مانده بود و همین باعث شد مسئله دنیای پس از مرگ ،البته تا مرحله برزخ، و شیطان مورد استقبال برنامهسازان قرار بگیرد. تا جایی كه الان شیطان نقش مهمیدر سریالهای ما دارد اما نكته اینجاست كه این فرمول تكراری از یك نقطهای به بعد دیگر حامل خلاقیت نبود. همین است كه شما میبینید علیرضا افخمی كه اولین سریال ماورایی را ساخت به اسم «او یك فرشته بود» هنوز هم در ذهن مخاطب هست و هم كار بهتری است نسبت به همین سریالی كه امسال روی آنتن فرستاده و هم آن كار برای مخاطب نوآورانه و بكر بود اما سریال امسال او را راحت میتوان حدس زد. یك نفر كه روحش از بدنش جدا شده و حالا دارد سیر و سلوكی میكند و پردهها از پیش چشمش كنار میرود و احتمالا دوباره برمیگردد به جسمش و آدم بهتری میشود. كثیریان به طور كلی معتقد است عمده ترین مشكل این است كه تلویزیون هدف گذاری مشخصی در این زمینه ندارد. میگوید: این جای كار ایراد دارد كه تلویزیون اهدافش را درست تعریف نكرده است. آیا میخواهد مخاطب را بترساند یا نصیحت كند یا سرگرم.همین بلاتكلیفی به برنامه سازان و تهیه كنندهها نیز منتقل میشود و در نهایت تهیه كننده در انتخاب فیلمنامه و كارگردان دچار اشتباه میشود. كثیریان معتقد است مهمترین ركن سریالهای مناسبتی فیلمنامه است. در این باره ادامه میدهد: چون در این آثار مضمون جلو میآید و ساختار عقب میرود پس فیلمنامه نقش مهم تری دارد. چون قرار است بنا به محتوای آن مناسبت حرفی را بزنی و این حرف را در فیلمنامه باید بزنی. مهم هم این است كه در این آثار باید حرفت را هم به بهترین شكل انجام دهی و نه مستقیم ترین شكل. چون كلا آدمیزاد نصیحتگریز است. نصیحت گریز هم نباشد خیلی این حرفها در ذهنش نمیماند. در «صاحبدلان» فیلمنامهنویس نشان داد چگونه میشود قصههای قرآنی را در قالب داستانی از امروز بیان كرد و به مخاطب در نهایت گفت ما اینقدر میگوییم قصههای قرآنی به درد امروز ما هم میخورد یعنی چه. بعد هم عوامل و بازیها كار را تكمیل كرد. در «میوه ممنوعه» هم یك قصه قدیمیبا قصهای امروزی گره خورد و چون به باور آدمها نشست در ذهنها ماندگار شد. اساسا باور پذیری ركن اصلی جذابیت این سریالهاست و بعد اینكه شما خلاقیتی در بیان داستانها ببینید. چیزی كه جایش در سریالهای امسال خالی است. در نهایت كثیریان این سوال را مطرح میكند كه چرا باید چهار سریال حتما از سیما پخش شود و میگوید: شاید تلویزیون با ساخت یك یا دو سریال بتواند راحت تر به اهداف خود برسد اما از آنجا كه مدیران جوابی به این ابهامات نمیدهند ما هم باید به این آنتن پر كردن عادت كنیم.»
منبع: tehrooz.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]