واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پارادوكسیكال بودن تز جامعه مدنى دینى
گرچه در این نوشتار از ذكر تفصیلى كلیه مبانى و ویژگیهاى جامعه مدنى و جامعه دینى پرهیز كردیم، اما همین مقدار در نشان دادن ناسازگاى تمام عیار میان مبانى این دو نوع جامعه كفایت مىكند. شدت تباین و ناسازگاى میان مبانى متافیزیكى و معرفتى و ارزشى این دو به حدى است كه جمع میان آنها پارادوكسیكال و تناقض نمون است. كسانى كه به سازگارى صد در صد میان دین ما و جامعه مدنى معتقدند، (1) از جامعه مدنى مصطلح و مبانى آن فاصله مىگیرند و به واقعیت تاریخى جامعه مدنى معاصر و پایهها و مایههاى آن دقت نمىكنند و برخى آمال و ایدهآلهاى سیاسى و اجتماعى خویش را جامعه مدنى مىپندارند و هرچه محاسن و نیكیهاى سیاسى و اجتماعى سراغ دارند در سیماى جامعه مدنى مىبینند. به گمان نگارنده، این نحوه ورود به بحث موجب تشویش در قضاوت و داورى مىشود. آخر چگونه مىتوان میان لزوم اعتنا به قانون و تشریع الهى كه دین مىآموزد و نحوه قانونگذارى در جامعه مدنى، سازگارى كامل دید؟ «جامعه مدنى در صورتى محقق مىشود كه انسانها و شهروندان بتوانند در كلیه موارد زندگى خود بىهیچ حد و مرزى جعل قانون كنند یعنى در زندگى خصوصى خود آزاد باشند و این مسئله به قانونگذارى بنیادین برمىگردد كه اساس دموكراسى است.» (2)جامعه مدنى در صورتى محقق مىشود كه انسانها و شهروندان بتوانند در كلیه موارد زندگى خود بىهیچ حد و مرزى جعل قانون كنند یعنى در زندگى خصوصى خود آزاد باشند و این مسئله به قانونگذارى بنیادین برمىگردد كه اساس دموكراسى است.حل ناصواب پارادوكسدر مواجهه با پارادوكس فوق كه در واقع بیان ناسازگاى آشكار میان مبانى مدرنیته با مبانى مقبول دینى است ، برخى چنین تمایل دارند كه با ارائه قرائتى نوین از دین و برهم زدن پارهاى مقبولات و مشهورات دینى، زمینه تلائم و سازگارى دین با مدرنیسم را فراهم آورده و پارادوكس جامعه مدنى دینى را حل نمایند. عناصر اصلى این قرائت جدید از دین به شرح زیر است:الف) ارائه تعریف خاصى از «جامعه دینى» كه آن را مرادف با جماعت دینداران تصور مىكند. در این تحلیل دیگر نیازى نیست كه دین مشاركت جدى در تنظیمات سیاسى و اقتصادى و حقوقى جامعه داشته باشد. در مقولات اجتماعى تنها كافى است كه آنچه مىگذرد و روابطى كه شكل مىگیرد با قطعیات دینى ناسازگارى نداشته باشد. «جامعه دینى جامعهاى است كه در آن چیزهایى مىگذرد كه منافات قطعى با فهم قطعى از دین قطعى ندارد نه اینكه همه چیزش را از دین اخذ و اقتباس كرده است» (3)ب) نفى ایدئولوژیك بودن دین و آن را، همه چون هوا، مبهم و نامتعین دانستن. بر طبق این نظر، دین نه تنها نامدون است، بلكه اساسا نامتعین است. دین رازآلود و حیرتزاست، حال آن كه ایدئولوژى باید آموزههایش صریح و روشن باشد سرّ آن كه دین ماندگارتر از ایدئولوژى است در همین تشابه و عدم تعین و عدم صراحت نهفته است.ج) فهم دین و معرفت دینى، سیال و نسبى و متاثر از علوم و معارف عصرى و بشرى است. این نكته باعث مىشود كه در هر زمان بتوان تفسیرى از دین متناسب با انسانشناسى و جهانشناسى و هستىشناسى رایج در آن عصر عرضه كرد و دینشناسى را ملائم و سازگار با جامعهشناسى و اقتصاد و سیاست گردانید. همه تفسیرها از دین تفسیر به راى است و به طور طبیعى و خود به خود این تلائم و سازگارى حاصل مىشود. یعنى عملا مقدور نیست كه مفسر خارج از چارچوب پیشفرضها و مقبولات انسانشناختى و نظرى خود، فهمى از متون دینى عرضه كند.جامعه دینى جامعهاى است كه در آن چیزهایى مىگذرد كه منافات قطعى با فهم قطعى از دین قطعى ندارد نه اینكه همه چیزش را از دین اخذ و اقتباس كرده است.د) دین براى بشر بوده، و لباسى است كه به قامت او دوخته شده است. بنابراین قلمرو دین براساس انتظارات بشر از دین و نیازهاى واقعى او به دین سامان مىیابد و با توجه به بشرى بودن مقوله سیاست و اقتصاد و این كه انسان در سایه عقلانیتخویش قادر به تنظیم امور اجتماعى خویش است، نه تنها نیازى به دخالت دین در این امور نمىباشد، بلكه اساسا این دخالت ناصواب و ظلم به بشریت است. (4)براساس این راهحل بدون آن كه در اصول و مبانى جامعه مدنى کنکاش جدى به عمل آید، مىتوان در عین برخوردارى از جامعه دینى از كلیه دستاوردهاى جامعه مدنى بهرهمند بود. به وضوح روشن است كه این قرائت، از دین سیمایى به شدت منفعلانه و كمرنگ و بىاثر ترسیم مىكند.راه حل دیگرراه حل دیگر بر این باور استوار است كه جامعه مدنى را، به تمامیت و كلیت آن، به هیچ رو نمىتوان با جامعه دینى سازگار ساخت، اما مىتوان پارهاى آموزههاى مثبت و سازنده آن را با آموزههاى دینى و جامعه دینى همراه كرد. مشاركت فعال مردم در توزیع قدرت سیاسى، قانونمدارى و رعایتحقوق و آزادیهاى فردى، نظارت قانونى و مستمر بر عملكرد دولت و امكان ارائه آزادانه آراء و نظرات انتقادى از جمله دستاوردهاى مثبت جامعه مدنى است كه با ارائه تعریفى دقیق و متناسب با تعالیم و باورداشتهاى دینى از آنها مىتوان در رشد و شكوفایى جامعه دینى قدمهاى مثبتى برداشت. اخذ و اقتباس عناصر مثبتبه معناى پذیرش قالبى و بىكم و كاست آنها نیست، بلكه باید با دیدى انتقادى و رعایت فرهنگ اسلامى به این كار مبادرت ورزید.البته روشن است كه این معنى از جامعه مدنى تفاوت جوهرى با ماهیت جامعه مدنى غربى دارد و این دو، صرفا در پارهاى اشكال و قالبها و ویژگیها مشابهت دارند؛ و بر این ویژگیهاى برگزیده، نام جامعه مدنى نهادن توام با تسامح و خروج از اصطلاح رایج و متعارف است. نگارنده بر آن است كه هیچ اصرارى بر تركیب دو واژه مدنى و دینى نباید وجود داشته باشد. آنچه لازم است كانون توجه اندیشمندان و روشنفكران مسلمان قرار گیرد سنجش نسبت میان دین و مدرنیسم در مقولات سیاسى و اجتماعى است. نو بودن پدیدههایى نظیر مشاركتسیاسى مردم، دموكراسى، حاكمیت قانون و اعتنا به حقوق و آزادیهاى فردى موجب نمىشود كه دین را به كلى بیگانه و مباین با این امور انگاریم؛ بلكه باید با بازخوانى متون دینى و مراجعه به سنت و سیره پیشوایان دینى و تجربه عملى حكومت دینى در صدر اسلام، به جوهره مدنیت اسلامى دستیافت و عناصر اساسى این مدنیت را در قالبها و اشكال متناسب با این عصر و نسل بازآفرینى كرد. براساس این تحلیل، دعوت به جامعه مدنى دینى در واقع دعوت به جامعه دینى به معناى واقعى كلمه و دعوت به بازیافت عناصر اساسى مدنیت اسلامى است.پىنوشتها:1.عزتالله سحابى در میزگرد جامعه مدنى، مجله كیان، شماره33.2. حسین بشیریه، اطلاعات سیاسى و اقتصادى، شماره 117-118، ص15.3. عبدالكریم سروش، پیشین، ص56.4. مجله احیاء، شماره5، مقاله دكتر عبدالكریم سروش. منبع: مجله نقد و نظر، شماره 12 - نویسنده: احمد واعظىلینک مطالب مرتبط: علوم اجتماعی و پیوندهای آن با علوم شرعی دین، جامعه و انحرافات اجتماعی پیشگیری از انحرافات اجتماعی در دیدگاه اسلام قلمرو دین، عرصه سیاست، همپوشانی یا...؟ بنیادهاى دمكراسى... ظهور پوزیتیویستهای افراطی تكثر بر پایه عقلانیت حق مدار حكومت و جامعه الهی آزادى ...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 473]